به تازگی تصاویری از اولین زن مکانیک در تبریز منتشر شده که علاوه بر چندین سایت و خبرگزاری، فضایمجازی هم به آن واکنش نشان داده است. سال گذشته هم دو دختر مکانیک به نامهای «نیلوفر فرهمند» و «کیانا یاراحمدی» در برنامه «فرمول یک» با اجرای «علی ضیاء» حاضر شدند و گفتند که شغلی را انتخاب کردهاند که پیش از این کمتر زنی دستکم در کشورمان سراغش رفته است. در پرونده امروز زندگی سلام، گفتوگوی صمیمانهای با این سه بانو داریم که از جنبههای متفاوت انتخابشان میگویند و چالشهایی که با آن دستوپنجه نرم کردهاند.
بیشتر مشتری هایم خانم هستند
«ژیلا قهرمانیه»، با مدرک کاردانی کامپیوتر، 2 سال است که برحسب علاقه به شغل مکانیکی اشتغال دارد
از آن روزها که خانمی با پنچر شدن لاستیک خودرواش کنار خیابان منتظر دست یاری رسان مردی میماند، خیلی دور نشدیم اما امروز میبینیم که اولین بانوی مکانیک شمال غرب کشور در این زمینه مورد توجه قرار گرفته است. با او تماس میگیرم، ساعت نزدیک 12 بامداد است و بوق ممتد گوشی در سکوت شب انتظار میشمارد. صدای آرام و خستهاش از روزپرکارش خبر میدهد. «ژیلا قهرمانیه»، ساکن تبریز است. او تحصیلاتش را تا مقطع فوقدیپلم در رشته کامپیوتر و اطلاعات بانک ادامه داده است. دو سال است که در حرفه مکانیکی مشغول به کار شده و به صفر تا صد خودروها از جمله جلوبندی و موتور و گیربکس احاطه دارد. در ادامه گفتوگوی ما را با او خواهید خواند.
28 سالگی وارد این حرفه شدم
اولین خانم مکانیک در تبریز، هدف بلند مدتش از فعالیت در این حرفه را کسب مهارت در زمینه برق خودرو بیان میکند و درباره دلایل انتخاب این شغل می افزاید: «از کودکی بیشتر به بازیهای پسرانه مثل دوچرخه سواری، موتورسواری و تعمیرات خودرو علاقه مند بودم. بیشتر با برادرم وقت میگذراندم و در پاسخ به سوال میخواهی چهکاره بشوی، همیشه میگفتم مکانیک. با این که 28 سالگی کمی دیر بود اما دل را به دریا زدم و سراغ این شغل رفتم.»
این شغل برپایه کسب تجربه و مهارت است
«قهرمانیه» درباره ویژگیهای شغل اش و افرادی که در آن مشغول به کار هستند، میگوید: «مکانیک بودن نیازمند فعالیت مداوم جسمی و فکری است. همانطور که در زمان مراجعه بیمار به پزشک ،تشخیص اولیه بیماری اهمیت دارد، در تعمیرخودرو هم تشخیص این موضوع که عملکرد نادرست خودرو به کدام قسمت آن مربوط میشود، مهم است. بعد از آن من و همکارانم دست به آچار میشویم و مشکل را حل میکنیم. بیشتر همکاران مکانیک ام، سواد و تحصیلات آکادمیک ندارند اما در کارشان حرفهای عمل میکنند چرا که مبنای اصلی این شغل برپایه کسب تجربه و مهارت است و چنان چه افراد در کنارش مطالعه هم داشته باشند و هنر و تجربه را با متد روز هماهنگ کنند، زمینه برای پیشرفتشان مهیا میشود.»
مادرم با دیدن دستهای روغنیام، ناراحت می شد
«خانمهای ایرانی در چنین مسیرهایی با مخالفتهای زیادی روبهرو خواهند شد، همانطور که من از سوی مادرم منع شدم اما هدفم را با درست کار کردن نشان دادم و اعتمادشان را جلب کردم»، او با این مقدمه میگوید: «مادرم وقتی دست و صورت سیاه و روغنیام را میدید وبه خاطر خستگی زیادی که به دلیل دوری مسیر تحمل میکردم، ناراحت میشد. از طرفی فشارهای جسمی مثل بلند کردن تایر خودرویی مثل لکسوز فشار زیادی به من وارد میکند. با این حال از کودکی به دنبال انتخاب شغلی بودم که به آن علاقهمند باشم، از آن کسب درآمد کنم و تا آخر عمرکاریام جای پیشرفت داشته باشد و خوشحالم که الان به هدفم رسیدم.»
