نزهت بادی: فیلم هفته پیش «تعطیلی رمی» یکی از فیلمهای نوستالژیک و خاطرهانگیز بود که توسط یکی از بزرگترین فیلمسازهای کلاسیک یعنی ویلیام وایلر ساخته شده که هنوز میتواند با آن داستان پریوار و رمانتیکش ما آدمهای بدبین و افسرده را احساساتی کند. هرچند یکی از علتهای محبوبیت فیلم به حضور جادویی و سحرانگیز آدری هپبورن برمیگردد که انگار شاهزاده خانم رویایی به دنیا آمده است.
اما این هفته با یک کارگردان عجیب روبرو هستیم. کسی که هم یک فیلم خاص جادهای درباره پرسهزنی چند نوجوان ساخته که جایزه کن را گرفته و هم یکی از قسمتهای سری هری پاتر را کارگردانی کرده است.
فیلمی که از او انتخاب کردهام، اقتباسی از نوول پی دی جیمز به حساب میآید، اما فیلمنامه به دلیل فیلمنامهنویسهای متعدد و بازنویسیهای مکرر آنقدر تغییر کرده که از منبع اقتباس خود دور شده که اتفاقا به نفع فیلم تمام شده است.
این فیلم یک اثر علمی تخیلی است که کاملا حس و حال امروزی و واقعی دارد و پر از ارجاعات مختلف به زمان حال است. فیلم دنیای ویران شده و فروپاشیده در 20 سال بعد را ترسیم می کند که هم آیندهنگرانه به نظر میرسد و هم برآمده از معاصر.
اساسا امتیاز فیلم در این است که میتواند رخدادهای آینده را به زمان فعلی مرتبط و متصل کند و به بهانه رجوع به آینده، درباره ترسها، بحرانها و ناامنیهای امروز حرف بزند.
فیلم بیش از داستانش بخاطر جاهطلبیها و جسارتهایش در فیلمبرداری معروف است. شیوهای از فیلمبرداری روی دست با نورهای کم و تیره و نماهای طولانی و بیوقفه ای که آدم حیرت می کند چطور آنها را اجرا کردند.
امانوئل لوبزکی با دوربین بیقرارش که همه جا پرسه میزند، ولی هیج جا از حد یک ناظر فراتر نمیرود، با تصاویر فوقالعادهاش به این فیلم آخرالزمانی حس و حال مستندنما و واقعگرایانه میبخشد که میتواند زمان حال را تداعی کند.
در این فضای تیره، سرد و غمبار احساس میکنیم به آخر دنیا رسیدهایم، جایی که نسل انسان در حال انقراض است و هیچ کودکی به دنیا نمیآید و در چنین شرایطی همه به جان هم افتادهاند و به بهانه نجات بشریت با هم میجنگند.
بعد در این میان یک آدم مایوس و بدگمان که هیچ انگیزه و امیدی برای تغییر جهان ندارد و کلایو اوون نقش آن را بازی میکند، مجبور میشود از میان خون و آتش و دود و کثافت و خشونت راهی برای تولد و حفظ بچهای پیدا کند که تنها امید نجات دنیاست.
یکی از صحنههای فوقالعاده فیلم که ایده جاهطلبانه و دشواری دارد، یک نمای طولانی و بدون کات است که در آن اوون در میان آن همه هیاهو و ازدحام صدای گریه بچه را تعقیب میکند، از میان آدمهای مختلف که یا میکشند و یا کشته شدهاند در طبقات مختلف یک ساختمان مخروبه میگذرد و بالاخره به بچه و مادرش که به هم پناه بردهاند، میرسد.
بعد بچه و مادرش را از ساختمان زیر آتش و گلوله بیرون میکشد و درست در همین لحظه که صدای گریه بچه در فضا می پیچد، همه آدمها دست از جنگ و کشتار برمیدارند و به بچه نگاه میکنند. یک نوع سکوت توام با احترام برای بچهای که شاید بتواند آینده بهتری بسازد.
متوجه شدید درباره چه فیلمی حرف میزنیم؟ آن را دیدهاید؟ به نظرتان چطور است؟
5858
نظر شما