لرزش پایه​های امپراتوری روپرت مرداک در بریتانیا چه تبعاتی برای او داشته​است؟ آیا دوران خوش و طلایی او با سیاستمداران بریتانیایی به پایانی تلخ نزدیک می​شود؟

محمدرضا نوروزپور: نام روپرت مرداک با القاب مختلفی گره خورده​، برخی او را امپراتور رسانه​ها می​دانند و برخی وزیر اطلاعات دنیای ارتباطات. طی چند​ دهه​ای که از رشد و گسترش امپراتوری او در عالم رسانه​ها گذشته جهان تغییرات مختلفی را پشت سرگذاشته​است، اما مرداک توانسته در دل این تغییرات همچنان پرچم امپراتوری​اش را سرپا نگهدارد و برای فتح قلمرو​های تازه برنامه​ریزی کند. آغاز امپراتوری او اگر چه در استرالیا و با مدیرت روزنامه پدرش رقم خورد اما در مدت زمانی نه چندان طولانی به حوزه​های مختلفی چون سینما، تلویزیون، شبکه​های ماهواره​ای، روزنامه​ها و مجلات کشیده شده و هم در قاره​های مختلف جهان شعبه​هایی پیدا کرده​است.

امپراتور اما مدتی است که در بریتانیا با چالشی تازه مواجه​ شده​است. شنود تلفن شهروندان بریتانیایی به اعتقاد برخی از تحلیلگران پایه​های حکومتش در دنیای رسانه​ها را لرزانده​است. اگرچه این اولین بار نیست که نام مرداک با یک رسوایی رسانه​ای گره می خورد اما شکل ماجرا با اتفاقات مشابهی که برای او رخ داده فرق می کند. او در این بحران هوشمندانه دست به تعطیلی هفته​نامه​ای زد که از نظر افکار عمومی مجرم شناخته می​شد. «نیوز آو د ورلد» در اثر فشار شدید افکار عمومی به دلیل شنود غیر قانونی با حکم قهرآمیز مرداک مواجه و از انتشار آن جلوگیری بعمل آمد، اما فشار​ها از روی مرداک برداشته نشد تا او و پسرش جیمز راهی مجلس عوام شوند و توضیح بدهند. پس از حضور او در مجلس عوام به نظر می​رسید که تب و تاب این رسوایی کمی فرو نشسته​است، اما این بار اتفاق دیگری افتاد. کارمندان سابق امپراتور اعلام کردند که مدیران شرکت در جریان فعالیت​های غیر قانونی آن​ها بوده​اند. این بار بیش از همه پای جیمز مرداک در میان است. پسری که مرداک حساب ویژ​ای روی او باز کرده و او را شایسته به ارث بردن امپراتوری​اش می​داند. حالا سوال اینجاست که این رسوایی چه تبعاتی می​تواند برای او داشته باشد؟

در کافه خبر میزبان دکتر یونس شکرخواه روزنامه​نگار و مدرس ارتباطات، هومان مجد روزنامه​نگار ایرانی ساکن آمریکا و دکتر علی گرانمایه​پور مدرس ارتباطات بودیم تا این ماجرا را از زوایای مختلف بررسی کنیم.

 اگر موافق باشید بحث را با موضوع زمان وقوع این اتفاق آغاز کنیم . این که چرا این رسوایی، حالا و در چنین شرایطی برای مرداک رقم خورد؟ آیا شرایط حیات رسانه​ای او در بریتانیا تغییر کرده یا پیوند​های او با مراکز قدرت تضعیف شده​است چرا که رسانه​های مرداک همیشه با رسوایی عجین و همراه بودند اما چه می شود که این بار در این سال و در این برهه ناگهان همه چیز برای او رنگی دیگر می​گیرد؟ آیا این بار موضوع فرق می​کرد؟

یونس شکر​خواه: همانگونه که اشاره کردید آقای مرداک قبلا از این قبیل رسوایی​ها و کارهایی که نهایتا به رسوایی منجر می شود در پرونده​اش داشته و از این به بعد​ هم خواهد داشت. اما این واقعیت را نباید نادیده گرفت که شرایط اقتصاد سیاسی تغییر کرده و دیگر همان شرایطی نیست که مرداک کارش را در آن آغاز کرد. شما اگر یک کم به عقب برگردید( مثلا در دهه 80) می بینید که او راحت توانست جلو اتحادیه کارگری بایستد. آن موقع دولت خانم تاچر در بریتانیا روی کار بود و یادمان هست که در آن دوره درگیری شدیدی بین اتحایه معدنچیان ودولت خانم تاچر وجود داشت. ایشان در آن مقطع می​خواست به سمت اقتصاد بازار حرکت کند و اتحادیه​ها هم قدرت خودشان را داشتند و مخالف بودند. آقای مرداک در آن مقطع چاپخانه​اش را به راپید (شرق لندن) برد و جلو اعتصاب 6هزار کارگر هم ایستاد. من بعد​ها خواندم که آن جابجایی برای او 60 میلیون پوند سود داشته است.

به هرحال در آن مقطع چرخش به سمت انگلستان مدرن داشت رخ می​داد، و در حوزه اقتصاد و سیاست نشانه​های آن دیده می​شد. تحولات آن موقع به این فرد(مرداک) نیاز داشت و چنین فردی هم در آن شرایط خیلی کار​ها می​توانست انجام دهد. اما الان شما می​بینید که بعد از 20 سال خطر برخورد​های حزبی و بحث بحران اقتصادی برای همه مساله​است، و ما در فازی هستیم که ممکن است دوباره اتحادیه​ها جان بگیرند.

از سوی دیگر این فرد هم به طور خاص زیر ذره​بین است ، او زندگی توام با شهرتی دارد و به همین خاطر مدام زیر فلاش دوربین​هاست. تازه او سابقه خیلی خوبی​ هم در این حوزه ندارد. این شرایط فضا را برای بر خورد با آقای مرداک آماده کرده است، اما این که برخورد صورت گرفته استمرار دارد یا افق تازه​ای را می گشاید، من رویش حرف دارم.

 به تغییر فضای اقتصاد سیاسی اشاره کردید، الان فضای خود روزنامه​ها هم تغییر کرده​است.
شکر​خواه: فضای فعلی فضایی است که در آن نمی​شود فارغ از فقر یا  فارغ از مردم بود و با ستاره های سینما، کشمکش و عنصر شهرت در روزنامه نگاری بازی کرد. در شرایط فعلی این روش​ها- که خاص آقای مرداک بود- دیگر جواب نمی​دهد.