بعد از عید کلاس آموزشی می گذارم
قهرمانیه درباره واکنشهای دیگران به انتخاب این شغل هم میگوید: «بیشتر مشتریان من خانمها هستند و با اشتیاق و کنجکاوی غیرقابل وصفی از من درباره کارم میپرسند. تصمیم دارم بعد از عید، کلاسهای آموزشی عملی را برای بانوان عزیز ترتیب دهم تا دست به آچار شدن را تجربه کنند و به این باور برسند که تواناییهایشان را در زمینههای مختلف به چالش بکشند.»
میگفتند یک هفته هم در این کار دوام نمیآورم
او که در امداد خودروی تبریز فعالیت دارد، درباره اولین باری که به تعمیرگاه برای پیدا کردن کار رفته، میگوید: «زمانی که به تعمیرگاه رفتم و خواستهام را بیان کردم، به انتخابم ایمان داشتم و با اعتماد به نفس در مقابل تمام اما و اگرهایی که شنیدم ایستادم. زمانیکه با درخواستم موافقت شد، همکارانم گفته بودند که این خانم به یک هفته نرسیده، از این جا فرار میکند. رفتن هم نه فرار! اما به مرور از فرز بودن و روحیه خستگی ناپذیرم خوششان آمد.»
سعی می کنم محیط خانه شاد باشد
این دختر مکانیک درباره افرادی که در این مسیر حمایت اش کردند، میگوید: «راستش من مشکل زانو دارم. زمانیکه برای درمان زانویم به پزشک مراجعه کردم، این تصمیم ام را با او درمیان گذاشتم. هنگامی که داشت برایم دارو مینوشت، یکهو سرش را بالا آورد و گفت که شوخی میکنی؟ وقتی دید مصمم هستم، راهکارهایی جلوی پایم گذاشت و گفت وارد هر تعمیرگاهی نشو و به محیط دقت کن، شخصیت استاد را مد نظر بگیر و با این صحبتها، موجی از اعتمادبهنفس را به قلبم سرازیر کرد. در ضمن، خواهرم، پدرم و همسرم هم از من حمایت کردند و با خستگیهای من ساختند. من خانم خانهام، روحیه شادی دارم و مانند هر زن خانهداری سعی میکنم محیط خانهام را گرم و صمیمی کنم. همسرم همکار من نیست اما درک بالایی ازشغل من دارد، با خستگیهایم میسازد و حمایتش را قطع نمیکند. من در روز 11 ساعت سرکار هستم.»
هم تشویق شدم و هم مورد انتقاد قرار گرفتم
«نظرات مردم درباره من در فضایمجازی سرشار از محبت است و تعدادی از همشهریهایم برای حمایت از من به تعمیرگاه مراجعه می کنند و به من انگیزه میدهند.» قهرمانیه با این صحبت ها ادامه میدهد: «البته برخی از افراد هم با شوخیهای سخیف یا سخنان سطحی من را مورد انتقاد قرار میدهند. من این شغل را در سکوت و تنهایی انتخاب کردم و هیچوقت منتظر تشویق و تایید افراد نبودم که حالا با انتقادها یا نظرات منفی جامعه دست از کار بکشم. هیچ عکسالعملی به این رفتارها نشان نمیدهم و کل انرژیام را معطوف هدفم میکنم.»
