فیلم «یک پیام آور» روایتی غمگین از بلوغ دردناک یک جوان تنهاست که کم کم یاد می گیرد چگونه روی پای خودش بایستد و موقعیتش را از یک برده تا ارباب ارتقا بخشد.

نزهت بادی: ژاک اودیار در سینمای دنیا مخصوصا پس از موفقیت​های یک پیام آور فیلمساز مهمی به حساب می​آید که سبک منحصربه فرد خود را دارد. او یک استاد گزیده​کار است که فیلم​های اندکی ساخته، اما در همان فیلم​ها چنان تسلط و احاطه خود را بر تک تک اجزای  نشان داده و جهان مخصوص خویش را تحت کنترل درآورده که بسیاری او را از با استعدادترین و بهترین فیلمسازان دو دهه اخیر فرانسه می​دانند. هرچند به سهولت می​توان ردپای دغدغه​های رایج در سینمای جنایی فرانسه را در آثارش یافت، اما دنیای فیلم​هایش بیش از هر کسی ملویل کبیر را به یادمان می​آورد که به ساختن فیلم​های گنگستری سرد و موجز درباره تبهکارانی با چهره​های خاموش و مبهم شهرت دارد که بیش از هر چیزی بر تنهایی و حفظ فردیت خود پایبند هستند.

فیلم​های اودیار نیز درباره مردان تنها و حاشیه نشینی است که می​خواهند در دل اجتماع بی رحم و نابسامان پیرامونشان برای خود جایگاهی به دست آورند و دنیای شخصی شان را بسازند.
یک پیام آور هم روایتی غمگین و آرام از بلوغ دردناک یک جوان تنهاست که کم کم یاد می​گیرد چگونه روی پای خودش بایستد و موقعیتش را از یک برده تا ارباب ارتقا بخشد. شاید آنچه بیش از هر چیزی فیلم را از مشابهانش متمایز می​کند، مسیری است که قهرمان فیلم اودیار برای دستیابی به رستگاری می​پیماید.

مالک -که ما چیز زیادی از زندگی گذشته او نمی​دانیم و فقط او را به عنوان یک عرب فرانسوی می​شناسیم- به زندان می​افتد و این قرار گرفتن در تنگنای زندان موقعیتی را در اختیار او می​گذارد که خودش را بشناسد و راه جدیدی در زندگیش باز کند و آدم دیگری شود. درواقع زندگی اصلی او از داخل زندان شروع می​شود و او در آنجاست که قواعد زندگی را می​آموزد و یاد می​گیرد که چگونه در دنیای ناامن و خشونت بار اطرافش از سلطه دیگران خارج شود و خودش برای زندگیش تصمیم بگیرد. بنابراین زندان به مکانی برای پالایش و خودسازی او تبدیل می​شود و او از درون آن محیط بسته و محصور است که راهش را به سوی آزادی می​گشاید و با گذر از دل سیاهی و تباهی به روشنایی و رهایی می​رسد.

نکته کنایه آمیز فیلم این است که مالک برای به دست آوردن رستگاریش و مقابله با این جهان پرآشوب، فاسد و خشن چاره​ای ندارد جز اینکه خودش نیز جزئی از آن شود و به اندازه کافی در لجن فرو رود. ظاهرا تنها راه نجات در چنین جهانی از بین بردن خشونت با خشونت است.
او زمانی از سلطه دیگران خارج می​شود و  با تحمیل فردیت خود را بر محیط اطرافش، کنترل زندگیش را به دست می​گیرد که قوی تر از آدم​های پیرامونش می​شود، و این قدرت را به بهای اینکه از آنها هم خشن​تر رفتار می​کند، به دست می​آورد.
او برای اینکه بتواند با آرامش در کنار همسر و فرزند دوستش قدم بردارد و از آنها در برابر اجتماع سلطه گر و پر هرج و مرج محافظت کند، نیاز دارد که در موقعیتی برتر از اطرافیانش بایستد و به بی نیازی و استقلال برسد و گروه خودش را تشکیل دهد.​​ انگار در چنین جامعه ای یا باید زیر سلطه دیگران بود و برایشان کار کرد و یا بر دیگران تسلط داشت و از دیگران کار کشید.

صحنه​ای که در انتهای فیلم سزار در مسیر رسیدن به مالک از محافظانش کتک می​خورد و بر زمین می​افتد، قرینه همان صحنه​ای است که در ابتدای فیلم برای مالک اتفاق می​افتد. در این فاصله تنها چیزی که تغییر کرده، موقعیت و جای آدم​ها با یکدیگر است.
هرچند قدرت فیلم بیش از هر چیزی از فیلمنامه دقیق و ظریفش برمی​آید اما دوربین لرزان و ناآرام، فضاسازی پرتحرک، میزانسن​های واقع گرایانه و هدایت حساب شده بازیگران نیز به شدت در خدمت القای مفهوم کنایی اودیار است.

فیلم یک پیام آور جوایز متعددی به دست آورده است که جایزه ویژه هیات داوران جشنواره کن، جایزه بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان بفتا و 9 جایزه سزار از مهمترین این جوایز است. با این​حال حتی اگر پشتوانه این جوایز هم نبود، با تماشای فیلم می​توان فهمید که با چه اثر نبوغ آمیزی روبرو هستیم.

52

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 139888

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 6 =