مهمتر از این​ها عامل بزرگتری هم هست که می​شود از آن به عنوان تغییر زیست محیط رسانه​ای در دنیا نام برد. رسانه​های چاپی شاید دیگر اقتدار قبلی را نداشته باشند. مثلا ممکن است شما استارت اتفاقی را در یک رسانه چاپی بزنید، اما پیگیری آن دیگر دست شما نیست. درواقع این کار مثل پریدن روی پلنگ است. شما شاید بتوانید سوار پلنگ شوید اما می دانید که بالاخره مجبور به پیاده شدن هستید.

 هومان مجد: گفتن این که چرا الان این اتفاق برای مرداک رخداد، سخت است.اما نباید فراموش کنیم که اولین بار این روزنامه گاردین بود که دنبال این داستان رفت و آن را ول نکرد. دلیل این که در امریکا هم برخی​ها از این مساله به عنوان «واترگیت مرداک» نام می​برند، به خاطر این است که واتر گیت هم همین​طوری شروع شد.

 روزی که روزنامه واشنگتن پست خبرداد در واترگیت یک استراق سمع رویداده، کسی اهمیت نداد. خیلی​ها هم راحت گفتند استرق شمع شده که شده ، اما آن دو خبرنگار یعنی وودوارد و برنستین دنبال ماجرا رفتند و آن را ول نکردند. یک سردبیری هم در واشنگتن پست بود که از آنها حمایت کرد به آن​ها اجازه دنبال کردن این رویداد را داد. در نهایت هم دیدیم که آن ماجرا به داستانی بزرگ تبدیل شد با پیامد​هایی مهم.

 در انگلیس هم به عقیده من روزنامه گاردین - به عنوان یک رسانه چپی که همیشه مخالف مرداک بوده - دنبال این مساله رفت و من نمی​توانم بگویم چرا و در چه روزی دقیقا این ماجرا به یک داستان بزرگ تبدیل شد؟ ولی معتقدم اگر گاردین دنبال ماجرا نرفته بود و سردبیر اجازه پیگیری نداده بود، قطعا چنین اتفاقی رخ نمی​داد.  در واقع ، نمی​شود نقش خود رسانه را کم گرفت و گفت که فقط دولت یا موقعیت سیاسی​است که اجازه می​هد، مرداک را بیاوریم پایین. درست است، این ها اثر خودشان را دارند، اما نباید نقش رسانه را دست کم گرفت.

  شما به نوعی به سوال بعدی ما هم جواب دادید که چه کسی عامل افشای این رسوایی شد. اما من منظورم از مطرح کردن زمان افشای این بحران و دامن زده شدن به آن و اینکه آنقدر جدی گرفته شد که کار به مجلس عوام انگلیس کشیده شد این است که  مثلا اگر چنین اتفاقی در زمان تاچر می​افتاد که اوج وحدت مرداک با سیاستمداران بود و به قول آقای شکر خواه تمام نفعش را هم مرداک در آن زمان برد.

 مجد: یا رابطه تنگاتنگ مرداک و تونی بلر.

  بله دقیقا این خودش نشان دهنده منفعت طلبی و فرصت طلبی مرداک است چرا که دیدم زمانی که سنسور​های مرداک احساس کردند حزب کارگر دارد روی کار می​آید، او جان میجر را قال گذاشت و رفت در خیمه تونی بلر و حزب کارگر. البته بعد​ها  همین بلا را سر حزب کارگر هم آورد و رفت زیر خیمه کامرون . حالا با توجه به همین روابط تنگاتنگ مرداک با سیاستمداران سوال این بود که  آیا دوره​های سیاسی در این رسوایی تاثیر نداشتند؟ اگر در آن زمان این کار را رسانه های مرداک انجام می دادند بازهم اینگونه صدای آن در می​آمد و یا اینکه موضوع ماست مالی می شد.

 مجد: نمی​خواهم بگویم دلایل دیگری وجود ندارد یا تاثیر گذار نیست، ولی هر چقدر یک نفر قدرت داشته باشد، نمی​تواند نقش رسانه را دست کم بگیرد. رئیس جمهوری پر قدرت​تر از ریچارد نیکسون در آمریکا نبود. اصلا کسی فکر نمی​کرد او مجبور شود استعفا بدهد. او  در انتخابات ریاست جمهوری دو بار به راحتی برنده شده بود و مظهر قدرت آمریکایی به شمار می​رفت، اما افشاگری رسانه​ها در مورد واترگیت او را مجبور به استعفاء کرد.  اگر الان مدافعان مرداک در انگلستان - مثل تاچر یا تونی بلر- سرکار بودند، ممکن بود تا جایی که می​توانند تلاش خود​شان را برای جلوگیری از این رسوایی انجام دهند، اما از یک جایی به بعد قطعا نمی​توانستند.

با همه این حرف​ها و احتمالات همه می​دانیم که سیاست، بازی کثیفی است. وقتی ویروس مرداک بر اثر نور افشانی رسانه​ها ماهیتش روشن شد، سیاستمداران خیلی زود خودشان را از او جدا کردند. بله این درست است که اگر اینگونه ماهیت این ویروس فاش نمی شد شاید سیاستمداران می توانستند کاری برای او بکنند و مانع از سقوط و رسوایی او شوند اما الان کار از این حد گذشته و دیگر کسی قادر به لاپوشانی نیست، حتی اگر بخواهند کمکی هم بکنند، نمی توانند.  

  اگر بخواهم نتیجه بگیرم ، در واقع شما می​گویید، این زمان، زمانی بود که فرهنگ جامعه هم به نقطه​ای رسیده  بود که دیگر مرداک را پس بزند.
مجد: من می گویم زمان دیگر نمی​شود چنین مسائلی را نادیده گرفت. اگر دوسال یا سه سال پیش گاردین فقط یک مطلبی نوشته بود و نویسنده یا سردبیر هم بر این اعتقاد بودند که کار خودشان را انجام داده​اند و اثر گذاری​اش به آن​ها ربطی ندارد. ممکن بود هیچ وقت چنین اتفاقی نیفتد.

  پس در راستای صحبت​های آقای شکر خواه شما هم قبول دارید که زمان فعلی زمانی هست که شرایطش با دو دهه گذشته کاملا فرق کرده؟
مجد: من بیشتر می​توانم در مورد آمریکا صحبت کنم تا انگلستان. در 10 سال اخیر فرهنگ تلویزیونی به سمت ریالیتی تی وی ( تلویزیون واقعیت) رفته و در زمینه خبر هم تمرکز روی اخباری است که مبتنی بر احساساتند. هدف از تولید و ارائه این خبر​ها هم جذب بیشتر مخاطب و به دنبال آن بالابردن درآمد مالی است. در واقع رقابت بین شبکه​ها بر سر این است که کدام شبکه می​تواند چه اخباری را پخش کند تا بیننده بیشتری داشته باشد و آگهی​هایش هم بیشتر شود. همین رقابت باعث شده تا اخبار جدی کنار گذاشته​ شوند.  این فرهنگ حالا به جایی رسیده که خود مردم را هم خسته کرده​است. روزگاری  فقط نخبگان این موضوع را می​فهمیدند اما الان درک مردم عادی هم بالا رفته و خود آن​ها هم از این وضعیت خسته شده​اند.

 علی گرانمایه​پور: از حدود 5 سال پیش شاهد شکل​گیری جنبش​هایی در اروپا بودیم که به نحوی مخالف شکل​هایی از سرمایه​داری هستند. مردم اروپا در حال حاضر مشکلات اقتصادی را که در این قاره شکل گرفته ناشی از قدرت سرمایه داری می​دانند. اما برای ترسیم رابطه سرمایه​داری و فرهنگ و رسانه لازم است که به عقب برگردیم و به گفته​های نئومارکسیست​ها توجه کنیم. نئو مارکسیست​ها بر عکس خود مارکسیست​ها اعتقاد دارند که سرمایه​داری بر فرهنگ هم سیطره یافته​است. در گذشته سرمایه داری فقط به ساختار​هایی مثل ابزار تولید، دستمزد، توزیع کالا و تولید کالا اشراف داشت و سرمایه داری قدیم عمدتا یا سرمایه داری اروپای قدیم عمدتا کاری به حوزه فرهنگ نداشت، اما نکته​ای که بعدها یورگن هابرماس یا مکتب فرانکفورت به آن اشاره و بر آن تاکید کرد این است که خطر سرمایه​داری عصر جدید  پس از اشراف بر سرمایه و دستگاه​های تولید  متوجه فرهنگ شده​است. سرمایه​دارن سراغ صنعت فرهنگ رفته​اند و شروع کرده​اند به دست اندازی بر ساختار​ها فرهنگی از جمله رسانه​ها.

روپرت مرداک هم در واقع نمونه​ روشنی از پیوند قدرت سرمایه داری با حوزه خبر است. او نمونه​ای از کسانی است که تئودور آدورنو در دهه​های قبل نسبت به آن​ها هشدار داده بود. او می گفت مراقب باشید که سرمایه داری به دنبال تولید صنعت فرهنگی است و می خواهد چیزی را که دوست دارد در حوزه فرهنگ تولید کند و از طریق آن ذهن جامعه را  طوری شکل بدهد که دوست دارد.

مثال دیگری که در این زمینه (رسانه) می​شود زد، آقای برلوسکونی است. او فردی بود که در میلان ساختمان سازی می​کرد و کسی نمی​دانست که این فرد روزی صاحب شبکه​های متعددی در ایتالیا می​شود. اما او این کار را کرد و پس از در اختیار گرفتن رسانه​های متعدد، از یک ساختمان ساز شهر میلان تبدیل شد به نخست وزیر.

حالا اگر بخواهیم به موضوع مرداک و چرایی برخورد با او بپردازیم باید به این نکته توجه داشته باشیم که بحث​ها مختلفی در این زمینه وجود دارد و سناریو​های گوناگونی را می شود برای آن متصور بود، مثلا یکی از این سناریوها این  است که  حجم اطلاعاتی که آقای مرداک در دست دارد، برای ارکان قدرت در اروپا یا آمریکا بسیار خطرساز شده و به همین خاطر لازم بوده که آقای مرداک  به خیلی از چیز​ها جواب بدهد . در مقابل  او هم در بخشی از صحبت​هایش گفته که اگر قرار باشد من در مورد بخشی از این حوادث اظهار نظر بکنم، پای خیلی​ها در میان است.

 اقای شکرخواه این سوال برای ما وجود دارد که همیشه یک موضوع را از زاویه روشنش می​بینیم، زاویه روشن این بحث هم همانی​است که آقای مجد گفت؛ گاردین یک موضوعی را دنبال کرد و آنقدر سماجت کرد که بالاخره آن را جا انداخت و شرایط جامعه هم این آمادگی را همانطور که شما گفتید از لحاظ زمانی داشت. این ظاهر قضیه است، آیا شما هم به این اکتفا می​کنید که کار کار گاردین بود که به ثمر رسید؟ یا نه  روحیاتی مثل من دارید و می​گویید این تنها نیست. حتما پشت قضیه یک اتفاق دیگری هم رخداده است. یک کسانی اراده کرده اند که این بار این رسوایی افشا شود و گر بگیرد و دامن مرداک را بسوزاند یعنی یک عده ای خواسته​اند که سکوت کنند تا مرداک بشکند. اگر شما با این نظر موافقید  برای من روشن بکنید که این​ها کی بودند؟  یا نه اگر مخالف نظر من هستید توضیحات خود را بیان کنید.
شکر خواه: شما خودتان کارشناس این حوزه​اید و همین طور دارید از ما سوال می​کنید، نظرات خود شما هم مهم است. ببینید من چون رسانه​های بریتانیا را درس می​دهم اجازه می​خواهم که یک مقداری  موضوع را عمقی​تر دنبال کنم. من قطعا معتقدم مقاله​ای که آلن راس بریجر نوشت تاثیر گذار بود. او مدرس دانشگاه است و نشریه الیتی را هدایت می​کند که بسیار تاثیر گذار است. نه تنها در انگلیس که در سطح بین المللی.

ممکن است مطالب گاردین برای آدم​های عادی جامعه مهم نباشد، اما گاردین روی گردانندگان افکار تاثیر دارد. بنابر این کاری که راس بریجر انجام داد، بسیار شجاعانه بود. او می​دانست که دارد با دم شیر بازی می​کند ولی این ریسک را پذیرفت و ورود کرد به این میدان. این حرکت خیلی کلیدی بود، اما اگر فقط به این مساله توجه کنیم تنها نوک کوه یخ را دید​ه​ایم.  از طرف دیگر این که بگوییم شکل​گیری این اتفاق توطئه بوده​ یا عده​ای خواسته​اند این کار بشود یا نشود هم درست نیست. ماجرا به نظر من خیلی عمیق​تر است. برای روشن شدن بحث من یک مثال می​زنم. اتحادیه ملی روزنامه نگاران انگلیس از سال 1947 درگیر دو موضوع کلیدی بوده؛ تمرکز رسانه​ای و حجم آگهی​ها. دو موضوعی که توانایی آسیب رساندن به سنت​های کلاسیک روزنامه نگاری را دارند. به همین خاطر این​ها مدام داشتند روی آن فشار می​آوردند. در کنار این مساله به یک نکته​هم باید توجه داشته باشیم که فضای روزنامه​ نگاری در امریکا و انگلیس هم با هم متفاوت است. پایه روزنامه نگاری امریکا در بخش خصوصی است، اما روزنامه نگاری اروپایی اساسا با نهاد​های دولتی عجین است، داد و ستد دارد و ده​ها نهاد ناظر هم در این بین وجود دارد.

همان​طور که گفتم اتحادیه ملی روزنامه نگاران برای حل کردن مسائل باعث شکل گیری  سه کمیسیون در بریتانیا شد. اولی در سال 1947 تشکیل شد و دومی و سومی هم به ترتیب در دهه​های 60 و 70. کمیسیون اول که تشکیل شد ، یک پیشنهاد جالب داشت؛این​ که باید برای رسانه​ها یک شورای رسانه​ای تشکیل شود. کمیسیون سوم پیشنهاد داد که روزنامه نگاری باید دستور العمل حرفه ای  Code of Practiceداشته باشد. این پیشنهاد را شورای رسانه​ای رد کرد و همین باعث شد که عمر شورا در دهه 80 تمام شود و به جایش یک نفر (اقای کلکات) از طرف وزارت خارجه انگلیس ماموریت پیدا کرد که وضعت روزنامه​ها بررسی کند. چیزی شبیه کمیسیونی که در آمریکا تشکیل شد و روزنامه​ها را بررسی کرد و مسئولیت اجتماعی را برای مدل روزنامه​نگاری پیشنهاد داد. تشکیل این کمیسیون را در حقیقت شورای شکایت از مطبوعات پیشنهاد دادند. این دوتا شورا برای این تشکیل شدند که معتقد بودند استاندارد​های حرفه​ای دارد زیر پا گذاشته می​شود و مشخصا خطابشان با مرداک بود. این​ها را گفت تا برسم به اینجا که مرداک از پایین، یعنی بدنه انسانی هم زیر فشار است. شما بروید همه گزارش​های این کمیسیون را بخوانید. سه تا موضوع را این​ها دارند از دهه 70 تکرار می​کنند. یکی تنوع فرهنگی که در مطبوعات نیست دیگری صداقت که آن​ هم در مطبوعات نیست و سومی احساسات گرایی که آقای مجد اشاره کرد  و در مطبوعات هست.

خوب مرداک با روشی که دارد بر خی از قواعد را که رویش تاکید رعایت نمی کند و در عوض به چیز​های دیگری بها می​دهد. خودش می​گوید که سکس و خشونت دو بال رسانه​ای من هستند. این را بار​ها گفته.  بعدها هم که صادق​تر شده عنوان کرده که  بیگانه ستیزی هم برای او اهمیت داشته است.  خب در چنین فضایی و با این رویکرد شما بدنه حرفه ای یک جریان هم به اشکال گوناگون مساله پیدا می​کنید. الان  بدنه حرفه ای با او مساله دارد اما در باید توجه داشته باشیم که همین بدنه حرفه​ای هم راضی نیست که مرداک در این میدان سرکوب مطلق شود و مثلا بی بی سی جای او را بگیرد. چون  نگران توازن رسانه​ای است و معتقد است که آدم​هایی باید وجود داشته باشند که این تعادل یا توازن را برقرار کند.

 گرانمایه​پور: ارزش سرمایه گذاری اولیه ای که در دهه 90 مرداک برای تشکیلاتش در انگلیس آورد ۱۶ میلیارد دلار بود. حالا الان چقدر شده احتمالا خیلی بیشتر از این​ها است. به هر حال پیوند سرمایه و قدرت رسانه​ای این ویژگی را برای چنین افرادی به وجود می​آورد که مقابله کردن با آن​ها کار سختی می شود.

  پس اقای شکر خواه شما اعتقاد ندارید که توطئه و برنامه از پیش طراحی شده ای برای رسوا کردن مرداک بوده و جمیع جهات و عوامل متعدد دست به دست هم دادند تا در چنین شرایط زمانی و مکانی مرداک سرانجام اینگونه رسوا شده یا مورد نقد قرار بگیرد.
شکرخواه : در حقیقت یک جریان بطئی دارد رخ می دهد. تلاش هایی که اتحادیه ملی روزنامه نگاران انگلیس در تمام این سال​ها برای گذاشتن کد آو پرکتیس داشت در سال ۲۰۱۱ به نتیجه رسید  و تصویب شد. این کد آو پرکتیس 16 ماده است و اتفاقا در ماده ۱۶ یقه مرداک را گرفته، در این ماده رسما آمده که کسی نمی تواند به خاطر یک خبر به حریم خصوصی دیگران وارد شودو آن را نادیده بگیرد.خب الان در برخورد با مرداک می گویند که از نظر قانونی ماده ۱۶ را می خواهیم اجرا کنیم.  الان دیگر شما نمی​توانی بگویی که  من بر خلاف سایر رسانه​ها ماده ۱۶ را نادیده می​گیرم و کار خودم را انجام می​دهم.