عاشق چالش هر خودرو، یک مشکل هستیم! / گفتوگو با 2 دختر مکانیک که در یک گاراژ تهران مشغول تعمیر خودروها هستند
«نیلوفر فرهمند» دانشآموخته رشته گرافیک و کیانا یاراحمدی با مدرک کارشناسی حقوق هر دو 30 ساله با همین رشتههای تحصیلی نامرتبط، چند وقتی است که در گاراژی در تهران مشغول کارند و از دنیای معمول دیگر زنان همسن و سالشان فاصله گرفتهاند. هشت سال پیش پس از آشنایی، هر دو به علاقه مشترکشان در کارهای فنی خانگی و تعمیرات خودرو پی بردند که زمینهساز این تصمیم بزرگ شد. نیلوفر میگوید: «مدتها فکر و ذکرمان این بود که یک کار مشترک انجام بدهیم ولی از آن جایی که رشتههای تحصیلی ما متفاوت بود دقیقا نمیدانستیم باید چه کاری انجام دهیم. تا این که یک روز خودرویم خراب شد و به پیشنهاد «کیانا» سر از گاراژ علی آقای هامونی، تعمیرکار 15 ساله خانوادگی کیانا درآوردم و تا این لحظه ماندنی شدم.» کیانا داستان مکانیک شدنشان را اینطور تعریف میکند: «نیلوفر بعد از رفتن به آنجا از علی آقا خواهش میکند که تا زمان رفع مشکل خودرواش، بالای سر خودرو باشد که چیزهایی را هم یاد بگیرد و او هم موافقت میکند.» بعد از این ماجرا، نیلوفر با جلب موافقت علیآقا یک ماهی را اوایل به تنهایی به گاراژ میرفت تا این که کیانا هم به او ملحق میشود. در ادامه گفت و گویی را که مدتی قبل با این دو داشتیم ، می خوانید:
پشتیبانی خانواده، دلگرمی بخش دختران
اولین نکتهای که به ذهنها درباره انتخاب این شغل میرسد، واکنش خانوادهها به آن است. جالب اینکه کیانا و نیلوفر هم نظر با یکدیگر در این باره میگویند: «پدر و مادر و دیگر اعضای خانواده ما هیچوقت با یادگیری هیچ حرفهای مخالفت نکردند حتی مکانیکی. البته نمیدانستند که تصمیممان تا این حد جدی است اما با اعلام موافقتشان غافلگیرمان کردند. ما تاثیر مثبت این تصمیم را در اطرافیانمان با حمایتهایشان، تشویقشان و انرژی مثبتی که به ما دادند، گرفتیم.»
واکنش مشتریان، انگیزهدهنده ادامه کار
دور از ذهن نیست که مشتریان با دیدن خانمهای جوان با دست و صورت روغنی که لباس کار به تن دارند، حیرتزده شوند و به دنبالش واکنشهای مثبت و منفی نشان دهند. کیانا در این باره میگوید: «من هیچ نگاه منفی و بد از طرف مشتریان چه زن و چه مرد ندیدم. اتفاقا در اولین برخورد پر از تحسینشان، به ما انرژی مثبت دادند و به ادامه کار تشویقمان کردند. جالب است بدانید که خانمها با وجود ما در تعمیرگاه احساس راحتی و دلگرمی بیشتری دارند و تا زمان تمامشدن کار خودروی شان با خیال راحت در این محیط نه کاملا مردانه، میمانند. مشتریان هیچ نگرانی ندارند که یک زن خودروی آنها را دستکاری میکند چون در هر صورت با نظارت اوستا علی کار میکنیم.» نیلوفر هم خدا را شاکر است که تا امروز هیچ واکنش منفی جدی را تجربه نکرده، هرچند معتقد است هرکسی با هر جنسیت و سنی و در هر کاری با شرایط و حرف و حدیثهایی مواجه میشود؛ اما او سعی کرده همه تمرکزش را روی هدفش سرمایهگذاری کند و نه درحاشیههای بیاساس.
مدتهاست که توی گاراژیم با سختیهای شیرینش
مکانیکی جزو آن دسته از کارهایی است که بی خطر نیست. یک اشتباه ممکن است برای فرد تعمیرکار، مشکل ساز و حتی باعث قطع عضو و... شود. نیلوفر در این باره میگوید: «گاهی اوقات حرفهایی میشنیدیم یا صدمهای میدیدیم که پیش خودمان میگفتیم کار را بگذاریم کنار و برویم بنشینیم توی خانه تا کمتر آزار ببینیم اما این برای ما چالش بود که فکر کنیم آیا این کار به سلامتی جسم و روانمان، زمانمان یا درآمد صفرمان میارزد یا نه. اما در نهایت به این نتیجه میرسیدیم که هر روز صبح حتی در روزهای تعطیل ما به عشق یک تجربه جدید و باز و بسته کردن یک خودروی جدید به گاراژ میرویم. یک دفعه به خودمان آمدیم، دیدیم مدتهاست که توی گاراژیم با همه سختیهای شیرینش. این قضیه باعث شد همه ما را تشویق کنند و از ما خواستند فعالیتمان را توی اینستاگرام وایرال و فضایی را مهیا کنیم که ازما سوالهای مکانیکی بکنند و در حد خودمان آموزشهایی را هم درباره کار با خودرو ارائه بدهیم، شاید دیدن کارمان انگیزهای برای بقیه شود تا کاری متفاوت انجام بدهند.» اما برای کیانا همیشه این نگرانی وجود داشته که با توجه به زن بودنشان با شرایطی روبه رو شوند که گاراژدار یا علی آقا مجبور شوند مانع ادامه کار آنها شوند. چالش شخصی دیگر کیانا دوری خانه تا محل کارش است.
شاگردانی هستیم تشنه یادگیری
کیانا و نیلوفر هر روز مثل دو کارآموز در مقام شاگردی اوستا علی هامونی حاضر میشوند و تشنه یادگیریاند و این خودش به تنهایی کافی است که استاد همه تجربه چند سالهاش را در اختیارشان بگذارد. نیلوفر میگوید: «در ابتدای کار ناملایماتی از طرف گاراژدار داشتیم اما چندان جدی نبود. اما کسی که به ما اعتماد کرد علی آقا بود چون انگیزه و اشتیاق را در ما دید. وقتی دید من حتی برای تعمیر خودروی خودم سه روز به گاراژ میروم و پا به پای او کار میکنم ،فهمید عشق کار با خودرو در وجود من نهفته است و این شرایط با آمدن کیانا در کنارم خیلی بهتر هم شد.» از نظر کیانا، علی آقا قابل اعتماد و یکی از تعمیرکارهای کاردرست تهران است و اطمینان دارد تا اوستا شدنش میتواند هرآن چه را لازم است از او یاد بگیرد.
ظرافت زنانه در کنار قدرت مردانه
کیانا درباره پوشیدن لباس مکانیک، کارها و فعالیت در این شغل میگوید: «این کار نه سخت است و نه سنگین. چون با پیشرفت فناوری و بهروز شدن ابزارآلات تعمیرگاهی، تعمیرکار فارغ از زن یا مرد بودنش، فشار کمتری به جسم اش وارد میکند اما در این گاراژ چون آموزش ما همچنان سنتی است و هنوز ابزارآلات خیلی پیشرفته نداریم اگر کار سنگینی هم باشد، همکاران مرد از کمک به ما دریغ نمیکنند.» نیلوفر هم معتقد است با پیشرفت فناوری به نوعی کار زنانه یا فقط مردانه، تعریفی دیگر دارد. ابزارها اصلا مردانه نیستند اما قدرت مردانه میخواهد و همین زور بازوی مردانه در کنار ظرافت زنانه بوده که باعث شده کار آنها در گاراژ مورد توجه قرار بگیرد ولی در کل هیچ مکانیکی را ندیده که به تنهایی بتواند یک موتور را باز و بسته کند چون در هر صورت از جرثقیل یا جکهای مختلف باید کمک گرفته شود. در جواب این سوال ما که آیا خودرویی بوده که قبولش کنید اما از پس تعمیر آن برنیایید، جواب دادند: «خیر. چون ما در گاراژ به صورت تیمی با افراد باسابقه و با نظارت کامل علی آقا کار میکنیم و همه با هم همکاری داریم. ضمن این که ما هنوز در مرحله تعمیر کامل خودرو قرار نگرفته ایم.»
روزی گاراژ خودمان را میزنیم
خواسته قلبی نیلوفر و کیانا بیشک ادامه این مسیر با همه توانشان است. هدف نهایی این دو، راهاندازی یک گاراژ چند منظوره و استخدام تعمیرکاران زن بیشتر است. راهاندازی بخشی هم برای آموزش و برگزاری کارگاههای تعمیر و مراقبت از خودرو، حتی فارغ از جنسیت و سن، برای آنهایی که قرار نیست مکانیکی شغلشان باشد؛ فقط در حد رفع نیازهای اولیه. همچنین راهاندازی قسمتی برای آموزش تیونینگ و همکاری با یک تیم تخصصی و بهروز که بتوانند خودروها را از شرکتهای مختلف و کشورهای دیگر مقایسه و کارشناسی کنند. به گفته نیلوفر،«وقتی کسی کاری را که دوست دارد انجام میدهد، متوجه گذر زمان نمیشود. کافی است امتحانش کنید تا سرعت پیشرفتتان غافلگیرتان کند. وقتی در مسیری هستید که باید باشید کمتر چیزی باعث دلسردی شما در ادامه راه خواهد شد. هر روز برای شما با پیشرفت رقم میخورد چون انگیزه اصلی شما همان کاری است که دوستش دارید.» کیانا هم معتقد است: «تعمیرکاری مانند علم پزشکی یا حقوق است، چون زمان باعث می شود با پیشرفت فناوری خودروها به همان نسبت دانش ما هم بهروز شود. به نظر من این کار انتها ندارد، من این پیشرفت را حداقل تا سه چهار سال آینده میبینم و هنوز خودم را شاگرد میدانم.»
2323
نظر شما