عباس شاکری

اگر با مسامحه بپذیریم که ما نظام ارزی داریم می توان گفت که مزیت نرخ ارز ثابت نسبت به شناور این است که در مواقع کمبود ارز (در مواقع کاهش قیمت های نفت) از بی ثباتی نرخ ارز و تورم جلوگیری می شود و از دامنه فعالیت های سوداگرانه ارزی می کاهد. در مقابل تثبیت نرخ ارز چون هوشمند نیست ممکن است در شرایط تورمی صادرات غیرنفتی را محدود کند. اما باید توجه داشت که تا وقتی اقتصاد رقابتی نشود و بازار ارز عمیق و رقابتی شکل نگیرد، نرخ ارز به عنوان یک قیمت کلیدی نمی تواند خوب علامت دهی کند.

اگر بازار ارز رقابتی بود و اقتصاد کشور رقابتی بود مقتضیات همه بخش ها نسبت به تغییر نرخ ارز در یک جهت و در یک اندازه بود اما وقتی وضعیت اینگونه نباشد تثبیت آن صادرات را با مشکل مواجه می کند و واردات را ارزان می سازد اما تولید را با مشکل مواجه می کند.

زمانی که ما ارز محدود در اختیار داریم اگر با تثبیت همۀ آن صرف ضرورت های تولیدی (مثل سرمایه گذاری در محصولات با تکنولوژی بالا، نهاده ها، کالاهای واسطه ای، قطعات) شود امر مطلوبی است اما اگر ارز را در قیمتی تثبیت کنیم که واردات همۀ کالاهایی که در داخل تولید می شود به صرفه شود (مثل شرایط کنونی)، زیان های بسیار زیادی بر آن مترتب خواهد شد.

حال این سوال مطرح می شود که آیا می توان مبنای تعیین نرخ ارز را صرفاً ارتقاء صادرات غیرنفتی قرار داد؟

در پاسخ اولاً باید مفهوم و حوزه عمل صادرات غیرنفتی را مشخص کنیم. صادرات نفتی موجود ما به عنوان یک واقعیت یک مقوله است و صادرات غیرنفتی که برای رشد شتابان اقتصاد کشور لازم است مقوله ای دیگر. صادرات از مقوله دوم صرفاً با تغییرات نرخ ارز محقق نمی شود. همان طور که تجارب گذشته ما نشان می دهد از ابتدای برنامه اول تا کنون نرخ ارز بسیار تغییر کرده است اما صادرات غیرنفتی تغییر قابل ملاحظه ای که به شتاب آن منجر شود، نیافته است.

در بررسی آمار رسمی مربوط به صادرات و نرخ ارز ملاحظه می شود که برای تمامی سال ها بخش عمده صادارت مربوط به صادرات نفت و گاز بوده است و ضمن افزایش قابل توجه نرخ ارز صادرات غیرنفتی افزایش قابل ملاحظه و پرشتابی نداشته است. البته بایستی توجه داشت بخش عمده از رشد صادرات غیرنفتی نیز به واسطه رشد صنایع مرتبط با نفت و گاز از جمله پتروشیمی می باشد.

این جایگاه صادراتی با تولید دانش محور، اهتمام به تحقق استانداردهای کیفی، مدیریت کارآمد تولید، انضباط مالی و کارایی بنگاه ها و وجود بسترهای نهادی و سرمایه های اجتماعی (قوانین و مقررات مناسب، دستگاه قضایی حساس نسبت به اقتصاد و ...) و بطور کلی در درون اقتصاد مولد و نه صرفاً با تغییر نرخ ارز ارتقاء می یابد. البته تغییر نرخ ارز به عنوان یکی از عوامل تأثیرگذار اهمیت خود را دارد، بطوری که اگر عوامل حقیقی فوق الذکر محقق شود اما عامل قیمت (نرخ ارز) همراهی نکند مسلماً شتاب صادرات یا محقق نمی شود یا محدود خواهد شد.

اما صادرات موجود نیز جایگاه خاص خود را دارد و سکوی پرش صادرات شتابان (اگر تحقق یابد) همین وضعیت موجود است. مسلماً تثبیت نرخ ارز با وجود تورم همه ساله در اقتصاد صادرات موجود را هم تهدید می کند، اما اینکه آیا مبنای نرخ ارز را مقتضیات صادرات و شرایط آن قرار دهیم یا نه موضوعی است که باید عمیق تر تحلیل شود. قیمت ارز در شرایط کنونی برای فروش صادرات غیرنفتی مناسب نیست اما برای همین صادرات از ناحیه مصرف نهاده ها و ارزبری آنها شاید بد نباشد و چه بسا برای تولیدکنندکنندگان و سرمایه گذاری های مولد گران هم باشد.