 آقای مجد من همین بحث را می خواهم یک جور دیگر از شما بپرسم که ذائقه ها عوض شود. می خواهم بگویم اگر کسی بخواهد در فضای الان مرداک را نجات بدهد، قادر به این کار هست؟ به هر حال می​دانیم که او آدم بانفوذی است، یکی از القابش وزیر ارتباطات دهکده جهانی است و در همه لابی ها بهرحال یک دستی دارد و می تواند کمک بگیرد.
مجد: نمی دانم. آدمی مثل مرداک هم دوست زیاد دارد و هم دشمن. من بر می​گردم به سوال اول شما که این توطئه بود یا نه؟ خب در این که سالیان سال دشمن زیاد داشته شکی نیست و دشمن​های او از طیف​های مختلفی هم بوده​ و هستند. در رسانه​ها، بین ژورنالیست​ها ، در حوزه فرهنگ و حتی در تجارت. آدم​های زیادی هستند که با او مخالفند،مثل جورج سوروس که مخالف اوست. این جور دشمن​ها خوشحال می شوند وقتی بتوانند او را بزنند. در این شکی نیست. اما اینکه بگوییم واقعا پلات و توطئه ای برای زمین زدن اقای مرداک بوده ، نه من موافق نیستم. بدون شک کار روزنامه های مرداک در انگلیس کار کثیفی بود و دیگر ذائقه ها نمی پذیرفتند که این کار کثیف ادامه داشته باشد. 

 خب برای من آن تکه اش خیلی مهم است آقای مجد. اگر در انگلیس واقعا به این نتیجه برسند که اقای مرداک باید دستش کوتاه شود. می توان گفت که این یک پارادایم تازه​ای در عالم رسانه خواهد شد. آیا در انگلیس اراده ای بر این است که از این ماجرای رسوایی برای زمین زدن مرداک استفاده شود؟ حالا اسمش را هرچه می خواهیم بگذاریم. تئوری توطئه، تصادف ، بیگ بنگ، احساسات برانگیخته مخاطبان یا هرچیز دیگر.
مجد: به نظر من بله، هستند کسانی که می​خواهند مرداک را زمین بزنند و نهایت استفاده را از این ماجرا بعمل خواهند آورد. گفتم آدمی مثل مرداک همانگونه دوست و لابی در بین سیاستمداران و نخبگان و ثروتمندان و جهان ارتباطات دارد به همان اندازه هم د رهمه این حوزه ها رقیب و دشمن دارد.

 در این حد که آدم​هایی در اندازه مرداک قطعا دشمن زیاد دارند نه ، می​خواهم بدانم آیا این تبدیل شده به یک اراده جمعی یا نه؟
مجد: نه فکر نمی کنم. اینکه اراده ای پشت این ماجرا باشد نه اینطور نیست. اما بعید نیست روند به این سمت برود. یعنی اینکه بگوییم واقعا پلات و توطئه ای برای زمین زدن اقای مرداک بوده ، نه من موافق نیستم. بدون شک کار روزنامه های مرداک در انگلیس کار کثیفی بود و دیگر ذائقه ها نمی پذیرفتند که این کار کثیف ادامه داشته باشد. 

 گرانمایه​پور: ولی من احتمال می​دهم که شبیه حادثه​ای که برای تد ترنر رخ داد، برای او هم به وجود بیاید. ترنر به مرور سهام و امتیازاتش را فروخت و از دست داد و نهایتا خیلی بی سر و صدا از صحنه کنار رفت یا کنار گذاشته شد. او مجبور شد سهام سی ان ان را واگذار کند و به عنوان یک اسم فقط مطرح باشد این اتفاق ممکن است برای بخشی از امپراتوری رسانه​ای مرداک هم بیفتد.

  درباره تد ترنر یکسری اسناد عینی وجود داشت که آدم هایی مثل جرالد لوین مدیرعامل وقت «تایم وارنر» و معاون اجرایی بعدی شرکت «ای او ال تایم وارنر» عملا در جهت حذف ترنر از صحنه رسانه​ای تلاش کردند و حتی وقتی در ماجرای مدیریت سی ان ان سرش کلاه گذاشتند و شبکه دوست داشتنی اش را از چنگش درآوردند او رفت تا شبکه «سی بی اس» را بخرد، همین آقای لوین که نفوذ زیادی در لابی یهودی​های آمریکا دارد مانع از این کار شد. ترنر حاضر شده بود 8 میلیارد دلار خود را از «تایم وارنر» بیرون بکشد و با آن «سی بی اس» را بخرد اما این ماجرا پای کاخ سفید را هم به میان کشید و همه عوامل دست به دست هم دادند تا ترنر نتواند این معامله را انجام دهد. خوب این ماجرا در صحنه رسانه​ای آمریکا هست و درباره آن مطالب زیادی دیده می​شود اما در مورد مرداک چنین چیزی را به طور عینی نداشته​ایم، بلکه عکس ان  وجود داشته، حتی جاهایی بوده که مقامات سیاسی دخالت کرده​اند تا منافع مرداک تامین شود چه در آمریکا و چه در انگلیس اما حالا آیا معادلات تغییر کرده است؟ آیا چنین تحلیلی داریم که مثلا حزب محافظه کار با حزب مثلا کارگر توافقی کرده​اند که مرداک را در انگلیس تضعیف کنند؟ تا کنون که مدرکی در این باره وجود نداشته است.
شکرخواه: این که می​گویم فضای رسانه​ای انگلیس با امریکا متفاوت است به همین خاطر است. شما در امریکا درست است یک «اف سی سی» می​بینید یا یک بلو بوکی هم وجود دارد که باید رعایت شود، اما اگر رسانه خطایی مرتکب شود. شما باید به یک دادگاه معمولی شکایت کنید. در انگلیس اما همه قواعد بازی نوشته شده . مثلا «آف کام» می​گوید من دربرابر محتوای خشن یا برخورد توهین آمیز با مردم وارد می شوم.من موافق حرف آقای مجد هستم که خیلی​ها دوست دارند این آقا را بیاورند پایین. ولی به این نکته هم توجه کنیم که انگلیس از نظر رسانه​ای خیلی مقرراتی است و آن قدر نهادهای ناظر دارند که انجام چنین کار​هایی به تنهایی بسیار مشکل است.

آقای دکتر پس وضعیت مرداک را در انگلیس اگر بخواهیم ارزیابی دقیقی داشته باشیم و این که پیش بینی کنیم آینده رسانه هایش چه می شود آینده تایمز ، سان ... چه می شود اینها را می توانیم پیشبیینی دقیق داشته باشیم ؟ زمانی که قانون خیلی سفت و سخت تر است ازهر جای دیگر دنیا
شکرخواه: بله می​شود داشت، از دید من تاز زمانی که چنین اتفاقی برای دیگر روزنامه​های او نیفتد خطری آن ها را تهدید نمی کند. ممکن است با مرداک از نظر قانونی برخورد شود. اما در زمینه قوانین مالکیت در بریتانیا ممکن است قوانین تازه​ای وضع شود و دوباره «کمیسیون رویال» و «آف کام» (اداره نظارت بر ارتباطات انگلیس) به میدان  بیاید و با چکش کاری به یک تنظیم در بخش بازار و نحوه تمرکز رسانه​ای برسد.

 گرانمایه​پور: البته در مجلس انگلیس هنوز بر سر این موضوع بحث هست که کار مرداک باعث می​شود در اینده، آن آزادی رسانه​ای که درانگلیس بر آن تاکید می​شود  محدود خواهد شد.

شکرخواه: این موضوع را تیم مرداک بیشتر دامن می​زند. به هر حال این تیم  در موضع ضعف است و دست زدن به ایشان تعبیر می​شود به برهم خوردن وضعیت آزادی بیان.

 ممکن است که شاهد اتفاقی باشیم که که برای بی بی سی بعد از مرگ دکتر کلی در اثر گزارشگری آقای اندرو گلیگان افتاد؟
شکرخواه: ممکن است . این بیشتر به ذهن متبادر است.

 ‌در آنجا منجر شد به این که بی بی سی دوباره یک چارت جدیدی برایش نوشته شود.
شکرخواه:
بله دقیقا. شما ببینید چارتی که روی بی بی سی هست هر چند سال یکبار باید روز آمد شود. خود بی بی سی هم این را پذیرفته است. یک تراست بالای سرش است و همه هم باید به چارت اولیه که هر ده سال یکبار ریوایز می​شود، تن بدهند.

 آقای مجد ارزیابی و پیشبینی شما چیست؟ سرانجام این پرونده در انگلیس چه می​شود؟
مجد: من راستش زیاد اهل پیشبینی نیستم. نمی​دانم چه باید بگویم.  ببینید انگلیس برای چهره های بین المللی، هنوز پرستیژ زیادی دارد. حتی برای آدمی مثل مرداک که الان سیتی زن امریکا است و مهم ترین دارایی های او در ایالات متحده است، باز حضور در انگلیس یک پرستیژ خاص دارد. من فکر نمی کنم مرداک روزنامه هایش را در انگلیس از دست بدهد. مگر این که ثابت کنند در همه آن ها هم یک کار غیر قانونی انجام داده است. مثل همان کاری که در «نیوز آو د ورلد» انجام شده بود. بیشترین خطری که او را در انگلیس تهدید می​کند، مربوط به  «بی اسکای بی» است و احتمال دارد در این زمینه محدودیت​هایی برای او به وجود بیاید.

شکرخواه: همین الان او بزرگترین سهامدار بی اس کای بی است.

 گرانمایه​پور: البته او همه  سهام را می​خواست. اما نتوانست کل سهام را بخرد. فکر می کنم در قوانین انگلستان اینگونه است که یک خارجی تنها می تواند 35 درصد از سهام یک شرکت انگلیسی را داشته باشد اما مرداک توانست در زمان تونی بلر با روابط پشت پرده از این قانون فراتر برود و الان 39 درصد از سهام بی اسکای بی را در اختیار دارد. الان خیلی ها دنبال این هستندکه با بهانه کردن این رسوایی دست او را از این سهام کوتاه کنند و در واقع به مدیرت بلامنازع خانواده مرداک به این شبکه بسیار آینده دار پایان دهند.

  مجد: بله ۳۹ درصد سهام را دارد. رئیس این شرکت جمیز مرداک، پسراوست. برای جیمز«بی اسکای بی» الان بیشتر اهمیت دارد تا برای روپرت مرداک.  جیمز از یک نسل متفاوتی است. در میان فرزندان مرداک، او تنها کسی است که به این کار علاقه نشان داده و وارد این حرفه شده​است.  من جیمز را از موقعی که در کار موزیک بود می​ شناختم. پدرش از او خواست کار موزیک را ول کند و ارد عالم رسانه شود.  جیمز از اول برایش روزنامه زیاد مهم نبود. او معتقد بود که در خروجی نهایی شرکت «نیوزکورپ»، روزنامه نقش چندانی ندارد و تلویزیون از همه مهم​تر است. «بی اسکای بی» هم امید آینده «نیوز کروپ» است و می​تواند در تمام جهان پخش شود.

تقریبا می​شود گفت که بعد از این ماجرا قطعا جیمز مرداک دیگر رئیس «بی اسکای بی» نخواهد بود. اگر جیمز به زندان نرود، قطعا «بی اسکای بی» را دیگر نخواهد داشت.

در بلند مدت اما فکر نکنم که آقای مرداک یا شرکت «نیوز کورپ» از صحنه انگلیس  بیرون بیاید و فکر نمی​ک این اتفاق  اثر خیلی خیلی بزرگی بر روی آن ها داشته باشد. چنین اتفاقی در نهایت یک نوع واترگیت برای خانواده مرداک در انگلیس است. البته برای هر آدمی با شخصیت مرداک  چنین اتفاقتی یک صدمه بزرگی است . به هر حال پایه​های امپراتوری او لرزیده.

گرانمایه​پور: شاید نتوانیم پیش بینی کنیم که چه اتفاقی برای آقای مرداک  می​افتد، اما  می توانیم بگوییم توسعه قدرت رسانه​ای او محدود می​شود. عملا  تشکیلات رسانه​ای او -که حالا در خیلی از کشور​های آسیایی و آمریکای لاتین هم فعالیت چشمگیری دارد - با مشکلی مواجه نمی​شود. تنها ممکن است همان طور که دوستان گفتند یکی دو رسانه​اش که درگیر این اتفاق شدند، آسیب ببینند. با همه این حرف​ها اما  باید بپذیریم که در بلند مدت اعتبار رسانه ای مرداک به خاطر این افتضاح دچار خدشه شود.

 فکر می​کنید پیام این اتفاق برای ژورنالیزم چه بود؟ پیامی که مثلا بتواند درس عبرتی باشدبرای دیگران یا لازم هست که آدم رویش مانور بدهد.

شکرخواه: به نظر من تاثیر آنچنانی ندارد.

گرانمایه​پور: از نگاه غربی. اما با نگاه شرقی اگر بخواهیم ببینیم ...

 شکرخواه: نه من نگاهم تخصصی است.

 گرانمایه​پور: البته ببخشید، ولی من معتقدم که ما یک نظام ارزشی در ژورنالیزم شرقی داریم که اگر با این نگاه بخواهیم رسانه های غربی را نگاه کنیم، مدام آگراندیسمان می​کنیم، ولی این نگاه غربی ها است که ...

