چندی پیش تحلیلی در سطح رسانه ها منتشر شد مبنی بر اینکه ایرانیان بعد از اعراب و آفریقایی ها تنبل ترین مردم دنیا هستند اما واقعا این گونه است و آیا این تحلیل و تحلیلهایی این چنین مبنای علمی دارند؟

بر اساس این تحلیل مجید ابهری استاد دانشگاه با بیان اینکه بر اساس آمارهای مجله جهانی ارزیابی رفتار بین المللی، ایرانیان در تنبلی اجتماعی بعد از اعراب و آفریقاییان جایگاه سوم را در جهان به خود اختصاص داده اند گفت:در نمونه گیری از میان سه هزار و 328 نفر از جوانان مشخص شد که 45 درصد آنها دچار تنبلی فردی بودند.

وی با تاکید براینکه بسیاری از عادتهای فرهنگی و صفات اجتماعی ما ریشه در تنبلی اجتماعی دارد گفت: بعد از اعراب و آفریقاییان، ایرانیها ضمن اینکه دارای میزان تنبلی بالاتر از متوسط جهانی هستند، جایگاه سوم را به خود اختصاص داده اند.

متخصص علوم رفتاری تاکید کرد: در همین راستا در کشور ما فرهنگ یقه سفیدی پذیرفته شده یعنی افراد درس می خوانند تا کار نکنند و اگر کسی درس نخواند باید کارکند یعنی فرار کردن از کار و زحمت یک نوع زندگی است. این خصایص اخلاقی منفی در جامعه به یکی از ویژگیهای رفتاری ناپسند تبدیل شده است.

وی گفت: میزان بالای تماشای تلویزیون در ایران به جای کتابخوانی و تمایل زیاد به استخدام در دستگاه دولتی ( پشت میز نشینی)،همچنین عدم تمایل برای کسب تخصص و مهارت و کارآفرینی و وجود تعطیلی فراوان سالانه ( بین التعطیلین) از جمله خصایص دیگر است.

اما نکته مغفول مانده در این تحلیل این است که تنبلی به عنوان صفتی ذاتی برای ما ایرانیان بدیهی شمرده شده است و محقق محترم به این نکته توجه نکرده است که تنبلی عارضی که گریبانگیر برخی از جوانان ماست، صفتی ثانویه و در واقع متغیری وابسته است.

در این که بسیاری از جوانان ما به بی کاری و تن آسانی خو کرده اند بحثی نیست . فرهنگ یقه سفیدی و کار مال تراکتور است سالهاست که در ریشه خود را در جامعه ما دوانده است اما مسئله اصلی در این گونه تحلیلها باید به این نکته متمرکز باشد که این صفت، صفت نهادینه شده در ذات ما ایرانیان نیست.

نگارنده به هیچ وجه نژاد پرست نیست اما ایرانیان به دلیل تاریخ و تمدنهایی که پی افکنده اند و محصولاتی که به فرهنگ جهانی ارائه کرده اند ذاتا نمی توانند جزو ملل تنبل قلمداد شوند .

مشکل از جایی آغاز می شود که  برخی از سیستم های غلط اجتماعی - اقتصادی قشر جوان را به سمت تن آسانی سوق داده است.

هیچ ایرانی با فرهنگ یقه سفیدی متولد نمی شود اما در هنگامی که روز به روز کشور ما از سمت اقتصاد مولد به سمت اقتصاد خدماتی و وارداتی و سوداگری پیش می رود آیا می توان از نسل جوان آن ،انتظار فرهنگ مولد را داشت؟

در شرایطی که عدم برنامه ریزی ارتباط بین صنعت و آموزش را قطع کرده وبرنامه های اشتغال مسئولان عملا از ورطه شعار و یا حداکثر دادن وام کم بهره اشتغال فراتر نرفته می توان از نسل جوان انتظار داشت که به دنبال یک میز برای نشستن پشتش نگردد.

حقیقت این است که ما در عرصه آموزش هیچ کاری برای تبدیل تئوری به عمل نکرده ایم ضمن آنکه تئوری را هم درست درک نکرده ایم و در عرصه اقتصاد هم با سرعت شگرفی به سمت اقتصاد نا مولد و مصرفی حرکت کرده ایم و اثر مستقیم این کنش ما مستقیما بر نسل جوان تاثیر گذارده است.

باید توجه داشت که خلق عمومی یک ملت و منش اجتماعی آنان از منابع گوناگونی در جامعه تاثیر می پذیرد و در یک فرآیند بطئی به منش تاریخی یک ملت تبدیل می شود.

آری اعراب بادیه نشینی که روزگاری دروازه های اروپا را نیز از پاشنه به در کرده بودند اینک و بعد از کشف نفت ، کار را عار می دانند و کارگران مشاغل جز را از بنگلادش و فلیپین و چین و....وارد می کنند و تا خرخره در مصرف و تن آسانی غرقند

ما هم از مسیری دیگر قدم در راهی گذاشته ایم که به تن آسانی، بی آرمانی و رخوت نسل جوانمان منجر شده است.

اما این سرنوشت محتوم ما نیست هنوز هم می توان با نگرشی جدید به سیستم آموزش ، رو به رو شدن با حقایق جهان در عرصه اقتصاد و مصالح عمومی و جدا کردن فرهنگ آموزش و کار از بازی های موقت سیاسی به نجات نسلی اندیشید که در داخل کشور آمار محققان را به سمت معیارها جهانی تنبلی رهنمون می کند اما در خارج از کشور مرزهای دانش و فن را متحول می کند.

کد خبر 150652

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =