علی آخوندان - لیورپول / لیورپول که در سال 1207 به فرمان «جان» پادشاه انگلیس بنا نهاده شد، سومین شهر بزرگ این کشور با حدود نیم میلیون نفر جمعیت است. اکثر بندرنشینان ایرلندیتبارهایی هستند که سالها پیش به این شهر آمدهاند، اما در طول سالیان لیورپول تبدیل به شهری چندفرهنگی شده است، چنانکه قدیمیترین انجمن چینیها و سیاهان آفریقایی جزیره اینجاست. اگر اهل موسیقی باشید، جذابترین قسمت شهر برایتان موزه «بیتلها» است. موزهای که متعلق به یکی از محبوبترین و نامدارترین گروههای موسیقی در جهان است و شما در این موزه میتوانید از کفشهای سفید معروف «الویسپریسلی» که از طرف موزه شهر «ممفیس» به آن اهدا شده تا عینک معروف نارنجیرنگ «جان لنون» را ببینید اما اگر فوتبالی هستید باید راهتان را به سوی محله «آنفیلد» کج کنید.
دشمنان قدیمی
در محله آنفیلد ورزشگاههای هر دو تیم شهر لیورپول به فاصله پنج دقیقه از یکدیگر قرار دارند. «تام» جوان انگلیسی طرفدار اورتون، میزبانی خوشبرخورد و مهربان است ولی وقتی میفهمد که قصد رفتن به ورزشگاه لیورپول را دارم، ناگهان چهره دیگری به خود میگیرد و با اخم میگوید:«میخواهی آن «آشغالدونی» را ببینی؟ جای جالبی نیست. این ورزشگاه را خود ما به لیورپولیها دادیم (آنفیلد از سال 1884 تا 1892 در اختیار باشگاه اورتون بود و پس از آن به لیورپول واگذار شد.) برو گودیسونپارک را ببین». وقتی به او میگویی به هرحال لیورپول باشگاه جذابتر و پرافتخارتری است، تقریباً فریاد میکشد که:«لیورپول نه فقط اورتون بلکه کل فوتبال انگلیس را نابود کرد. هواداران وحشی لیورپول در «هیسل» (اشاره به فاجعه ورزشگاه هیسل در سال 1985 که در آن 39 نفر که اکثراً طرفداران یووه بودند کشته شدند و موجب محرومیت 5 ساله تیمهای انگلیس از حضور در اروپا شد) به یوونتوسیها حمله کردند و کلی آدم کشته شد. بعد همه را از اروپا بیرون انداختند و از همان سال تمام بازیکنان خوب اورتون رفتند و باشگاه دیگر جان نگرفت. هنوز هم شبها، فقط محلیها میتوانند نزدیکیهای آنفیلد بچرخند و هیچ غریبهای جرأت رفتن به آن جا را ندارد».
به سوی آنفیلد
محله آنفیلد در حدود یک قرن قدمت دارد و بیشتر خانههای تراسدار این محله در قرن نوزدهم ساخته شدهاند. خیابان نه چندان پهن منتهی به ورزشگاه سرشار از مغازههای کوچک «اغذیهفروشی» است و میتوان تصور کرد در روز بازیهای لیورپول چه غوغایی در این خیابان به پا میشود. نمای بیرون آنفیلد بسان اکثر بناهای قدیمی جزیره از آجر قرمز است. آنفیلد 45 هزار نفر را در دل خود جای میدهد. شاید جثهاش نصف «اولدترافورد» یا یک چهارم «سانتیاگوبرنابئو» باشد ولی اصالت از سر و روی این ورزشگاه پیر میریزد؛ از خانه تیمی با 120 سال قدمت غیر از این هم توقعی نیست.
در آنفیلد
با حضور در ورزشگاه آنفیلد علاوه بر ورزشگاه میتوانید از فروشگاه رسمی و موزه باشگاه نیز دیدن کنید. دیدن موزه باشگاه برای خبرنگاران مجانی است. البته تا جایی که نگارنده خبر دارد، در اروپا با ارائه کارت خبرنگاری میتوانید از هر موزهای بدون خریدن بلیت دیدار کنید، برای مثال دیدن «منشور کوروش» که در تهران (بدون اینکه کسی برای خبرنگار بودن شما تره هم خرد کند) 1500 تومان خرج برمیدارد، در «بریتیش میوزیوم» مجانی است. با رد شدن از کنار مجسمه «سر بیل شنکلی» میتوانید وارد فروشگاه شوید.
