مهدی یاورمنش: اگرچه در تئاتر، بازیگر و تماشاگر، دو رکن اصلی هستند، ولی تنها در هنر نمایشی تعزیه (شبیهخوانی) است که این دو از هم جداییناپذیر میشوند.
تعزیه بدون تماشاگرِ خود، از معنا تهی میشود و هویت خود را از دست میدهد. برای همین بود که پیتر بروک، کارگردان نوآور تئاتر جهان که عاشق اجرای تعزیه در یک روستای نزدیک مشهد شده بود (اواخر دهه ۴۰ خورشیدی)، به صحنه رفتن این گونه نمایشی در جشن و هنر شیراز (اوایل دهه ۵۰ خورشیدی) را برنتافت.
عباس کیارستمی، کارگردان سرشناس کشورمان هم، هنگامی که تعزیهای را در شهر رم روی صحنه برد (اوایل دهه ۸۰ خورشیدی)، تصاویر گرفته شده از تماشاگران روستایی در نزدیکی اصفهان را به آن سنجاق کرد و دور تا دور صحنه دایره شکل، به نمایش گذاشت تا اجرایش کامل شود.
این شبها، گروه تعزیه سیدالشهدا(ع) به سرپرستی احمد عزیزی، در پهنه رودکی (مقابل تالار وحدت)، در حال به صحنه بردن ۱۰ مجلس شبیهخوانی هستند و پذیرای شهروندان تهرانی میشوند.
به این بهانه، گفتوگویی با احمد عزیزی، پیشکسوت تعزیه ایران انجام دادهایم و در آغاز از او که اجراهای زیادی در شهرها و روستاهای کشورمان هم داشته است، درباره نقش پرُ رنگ مخاطبان در مجالس تعزیه و تفاوت تماشاگران شبیهخوانیهایش پرسیدهایم.

به دلیل همهگیری کرونا، بسیاری از فعالیتهای هنری و نمایشی، آنلاین شدهاند. شما هم در ماه رمضان، یک تجربه به صورت آنلاین داشتید، اجرا بدون تماشاگر چطور بود؟
راحت بگویم، تعزیه بدون تماشاگر به دل آدم نمیچسبد. در ماه رمضان، هفت تعزیه آنلاین گذاشتیم که یک شب، مجلس «عمرو بن عبدود» را من اجرا کردم که بدون تماشاگر، آن حس و حال همیشگی و مناسب را نداشت. درست است آن هفت اجرا را بیش از ۱۰۰ هزار نفر به صورت آنلاین دیدند، اما بیتردید، تعزیه بدون حضور تماشاگر، یک اجرای ناقص است.
اینجا، بحث تفاوت تماشاگران هم مطرح میشود. شما سالهاست مجالس تعزیه را به درخواست بانیان خصوصی از جمله در تکیه شوفرهای خیابان قزوین تهران یا در شهرها و روستاهای دیگر کشور برگزار میکنید. همزمان، دعوت نهادها و ادارههای دولتی را هم پاسخ میدهید که برای مثال این شبها مقابل تالار وحدت روی صحنه میروید. اجراهای ارگانی و مردمی شما چه تفاوتهایی با هم دارند؟
در مجالس مردمی، ما با مخاطبِ خاص تعزیه روبهرو هستیم که با ارکان آن آشنا هستند. آن جاها، تعزیه اصیل و سنتی را به شکل کامل و در زمان اصلی مجلس اجرا میکنیم. در جایی که جمعیت ما به اصطلاح تعزیهای است، با این هنر آشنا هستند و مدام با تعزیهخوانها ارتباط دارند، اجرای ما حدود سه ساعت و نیم طول میکشد. جایی که مجلس تعزیه، بانی خصوصی دارد، مثل همان تکیه حسینی شوفرها در میدان قزوین، مخاطب ما بیشتر نگاهی آیینی و مذهبی به اجرا دارد.
در مقابل، وقتی جایی مثل تئاتر شهر یا تالار وحدت اجرا میرویم، بُعد هنری، موسیقایی، نمایشی و ادبیات کار، بیشتر مورد توجه قرار میگیرد. در اجراهای ارگانی و اداری، زمان را کم میکنیم و به حدود یک ساعت و نیم میرسانیم.
در چند سال گذشته، شاهد حرکاتی بودهایم که ریشه و اصالت تعزیه را نشانه رفتهاند. برای نمونه، چند سال پیش در پارک آب و آتش، یک گروه بزرگی که بودجه خوبی هم داشتند، ارکستری بزرگ با انواع سازها را روی صحنه آوردند و تغییراتی در کار انجام دادند که دیگر تعزیه نبود. باید جلوی این بدعتها را گرفت
البته این را بگویم که در چند سال گذشته، نگاه و احساس مخاطبانِ اجراهای مردمی و ارگانی ما به هم نزدیک شده است. در اجراهای خصوصی، علاوه بر احساسات دینی ریشه دار و قدیمی، مخاطبانِ نسل جوان، به وجوه هنری و ادبی تعزیه هم توجه میکنند. در عوض، تماشاگرن ما در تئاتر شهر، بنیاد رودکی و فرهنگسراها، کم کم با ارکان تعزیه آشنا شده و ما هم زمان اجرا را افزایش دادهایم. الان در پهنه رودکی که اجرا داریم، تماشاگران علاوه بر آنکه پای عزای فرزندان فاطمه نشسته و اشک میریزند، از نظر هنری هم استفاده میکنند.
شما سابقه اجرا برای تماشاگر اروپایی هم دارید، آنها چطور با تعزیه ارتباط برقرار کردند؟
سال ۱۳۷۰، ما در جشنواره آوینیون فرانسه، تعزیه اجرا کردیم. مردمی که میآمدند، نمیدانستند امام حسین و حضرت ابوالفضل چه کسانی بودهاند، فقط میدانستند شاهد یک نمایش مذهبی هستند.
با اینحال، آنجا هم مردم تحت تاثیر قرار میگرفتند و به ویژه از نظر هنری جذب میشدند و مثل اپرای مذهبی به کار نگاه میکردند. برای مخاطب خارجی، گفتهها را کم و بیشتر بر حرکات تاکید میکردیم. مخاطبِ خاص و فرهیخته خارجی، خیلی خیلی به تعزیه علاقه دارد، چنان که در آوینیون، ژان کلود کریر و پیتر بروک، دو تن از کارگردانان بزرگ اروپا هم پای کار آمدند و خیلی تعریف کردند.
خواندن این سه مطلب هم پیشنهاد میشود:
بهروز غریبپور: تعزیه، اپرای ایرانی است
علاءالدین قاسمی: مخاطبان جهانی با تعزیه ارتباط برقرار میکنند
اولیا و اشقیای سینما و تلویزیون ایران را بشناسید
اشاره به پیتر بروک کردید. او سالها قبل و در دهه ۴۰ خورشیدی به ارزش هنری تعزیه پی برد و البته از اجرای آن در جشن هنر شیراز (در دهه ۵۰) بدون حضور مخاطب اصلی انتقاد کرد. یعنی برمیگردیم به همان بحث اولِ گفتوگوی ما و تاکید بر نقش پر رنگ تماشاگر در اجرای مجالس تعزیه.
اول این را بگویم که در جشن هنرِ شیراز، گروهی از بهترین تعزیهخوانهای کشور، مجالس «مسلم»، «حر» و «مختار» را اجرا کردند. درست است اجرایشان بدون تماشاگر خاصِ تعزیه و در حال و هوا و زمانی نامتناسب روی صحنه رفت، ولی باعث شد خیلی از هنرمندان و مدیران به ارزش این هنر ایرانی پی ببرند. در قبل از انقلاب، هنرمندان اروپایی مثل پیتر بروک بودند که ارزش تعزیه را برای مقامهای حکومتی روشن کردند و تازه بعدش در ایران مورد توجه قرار گرفت.
تعزیه از نظر جذب مخاطب چه در ایران و چه در خارج از کشور، میتواند طیف گستردهای را دربر بگیرد.
برخیها، برای جذب مخاطب بیشتر و گستردهتر شدن طیف تماشاگران، دست به تغییراتی در موسیقی، حرکات، شعر، داستان و ... مجالس تعزیه میزنند. نظر شما چیست؟
اگر نوآوری باشد، خوب است به شرطی که به سنت تعزیه لطمه نزند. مثلا اگر ابوالفضل در دیدار با شمر به جای ماهور، شور بخواند، خیلی ایرادی ندارد.
از دولت میخواهیم بودجه خاصی برای تعزیه اختصاص دهند. تکیههای بزرگ بسازند تا این هنر پایگاه ثابت داشته باشد. کلاسهای آموزشی برپا و نسخهها حفظ و نگهداری شوند. مدرسه تعزیه راهاندازی شود. اینها برای یک هنر ایرانی که ثبت جهانی شده است، درخواستهای زیادی نیست
ولی متاسفانه، شاهد حرکاتی بودهایم که ریشه و اصالت تعزیه را نشانه رفتهاند. برای نمونه، چند سال پیش در پارک آب و آتش، یک گروه بزرگی که بودجه خوبی هم داشتند، ارکستری بزرگ با انواع سازها را روی صحنه آوردند و تغییراتی در کار انجام دادند که دیگر تعزیه نبود. باید جلوی این بدعتها را گرفت.
من نمیگویم تئاتریها یا ارکسترهای بزرگ برای سوگ عاشورا کار هنری نکنند، اما اسماش را تعزیه نگذارند. تعزیه، اصول، ارکان و ویژگیهایی دارد که نمیشود برهم زد.
فراموش نکنیم که تعزیه به نام ایران در یونسکو ثبت جهانی شده است و انحراف در آن باعث بدعت و گمراهی جوانان هنرمند این عرصه میشود.

به جوانان اشاره کردید. چه سفارشی برای این نسل که میخواهد وارد عرصه تعزیهخوانی شود، دارید؟
بسیاری از جوانان که وارد شدهاند، استعداد یادگیری و خواندن و اجرایشان خیلی خوب است. برای همین به آینده باید امیدوار بود. ولی، از یک چیزی ترس دارم و آن آسیب رسیدن به تعزیه است. در این راه، با جوانها در ارتباط هستم و میخواهم اشعار و نواهای غیر تعزیه را وارد کار نکنند. از آهنگهای لسآنجلسی استفاده نکنند، تصنیف نخوانند و ... در کل نباید ناخالصی را وارد این هنر کنند و خدای ناکرده آن را از اصالت بیندازند.
در تعزیه، باید ردیفهای ایرانی و شعرهایی که فاخر هستند، خوانده شوند. نباید بگذاریم مثل نوحهخوانی که از اصل خود فاصله گرفته است، تعزیه هم دچار انحراف شود.
اینها را شما و اهل فن میدانید، اما مخاطب نا آشنا شاید جذب همان بدعتها شود.
این به مدیران فرهنگی کشور برمیگردد که مردم را با تعزیه اصیل آشنا کنند. در این زمینه، تلویزیون خیلی کارها میتواند انجام دهد. چندی پیش، آمدند و ۱۰ مجلس را ضبط تصویری کردند و قول دادند از تلویزیون پخش شود که تا الان نشده است. خب اگر نمیخواهند پخش کنند و فقط برای آرشیو میخواهند،
از دولت و وزارت ارشاد هم میخواهیم بودجه خاصی برای تعزیه اختصاص دهند. تکیههای بزرگ بسازند تا این هنر پایگاه ثابت داشته باشد. کلاسهای آموزشی برپا و نسخهها حفظ و نگهداری شوند. در دانشگاهها به صورت یک رشته مستقل تدریس و مدرسه تعزیه راهاندازی شود. اینها برای یک هنر ایرانی که ثبت جهانی شده است، درخواستهای زیادی نیست.
۵۷۵۷
نظر شما