۱ نفر
۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۹ - ۱۰:۳۰
داستانک رمضان ۸/ پاستیل

برای افطار یک ظرف بزرگ‌ حلیم خرید و چند تا سنگک تازه.

سر راه پنیر و خرما و کمی خوراکی برای بچه‌ها هم خرید.

یادش آمد دخترکش گفته بود: “بابایی؛ امشب برام پاستیل می‌خری؟”

برگشت توی بقالی و برای دخترکش پاستیل هم خرید.

صدای اذان از خواب بیدارش کرد. هوا دیگر تاریک شده بود. گونی را برداشت و انداخت روی دوشش و رفت سراغ سطل زباله بعدی.

۲۴۱۲۴۱

کد خبر 1383596

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار