محمد فرازمند
خیزش های عربی خاومیانه سرآغاز روندهای تازه ای در مقوله سیاست و قدرت در این منطقه حساس از جهان است. اهمیت این تحولات بر روندهای آینده بین المللی باعث شده تا اتاق های فکر در سراسر عالم وقت زیادی را به تبارشناسی و راههای تأثیر گذاری بر این تحولات اختصاص دهند.
یکی از راهکارهای تاثیر گذاری هنجاری بر پدیده های سیاسی و اجتماعی دامنه دار و ناشناخته، قاب بندی آنها بر اساس تمایلات و منافع سیاستگزاران است. در واقع سیاستگزاران با نام گذاری و قراردادن پدیده ها در قاب های از پیش تعیین شده تلاش می کنند به کمک رسانه ها به کسانی که در بطن و حاشیه تحولات به سر می برند القاء کنند که این پدیده از چه تباریست و به کجا ختم می شود. این رویکرد یعنی "نومینالیسم و قاب بندی"(Framing and Nominalism) به وضوح در رفتار تقریبا همه کشورهای صاحب نفوذ و بازیگران بین المللی دیده می شود.
در یک برآورد ساده شده باید گفت غرب و بنیادهای فکری وابسته به آن تلاش می کنند مطالبات مردم خاورمیانه را در قاب دموکراسی و حقوق مدنی فردی قرار دهند. از سوی دیگر مردمی که در بطن حوادث حضور دارند غافل نیستند که دیکتاتورهای عربی بدون حمایت غرب نمی توانسته اند چندین دهه بر کرسی های قدرت تکیه کنند. پادشاهی های عربی مایلند خود را از حوادث مبری کنند و روسای جمهور مادام العمر را متهمان اصلی پدیدار شدن عصیان در جهان عرب معرفی کنند و طوری این حوادث را تفسیر و قاب بندی کنند که دامان آنها را نگیرد. احزاب اسلام گرا همچون اخوان المسلمین با عنایت به گسترش اسلام هراسی در دهه های اخیر عجالتأ اصراری بر قاب بندی ایدئولوژیک خیزشها ندارند. حتی برای کم کردن حساسیتها اقدام به تأسیس حزبی سکولار می کند تا در تنگنای میراث ایدئولوژیک اخوان در برخورد با شرایط جدید گرفتار نشوند.
آنچه که در رویکرد بازیگران نومینالیست مهم است میزان توانایی آنها در بهره گیری زیرکانه از رسانه و افکار عمومی برای ایجاد قاب ها و قالب هایی است که حتی الامکان هم قواره و هم اندازه پدیده ها باشند و با کمترین تناقض و و اصطکاکی بتوان بیشترین تحولات را در آن گنجاند. قابهای تنگ و غیرقابل انعطاف که از باور عمومی فاصله دارد به ندرت دوام می آورند و سرانجام طول و عرض پدیده ها از چهار سوی آن بیرون می زند. همچنین نام گذاریها و قابها باید کمترین حساسیت را در افکارعمومی برانگیزند.
بر این اساس نیم نگاهی به تحولات سوریه و عملکرد دیپلماسی و رسانه ای کشورمان می اندازیم.
از منظر دیپلماسی و سیاست تبلیغی رسمی کشورمان تحولات سوریه از جنس تحولات در سایر کشورهای عربی نیست ! نخستین چالش قاب بندی کلی ما از تحولات عربی در همین استثناء کردن یکی از دیگران ظاهر می شود. کار وقتی مشکل تر می شود که به تفسیر این استثنا می پردازیم. "چون سوریه در محور مقاومت قرار دارد و در مقایسه با سایر کشور های عربی عزت و کرامت مردم خود را در مقابل اسرائیل حفظ کرده پس لزوماً آنها که به خیابانها می آیند یا مردم سوریه نیستند و یا از سوی بیگانگان فریب خورده اند!" این تفسیر، دومین چالش یک قاب بندی ناشیانه است. زیرا باور عمومی چنین تفسیری را نمی پذیرد و کسانی را که در بطن حادثه هستند، عصبانی می کند و به عکس العمل وا می دارد.زیرا این قاب بندی بسیاری دیگر از مختصات پدیده مورد مطالعه را حذف کرده است.
نظام پلیسی چهل ساله حزب بعث، برخودهای خشن و فراموش نشدنی حاکمیت با مردم از جمله برخورد سال 1982 در شهر حماء، وضع اقتصادی نابسامان مردم و بسیاری عوامل دیگری که عینأ در کشورهای دیگر عربی وجود دارد، در این قاب بندی نادیده گرفته شده است. حتی خود بشار هم وجود این مشکلات را انکار نمی کند و با ارائه طرح های اصلاحی درصدد جبران اشتباهات است. اما رسانه های رسمی ما از نظام سوریه با تکیه بر بعد مقاومت، یک یوتوپیا در دل خرابه های عربی ساخته اند.!
درباره تحولات سوریه باید افزود نامگذاری و قالب بندی رسانه های ما قطعا کمکی به آقای بشار اسد برای غلبه بر مشکلاتش نخواهد کرد بلکه با وضعیتی که سیاست خارجی کشور ما در این چند ساله در جهان عرب پیدا کرده، و کسی حاضر به گرفتن عکس یادگاری با سیاستمدارن ما نیست، بر مشکلات او خواهد افزود. البته ناگفته نماند که شکسته شدن محور مقاومت در قبال اسرائیل اتفاق میمونی نیست که کسی در ایران از آن خوشحال باشد. اما باید برای مردم سوریه نیز این حق را قائل بود که در باره امور داخلی کشورشان تصمیم بگیرند.
درهیچ کشور عربی مردم سالاری و ایجاد حکومتهای مبتنی بر خواسته مردم به سود اسرائیل نخواهد بود چرا باید در مورد سوریه این هراس را داشته باشیم؟ رابطه ایران و سوریه در آینده در گرو مواضع و عملکرد امروز ماست. مواضع رسمی کنونی ما ضمن اینکه کمکی به بشار اسد نمی کند در صورت انجام تغییر در این کشور، انتظار می رود تا مدتها تنش در روابط دو کشور حاکم باشد. از سوی دیگر باید توجه داشت که افکار عمومی جهان عرب اکنون به سود بشار اسد نیست.
مواضع ما در حمایت بی چون و چرا از بشار، موقعیت ایران در افکار عمومی عربی را نیز تقلیل خواهد داد و باعث خواهد شد سایردستاورد های ما از وقوع تغییرات در جهان عرب از جمله مصر، در گرداب تحولات سوریه محو شود. فراموش نکنیم در گذشته اگر روابط ایران با اکثر دولتهای عربی خوب نبود، اما بخاطر حمایت از محور مقاومت در بین مردم جهان عرب جایگاه مطلوبی داشتیم.
اکنون با مواضعی که در قبال تحولات سوریه اتخاذ کردیم رودر روی مردم و خیزش های مردمی جهان عرب قرار گرفتهایم. در صورتی که از دیپلماسی فعال تر و زیرکانه تری برخوردار بودیم و سالهای منتهی به انقلابهای عربی را با بی تدبیری در سیاست خارجی سپری نکرده بودیم اکنون در پارادوکس حمایت از متحد استراتژیک خود در سوریه و رودررویی با مردم جهان عرب گرفتار نمی شدیم.
نگاهی به دیپلماسی پرتحرک و زیرکانه ترکیه در شرایط کنونی خاورمیانه ضمن برانگیختن احساس غبن و غبطه، گواه روشنی است بر اینکه ما نیز می توانستیم بجای انفعال و نظاره گری اکنون بازیگر فعال و موثر عرصه خاورمیانه باشیم. نه انکه در کنار گوشمان مردم بحرین از جمله دهها هزار ایرانی تبار و شیعه را قلع و قمع کنند و جز موضع گیری بی حاصل کاری از دستمان بر نیاید و یا در سوریه شاهد به ورطه افتادن متحد استراتژیک خود باشیم و نتوانیم نه به او و نه به مقاومت و نه به خود کمکی بکنیم و یا در مصر شاهد سقوط دیکتاتور و مانع اصلی برقرای رابطه مردم ایران و مصر باشیم و در عین حال نتوانیم از شرایط جدید برای برقراری روابط با این کشور مهم و تاثیرگذاری بر روند تحولات منطقه استفاده کنیم. به راستی در مقایسه با ترکها ما در کجای تحولات مهم و بی نظیر خاورمیانه ایستاده ایم؟
سفیر اسبق ایران در بحرین
26349
نظر شما