به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، متا مزج در نقد خود بر فیلم «قهرمان» نوشته است:«در فیلمهای اصغر فرهادی، چارچوبها و نهادهای در ظاهرمحکم جامعه (مانند نظام عدالت، قانون مدنی، خانواده، مذهب و…) در برابر پیچیدگیهای یک موقعیت انسانی، دچار تزلزل میشوند.
در آخرین فیلم فوقالعادهی او «قهرمان» نیز همچون قبل، در پس سادگی ترکیببندی بصری فیلم، ابعاد روایی داستان نهفته است که حقایق چند وجهی را پیش چشم میآورند؛ حقایقی که با دقت یک جراح و با سطح بالایی از همدلی انسانی شرح داده میشوند. هر لایهای که به داستان اضافه میشود، صرفا یک لایه تکنیکی نیست بلکه کل داستان را پیچیدهتر از قبل میکند؛ هر تکه از پازل به جای نزدیکتر کردن ما به حل آن، موضوع را پیچیده تر میکند. یک موقعیت عادی پیش میآید که به سادگی آن را قضاوت اخلاقی می کنیم، اما بعد لایههای دیده نشدهای از همان موقعیت ما را به جایی میرساند که حتی در امکان انجام قضاوت اخلاقی دچار تردید میشویم. دو راهیهای ساده، سوالات فلسفی دشواری را به وجود میآورند: تفاوت میان انجام کار خوب و انجام ندادن کار بد چیست؟ تفاوت دروغ گفتن و حقیقت را نگفتن چیست؟ تنها یک حقیقت وجود دارد یا حقیقتهای متفاوت؟
مخمصه رحیم از جایی شروع میشود که کسب و کار او در زمینه خوشنویسی و تابلوهای دستنویس با صنعت چاپ انبوه بنر جایگزین میشود. در زمانهای که بخش بزرگی از فرهنگ تصویری ما، از جمله سینما، نسخههایی انبوهسازی شده و تکراری شبیه به همان بنرهای چاپیست، «قهرمان» اما یک شاهکار «دستساز» از موقعیتهای انسانیست با همه عمق و پیچیدگیهایشان.
فیلم با این تصور که «تصویر خود گویاست» (ادعایی که توسط یکی از شخصیتها بیان میشود) پیش میآید. اما از نظر فرهادی، تصویر هیچگاه به تنهایی گویا نیست بلکه تنها یکی از راهها برای فکر کردن و رسیدن به حقیقت است. در فیلمهای فرهادی شخصیتهای شرور یا قهرمان وجود ندارند بلکه این خودِ "تفکر پیچیده" است که جای اعمال قهرمانانهی سینمایی را میگیرد.»
۵۸۵۸
نظر شما