بخش عمده واردات کشور مربوط به مواد اولیه، کالاهای واسطه ای و سرمایه ای که در ، GDP ، می باشد و از طرفی نسبت واردات مواد اولیه، کالاهای واسطه ای و سرمایه ای به تولید ناخالص داخلی حقیقت ارزبری تولید را نشان می دهد، مقدار قابل توجهی می باشد که این نشان از وابستگی تولید کشور به واردات دارد.

در حقیقت ارزبری تولید کشور طی سال های مختلف بیانگر این است که از سال 1372 همواره ارزبری تولید کشور افزایش یافته است. بنابراین نرخ ارز فعلی و یا افزایش نرخ ارز می تواند برای تولیدکنندگان ناخوشایند بوده و چه بسا صادرات غیرنفتی کشور را به دلیل افزایش هزینه تمام شده تهدید نماید. ولی نرخ ارز موجود برای واردات کالاهای مصرفی خارجی بسیار مناسب است، بطوری که افزایش قیمت ارز واردات کالاهای مذکور که رقیب تولیدات داخلی هستند را محدود می کند.

البته اگر در کشور بازارهای رقابتی وجود داشت مقتضیات و مناسبات تولید و صادرات و مصرف با یک وضعیت نرخ ارز سازگار بوده و بنابراین تعدیل نرخ ارز این قدر مشکل نبود. در واقع رابطه نرخ ارز و صادرات غیر نفتی یکی از مصادیق موضوع مهم رابطه قیمت و مقادیر حقیقی است. رابطۀ قیمت با مقادیر حقیقی در اقتصادهای رقابتی با بازارهای عمیق رابطه ای معنی دار، مؤثر و مورد قبول است.

البته دیدگاه های سوسیالیستی در مورد نقش قیمت ها این نیست که ما با چنین دیدگاهی کاری نداریم. اما وقتی بحث اقتصادهای غیررقابتی با بازارهای سطحی به میان می آید اختلاف نظرها در مورد معنی داری و حتی ماهیت این رابطه ظهور و بروز می یابد.

عده ای رابطه معنی دار و مؤثر میان نرخ ارز و صادرات را یک رابطه قطعی و مستقل از شرایط اقتصادها ارزیابی می کنند. بنابراین معتقدند در همه اقتصادها از جمله اقتصادهای توسعه نیافته و غیررقابتی (مثل اقتصاد ما) نرخ ارز به صادرات به طور قوی علامت می دهد و این قیمت (نرخ ارز) است که مقادیر را تحت تأثیر قرار می دهد. بنابراین در هر شرایطی نرخ ارز تعیین کننده کندی و شتاب صادرات است. در مقابل عده ای دیگر اعتقاد دارند که در ساختارهای غیررقابتی وقتی ساختارهای نهادی و سرمایه اجتماعی و دانش و مدیریت لازم برای صادرات مستمر و شتابان وجود 1980 و 1990 ، ندارد قیمت ها نمی تواند معجزه کنند و نرخ ارز به تنهایی نمی تواند مثل کره جنوبی در دهه های 1970 صادرات را شتاب دهد. نرخ ارز می تواند در کنار رشد بهره وری، تأمین رقابت پذیری و ارتقاء استانداردهای کیفی نقش ایفا کند اما به تنهایی همه اثرات را ایجاد نمی کند. البته در مورد هر دو دیدگاه، نظرات افراطی هم وجود دارد که مورد قبول صاحب نظران نیست.

بنده پیشتر مدلی را برای صادرات غیرنفتی ایران برآورد کرده ام که در آن عوامل عمدة تأثیرگذار بر صادرات غیرنفتی بهره وری و رقابت پذیری ذکر شده است ضمن اینکه تأثیر نرخ ارز نیز معنی دار است، اما قابل ملاحظه نیست. در این مطالعه تأکید می شود؛ این که نرخ ارز بر صادرات غیرنفتی تأثیر قابل ملاحظه ندارد نشانۀ بی اهمیت بودن آن نیست، بلکه نرخ ارز اثر خود را دارد و این موانع فنی، نهادی حقیقی هستند که باعث شده اند تأثیر نرخ ارز کند شود.

*استاد کرسی اقتصادکلان دانشگاه علامه طباطبایی

/3131

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 156634

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
8 + 6 =