شکرخواه: نه نگاه من غربی نیست من نگاهم واقع گرایانه است به موضوع است. من می​گویم که آدم​ها استراتژی​های مختلفی دارند. شما نمی​توانید استراتژی برلوسکونی را  فقط به خاطر این که دارایی رسانه ای زیاد دارد شبیه مرداک یا دیگر غول های رسانه ای بدانید. هر کدام طبق یک مدلی رفتار می​کنند. مدل مرداک مدل هسته​ای است. او هسته​های کوچک، پرقدرت و تاثیرگذار را به دست می​گیرد، و کاملا بازار محور است. به همین خاطر می​داند که  در سبدش همه جور جنس لازم دارد . مرداک این مارکت را خوب می شناسد و می​داند هر جا که برود باید  چه کاری انجام بدهد و چگونه ساختار سازی کند. در جاهایی او فقط دوباره طراحی می​کند و دست به  ساختارسازی جدید نمی​زند. اما در جاهایی هم طراحی مجدد می​کند و هم ساختارهای تازه ای را  پی می​ریزد. شما الان به انتشارات «هارپرکولینز» نگاه کنید که بخشی از داریی مرداک است و در حوزه انتشار کتاب فعالیت می​کند. کولینز، هنوز کولینز است. چرا شما آنجا رفتارهای «نیوز اف د وردز» را نمی​بینید؟ کولینز دارد خیلی عالی کارش را می​کند.

 تایمز هم همین طور است.
شکرخواه: تایمز هم همین طور است، به هر حال خودش را نگه داشته. اما این که درسش برای ژورنالیزم ها چی است؟ به احتمال زیاد احتیاط​ها را بالا خواهد برد. چون شما می​فهمید که به خاطر یک اتفاق ممکن است آسیب ببینید. اما این آقا آن​قدر هوشیار است که گفت یک بخشی از تیم ما در یکی از نشریه خطا کرده، ما هم درش را بستیم با حداقل تلفات.

البته در چنین اتفاقاتی باید منتظر یکسری پاتک هم باشید. من شک ندارم که هم از طرف رقبا هم از طرف کسانی که توی ماجرا منتفع هستند یا می​خواهند منتفع بشوند، یک چیزهایی رو شود.

از سوی دیگر  شما بی بی سی را نگاه کنید. در این ماجرا  سوالاتی که مطرح می​کند جالب است. مثلا می گوید چرا رسانه​ها به این وضعیت افتادند؟ در حالی که خودش هم یکی از این رسانه​هاست. در واقع  خودش را تطهیر می​کند. انگار کسی است که از بیرون آمده و فضا را دیده و حالا می​پرسد که چه خبره؟ و چرا اینا این جوری رفتار می کنند؟ در حالی که خودش هم یک طرف ماجراست.

منافاتی با آنچه که گفتید ممکن است روی قوانین ...
شکرخواه: قضیه اش فرق می کند. قوانین برای بازی جوانمردانه است و می​گوید آقا هیچ کس هند نکند. اما تماشاگران فوتبال همه یک نوع بازی را دوست ندارند، یکی فوتبال کارخانه ای آلمان را دوست دارد یکی هم بازی تماما احساسی برزیل را دوست دارد بنابراین نیاز بازار سر جای خودش هست. این اتفاق تاثیری روی رفتار روزنامه نگاری یا نو ع نوشتن ندارد. در واقع  این درگیری​ها تاثیری روی مکاتب رسانه​ای نمی گذارد. اما روی رفتار روزنامه نگار قطعا اثر می​گذارد. چون که شما بیشتر زیر ذره بین  می​روید و دیگر نمی تتوانید هند کنید. از آن سو حساسیت مردم هم بالا می​رود و با حقوق خودشان آشناتر می​شوند، و می فهمند که نباید قربانی شوند یا در یک اتفاق  به یک سوژه​ای مفت تبدیل شوند.

مجد: من هم فکر نمی کنم اتفاقی که برای نیوز کورپوریشن افتاده در انگلیس روی ژورنالیزم تاثیر بگذارد. ژورنالیزم خود به خود یک مقدارد دارد عوض می​شود.

 آقای گرانمایه​پور شما نظر متفاوتی دارید؟
گرانمایه​پور: نه من فقط این را می​گویم که روزنامه نگاری یا نظام بازار رسانه یک بازار تجاری است، در یک بازار تجاری نمی​شود زیاد اخلاق گرا بود. روزنامه نگاری از قرن ۱۹ و ۲۰ به بعد که تجاری شده با بحث سود و فایده درگیر است. بنابراین شما نمی​توانید نظام رسانه​ای را به خاطر این اتفاق تعطیل کنید. همان طور که اقای شکرخواه گفت اصلا در بحث مکاتب اتفاقی نیفتاده است.

با این حال مطمئن باشید دنیای آینده، دنیایی است که در آن سرمایه داری نمی​تواند بدون داشتن رسانه به حیاتش ادامه دهد. ما در کشور خودمان هم داریم می​بینیم که سرمایه​دارهای کوچک یا سازمان​های اقتصادی کوچک دارند کم کم می​روند به سمت فضای رسانه​ای تا بتوانند افکار عمومی را تغییر دهند یا در دست داشته باشند. آن​ها می​خواهند  تریبونی برای اظهار نظر و گاهی فشار وارد آوردن داشته باشند. مدل بزرگتر این اتفاق در امریکا رخداده و آنجا فعالیت بر اساس نظام بازار است. در نظام بازار بحث اخلاق در رسانه خیلی نسبی​گرا است و مطلق نیست. به همین خاطر یک حادثه باعث تعطیلی نشریه نمی​شود و قطعا با یک عذرخواهی همه چیز تمام می​شود.

به هر حال این فسادی در گوش دادن تلفن های شهروندان بوده، الان کل قضیه هم همین است که اسرار زندگی مردم نباید گوش بدهید و با آن پول در بیاورید. این ها پول چرکی است در هر حال پول کثیف است. این فساد ابعاد مختلفی داشته، ابعادش  توی قضیه اقتصادی بوده اجتماعی بوده و مرداک و ان سردبیراش اندی کالسون یا خانم بروکس واقعا تنها بودند یا نقش سیاستمداران را از عمد نادیده گرفتند یا نقش نداشتند؟ اگر نداشتند شما تبرئه شان کنید و بگویید سیاستمداران نقشی نداشتند الان در جامعه ارتباطات انگلیس آنقدر بخش های خصوصی فعالند که اصلا بدون دخالت مقامات امنیتی یا سیاسی می​توانند چنین کاری کنند من حرفی ندارم اگر قابل تبرئه اند ولی اگر نیستند بفرمایید.
شکرخواه: به هر حال وقتی شما یک امپراتوری مثل مرداک دراختیار داشته باشید یا بخواهید انحصار بخشی از بازار را یک تنه  بگیرید، باید یک سری مسائل  را رعایت کنید. با این حال اگر شما یک غول رسانه​ای پیدا کردید که طرفدار حزب باشد، من به شما جایزه می​دهم. این​ ها از حزب استفاده می​کنند، اما طرف بازیشان به جای احزاب، افراد است. این افراد یا خریدنی اند یا یک جوری فروریختی و باید برای حفظ  سهم بازار جلو آن​ها ایستاد.در واقع این غول​های رسانه​ای طرفدار قدرتند نه طرفدار حزب. بنابراین یک جاهایی ممکن است یک خطاهایی هم مرتکب شوند مثل اتفاقی که برای اقای مرداک افتاد. آن ها هیچ وقت نگفته اند که آمده​ایم تا مصلحین جامعه باشیم. بلکه می​گویند ما می​خواهیم به نیازهای جامعه پاسخ دهیم. این ها از لحاظ سیاسی هم وفادار نیستند، و می​شود گفت فقط به قدرت وفادارند. به همین خاطر اقتصاد را به برند تنزل می​دهند برای این که فهمش کنند. سیاست را تنزل می دهند به افراد و افراد را تنزل می دهند  به ستاره​های یک جامعه. در تمام این ها هم احتمال خطا وجود دارد. بنابراین این اتفاق به خصوص برای نشریاتی که دنبال منافع آنی​اند و شهرت​گرا رخ می​دهد.طبیعی هم هست چون سیاست را تنزل می دهید به افراد. ممکن است در فلان نیوزویت شهر کسی حاضر باشد پول بگیرد به شما اطلاعات بدهد و آن اطلاعات هم پول فراوانی برای شما می​آورد این یک موضوع جهانی است. درجاهایی هم که حالت تراست دارند، ابعاد آن بزرگتراست. من می​گویم قطعا آقای مرداک برای در مخفی ای که به خانه شماره 10داشته، هزینه کرده​است. بعدها هم مشخص می​شود. حتی در هک موضوع این قدر ساده نیست که بگویید فقط با پین کد تلفن​ها هک می​شده. به احتمال زیاد شما در پی تی تی باز یک کسانی داشته​اید  که این کار را تسهیل کرده​اند یا یاد داده​اند. بنابراین من بحث فساد را اصلا رد نمی کنم قطع و یقین وجود دارد و رفتار غول های رسانه ای اصلا این جوری هست.

 

 اقای مجد در امریکا هم این سیستم هست یعنی اگر ما بخواهیم به اقای مرداک بپردازیم یک بخشی از این امپراتوری اش در امریکا است دیگر این کار جواب می دهد یا فقط در انگلیس جواب می دهد؟ چون خانواده های امریکایی مذهبی ترند نمی پسندند روزنامه هایی مثل سان این قدر زرد و ...
مجد: درست می​گویید، آن​ها مذهبی ترند و سان را نمی پسندند. نه به خاطر محتوایش، بلکه به خاطر عکس هایی که اززنان برهنه منتشر می کند.  این چیزی است که فرانسه و اسپانیا و انگلیس می پسندند و زیاد است اما در امریکا نمی پسندند.

 یعنی سوای از عکس های مستهجن مشابه چنین فسادی را دارند؟
مجد: فراوان .

گرانمایه پور: در تایید گفته های دوستان، من می خواهم  یک مثال از اقای برلوسکونی بزنم. او برای راه اندزی امپراتوری خودش در ایتالیا، اول سهام شرکت​های تبلیغاتی را خرید. بعد رفت سراغ خرید شبکه​های ریال تی وی . در دور اول و دوم نخست وزیری او زمانی که بسیاری از مخالفانش خواستند ابعاد فساد اخلاقی مالی یا زد و بندهای مالی او  را با مافیا  افشا کنند- می دانید که چندین دادستان در ایتالیا مدارکی را علیه او افشا کردند که نشان می داد او به نحوی با مافیا در ارتباط است- برلوسکونی از قدرت رسانه​ای خودش استفاده کرد. او به صورت محرمانه به مخالفانش پیام داد که اشکالی ندارد، من هم اطلاعات زیادی دارم که می توانم بدهم شبکه​هایم پخش کنند. این نوع بازی​ها، سو استفاد از روزنامه نگاری است. مرداک هم یک نمونه است از تمام این ها که ما در بسیاری از کشورها داریم می​بینیم. در خود امریکا بسیاری از شبکه​ها گاهی اوقات از این کارها انجام می دهند، در دور دوم انتخاب برلوسکونی ما دیدیم که او تمام قدرت رسانه​ای خودش در سراسر ایتالیا استفاده کرد تا مانع موفقیت مخالفین خودش شود. حتی در افتضاح اخیری که برایش رخ داد و قرار بود مجلس ایتالیا بر علیه​اش رای بدهند و اگر رای می​دادند باید کنار می​رفت، با تهدید رسانه ای و افشای زد و بندهای این​ها توانست یک نوع ماجرا را کنترل کند.

  یک نکته را بگویم، البته ممکن است دوستان با این بحث من خیلی مخالف باشند. نظام رسانه ای امپراتوری​های بزرگ و غول​های رسانه ای زیاد اخلاق گرا نیست، و نباید انتظار داشته باشیم که غول​های رسانه ای به سمت اخلاق بروند همان طور که دوستان گفتند، این ها چند تا بحث دارند سود، هزینه، مخاطب. در پکیج خودشان چیزهای مختلفی دارند که بر اساس وضع بازار، فضای اجتماعی مخاطبان تعیین می​شود. این که ما این قدر پایبند باشیم که چرا اینا خلاقی حرکت نمی کنند، اصلا معنی ندارد. ما هی داریم بر اسا نگاه خودمان از این سمت قضاوت می​کنیم، در حالی که اگر آن طرف باشیم یک بخشی از این قضیه برای ما عادی می​شود.

 5757

کد خبر 172183

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین