صوت دل انگیزی تمام صحن ها و تودرتوهای ذهن و دلمان را تسخیر می کند و درک می کنیم نوری که در آسمان خوش رخشی میکرد و از پنجره های شیشه ای تحریریه خودش را هل می داد تو، از برق همان بیرقی بود که از کنار کعبه برافراشته شده است...
شاید اینطوری شود: ... ابتدا همه بهت زده به یک جا خیره می شوند، بعد می مانیم که لبخند بزنیم و همدیگر را در آغوش بکشیم یا اینکه بریزیم توی خیابان و شادی کنیم و شیرینی پخش کنیم... اصلا شاید ستاد استقبال تشکیل شود، کسی چه می داند شاید مثل ورود حضرت امام(ره)، خیابان ها را آب و جارو کنند و شاخه شاخه مریم و رز و نسترن و نرگس روی خط ممتد خیابان ها بچینند... شاید هم باید بچسبیم به کار که روزنامه شاید رسانه حضرت شود و خبر اول دنیا را به عالم منعکس کند.
اصلا روزنامه فردا منتشر می شود؟ آیا کسی با این خبر بزرگ، به فکر انتشار و بعد هم خواندن روزنامه هست؟ اگر آری... چه کسی خبر این واقعه بینظیر را تنظیم میکند؟ اصلا کسی حال و حوصله روزنامه و خبر و...را دارد؟
راستی چه کسی اولین شیرینی را سفارش می دهد و در تحریریه پخش می کند؟ اصلا به این فکرها می رسیم یا اینکه داغ می کنیم و از روزنامه می زنیم بیرون؟ توی شورای سردبیری چه خبر است؟
اصلا قرار است با چه کلمه هایی ظهور حضرت را قلمی کرد؟ نرم خبر باید نوشت یا سخت خبر؟ گزارش خبری باشد یا گزارش توصیفی و یا سبک خبری وال استریت ژورنال؟ با دل باید نوشت یا با واژگان دستمالی شده ژورنالیستی؟
چه خبر بشود در سرویس بین الملل و شهرستانها... بازتاب خبر در رسانه های جهانی، عرق بچه های بین الملل را درآورده و راه افتادن کاروان های مردمی در استانها بویژه قم و مشهد هم امان بچه های سرویس شهرستان ها را گرفته است...
چه خبری است این خبر ظهور...
راستی اولین اظهارنظرها را چه کسی روی خروجی خبرگزاری ها می فرستد؟ اصلا کدام کارشناس جرات می کند راجع به این موضوع اظهارنظر کند؟
کدام آژانس خبری نخستین گزارش تصویری از حضرت را منتشر می کند؟ کدام عکاس آن لبخند حیاتبخش و آن شوکت ذخیره الهی را به لنز دوربین اش هدیه می دهد تا جهانی، لبخند به لب بنشانند؟
اصلا اولین سخنرانی حضرت در کجا ایراد می شود؟ اولین نماز جماعت شان کجا اقامه می شود؟ یعنی می شود حضرت، ایران را برای زندگی برگزینند...
راستی بعد از انتشار این خبر، خورشید با چه رویی در آسمان می ماند؟ مگر نه اینکه ما در انتظار رویت خورشید بودیم؟ خورشید تازه آن روز معنا پیدا می کند و هواشناسی از آن به بعد ساعات آینده را خوب پیش بینی می کند... «به گزارش خبرنگار ما آسمان تمام کره خاکی آفتابی، همراه با وزش نسیم عدل و عطر گل محمدی است...»
اصلا ندبه های جمعه صبح ها چه می شود؟ جمکران و عهد و جامعه کبیره چه؟ دیگر چه کسی توانایی دارد که با حضور حضرت بر منبر خطابه بنشیند و سخن از فقاهت و سیاست براند؟ چه تراز دقیقی است این «ظهور» برای رنگ باختن ناسره از سره...
هرچه فکر می کنم می بینم من نمی توانم خبر ظهور را تنظیم کنم، حتی اگر سال ها باشد تیتر خبر را با خودم مرور کرده باشم؛ «خبر اول دنیا...»
چقدر سوال دارد این ذهن مضطرب خرسند از شنیدن خبر ظهور...مثلا می خواهم بدانم اولین کنفرانس خبری حضرت کی و کجا برگزار می شود؟ اصلا اسم خودم را میدهم تا خبرنگار حوزه ظهور باشم...
چقدر سخت است نوشتن از آن روز... چقدر سخت است... و چقدر این یادداشت می خواهد طولانی باشد اما نمی شود!
60
نظر شما