۵ نفر
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۰ - ۰۸:۰۰

جانستان کابلستان

محمدرضا اسلامی
جانستان کابلستان

این کشتارِ امید است... جان پدر کجاستی؟

این بار هم حمله به دختران در حال تحصیل، تا یکبار دیگر اهریمن نشان دهد که غایتِ جُمودِ مغز تا به کجاست؟ سخنگوی وزارت داخله افغانستان گفت: 55 کشته و 150 زخمی... باور می کنی؟ بر روی زمینِ مقابل مدرسه اجساد بیش از پنجاه دختر دبیرستانی غرق در خون همران با اشک و مویه مادران قرار گرفت تا که تیرِ دیگری بر پیکرۀ امید افغانستان وارد شود. این کشتار دخترانِ دبیرستانی نیست، این کشتار امید است.

مردمان، به امید زنده اند و در کشوری که بهای تحصیل دختر، خون است  این «امید» است که مسلخ می رود.

شگفتا! ده سال گذشته، باور می کنی؟ ده تا سیصد و شصت و پنج روز گذشته، وهمان تفکری که گلوله به مغزِ «طفلِ خُرد» (ملاله یوسف زی) نشاند و دخترکی گمنام در کوچه پس کوچه های منطقه دره سوات (در شمال غرب پاکستان) را تا سر حد مرگ کشاند (به جرم درس خواندن)، همان تفکر منجمد، همان تفکر متعفن، همان تفکر دیروز مقابل دبیرستان دخترانه کابل، بمب منفجر می کند تا که پدر و مادران زجه زنان در میان جزوه و دفتر و کتابِ خونین به دنبال آثار فرزند باشند... جان پدر کجاستی؟

از مشهد تا هرات با ماشین (سفر زمینی) چهار ساعت و چهل دقیقه است.
از تربت جام تا هرات، دو ساعت و چهل دقیقه است.
از تایباد خراسان تا هرات، دو ساعت رانندگی است.
چندان دور نیست فاصلۀ ما از جغرافیایِ اصحابِ آن تفکر منجمد... چندان دور نیستند.

چه حکایت غریب و چه زهر تلخی است.
افغانستان نمادِ صحبت نکردنِ بشر است. نماد تلاش انسان برای حلِ فیزیکی یک مشکل. «مشکلی» که ریشه اش نخشکید، بلکه ضخیم تر شد. یک سَمت ماجرا، ژنرالهای غربی هستند که بمب میلیون دلاری از هواپیمای میلیارد دلاری می اندازند و یک سمتِ ماجرا مُلّای بیرون آمده از مدرسۀ دینی وهابی است که بمب مقابل مدرسه دخترانه منفجر می کند. افغانستان، نماد رنج انسان است، انسانِ آوارۀ میانِ آن ژنرال کالج نظامی و آن ملای مدرسه دینی.

عصرِ همان روزِ این ماجرا، در یک رویدادِ علمی/مدنی، در یک نشستِ متناسب با زمانۀ کرونا، چند نفر جمع شدند که درباره «توسعه و شاخصهای توسعه در ایران» صحبت کنند. محمد فاضلی از تهران، محسن رنانی از اصفهان، مجتبی لشکری بلوکی از آلمان، ساعتی گرد هم نشستند و در یک بحث علمی با حضور «مستمعینِ آنلاین» به مرورِ شاخصهای توسعه در کشورشان پرداختند... و دریغ که دو ساعت آنطرف تر از مرزِ تایباد، اینگونه «گفتگو» ممکن «نیست».
افغانستان، نمادِ «انسداد» است. انسدادِ گفتگو، و زمانی که «کلمه و کلام» کار نمی کند، انفجار و خون است که آغاز می شود.

هلمندِ افغانستان، کابلستان جانستان، مزار شریف، هرات، این اسامی در جغرافیا، نمادِ تجربۀ انسان است برای «حلِ فیزیکیِ اختلاف های ذهن» ها.
افغانستان، نمادِ تلاشِ ژنرالها و مهندسین و ملّا هاست برای ایجادِ «ساختارِ حکمرانی»!
و در میانۀ اینها، در بینِ این «بی گفتگویی» ها، آنچه که رخ می دهد، کشتارِ امید است...

خدایا! یک سرزمین را قبل از دروغ و خشکسالی از «بی گفتگویی» نجات بده.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 1512807

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
9 + 9 =