سانجیو باسکار: اکنون تقریباً 100 سال از زمانی میگذرد که استنلی جفرسن جوان 20 ساله اهل لنکشیر همراه یک گروه کمدی با کشتی به آمریکا رفت. جذابیت اصلی گروه ستارهای در حال شکوفایی اهل لندن به نام چارلز چاپلین بود. این دو جوان بریتانیایی بعدها انقلابی بزرگ در سینما به راه انداختند.
اگر چاپلین تنها در کمتر از دو سال جای خود را در قالب هنری جدید معروف به سینما باز کرد، جفرسن برای رسیدن به این موقعیت باید 20 سال صبر میکرد. در این مدت او نام خود را به استن لورل تغییر داد و با یک بازیگر استودیویی معروف به الیور هاردی همراه شد. آنها به اتفاق گروهی تشکیل دادند که از آن به عنوان بهترین تیم کمدی تمام دوران یاد میشود.
من هم مانند بیشتر آدمها آنها را در کودکی و با تلویزیون کشف کردم. شوخیهای اسلپ استیک همیشگی و دیالوگها و طرحهای داستانی فیلمهای لورل و هاردی برای هر کودکی جذاب است. وقتی بزرگتر شدم به طراحی این شوخیهای همیشگی و از آن مهمتر پیچیدگی طنز کلامی و پراکنده آنها پیبردم. در دورانی که ویژگی کمدیهای اسکروبال دوئلهای کلامی بسیار سریع بود، لورل و هاردی بر سادگی یک دیالوگ خوب و نگاه عصبانی به دوربین تکیه داشتند.
شکستن دیوار چهارم اکنون همانقدر برای تماشاگر معاصر خوشایند است که حدود یک قرن پیش برای تماشاگران جذابیت داشت. استن و اُلی میدانستند صحبت کردن با تماشاگر توهم را از بین میبرد و نگاه کردن بیش از حد به دوربین آنها را ناتوان جلوه میدهد.
شخصیت استن و اُلی به گونهای بود که انگار کودکانی در بدن بزرگسالان هستند. آنها بازتاب دورانی معصومانه با ارزشهای سادهتر بودند، اما واقعیت این بود که لورل و هاردی بخش زیادی از کار خود را زیر ابرهای تیره دوران رکود اقتصادی و ممنوعیت تولید و فروش مشروبات الکلی در دهههای 1920 و 1930 انجام دادند، دورانی که نه خیلی معصومانه بود و نه ساده.
آنها آدمهای عادی، درسنخوانده و ظاهراً بیهدف بودند، با این حال با رفتاری به مراتب بیمعنا با بیمعناییهای زندگی روبهرو میشدند.
کنجکاوی کودکانه استن از همان نوع کنجکاوی است که با آن به دنیا میآییم، اما جامعه این حس را از ما میگیرد. تکبر اُلی - چیزی که همه ما به اشکال مختلف داریم - پاسخ تند به جامعهای است که اصرار دارد او به موفقیت برسد. هر دو نگرش همواره و بیامان در فیلمهای آنها دنبال میشود. با این حال جالبترین جنبه کار لورل و هاردی از دید من ارتباط آنهاست.
مدتها پیش از آنکه سیمپسنها بگویند اختلافات خانوادگی لزوماً به از هم پاشیدن نمیانجامد، دوستی لورل و هاردی روی صحنه ادامه پیدا کرد، بیآنکه مصیبتهای کمیک و رقابتهای تنگاتنگ بتواند به آن لطمه وارد کند. یکی از نکات آرامشبخش هنگام دیدن فیلمهای لورل و هاردی این است که میدانیم آخر فیلم دوستی آنها به هم نمیخورد.
در عین حال در فیلمهای آنها برخلاف چاپلین هیچ جایی برای ترحم نیست. استن لورل نویسنده و کارگردان بود، اما فقط به کمدی علاقه داشت. هرقدر مضامین اجتماعی و دیدگاههای سیاسی چاپلین در فیلمهای او نمود داشت، لورل و هاردی تنها به خنداندن ما فکر میکردند. به جرأت میتوان گفت آنها مسیر سینمای صامت به ناطق را بهتر از هر کس دیگر طی کردند و از همه مهمتر رابطهشان ادامه پیدا کرد.
درباره محبوبیت لورل و هاردی نقل قولی تأثیرگذار هست که به دهه 1950 و زمانی بازمیگردد که برای شرکت در تور تئاتر به انگلیس سفر میکردند. در همان حال که کشتی آنها به لنگرگاه نزدیک میشد، هزاران طرفدار در انتظارشان بودند. آن دو فکر میکردند حتماً از خانواده سلطنتی کسی در کشتی هست که آدمها برای استقبال آمدهاند. وقتی همه دور لورل و هاردی جمع شدند و آنها را روی دست بلند کردند، تازه متوجه شدند این همه تملق تنها برای آنهاست. استنلی به قدری از استقبال سرزمینی که 40 سال پیشتر آن را ترک کرده بود، تحت تأثیر قرار گرفت که ناگهان به گریه افتاد.
* سانجیو باسکار میزبان یک برنامه نمایش آثار لورل و هاردی است که نهم سپتامبر در اقدامی خیریه برای جشنواره فیلم اسلپ استیک در بریستول انگلیس برپا میشود.
گاردین / 28 آگوست / ترجمه: علی افتخاری
آنها در دوران رکود اقتصادی از دنیای پرترحم چاپلین عبور کردند و به سمت اسلپ استیک رفتند. جای تعجب ندارد که لورل و هاردی هنوز هم ما را میخندانند.
کد خبر 16359
نظر شما