فروشگاه باشگاه
در فروشگاه لیورپول میتوان تقریباً هر چیزی را با علامت باشگاه پیدا کرد؛ از لیوان و عروسک گرفته تا ظرف غذای حیوانات خانگی. یک دست لباس کامل تیم با چاپ شماره و اسم، برایتان نزدیک به 80 پوند (حدود 160 هزار تومان) آب میخورد. تازه چون «آدیداس» قراردادی دوساله با باشگاه امضا کرده، لباسهای فصل آتی فرقی با لباسهای کنونی ندارد. «جان» فروشنده لاغراندام و بلندبالا در مورد پرفروشترین پیراهنها میگوید:«در روزهای عادی مثل امروز حدود 50 پیراهن سوارس و 30 تا جرارد میفروشیم. سوارس بازیکن جدید باشگاه است و فعلاً همه دوست دارند لباس او را داشته باشند اما در روزهای مسابقه جرارد با او مساوی است و از هر کدام حدود 400 تا میفروشیم». کتاب زندگینامه تورس هم در فروشگاه است که قیمت آن از حدود 8 پوند به 2 پوند کاهش یافته است. به نظر میرسد باشگاه میخواهد هرچه زودتر از شر این «خائن» خلاص شود.
زمین ورزشگاه
بدشانسی یعنی اینکه روزی به آنفیلد بروی که «اسپانسر» باشگاه زمین را در اختیار داشته باشد و ورود برای همه ممنوع باشد. این اتفاق اگر در یک روز تعطیل که مسئولان رسانهای نیستند هم باشد، همه چیز برای خراب شدن روزتان مهیاست. «بروس پترسون» مسئول پاسخگویی به مراجعان در ورزشگاه با دیدن کارت خبرنگاری و پس از کمی بحث حاضر میشود با مسئولیت خودش من را برای لحظاتی داخل ورزشگاه ببرد. از جایگاه «تیفوسیهای» آنفیلد وارد میشویم. زمین ورزشگاه به چهار بخش کوچکتر تقسیم شده و عده زیادی در آن بازی میکنند. بروس در پاسخ به اینکه چنین کاری به چمن لطمه نمیزند، میگوید:«لیگبرتر تمام شده و ما دیگر بازی نداریم. این چمن هم فردا به طور کامل کنده میشود و زمین برای فصل آینده زیر کشت میرود». سمت چپ ما جایگاه ویژه آنفیلد قرار دارد و سمت راست نیز جایگاه مسئولان امنیتی است. به گفته بروس چهره تکتک افرادی که وارد ورزشگاه میشوند، ثبت میشود و مسئولان امنیتی در کلیه لحظات بازی همه چیز را زیرنظر دارند.
موزه باشگاه
وارد شدن در موزه لیورپول یعنی رفتن به دل افتخارات قرمزها. این جا شعار محبوب لیورپولیهای دوآتشه بیشتر از هر زمانی برایت معنی پیدا میکند:«تو هرگز تنها راه نمیروی». اولین ویترین موزه متعلق به «بیلی لیدل» است. در این ویترین کفشها، پیراهن و وسایل شخصی این اسطوره اسکاتلندی به چشم میخورد. او در سال 1938 به عنوان یک نوجوان به باشگاه آمد و تا سال 1961 که بازنشسته شد، پیراهن تیمی غیر از لیورپول را نپوشید. لیدل در 534 باری که برای باشگاه بازی کرد 228 گل زد و آنقدر محبوب بود که به «لیدل پول» معروف شد.
