به گزارش خبرآنلاین، «کوچه نقاشها» در برگیرنده زندگینامه و خاطرات سید ابوالفضل کاظمی از دوران کودکی تا پایان سال ۱۳۶۷ و با تمرکز بیشتر بر سالهای حضور وی در جبهههای دفاع مقدس است. این کتاب که انتشارات سوره مهر آن را منتشر کرده است در ۱۶ فصل و بر اساس تاریخ وقایع و مکان آنها تدوین و به دلیل تمرکز بر حوادث جنگ، رخدادهای انقلاب خلاصه شده است.
کتاب براساس ۳ ماه مصاحبه و در مدت ۲ سال با هدف حفظ شکل و لحن راوی در قالب روایی، تدوین شده است. به گفته راحله صبوری، تدوینگر این کتاب سعی کرده در نوشتن خاطرات ابوالفضل کاظمی به واژهها، تکیه کلامها و اصطلاحات خاصشان وفادار باشد. عنوان «کوچه نقاشها» برای این کتاب برگرفته از نام کوچهای است که کاظمی کودکیاش را با بسیاری از همرزمانش در آن گذرانده است.
صبوری در خصوص تدوین این کتاب گفت: «ابوالفضل کاظمی متولد سال ۱۳۳۵ در تهران و از خانوادهای سنتی و پدر محور بود که هنگام مصاحبه با لحنی ساده و صمیمی و به تعبیری ادبیات پهلوانی صحبت میکرد. همچنین حضورش در سالهای قبل از انقلاب و توانایی در بیان تفاوتهای سالهای قبل و پس از انقلاب از نقاط قوت گفتوگو با وی بوده است.»
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «فرصت را خوب دیدم و نیرو را برپادادم. فضا عوض شد. وقتی عشق آمد وسط اگر کسی هم خوف داشت رو نمیکرد. دلها قرص شد با ذکر خدا. بعد گروهان فدک و بقیع را فرستادم سمت چپ نعل اسبی و گروهان نینوا را سمت راست. رفته بودیم تکلیفمان را با عراق یکسره کنیم. از سه طرف خوردیم به پاتک. دریای آتش و خون شد. خودم هم خل بازیام گل کرده بود. بلندگو را گرفتم و راه افتادم وسط بچهها تا رجز بخوانم و روحیه بدهم. نمیدانم برای خدا بود یا برای خودم خوفم را پنهان کردم و راست ایستادم....»
ابوالفضل کاظمی از رزمندگانی است که در کنار شهید دکتر مصطفی چمران و در گروه شهید اصغر وصالی با عنوان «دستمال سرخها» در کردستان فعال بوده است. او با شروع فعالیت ضدانقلاب در کردستان، همراه شهید قاسم دهباشی و شهید محمد بروجردی به کردستان رفت. آنان به گروه شهید چمران در درگیریهای سنندج و پاوه پیوستند و بعد از آن در گروه «دستمال سرخها» با شهید اصغر وصالی همکاری داشتند. او همچنین در فعالیتهای انقلابی شرکت داشته و عضو کمیته استقبال از امام خمینی (ره) در زمان ورود ایشان به کشور بوده است. ابوالفضل کاظمی تا پایان جنگ تحمیلی در جبههها حضور داشت و بارها در عملیات مختلف مجروح شد. وی سال ۱۳۶۵ فرماندهی گردان میثم لشکر ۲۷ محمدرسول الله (ص) را برعهده گرفت و همراه شهید اصغر ارسنجانی در عملیاتهای کربلای ۵ و ۸ حضوری فعال داشتند.
سید ابوالفضل کاظمی با اشاره به اینکه جرقه تدوین این خاطرات زمانی زده شد که داود امیریان در کتاب «فرمانده من» خاطراتی را از گردان میثم نوشت، درباره دلایل خود برای انجام آن اینگونه توضیح داد: «در دیداری که رهبر معظم انقلاب با نویسندگان و مسئولان حوزه هنری داشتند، ایشان عنوان میکنند که دو کتاب خیلی برای من جالب بود؛ اول کتاب «حنابندان» و دیگری «فرمانده من». در واقع این جرقه اول بود.
وی ادامه داد: «جرقه دوم هم مربوط به زمانی بود که من در محفلی به بیان خاطرات خودم از جنگ برای حضار پرداختم که اتفاقا در این جلسه یکی از بستگان خانم صبوری هم حضور داشته است و بعد که این خاطرات را برای خانم صبوری تعریف میکنند او مصمم میشود که خاطرات مرا بنویسد. تا اینکه خانم صبوری به خانه من آمدند و قصد خودشان را مطرح کردند. بعد ما به دفتر آقای سرهنگی رفتیم و قرار این شد که مصاحبهها انجام و خاطرات مدون شود.»
وی درباره مزایای تدوین این خاطرات در قالب کتاب گفت: «حسنی که این کتاب برای من داشت این بود که بعد از انتشار این خاطرات خیلی از خانوادههای شهدا مرا مورد لطف قرار دادند. در دیدارهای که خانواده و ماداران شهدا داشتم، آنها خرسند بودند که یادی از فرزندانشان شده است. برای من این کار مصداق گفته شهید همت است که میگفت ما که کرداری نداریم شاید با کارمان پدر و مادری خرسند شوند. خرسندی خانوادههای شهدایی که اسمی از شهیدشان آمده و الان خوشحال هستند، برای من ارزشمند است.»
کاظمی در خصوص نحوه برخورد نسل جدید با خاطرات دوران جنگ گفت: «جوانان خیلی راحت مسائل را تحلیل میکنند مثلا امسال همراه کاروانهای روایان نور به مناطق عملیاتی جنوب رفته بودم، جوانهای زیادی میآمدند در مورد مسائل مختلف جنگ بحث میکردند و خیلی منطقی به تحلیل جنگ و عملیاتهایی که انجام شده میپرداختند که چرا جنگ اینگونه شد و چرا نتیجه این عملیات اینگونه شد و صدها سوال مختلف را مطرح میکردند. میخواهم بگوییم نسل جوان به دنبال حقیقت است و در پی این است که مسائل مختلف را به درستی تحلیل و بررسی کند.»
6060
نظر شما