۰ نفر
۲۲ خرداد ۱۳۹۰ - ۰۶:۲۱

خیلی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما که مورد علاقه ما هم هستند، چندین برابر فیلمهای کیمیایی خشونت، کشتار، درگیری و خون ریزی دارند اما ما هیچ وقت آنها را متهم به استفاده از فرهنگ لمپنی، لات بازی و خشونت گرایی نمی کنیم.

اینکه می گویند مسعود کیمیایی نتوانسته خود را با جامعه معاصر هماهنگ کند و با زمانه جلو برود و نگاهش به مسائل بوی کهنگی می دهد، به نظرم درست نیست. اصلا مشکل سینمای کیمیایی وابستگی نوستالژیکش به چاقو کشی و رفیق بازی و ناموس پرستی نیست که بعد طرفدارانش بخواهند با اصرار از نمونه ها و مابه ازاهای واقعی در جامعه امروز مثال بیاورند و منتقدان کیمیایی را به موارد زیادی از زد و خورد با چاقو و دعواهای ناموسی که مدام در صفحات حوادث روزنامه ها می خوانیم ارجاع دهند.
خیلی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما که مورد علاقه ما هم هستند، چندین برابر فیلمهای کیمیایی خشونت، کشتار، درگیری و خون ریزی دارند اما ما هیچ وقت آنها را متهم به استفاده از فرهنگ لمپنی، لات بازی و خشونت گرایی نمی کنیم.
با وجود همه تغییرات زمانی ومکانی همچنان از هفت تیرکشی های قهرمانهای وسترن، شمشیربازی های سامورایی ها و آدمکشی های گنگسترها لذت می بریم و اصلا هم به نظرمان کهنه و عقب افتاده نمی آیند. پس مشکلمان با سینمای کیمیایی چیست؟
مهم ترین مساله این است که فیلمساز بتواند در فیلمش تسلط و احاطه خود را بر تک تک اجزای مختلف نشان دهد و جهان مخصوص به خود را تحت کنترل درآورد، به طوری که اتفاقات و روابط و شخصیتها در چنین دنیایی متقاعد کننده به نظر برسند و منطق و انسجام درونی خود را حفظ کند.
در چنین شرایطی دیگر اهمیت ندارد که چقدر جهان درونی فیلم به واقعیتهای بیرونی وفادار است و یا اصلا در چه دورانی می گذرد و تا چه میزانی با مابه ازاهای واقعی اش ارتباط دارد. چون فیلمساز توانسته ما را به درون جهان خودساخته اش ببرد و قانعمان کند که در چنین دنیایی شخصیتها و روابط و ماجراهایشان به همین شکلی است که فیلمساز نشانمان می دهد.
بنابراین نقدی که به بخشی از آثار کیمیایی وارد است، هیچ ربطی به علاقه و سلیقه و دغدغه های شخصی او در ارائه دنیای دلخواهش ندارد، بلکه به نحوه چگونگی و پرداخت آن مربوط است. یعنی اگر همین دنیا از لحاظ دراماتیک درست نمایش داده شود، هیچ کسی نمی تواند کیمیایی را بخاطر استفاده مداوم از تم ها و عناصر موردعلاقه اش سرزنش کند.
پس اینکه بگوییم یا دنیای آثار کیمیایی را دوست داریم یا نداریم، مواجهه درستی با فیلمهای او نیست. چون ممکن است ما این دنیا را دوست داشته باشیم اما انتظارمان این باشد که آن را در دل درام ببینیم و وقتی آن را در فیلمهای کیمیایی نمی بینیم و یا بطور ناقص و پراکنده می یابیم، ارتباطمان با آثار وی دچار اختلال می شود.
درواقع مشکل سینمای کیمیایی از جایی شروع شد که به ارجاعات فرامتنی و پیام های اجتماعی بیشتر از اصل سینما توجه نشان داد و درام و شخصیت پردازی و موقعیت آفرینی را که اتفاقا خیلی هم خوب بلد است، فدای تعهدات اجتماعی کرد و خود را موظف کرد نشانه ها، ارجاعات و کدهایی در فیلمهایش قرار دهد که طرفدارانش از تکرار و کشف آنها لذت ببرند.
اینکه او همواره مردمش را دوست دارد و دلش برای آنها می تپد، قابل احترام است اما فیلمهای شاخص و درخشان او مواردی هستند که وی توانسته احساسات و واکنشهایش نسبت به جامعه و مردمش را در یک قالب دراماتیک سینمایی ارائه دهد و برای قصه و مقتضیات آن بیش از پیام، ارجاع و شعار اهمیت قائل شود.
درواقع هرجا او از این مساله رها شده و خودش را فقط در اختیار جادوی سینما گذاشته، موقعیتهای جانداری ساخته است که می توان در آن خون و انرژی و گرمایی را دید که فقط خود کیمیایی می تواند آن را خلق کند.
بنابراین برخلاف تعبیر بعضی ها نمی توان سینمای کیمیایی را بخاطر اینکه هنوز دوست دارد به مفاهیمی چون رفاقت، خیانت، انتقام و مردمی از یک طبقه خاص بپردازد به کهنه گرایی و عقب گرد متهم کرد. او اگر به سینمای مورد علاقه اش یعنی والش و زینه مان و پکین پا برگردد، می تواند با همین مفاهیم، فیلم درجه یکی بسازد که در آن امکان نقد دنیای معاصر هم باشد.
به هر حال او یکی از معدود کارگردانهایی است که می تواند قهرمان بسازد، آن هم قهرمانی که قدرت انتخاب و عمل کردن داشته باشد، هرچند بیشتر از روی احساس و غریزه اش باشد، نه نوعی درک و آگاهی عمیق و همه ما می دانیم که در این زمانه چقدر به بازگشت و احیای قهرمانهایمان در سینما نیاز داریم.

کد خبر 156741

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 2 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • محمد مهدی IR ۰۷:۴۷ - ۱۳۹۰/۰۳/۲۲
    0 0
    عقب گردی و کهنه گرایی کیمیایی به این خاطر است که تصویری بدلی و قلابی از این مفاهیم نشان می دهد. رفیقی که به زن رفیقش نظر دارد؛ دستش را در کیسه کروکودیل هم بکند باز یک نارفیق است.پس همان بهتر که گلوله این رفاقت را نشانه برود.