بعد از لیدل غرفه بیل شنکلی قرار دارد؛ بزرگترین اسطوره لیورپول و چیزی معادل «سر مت بازبی» برای یونایتدها. این جا بزرگترین اتاق موزه است، زیر نام شنکلی نوشته شده:«قلبی به بزرگی لیورپول» و روی دیوارهای آن در کنار جامها و وسایل شخصی شنکلی، جملات قصار بهترین مربی تاریخ لیورپول به چشم میخورد:«مردم لیورپول با روحیه هستند و من دوست دارم تیمم هم اینگونه باشد. آنها مغرور، جسور و شوخ طبع هستند و این تمام چیزی است که میخواهم در تیمم داشته باشم» و یا این جمله بسیار معروف:«اول یعنی اول و دوم یعنی هیچ». شنکلی بزرگترین مربی تاریخ باشگاه است، او لیورپول را در حالی که در قعر دسته دوم انگلیس بود تحویل گرفت و خیلی زود آن را به یکی از برترین قدرتهای فوتبال انگلیس تبدیل کرد. شنکلی در 15 سالی (1959 تا 1974) که با قرمزها بود، سه قهرمانی در لیگ و دو قهرمانی در جامحذفی بهدست آورد. این اسکاتلندی همچنین در سال 1964 لباس لیورپول را از پیراهن قرمز و شورت سفید به لباس سراسر قرمز کنونی تغییر داد.
پس از اتاق شنکلی راهروی مدوری است که روی دیوارهای آن اسطورههای سالهای دور لیورپول صاحب ویترینی هستند که در آن وسایل شخصی و جامهایشان نگهداری میشود:«آلن هنسن: بامزه، آرام و کامل»، « کنی دالگلیش: شاه کنی»، «باب پیزلی: باب ما بهترین است». موزه همچنین سینمایی دارد که بیشتر مواقع بازی فینال سال 2005 را نشان میدهد. به نظر میرسد قهرمانی استانبول مزه دیگری برای لیورپولیها داشته است چون علاوه بر اینکه ماکت جام آن را در جایی جدا از چهار جام دیگر اروپاییشان قرار دادهاند، یک ویترین جداگانه نیز به این قهرمانی اختصاص دارد. در این ویترین چیزهایی مانند، کیفی که رافائل بنیتس در تمام آن فصل و ازجمله فینال کاغذهایش را در آن میگذاشت و کفشهای «ژابی آلونسو» در بازی فینال قرار دارد. یکی از توپهای آن دیدار نیز در این ویترین است که زیر آن نوشته شده:«یکی از توپهایی که در 25 می 2005 در استانبول استفاده شد. آیا این همان توپی بود که یرزی دودک با گرفتن آن موجب پیروزی در بازی شد؟ هیچ وقت نخواهیم دانست ولی این بخشی حیاتی از تاریخ ما است».
در گوشه دیگری از موزه دستکشهایی که «پپه رینا» با آن رکوردشکنی کرد به چشم میخورد، زیر این دستکشهای تاریخی و در کنار تصویر رینا نوشته شده است:«پپه رینا یکی دیگر از رکوردهای آنفیلد را در 6 دسامبر 2010 شکست. او توانست در سریعترین زمان ممکن رکورد 100 بازی بدون گل خورده را بشکند. این رکورد در 198 بازی بهدست آمد، 19 بازی کمتر از رکورد افسانهای روی کلمنس». در نزدیکی در خروجی موزه نیز یک «Seven Up» بزرگ به چشم میخورد. البته این ربطی به آن نوشابه سبزرنگ معروف ندارد، بلکه منظور هفت قهرمانی لیورپول در جامحذفی انگلیس است.
بازگشت
شاید دیدن باشگاه لیورپول زمانی که منچستریها نوزدهمین قهرمانیشان در لیگ را جشن گرفتهاند، کار چندان خوشایندی نباشد. آنها توانستهاند از رکورد 18 قهرمانی لیورپول که روزگاری دستنیافتنی به نظر میرسید عبور کنند و حالا پلاکاردهایی طعنهآمیز خطاب به لیورپولیها در دست میگیرند:«الان ما با افتخار تنها راه میرویم». برگشتن از آنفیلد در چنین روزی و در هوای سرد و ابری لیورپول واقعاً «دلگیر» است، اما انگار تکتک آجرهای قرمز این محله به تو میگویند، غول لیورپول بار دیگر بیدار میشود و تو هرگز تنها راه نمیروی.
43 43
نظر شما