بابی رابسون اسطوره فقید فوتبال جهان در یکی از کنفرانس های خبری با پرسش تند خبرنگاری از یکی از کشورهای دوردست آسیا روبرو شد. پرسشی نسبتا بی ربط که در آن شرایط توهین آمیز هم می نمود. رابسون بعدتر گفت، که با این وسوسه روبرو شد که به آن خبرنگار جوان بگوید:« بچه تو از کجا آمده ای که همچین سوالی می کنی؟» اما مرد بزرگ فوتبال جهان، در آن کنفرانس به محترمانه ترین وجه به آن سوال بی ربط جواب داد. بابی رابسون مردی است که هرکسی از کنارش رد شود به جایی می رسد. مورینیو از ترجمه حرف های او آن قدر آموخت که بعد ها به یکی از مربیان بزرگ جهان تبدیل شود و ویلاس بوآس با «پارتی بازی» رابسون توانست به رغم سن کم راهی مدارس مربی گری پورتو شود. «هوب استیونس» مربی پیشین شالکه و کنونی سالزبورگ، نمونه دیگری است. مرد بزرگی که درآمد ناشی از «شوالیه» شدن اش را به بیماران سرطانی بخشید، بیش از دانش فنی و تجربه، «شخصیت» داشت. استاد مورینیو مرد بزرگی بود.
مورینیو مرد پر هنری است. او از معدود مربیانی است که توانسته به همراه دو تیم مختلف قهرمان لیگ قهرمانان اروپا شود. او پورتو را که جایی در بین بزرگان نداشت، بر قله فوتبال اروپا نشاند و از اینتر «شل و ول» یک تیم «با شخصیت و گردن کلفت» ساخت. بدون شک می توان مردانی را یافت که قادر به تکرار این افتخارات باشند، اما بعید است کسی یافت شود، که بتواند «شاهکار» او در بازی برگشت «سوپر کاپ» اسپانیا را تکرار کند. مورینیو جشنواره ای از «حقارت» به راه انداخت. او کاری کرد که هیچکس نبیند که رئال برای اولین بار توپ را تقریبا به اندازه بارسا در اختیار داشت. کسی به این که رونالدو صدمین گل اش را زد و برای اولین بار در نوکمپ پایش به گل باز شد، کاری نداشت. حالا برای کسی مهم نیست که تعداد شوت های به دروازه رئال در دو بازی دو برابر بارسا (26 به 13) بود. همه فقط حقارت آقای خاص و شاگردانش را دیدند. مورینیو مرد کوچکی است.
مشکل مورینیو این نیست که در هر بازی به سان مربی وطنی مشهور به تبانی، روی هر حرکت ساده بازیکن حریف «شکلک» در می آورد، تا روی داور اثر بگذارد. فحاشی او به حریفان چیز تازه ای نیست. فاجعه این نیست که او برای بردن از حریف هرکاری می کند و بعد می گوید:« قهرمانی در سوپر کاپ بی اهمیت است». این که او اسم دستیار گواردیولا را از قصد اشتباه تلفظ می کند و در حرکتی «صمد وار» انگشت به چشمش می زند، شرم آور است، اما مصیبت نیست. پیکه راست می گوید که او «فوتبال را به گند می کشد»، ولی این تنها بخشی از ماجراست.
«لجن پراکنی» مورینیو تنها در فوتبال نیست و انسانیت را به چالش کشیده است. او انگار در راهی خلاف استادش پیش می رود و هرکسی کنارش است را به حقارت مبتلا می کند. شاگردان مورینیو و در راس آن ها «مارسلو» و «په په» به بازیکنان حریف، «لگد» که نه «جفتک» می زنند. بازیکنان رئال برخلاف رسم مرسوم، پس از بازی به احترام تیم برنده در زمین نمی مانند، به رختکن می دوند. اوزیل در توجیه درگیری با داوید ویا می گوید، او به دین اش توهین کرده، اما با توجه به این که بارسا هم بازیکن مسلمان دارد، از این قضیه بیشتر بوی «چرک بازی های» مورینیو برای برگرداندن جو به مشام می رسد. او کاری کرده که بازیکن با شخصیتی مثل کاسیاس هم «خراب» شود و آن حرکات «کثیف» را تایید کند. «آقای خاص»، انسانیت را به چالش گرفته است.
و چقدر حرکات گواردیولا دل نشین بود، دل نشین تر از بازی زیبای بارسا و ابر ستاره اش مسی. مردی که پس از بازی به سوی کریم بنزما بازیکن حریف رفت تا با او دست بدهد. او در کنفرانس خبری پس از بازی به ستایش از حریف پرداخت و حتی در دفاع از دستیارش هم حاضر به توهین به مورینیو نشد. انگار گواردیولا بهتر از خیلی ها معنی آن ضرب المثل معروف را درک کرده است :« با خوک کشتی نگیر، چون تو لجنمال میشوی و او لذت میبرد.»
43 43
علی آخوندان
کد خبر 168664
نظر شما