طبیعی است که گزاره پیش گفته در مقام توصیف ذهنیت جوانی جویای فکرت و حکمت در فضای فلسفه معاصر ایران است و به هیچ وجه حکم به مرتبت زیرین تفکر سینایی در مواجهه با مکتب های دیگر فلسفی نیست. از زمانی که به یاد می آورم، ملاصدرا مهیج ترین کاراکتر تاریخ فلسفه اسلامی و چه بسا قهرمان این ماجرا به حساب آورده می شود. کسی که در پی فکر و فلسفه اسلامی باشد، نمی تواند از سایه سنگین صدرا رهایی یابد. چه اینکه او به مثابه پهلوانی که سنتزی سترگ در فلسفه مبتنی بر دیانت اسلامی به عمل آورده، موسسی است که حالا حالاها قصد پایین آمدن از برج عاج فلسفه در سرزمین ایرانی را ندارد. با اینکه علاقه به ملاصدرا از سوی کسانی که هم به جایگاه عقلانیت ارادت دارند و هم به دیانت احترام می گذارند قابل درک است، اما وقتی این علقه مسبب فراموشی یکی از بزرگترین متفکران فلسفی این سرزمین می شود، بی حرف و حدیث نمی تواند باشد. هر چند ملاصدرا معاد جسمانی ثابت نشده ابن سینا را به ورطه ثبوت کشاند و این اثبات در طول ادوار به مثابه شاهکار فلسفه صدرایی، گوشه به گوشه رواق های تدریس فلسفه در مدارس و مساجد گشته است، اما نباید از عدم اثبات این معاد توسط شیخ الرئیس نیز به سادگی عبور کرد! یا اینهمه ماجرای صدرالدین در ایران زمین را پایانی نیست و هنوز در راه هستند کسانی که بیایند از ظن خویش، ملاصدرا را در جبهه خویش بنشانند. چه اینکه برخی ها از او یک فیلسوف ساخته اند و برخی دیگر یک متاله، بعضی ها او را حکیم صدا می کنند و بعضی ها آخوند! عده ای او را شاگرد ابن سینا تلقی می کنند و عده دیگر شاگرد سهروردی. جواد طباطبایی او را نقطه پایان خردورزی می داند و احمد فردید وی را غرب زده. مشخص نیست که این متفکر گوشه گیر که از دست فقهیان عصرش، ثروت خانوادگی اش را رها کرد و در روستای کهک قم عزلت گزید و بنای حکمت متعالیه را برساخت در چند وجه می خواهد خود را بر ما نمایان سازد. وجوهی که ماجراجویانه ترین مسیرهای فلسفه ورزی را به قصد قربت به کیمیای صدرایی در دل اندیشمندان معاصر زنده نگه می دارد.
۶۵۶۵
نظر شما