نگاهی به فیلمهای پرفروش بهار 90 و ماه آغازین تابستان این نکته را مشخص میکند که مخاطب امروز انتخاب میکند و این انتخاب بین بد و بدتر نیست بلکه بین خوب و بد است.
در بهار امسال دو فیلم «جدایی نادر از سیمین» و «اخراجیها 3» پس از 67 روز نمایش رکورد فروش دو میلیارد تومان را شکسته و به باشگاه فیلمهای میلیاردی پیوستند.
از میان فیلمهای اکران تابستان که در نیمه اولین ماه آن به سر میبریم نیز فیلم «ورود آقایان ممنوع» پس از 23 روز نمایش در آستانه ورود به باشگاه فیلمهای میلیاردی است و پیشبینی میشود رکورد دو فیلم پرفروش بهار را شکسته و اتفاقی خاص را رقم بزند.
شاید تحلیل این میزان فروشها در چنین مقطعی زودهنگام به نظر بیاید اما واقعیت این است که آمار و ارقام تثبیتشده نمیتوانند به تحلیلی جز این منجر شوند که هر یک از این سه فیلم به دلایل مختلف در چنین جایگاهی قرار گرفتهاند و مشخص شدن این چرایی -بخصوص در این زمان که همه چیز به یک چوب زده میشود-، ضروری به نظر میآید.
«جدایی نادر ...» سومین ساخته اصغر فرهادی است که توانسته با حرکت بر مسیری تراژیک و نزدیک شدن به زندگی روزمره مردمان طبقه متوسط و مسائل و مشکلات ملموس آنها، با اقبال داخلی و خارجی مواجه شود. «چهارشنبهسوری» و «درباره الی» دو اثر متأخر این فیلمساز هستند که توانستند در گیشه فروش خوبی داشته باشند بخصوص «چهارشنبه ...» که در اکران نوروزی موفق شد و «درباره ...» هم اگر قربانی شرایط اجتماعی سال 88 نشده بود میتوانست فروش خوبی در گیشه داشته باشد.
واقعیت این است که فیلمهای فرهادی به نوعی فرمول کلیشهشده و کهنه گیشه را شکستند و نشان دادند فقط کمدی نیست که گیشه دارد بلکه یک تراژدی امروزی که از جنس مسائل زندگی عامه مردم باشد میتواند همین مخاطب عام را با سینما آشتی دهد. مخاطبی که از کمدیهای سخیف بازاری دلزده شده و چه بسا دیگر نمیخواهد خودش را در خندههای سطحی و شادیهای سهلالوصول فراموش کند.
در این میان نباید از موفقیت جهانی فیلمهای فرهادی در جلب و جذب مخاطب غافل شد که خود نشاندهنده ارتقاء تفکر تماشاگران است که به چیزی ورای بازیگر هم فکر میکنند. به این ترتیب «جدایی نادر ...» با تغییر ذائقه مخاطب و تثبیت یک وجه پنهان در تماشاگران توانست در راستای فیلمهای فرهادی مردم را با سینما آشتی دهد و فروش دو میلیارد تومان را برای فیلمی ثبت کند که نه کمدی بلکه درامی تلخ با حضور بازیگرانی است که یا تازهوارد هستند یا اگر هم حرفهای، گیشهای نیستند.
اما فروش میلیاردی «اخراجیها 3» نه اتفاقی در روند فروش فیلمها و نقطهای تأثیرگذار در بازشناسایی سلیقه مخاطب بلکه بیش از هر چیز محصول دنبالهسازی است. این نکته قابل انکار نیست که این فیلم نخستین سهگانه سینمای ایران است با هر کیفیت و مضمون و حاشیه و متنی که دارد.
به این ترتیب مخاطبی که دو فیلم قبلی را دیده به طور طبیعی جذب این فیلم میشود بعلاوه اینکه شعارهایی که متناسب با شرایط سیاسی-اجتماعی جامعه در حاشیه و متن هر یک از این قسمتها وجود دارد، در ایجاد کنجکاوی برای مخاطب جدید هم بیتأثیر نیست.
از نقب که نه، رویکرد مستقیم و شعاری به فضای تبلیغات و انتخاباتی کشور تا کلیپهای موسیقی بازاری که همه و همه فقط به واسطه تلنگری که در ذهن مخاطب به نمونه و نسخه اصل وارد میکنند، کنجکاوی برانگیز است نه اینکه فیلم توانسته کوچکترین نکتهای به آن اضافه کند.
بررسی آمار و ارقام فروش این سهگانه و فروشی که برای قسمت سوم پیشبینی میشد با توجه به افزایش قیمت بلیت، کاهش تعداد مخاطبانی را یادآور میشود که به نظر میآید دیگر این تمهیدات سهلالوصول برای جواب دادن به کنجکاویاش کافی نیست. به این ترتیب فروش دو میلیاردی «اخراجیها...» با در نظر گرفتن رکود عمومی که در سینماها وجود دارد، نمیتواند نویدبخش پویایی سینما و دست آشتی مخاطب باشد.
اما «ورود آقایان ...» که پیشبینی میشود در زمان مشابه بتواند رکوردی خاص از خود در فروش سینماها باقی بگذارد نقطه تلاقی ارتقاء سلیقه مخاطب عام با نگاه حرفهای به فیلمسازی برای احیای کمدی است.
در این فیلم سه قطب تعیینکننده کمدی یعنی رضا عطاران در بازیگری، پیمان قاسمخانی در نویسندگی و رامبد جوان در کارگردانی گرد هم آمدند تا با اشراف آنها به این مقوله، تخصص و تبحر هر یک مکمل دیگری شود و مجموعهای بیکم و کاست برای مخاطبی فراهم شود که از کمدی دلزده شده بود.
«سنپترزبورگ» نمونهای بود از همین فرمول که به صورت نصفه و نیمه اجرا شد و طبعاً جواب قابل انتظار را هم نگرفت. فیلم هرچند از حضور یک کمدینویس حرفهای و فیلمنامهای متفاوت بهره میبرد اما دل نسپردن همهجانبه کارگردان به این تجربه متفاوت در کارنامهاش و همچنین نداشتن بازیگر چهره باعث شد پیشبینیها درباره این فیلم به واقعیت بدل نشود.
اما «ورود آقایان ..." نشان داد وقتی مجموعهای به شکل حرفهای از نقطه آغازین شکل گرفته و با انتخابهای هوشمندانه تکمیل میشود، از سوی مخاطب هم بیکم و کاست پذیرفته می شود. مخاطبی که هوشمند است و می تواند قدرت انتخاب خود را به رخ بکشد.
نظر شما