خشایار الوند را معمولا با کارهای طنز و به ویژه همکاری با مهران مدیری در مجموعههای «شبهای برره»، «باغ مظفر»، «مرد هزار چهره» و... میشناسیم، اما در بین نوشتههای او متون پلیسی نیز یافت میشود؛ مثل «دایره تردید» که یکی از کارهای مورد علاقه اوست. الوند در گفتوگویی به شرایط سخت کارهای طنز اشاره کرده است.
- طنز آپارتمانی در واقع از زمانی در تلویزیون رواج پیدا کرد که قرار شد سریالهای هر شبی پخش شوند، آن هم سریالهایی که هم زمان تصویربرداری و پخش میشدند، به خاطر همین باید شرایط سادهای به وجود میآمد تا قسمتهای مختلف یک مجموعه به موق به پخش برسند. فضاهای خارجی و غیر آپارتمانی سختیهای زیادی را برای گروه به همراه دارند. دستاندر کاران تولید ناگزیرند با سرعتکار را پیش ببرند و مثلاً در دو روز یک قسمت با سرعت کار را پیش ببرندو مثلاً در دو روز یک قسمت را آماده نمایش کنند.
- بعد از مدتها و با گسترش شبکهها، سیاستگذار به این نتیجه رسید که مردم به یک سریال شاد و مفرح و همچنین یک سرگرمی سالم نیاز دارند. تمام اینها به مدد کسب تجربه به وجود آمد. مثلاً مجموعه «ساعت خوش» به صورت آیتمی در زمان عید پخش شد و مورد استقبال هم قرار گرفت. حالا همین گروه آمدند و هفتگی این بخشها را ضبط کردند. از دل این گروه چند نفر مثل آقای مدیری و آقای عطاران توانستند برای خود گروه جداگانهای داشته باشند و به سمت ساختن مجموعهای دیگر بروند.
- در آن زمان به قدری برنامههای طنز و فکاهی کم بود که مردم برنامه سنگین اقتصادی را به خاطر دیدن همان چند بخش تحمل میکردند. بعد از آن، «صبح جمعه با رادیو» بود که در واقع تنها رسانه شنیداری بود که طنز پخش میکرد و در کل ایران همه این برنامه را میشنیدند. من یادم هست زمانی که ما در جبهه بودیم، صبح جمعهها جنگ به نوعی تعطیل میشد و همه ما این برنامه را میشنیدیم.
- چون طنز روی نقاط حساس و هنجارهای اجتماعی تمرکز میکند و روی محل راحت دست میگذارد؛ حالا یا آن را برملا میکند یا برای مردم برملا هست و آن را یادآوری میکند و یا راهحل ارائه می کند و یا در سطح پایینتر آن را ریشخند می کند؛ خب این دردناک است برای کسانی که متولی هستند و مسئولیتی را برعهده دارند. مثلاً ما برنامهای درباره فوتبال ساختیم که همه مردم ایران خوششان آمد به غیر از چند نفر فوتبالیست و مدیر باشگاه معترض شدند؛ به هر حال این موارد وجود دارد.
- چرا ما هنوز نمیتوانین اشکالات و ایرادات یک صنف را به نمایش بگذاریم؟ این مسائل در بیرون وجود دارد و با نگفتن ما مشکلی حل نمیشود؛ در واقع تا وقتی که ما در این موارد را نشان ندهیم، خوبیها به چشم نمیآید. من در نگارش سریال «پایتخت» با آقای تابنده همکاری داشتم و در زمان پخش این سریال در ایران همکارداشتم و در زمان پخش این سریال در ایران نبودم. وقتی برگشتم شنیدم که عدهای معترض تمسخر لهجهها شدهاند و جنجالهایی شده است. ایران کشوری است با لهجهها و زبانهای مختلف و اگر قرار باشد که همه به زبان فارسی پایتخت صحبت کنند، پس در کجا باید یک اصفهانی را ببینیم،شکست خوردن یک یزدی را ببینیم و شخصیتهای مختلف و رفتارهای آنان را ببینیم؟
- ما در جامعه ای زندگی کردهایم که انگار خندیدن کمی ناجور است. اگر مثلاً در جمعی کسی شوخی کند و دیگران را بخنداند، همه خوشحال میشوند ولی در آخر میگویند که طرف خیلی جلف است، اما اگر کسی در گوشهای ساکت نشسته باشد، همه میگویند چقدر باشخصیت و محترم است.
- ما میگوییم فیلمنامه خوب کم داریم... بله من قبول دارم که نویسنده خوب و فیلمنامهنویس خوب کم داریم، اما مگر کارگردان خوب چقدر داریم؟ صدابردار خوب چقدر داریم؟ به همان اندازه که نویسنده خوب کم داریم، به همان نسبت هم در شغلهای دیگر کم داریم.
- من سریال «دایره تردید» را که یک سریال پلیسی بود و جزو اولین کارهایی بود که برای تلویزیون نوشتم، دوست دارم. البته آن را به طور مشترک با آقای توحیدی نوشتیم. آن کار را از لحاظ متنی بیشتر دوست دارم و کار ویژهای بود ولی برای کارگردانی آن مشکلاتی برایش پیش آمده و کارگردان عوض شد، ولی از لحاظ متن یکی از بهترین کارهای پلیسی بود.
58301
نظر شما