او بیشتر از انواع دیگر شعر به رباعی علاقه دارد. انصافاً هم خوب رباعی میسراید. شاید شخصیت نکتهسنج، عجول و روح منتقدش او را چنین به سمت رباعی کشانده.
درباره دیدگاه، شکل و نحوه شوخی سازی و فرمهایش در رباعی حرفهای زیادی دارم؛ اما بگذار بماند برای وقتی که دست کم یکصد رباعی از این شاعر را در همین بخش از سایت خوانده باشید که مصداقها فراوانتر باشد.
با دست پری سراغتان میآیم
خاموش شود چراغتان میآیم
با تور تجاوزات دسته جمعی
این هفته خودم به باغتان میآیم
***
ما چشم به فردای جهان دوختهایم
از بی پدری حکایت آموختهایم
گفتند که نسل قبل ما سوخته است
پس ما همگی نسل پدر سوختهایم
***
تا عمق مصائب مرا پوشانده
حاضر شده غایب مرا پوشانده
از جمله مزایای محاسن این است
که کل معایب مرا پوشانده
***
مهمان نخواندهام کجا در میزد
دورم ملک الموت فقط پر میزد
از بخت بد بنده در این زلزلهها هم
تنها درو دیوار به من سر میزد
***
دزدی نزده به او زبانش باز است
بسته دهنش را و دکانش باز است
از دزدی لو رفته او فهمیدم
هر قفل شکستهای دهانش باز است
***
با سعی به حج رفت صفا را بخرد
بی چاره کجا رفت کجا را بخرد
بنگاه معاملاتی مسکن داشت
میخواست که خانه خدا را بخرد
***
ما بین زمین وآسمان میآید
هر ثانیهای دوان دوان میآید
در جا نزن ای زندگی لنگ که مرگ
از پشت سرت عصا زنان میآید
***
سهم حضرات کور و کر یک کاسه است
چشمان طمع همیشه بر یک کاسه است
با این همه کاسه گدایی اینجا
انگار که دست همه در یک کاسه است
28/242
نظر شما