محمدرضا نوروزپور: نام روپرت مرداک با القاب مختلفی گره خورده، برخی او را امپراتور رسانهها میدانند و برخی وزیر اطلاعات دنیای ارتباطات. طی چند دههای که از رشد و گسترش امپراتوری او در عالم رسانهها گذشته جهان تغییرات مختلفی را پشت سرگذاشتهاست، اما مرداک توانسته در دل این تغییرات همچنان پرچم امپراتوریاش را سرپا نگهدارد و برای فتح قلمروهای تازه برنامهریزی کند. آغاز امپراتوری او اگر چه در استرالیا و با مدیرت روزنامه پدرش رقم خورد اما در مدت زمانی نه چندان طولانی به حوزههای مختلفی چون سینما، تلویزیون، شبکههای ماهوارهای، روزنامهها و مجلات کشیده شده و هم در قارههای مختلف جهان شعبههایی پیدا کردهاست.
امپراتور اما مدتی است که در بریتانیا با چالشی تازه مواجه شدهاست. شنود تلفن شهروندان بریتانیایی به اعتقاد برخی از تحلیلگران پایههای حکومتش در دنیای رسانهها را لرزاندهاست. اگرچه این اولین بار نیست که نام مرداک با یک رسوایی رسانهای گره می خورد اما شکل ماجرا با اتفاقات مشابهی که برای او رخ داده فرق می کند. او در این بحران هوشمندانه دست به تعطیلی هفتهنامهای زد که از نظر افکار عمومی مجرم شناخته میشد. «نیوز آو د ورلد» در اثر فشار شدید افکار عمومی به دلیل شنود غیر قانونی با حکم قهرآمیز مرداک مواجه و از انتشار آن جلوگیری بعمل آمد، اما فشارها از روی مرداک برداشته نشد تا او و پسرش جیمز راهی مجلس عوام شوند و توضیح بدهند. پس از حضور او در مجلس عوام به نظر میرسید که تب و تاب این رسوایی کمی فرو نشستهاست، اما این بار اتفاق دیگری افتاد. کارمندان سابق امپراتور اعلام کردند که مدیران شرکت در جریان فعالیتهای غیر قانونی آنها بودهاند. این بار بیش از همه پای جیمز مرداک در میان است. پسری که مرداک حساب ویژای روی او باز کرده و او را شایسته به ارث بردن امپراتوریاش میداند. حالا سوال اینجاست که این رسوایی چه تبعاتی میتواند برای او داشته باشد؟
در کافه خبر میزبان دکتر یونس شکرخواه روزنامهنگار و مدرس ارتباطات، هومان مجد روزنامهنگار ایرانی ساکن آمریکا و دکتر علی گرانمایهپور مدرس ارتباطات بودیم تا این ماجرا را از زوایای مختلف بررسی کنیم.
اگر موافق باشید بحث را با موضوع زمان وقوع این اتفاق آغاز کنیم . این که چرا این رسوایی، حالا و در چنین شرایطی برای مرداک رقم خورد؟ آیا شرایط حیات رسانهای او در بریتانیا تغییر کرده یا پیوندهای او با مراکز قدرت تضعیف شدهاست چرا که رسانههای مرداک همیشه با رسوایی عجین و همراه بودند اما چه می شود که این بار در این سال و در این برهه ناگهان همه چیز برای او رنگی دیگر میگیرد؟ آیا این بار موضوع فرق میکرد؟
یونس شکرخواه: همانگونه که اشاره کردید آقای مرداک قبلا از این قبیل رسواییها و کارهایی که نهایتا به رسوایی منجر می شود در پروندهاش داشته و از این به بعد هم خواهد داشت. اما این واقعیت را نباید نادیده گرفت که شرایط اقتصاد سیاسی تغییر کرده و دیگر همان شرایطی نیست که مرداک کارش را در آن آغاز کرد. شما اگر یک کم به عقب برگردید( مثلا در دهه 80) می بینید که او راحت توانست جلو اتحادیه کارگری بایستد. آن موقع دولت خانم تاچر در بریتانیا روی کار بود و یادمان هست که در آن دوره درگیری شدیدی بین اتحایه معدنچیان ودولت خانم تاچر وجود داشت. ایشان در آن مقطع میخواست به سمت اقتصاد بازار حرکت کند و اتحادیهها هم قدرت خودشان را داشتند و مخالف بودند. آقای مرداک در آن مقطع چاپخانهاش را به راپید (شرق لندن) برد و جلو اعتصاب 6هزار کارگر هم ایستاد. من بعدها خواندم که آن جابجایی برای او 60 میلیون پوند سود داشته است.
به هرحال در آن مقطع چرخش به سمت انگلستان مدرن داشت رخ میداد، و در حوزه اقتصاد و سیاست نشانههای آن دیده میشد. تحولات آن موقع به این فرد(مرداک) نیاز داشت و چنین فردی هم در آن شرایط خیلی کارها میتوانست انجام دهد. اما الان شما میبینید که بعد از 20 سال خطر برخوردهای حزبی و بحث بحران اقتصادی برای همه مسالهاست، و ما در فازی هستیم که ممکن است دوباره اتحادیهها جان بگیرند.
از سوی دیگر این فرد هم به طور خاص زیر ذرهبین است ، او زندگی توام با شهرتی دارد و به همین خاطر مدام زیر فلاش دوربینهاست. تازه او سابقه خیلی خوبی هم در این حوزه ندارد. این شرایط فضا را برای بر خورد با آقای مرداک آماده کرده است، اما این که برخورد صورت گرفته استمرار دارد یا افق تازهای را می گشاید، من رویش حرف دارم.
به تغییر فضای اقتصاد سیاسی اشاره کردید، الان فضای خود روزنامهها هم تغییر کردهاست.
شکرخواه: فضای فعلی فضایی است که در آن نمیشود فارغ از فقر یا فارغ از مردم بود و با ستاره های سینما، کشمکش و عنصر شهرت در روزنامه نگاری بازی کرد. در شرایط فعلی این روشها- که خاص آقای مرداک بود- دیگر جواب نمیدهد.
مهمتر از اینها عامل بزرگتری هم هست که میشود از آن به عنوان تغییر زیست محیط رسانهای در دنیا نام برد. رسانههای چاپی شاید دیگر اقتدار قبلی را نداشته باشند. مثلا ممکن است شما استارت اتفاقی را در یک رسانه چاپی بزنید، اما پیگیری آن دیگر دست شما نیست. درواقع این کار مثل پریدن روی پلنگ است. شما شاید بتوانید سوار پلنگ شوید اما می دانید که بالاخره مجبور به پیاده شدن هستید.
هومان مجد: گفتن این که چرا الان این اتفاق برای مرداک رخداد، سخت است.اما نباید فراموش کنیم که اولین بار این روزنامه گاردین بود که دنبال این داستان رفت و آن را ول نکرد. دلیل این که در امریکا هم برخیها از این مساله به عنوان «واترگیت مرداک» نام میبرند، به خاطر این است که واتر گیت هم همینطوری شروع شد.
روزی که روزنامه واشنگتن پست خبرداد در واترگیت یک استراق سمع رویداده، کسی اهمیت نداد. خیلیها هم راحت گفتند استرق شمع شده که شده ، اما آن دو خبرنگار یعنی وودوارد و برنستین دنبال ماجرا رفتند و آن را ول نکردند. یک سردبیری هم در واشنگتن پست بود که از آنها حمایت کرد به آنها اجازه دنبال کردن این رویداد را داد. در نهایت هم دیدیم که آن ماجرا به داستانی بزرگ تبدیل شد با پیامدهایی مهم.
در انگلیس هم به عقیده من روزنامه گاردین - به عنوان یک رسانه چپی که همیشه مخالف مرداک بوده - دنبال این مساله رفت و من نمیتوانم بگویم چرا و در چه روزی دقیقا این ماجرا به یک داستان بزرگ تبدیل شد؟ ولی معتقدم اگر گاردین دنبال ماجرا نرفته بود و سردبیر اجازه پیگیری نداده بود، قطعا چنین اتفاقی رخ نمیداد. در واقع ، نمیشود نقش خود رسانه را کم گرفت و گفت که فقط دولت یا موقعیت سیاسیاست که اجازه میهد، مرداک را بیاوریم پایین. درست است، این ها اثر خودشان را دارند، اما نباید نقش رسانه را دست کم گرفت.
شما به نوعی به سوال بعدی ما هم جواب دادید که چه کسی عامل افشای این رسوایی شد. اما من منظورم از مطرح کردن زمان افشای این بحران و دامن زده شدن به آن و اینکه آنقدر جدی گرفته شد که کار به مجلس عوام انگلیس کشیده شد این است که مثلا اگر چنین اتفاقی در زمان تاچر میافتاد که اوج وحدت مرداک با سیاستمداران بود و به قول آقای شکر خواه تمام نفعش را هم مرداک در آن زمان برد.
مجد: یا رابطه تنگاتنگ مرداک و تونی بلر.
بله دقیقا این خودش نشان دهنده منفعت طلبی و فرصت طلبی مرداک است چرا که دیدم زمانی که سنسورهای مرداک احساس کردند حزب کارگر دارد روی کار میآید، او جان میجر را قال گذاشت و رفت در خیمه تونی بلر و حزب کارگر. البته بعدها همین بلا را سر حزب کارگر هم آورد و رفت زیر خیمه کامرون . حالا با توجه به همین روابط تنگاتنگ مرداک با سیاستمداران سوال این بود که آیا دورههای سیاسی در این رسوایی تاثیر نداشتند؟ اگر در آن زمان این کار را رسانه های مرداک انجام می دادند بازهم اینگونه صدای آن در میآمد و یا اینکه موضوع ماست مالی می شد.
مجد: نمیخواهم بگویم دلایل دیگری وجود ندارد یا تاثیر گذار نیست، ولی هر چقدر یک نفر قدرت داشته باشد، نمیتواند نقش رسانه را دست کم بگیرد. رئیس جمهوری پر قدرتتر از ریچارد نیکسون در آمریکا نبود. اصلا کسی فکر نمیکرد او مجبور شود استعفا بدهد. او در انتخابات ریاست جمهوری دو بار به راحتی برنده شده بود و مظهر قدرت آمریکایی به شمار میرفت، اما افشاگری رسانهها در مورد واترگیت او را مجبور به استعفاء کرد. اگر الان مدافعان مرداک در انگلستان - مثل تاچر یا تونی بلر- سرکار بودند، ممکن بود تا جایی که میتوانند تلاش خودشان را برای جلوگیری از این رسوایی انجام دهند، اما از یک جایی به بعد قطعا نمیتوانستند.
با همه این حرفها و احتمالات همه میدانیم که سیاست، بازی کثیفی است. وقتی ویروس مرداک بر اثر نور افشانی رسانهها ماهیتش روشن شد، سیاستمداران خیلی زود خودشان را از او جدا کردند. بله این درست است که اگر اینگونه ماهیت این ویروس فاش نمی شد شاید سیاستمداران می توانستند کاری برای او بکنند و مانع از سقوط و رسوایی او شوند اما الان کار از این حد گذشته و دیگر کسی قادر به لاپوشانی نیست، حتی اگر بخواهند کمکی هم بکنند، نمی توانند.
اگر بخواهم نتیجه بگیرم ، در واقع شما میگویید، این زمان، زمانی بود که فرهنگ جامعه هم به نقطهای رسیده بود که دیگر مرداک را پس بزند.
مجد: من می گویم زمان دیگر نمیشود چنین مسائلی را نادیده گرفت. اگر دوسال یا سه سال پیش گاردین فقط یک مطلبی نوشته بود و نویسنده یا سردبیر هم بر این اعتقاد بودند که کار خودشان را انجام دادهاند و اثر گذاریاش به آنها ربطی ندارد. ممکن بود هیچ وقت چنین اتفاقی نیفتد.
پس در راستای صحبتهای آقای شکر خواه شما هم قبول دارید که زمان فعلی زمانی هست که شرایطش با دو دهه گذشته کاملا فرق کرده؟
مجد: من بیشتر میتوانم در مورد آمریکا صحبت کنم تا انگلستان. در 10 سال اخیر فرهنگ تلویزیونی به سمت ریالیتی تی وی ( تلویزیون واقعیت) رفته و در زمینه خبر هم تمرکز روی اخباری است که مبتنی بر احساساتند. هدف از تولید و ارائه این خبرها هم جذب بیشتر مخاطب و به دنبال آن بالابردن درآمد مالی است. در واقع رقابت بین شبکهها بر سر این است که کدام شبکه میتواند چه اخباری را پخش کند تا بیننده بیشتری داشته باشد و آگهیهایش هم بیشتر شود. همین رقابت باعث شده تا اخبار جدی کنار گذاشته شوند. این فرهنگ حالا به جایی رسیده که خود مردم را هم خسته کردهاست. روزگاری فقط نخبگان این موضوع را میفهمیدند اما الان درک مردم عادی هم بالا رفته و خود آنها هم از این وضعیت خسته شدهاند.
علی گرانمایهپور: از حدود 5 سال پیش شاهد شکلگیری جنبشهایی در اروپا بودیم که به نحوی مخالف شکلهایی از سرمایهداری هستند. مردم اروپا در حال حاضر مشکلات اقتصادی را که در این قاره شکل گرفته ناشی از قدرت سرمایه داری میدانند. اما برای ترسیم رابطه سرمایهداری و فرهنگ و رسانه لازم است که به عقب برگردیم و به گفتههای نئومارکسیستها توجه کنیم. نئو مارکسیستها بر عکس خود مارکسیستها اعتقاد دارند که سرمایهداری بر فرهنگ هم سیطره یافتهاست. در گذشته سرمایه داری فقط به ساختارهایی مثل ابزار تولید، دستمزد، توزیع کالا و تولید کالا اشراف داشت و سرمایه داری قدیم عمدتا یا سرمایه داری اروپای قدیم عمدتا کاری به حوزه فرهنگ نداشت، اما نکتهای که بعدها یورگن هابرماس یا مکتب فرانکفورت به آن اشاره و بر آن تاکید کرد این است که خطر سرمایهداری عصر جدید پس از اشراف بر سرمایه و دستگاههای تولید متوجه فرهنگ شدهاست. سرمایهدارن سراغ صنعت فرهنگ رفتهاند و شروع کردهاند به دست اندازی بر ساختارها فرهنگی از جمله رسانهها.
روپرت مرداک هم در واقع نمونه روشنی از پیوند قدرت سرمایه داری با حوزه خبر است. او نمونهای از کسانی است که تئودور آدورنو در دهههای قبل نسبت به آنها هشدار داده بود. او می گفت مراقب باشید که سرمایه داری به دنبال تولید صنعت فرهنگی است و می خواهد چیزی را که دوست دارد در حوزه فرهنگ تولید کند و از طریق آن ذهن جامعه را طوری شکل بدهد که دوست دارد.
مثال دیگری که در این زمینه (رسانه) میشود زد، آقای برلوسکونی است. او فردی بود که در میلان ساختمان سازی میکرد و کسی نمیدانست که این فرد روزی صاحب شبکههای متعددی در ایتالیا میشود. اما او این کار را کرد و پس از در اختیار گرفتن رسانههای متعدد، از یک ساختمان ساز شهر میلان تبدیل شد به نخست وزیر.
حالا اگر بخواهیم به موضوع مرداک و چرایی برخورد با او بپردازیم باید به این نکته توجه داشته باشیم که بحثها مختلفی در این زمینه وجود دارد و سناریوهای گوناگونی را می شود برای آن متصور بود، مثلا یکی از این سناریوها این است که حجم اطلاعاتی که آقای مرداک در دست دارد، برای ارکان قدرت در اروپا یا آمریکا بسیار خطرساز شده و به همین خاطر لازم بوده که آقای مرداک به خیلی از چیزها جواب بدهد . در مقابل او هم در بخشی از صحبتهایش گفته که اگر قرار باشد من در مورد بخشی از این حوادث اظهار نظر بکنم، پای خیلیها در میان است.
اقای شکرخواه این سوال برای ما وجود دارد که همیشه یک موضوع را از زاویه روشنش میبینیم، زاویه روشن این بحث هم همانیاست که آقای مجد گفت؛ گاردین یک موضوعی را دنبال کرد و آنقدر سماجت کرد که بالاخره آن را جا انداخت و شرایط جامعه هم این آمادگی را همانطور که شما گفتید از لحاظ زمانی داشت. این ظاهر قضیه است، آیا شما هم به این اکتفا میکنید که کار کار گاردین بود که به ثمر رسید؟ یا نه روحیاتی مثل من دارید و میگویید این تنها نیست. حتما پشت قضیه یک اتفاق دیگری هم رخداده است. یک کسانی اراده کرده اند که این بار این رسوایی افشا شود و گر بگیرد و دامن مرداک را بسوزاند یعنی یک عده ای خواستهاند که سکوت کنند تا مرداک بشکند. اگر شما با این نظر موافقید برای من روشن بکنید که اینها کی بودند؟ یا نه اگر مخالف نظر من هستید توضیحات خود را بیان کنید.
شکر خواه: شما خودتان کارشناس این حوزهاید و همین طور دارید از ما سوال میکنید، نظرات خود شما هم مهم است. ببینید من چون رسانههای بریتانیا را درس میدهم اجازه میخواهم که یک مقداری موضوع را عمقیتر دنبال کنم. من قطعا معتقدم مقالهای که آلن راس بریجر نوشت تاثیر گذار بود. او مدرس دانشگاه است و نشریه الیتی را هدایت میکند که بسیار تاثیر گذار است. نه تنها در انگلیس که در سطح بین المللی.
ممکن است مطالب گاردین برای آدمهای عادی جامعه مهم نباشد، اما گاردین روی گردانندگان افکار تاثیر دارد. بنابر این کاری که راس بریجر انجام داد، بسیار شجاعانه بود. او میدانست که دارد با دم شیر بازی میکند ولی این ریسک را پذیرفت و ورود کرد به این میدان. این حرکت خیلی کلیدی بود، اما اگر فقط به این مساله توجه کنیم تنها نوک کوه یخ را دیدهایم. از طرف دیگر این که بگوییم شکلگیری این اتفاق توطئه بوده یا عدهای خواستهاند این کار بشود یا نشود هم درست نیست. ماجرا به نظر من خیلی عمیقتر است. برای روشن شدن بحث من یک مثال میزنم. اتحادیه ملی روزنامه نگاران انگلیس از سال 1947 درگیر دو موضوع کلیدی بوده؛ تمرکز رسانهای و حجم آگهیها. دو موضوعی که توانایی آسیب رساندن به سنتهای کلاسیک روزنامه نگاری را دارند. به همین خاطر اینها مدام داشتند روی آن فشار میآوردند. در کنار این مساله به یک نکتههم باید توجه داشته باشیم که فضای روزنامه نگاری در امریکا و انگلیس هم با هم متفاوت است. پایه روزنامه نگاری امریکا در بخش خصوصی است، اما روزنامه نگاری اروپایی اساسا با نهادهای دولتی عجین است، داد و ستد دارد و دهها نهاد ناظر هم در این بین وجود دارد.
همانطور که گفتم اتحادیه ملی روزنامه نگاران برای حل کردن مسائل باعث شکل گیری سه کمیسیون در بریتانیا شد. اولی در سال 1947 تشکیل شد و دومی و سومی هم به ترتیب در دهههای 60 و 70. کمیسیون اول که تشکیل شد ، یک پیشنهاد جالب داشت؛این که باید برای رسانهها یک شورای رسانهای تشکیل شود. کمیسیون سوم پیشنهاد داد که روزنامه نگاری باید دستور العمل حرفه ای Code of Practiceداشته باشد. این پیشنهاد را شورای رسانهای رد کرد و همین باعث شد که عمر شورا در دهه 80 تمام شود و به جایش یک نفر (اقای کلکات) از طرف وزارت خارجه انگلیس ماموریت پیدا کرد که وضعت روزنامهها بررسی کند. چیزی شبیه کمیسیونی که در آمریکا تشکیل شد و روزنامهها را بررسی کرد و مسئولیت اجتماعی را برای مدل روزنامهنگاری پیشنهاد داد. تشکیل این کمیسیون را در حقیقت شورای شکایت از مطبوعات پیشنهاد دادند. این دوتا شورا برای این تشکیل شدند که معتقد بودند استانداردهای حرفهای دارد زیر پا گذاشته میشود و مشخصا خطابشان با مرداک بود. اینها را گفت تا برسم به اینجا که مرداک از پایین، یعنی بدنه انسانی هم زیر فشار است. شما بروید همه گزارشهای این کمیسیون را بخوانید. سه تا موضوع را اینها دارند از دهه 70 تکرار میکنند. یکی تنوع فرهنگی که در مطبوعات نیست دیگری صداقت که آن هم در مطبوعات نیست و سومی احساسات گرایی که آقای مجد اشاره کرد و در مطبوعات هست.
خوب مرداک با روشی که دارد بر خی از قواعد را که رویش تاکید رعایت نمی کند و در عوض به چیزهای دیگری بها میدهد. خودش میگوید که سکس و خشونت دو بال رسانهای من هستند. این را بارها گفته. بعدها هم که صادقتر شده عنوان کرده که بیگانه ستیزی هم برای او اهمیت داشته است. خب در چنین فضایی و با این رویکرد شما بدنه حرفه ای یک جریان هم به اشکال گوناگون مساله پیدا میکنید. الان بدنه حرفه ای با او مساله دارد اما در باید توجه داشته باشیم که همین بدنه حرفهای هم راضی نیست که مرداک در این میدان سرکوب مطلق شود و مثلا بی بی سی جای او را بگیرد. چون نگران توازن رسانهای است و معتقد است که آدمهایی باید وجود داشته باشند که این تعادل یا توازن را برقرار کند.
گرانمایهپور: ارزش سرمایه گذاری اولیه ای که در دهه 90 مرداک برای تشکیلاتش در انگلیس آورد ۱۶ میلیارد دلار بود. حالا الان چقدر شده احتمالا خیلی بیشتر از اینها است. به هر حال پیوند سرمایه و قدرت رسانهای این ویژگی را برای چنین افرادی به وجود میآورد که مقابله کردن با آنها کار سختی می شود.
پس اقای شکر خواه شما اعتقاد ندارید که توطئه و برنامه از پیش طراحی شده ای برای رسوا کردن مرداک بوده و جمیع جهات و عوامل متعدد دست به دست هم دادند تا در چنین شرایط زمانی و مکانی مرداک سرانجام اینگونه رسوا شده یا مورد نقد قرار بگیرد.
شکرخواه : در حقیقت یک جریان بطئی دارد رخ می دهد. تلاش هایی که اتحادیه ملی روزنامه نگاران انگلیس در تمام این سالها برای گذاشتن کد آو پرکتیس داشت در سال ۲۰۱۱ به نتیجه رسید و تصویب شد. این کد آو پرکتیس 16 ماده است و اتفاقا در ماده ۱۶ یقه مرداک را گرفته، در این ماده رسما آمده که کسی نمی تواند به خاطر یک خبر به حریم خصوصی دیگران وارد شودو آن را نادیده بگیرد.خب الان در برخورد با مرداک می گویند که از نظر قانونی ماده ۱۶ را می خواهیم اجرا کنیم. الان دیگر شما نمیتوانی بگویی که من بر خلاف سایر رسانهها ماده ۱۶ را نادیده میگیرم و کار خودم را انجام میدهم.
آقای مجد من همین بحث را می خواهم یک جور دیگر از شما بپرسم که ذائقه ها عوض شود. می خواهم بگویم اگر کسی بخواهد در فضای الان مرداک را نجات بدهد، قادر به این کار هست؟ به هر حال میدانیم که او آدم بانفوذی است، یکی از القابش وزیر ارتباطات دهکده جهانی است و در همه لابی ها بهرحال یک دستی دارد و می تواند کمک بگیرد.
مجد: نمی دانم. آدمی مثل مرداک هم دوست زیاد دارد و هم دشمن. من بر میگردم به سوال اول شما که این توطئه بود یا نه؟ خب در این که سالیان سال دشمن زیاد داشته شکی نیست و دشمنهای او از طیفهای مختلفی هم بوده و هستند. در رسانهها، بین ژورنالیستها ، در حوزه فرهنگ و حتی در تجارت. آدمهای زیادی هستند که با او مخالفند،مثل جورج سوروس که مخالف اوست. این جور دشمنها خوشحال می شوند وقتی بتوانند او را بزنند. در این شکی نیست. اما اینکه بگوییم واقعا پلات و توطئه ای برای زمین زدن اقای مرداک بوده ، نه من موافق نیستم. بدون شک کار روزنامه های مرداک در انگلیس کار کثیفی بود و دیگر ذائقه ها نمی پذیرفتند که این کار کثیف ادامه داشته باشد.
خب برای من آن تکه اش خیلی مهم است آقای مجد. اگر در انگلیس واقعا به این نتیجه برسند که اقای مرداک باید دستش کوتاه شود. می توان گفت که این یک پارادایم تازهای در عالم رسانه خواهد شد. آیا در انگلیس اراده ای بر این است که از این ماجرای رسوایی برای زمین زدن مرداک استفاده شود؟ حالا اسمش را هرچه می خواهیم بگذاریم. تئوری توطئه، تصادف ، بیگ بنگ، احساسات برانگیخته مخاطبان یا هرچیز دیگر.
مجد: به نظر من بله، هستند کسانی که میخواهند مرداک را زمین بزنند و نهایت استفاده را از این ماجرا بعمل خواهند آورد. گفتم آدمی مثل مرداک همانگونه دوست و لابی در بین سیاستمداران و نخبگان و ثروتمندان و جهان ارتباطات دارد به همان اندازه هم د رهمه این حوزه ها رقیب و دشمن دارد.
در این حد که آدمهایی در اندازه مرداک قطعا دشمن زیاد دارند نه ، میخواهم بدانم آیا این تبدیل شده به یک اراده جمعی یا نه؟
مجد: نه فکر نمی کنم. اینکه اراده ای پشت این ماجرا باشد نه اینطور نیست. اما بعید نیست روند به این سمت برود. یعنی اینکه بگوییم واقعا پلات و توطئه ای برای زمین زدن اقای مرداک بوده ، نه من موافق نیستم. بدون شک کار روزنامه های مرداک در انگلیس کار کثیفی بود و دیگر ذائقه ها نمی پذیرفتند که این کار کثیف ادامه داشته باشد.
گرانمایهپور: ولی من احتمال میدهم که شبیه حادثهای که برای تد ترنر رخ داد، برای او هم به وجود بیاید. ترنر به مرور سهام و امتیازاتش را فروخت و از دست داد و نهایتا خیلی بی سر و صدا از صحنه کنار رفت یا کنار گذاشته شد. او مجبور شد سهام سی ان ان را واگذار کند و به عنوان یک اسم فقط مطرح باشد این اتفاق ممکن است برای بخشی از امپراتوری رسانهای مرداک هم بیفتد.
درباره تد ترنر یکسری اسناد عینی وجود داشت که آدم هایی مثل جرالد لوین مدیرعامل وقت «تایم وارنر» و معاون اجرایی بعدی شرکت «ای او ال تایم وارنر» عملا در جهت حذف ترنر از صحنه رسانهای تلاش کردند و حتی وقتی در ماجرای مدیریت سی ان ان سرش کلاه گذاشتند و شبکه دوست داشتنی اش را از چنگش درآوردند او رفت تا شبکه «سی بی اس» را بخرد، همین آقای لوین که نفوذ زیادی در لابی یهودیهای آمریکا دارد مانع از این کار شد. ترنر حاضر شده بود 8 میلیارد دلار خود را از «تایم وارنر» بیرون بکشد و با آن «سی بی اس» را بخرد اما این ماجرا پای کاخ سفید را هم به میان کشید و همه عوامل دست به دست هم دادند تا ترنر نتواند این معامله را انجام دهد. خوب این ماجرا در صحنه رسانهای آمریکا هست و درباره آن مطالب زیادی دیده میشود اما در مورد مرداک چنین چیزی را به طور عینی نداشتهایم، بلکه عکس ان وجود داشته، حتی جاهایی بوده که مقامات سیاسی دخالت کردهاند تا منافع مرداک تامین شود چه در آمریکا و چه در انگلیس اما حالا آیا معادلات تغییر کرده است؟ آیا چنین تحلیلی داریم که مثلا حزب محافظه کار با حزب مثلا کارگر توافقی کردهاند که مرداک را در انگلیس تضعیف کنند؟ تا کنون که مدرکی در این باره وجود نداشته است.
شکرخواه: این که میگویم فضای رسانهای انگلیس با امریکا متفاوت است به همین خاطر است. شما در امریکا درست است یک «اف سی سی» میبینید یا یک بلو بوکی هم وجود دارد که باید رعایت شود، اما اگر رسانه خطایی مرتکب شود. شما باید به یک دادگاه معمولی شکایت کنید. در انگلیس اما همه قواعد بازی نوشته شده . مثلا «آف کام» میگوید من دربرابر محتوای خشن یا برخورد توهین آمیز با مردم وارد می شوم.من موافق حرف آقای مجد هستم که خیلیها دوست دارند این آقا را بیاورند پایین. ولی به این نکته هم توجه کنیم که انگلیس از نظر رسانهای خیلی مقرراتی است و آن قدر نهادهای ناظر دارند که انجام چنین کارهایی به تنهایی بسیار مشکل است.
آقای دکتر پس وضعیت مرداک را در انگلیس اگر بخواهیم ارزیابی دقیقی داشته باشیم و این که پیش بینی کنیم آینده رسانه هایش چه می شود آینده تایمز ، سان ... چه می شود اینها را می توانیم پیشبیینی دقیق داشته باشیم ؟ زمانی که قانون خیلی سفت و سخت تر است ازهر جای دیگر دنیا
شکرخواه: بله میشود داشت، از دید من تاز زمانی که چنین اتفاقی برای دیگر روزنامههای او نیفتد خطری آن ها را تهدید نمی کند. ممکن است با مرداک از نظر قانونی برخورد شود. اما در زمینه قوانین مالکیت در بریتانیا ممکن است قوانین تازهای وضع شود و دوباره «کمیسیون رویال» و «آف کام» (اداره نظارت بر ارتباطات انگلیس) به میدان بیاید و با چکش کاری به یک تنظیم در بخش بازار و نحوه تمرکز رسانهای برسد.
گرانمایهپور: البته در مجلس انگلیس هنوز بر سر این موضوع بحث هست که کار مرداک باعث میشود در اینده، آن آزادی رسانهای که درانگلیس بر آن تاکید میشود محدود خواهد شد.
شکرخواه: این موضوع را تیم مرداک بیشتر دامن میزند. به هر حال این تیم در موضع ضعف است و دست زدن به ایشان تعبیر میشود به برهم خوردن وضعیت آزادی بیان.
ممکن است که شاهد اتفاقی باشیم که که برای بی بی سی بعد از مرگ دکتر کلی در اثر گزارشگری آقای اندرو گلیگان افتاد؟
شکرخواه: ممکن است . این بیشتر به ذهن متبادر است.
در آنجا منجر شد به این که بی بی سی دوباره یک چارت جدیدی برایش نوشته شود.
شکرخواه: بله دقیقا. شما ببینید چارتی که روی بی بی سی هست هر چند سال یکبار باید روز آمد شود. خود بی بی سی هم این را پذیرفته است. یک تراست بالای سرش است و همه هم باید به چارت اولیه که هر ده سال یکبار ریوایز میشود، تن بدهند.
آقای مجد ارزیابی و پیشبینی شما چیست؟ سرانجام این پرونده در انگلیس چه میشود؟
مجد: من راستش زیاد اهل پیشبینی نیستم. نمیدانم چه باید بگویم. ببینید انگلیس برای چهره های بین المللی، هنوز پرستیژ زیادی دارد. حتی برای آدمی مثل مرداک که الان سیتی زن امریکا است و مهم ترین دارایی های او در ایالات متحده است، باز حضور در انگلیس یک پرستیژ خاص دارد. من فکر نمی کنم مرداک روزنامه هایش را در انگلیس از دست بدهد. مگر این که ثابت کنند در همه آن ها هم یک کار غیر قانونی انجام داده است. مثل همان کاری که در «نیوز آو د ورلد» انجام شده بود. بیشترین خطری که او را در انگلیس تهدید میکند، مربوط به «بی اسکای بی» است و احتمال دارد در این زمینه محدودیتهایی برای او به وجود بیاید.
شکرخواه: همین الان او بزرگترین سهامدار بی اس کای بی است.
گرانمایهپور: البته او همه سهام را میخواست. اما نتوانست کل سهام را بخرد. فکر می کنم در قوانین انگلستان اینگونه است که یک خارجی تنها می تواند 35 درصد از سهام یک شرکت انگلیسی را داشته باشد اما مرداک توانست در زمان تونی بلر با روابط پشت پرده از این قانون فراتر برود و الان 39 درصد از سهام بی اسکای بی را در اختیار دارد. الان خیلی ها دنبال این هستندکه با بهانه کردن این رسوایی دست او را از این سهام کوتاه کنند و در واقع به مدیرت بلامنازع خانواده مرداک به این شبکه بسیار آینده دار پایان دهند.
مجد: بله ۳۹ درصد سهام را دارد. رئیس این شرکت جمیز مرداک، پسراوست. برای جیمز«بی اسکای بی» الان بیشتر اهمیت دارد تا برای روپرت مرداک. جیمز از یک نسل متفاوتی است. در میان فرزندان مرداک، او تنها کسی است که به این کار علاقه نشان داده و وارد این حرفه شدهاست. من جیمز را از موقعی که در کار موزیک بود می شناختم. پدرش از او خواست کار موزیک را ول کند و ارد عالم رسانه شود. جیمز از اول برایش روزنامه زیاد مهم نبود. او معتقد بود که در خروجی نهایی شرکت «نیوزکورپ»، روزنامه نقش چندانی ندارد و تلویزیون از همه مهمتر است. «بی اسکای بی» هم امید آینده «نیوز کروپ» است و میتواند در تمام جهان پخش شود.
تقریبا میشود گفت که بعد از این ماجرا قطعا جیمز مرداک دیگر رئیس «بی اسکای بی» نخواهد بود. اگر جیمز به زندان نرود، قطعا «بی اسکای بی» را دیگر نخواهد داشت.
در بلند مدت اما فکر نکنم که آقای مرداک یا شرکت «نیوز کورپ» از صحنه انگلیس بیرون بیاید و فکر نمیک این اتفاق اثر خیلی خیلی بزرگی بر روی آن ها داشته باشد. چنین اتفاقی در نهایت یک نوع واترگیت برای خانواده مرداک در انگلیس است. البته برای هر آدمی با شخصیت مرداک چنین اتفاقتی یک صدمه بزرگی است . به هر حال پایههای امپراتوری او لرزیده.
گرانمایهپور: شاید نتوانیم پیش بینی کنیم که چه اتفاقی برای آقای مرداک میافتد، اما می توانیم بگوییم توسعه قدرت رسانهای او محدود میشود. عملا تشکیلات رسانهای او -که حالا در خیلی از کشورهای آسیایی و آمریکای لاتین هم فعالیت چشمگیری دارد - با مشکلی مواجه نمیشود. تنها ممکن است همان طور که دوستان گفتند یکی دو رسانهاش که درگیر این اتفاق شدند، آسیب ببینند. با همه این حرفها اما باید بپذیریم که در بلند مدت اعتبار رسانه ای مرداک به خاطر این افتضاح دچار خدشه شود.
فکر میکنید پیام این اتفاق برای ژورنالیزم چه بود؟ پیامی که مثلا بتواند درس عبرتی باشدبرای دیگران یا لازم هست که آدم رویش مانور بدهد.
شکرخواه: به نظر من تاثیر آنچنانی ندارد.
گرانمایهپور: از نگاه غربی. اما با نگاه شرقی اگر بخواهیم ببینیم ...
شکرخواه: نه من نگاهم تخصصی است.
گرانمایهپور: البته ببخشید، ولی من معتقدم که ما یک نظام ارزشی در ژورنالیزم شرقی داریم که اگر با این نگاه بخواهیم رسانه های غربی را نگاه کنیم، مدام آگراندیسمان میکنیم، ولی این نگاه غربی ها است که ...
شکرخواه: نه نگاه من غربی نیست من نگاهم واقع گرایانه است به موضوع است. من میگویم که آدمها استراتژیهای مختلفی دارند. شما نمیتوانید استراتژی برلوسکونی را فقط به خاطر این که دارایی رسانه ای زیاد دارد شبیه مرداک یا دیگر غول های رسانه ای بدانید. هر کدام طبق یک مدلی رفتار میکنند. مدل مرداک مدل هستهای است. او هستههای کوچک، پرقدرت و تاثیرگذار را به دست میگیرد، و کاملا بازار محور است. به همین خاطر میداند که در سبدش همه جور جنس لازم دارد . مرداک این مارکت را خوب می شناسد و میداند هر جا که برود باید چه کاری انجام بدهد و چگونه ساختار سازی کند. در جاهایی او فقط دوباره طراحی میکند و دست به ساختارسازی جدید نمیزند. اما در جاهایی هم طراحی مجدد میکند و هم ساختارهای تازه ای را پی میریزد. شما الان به انتشارات «هارپرکولینز» نگاه کنید که بخشی از داریی مرداک است و در حوزه انتشار کتاب فعالیت میکند. کولینز، هنوز کولینز است. چرا شما آنجا رفتارهای «نیوز اف د وردز» را نمیبینید؟ کولینز دارد خیلی عالی کارش را میکند.
تایمز هم همین طور است.
شکرخواه: تایمز هم همین طور است، به هر حال خودش را نگه داشته. اما این که درسش برای ژورنالیزم ها چی است؟ به احتمال زیاد احتیاطها را بالا خواهد برد. چون شما میفهمید که به خاطر یک اتفاق ممکن است آسیب ببینید. اما این آقا آنقدر هوشیار است که گفت یک بخشی از تیم ما در یکی از نشریه خطا کرده، ما هم درش را بستیم با حداقل تلفات.
البته در چنین اتفاقاتی باید منتظر یکسری پاتک هم باشید. من شک ندارم که هم از طرف رقبا هم از طرف کسانی که توی ماجرا منتفع هستند یا میخواهند منتفع بشوند، یک چیزهایی رو شود.
از سوی دیگر شما بی بی سی را نگاه کنید. در این ماجرا سوالاتی که مطرح میکند جالب است. مثلا می گوید چرا رسانهها به این وضعیت افتادند؟ در حالی که خودش هم یکی از این رسانههاست. در واقع خودش را تطهیر میکند. انگار کسی است که از بیرون آمده و فضا را دیده و حالا میپرسد که چه خبره؟ و چرا اینا این جوری رفتار می کنند؟ در حالی که خودش هم یک طرف ماجراست.
منافاتی با آنچه که گفتید ممکن است روی قوانین ...
شکرخواه: قضیه اش فرق می کند. قوانین برای بازی جوانمردانه است و میگوید آقا هیچ کس هند نکند. اما تماشاگران فوتبال همه یک نوع بازی را دوست ندارند، یکی فوتبال کارخانه ای آلمان را دوست دارد یکی هم بازی تماما احساسی برزیل را دوست دارد بنابراین نیاز بازار سر جای خودش هست. این اتفاق تاثیری روی رفتار روزنامه نگاری یا نو ع نوشتن ندارد. در واقع این درگیریها تاثیری روی مکاتب رسانهای نمی گذارد. اما روی رفتار روزنامه نگار قطعا اثر میگذارد. چون که شما بیشتر زیر ذره بین میروید و دیگر نمی تتوانید هند کنید. از آن سو حساسیت مردم هم بالا میرود و با حقوق خودشان آشناتر میشوند، و می فهمند که نباید قربانی شوند یا در یک اتفاق به یک سوژهای مفت تبدیل شوند.
مجد: من هم فکر نمی کنم اتفاقی که برای نیوز کورپوریشن افتاده در انگلیس روی ژورنالیزم تاثیر بگذارد. ژورنالیزم خود به خود یک مقدارد دارد عوض میشود.
آقای گرانمایهپور شما نظر متفاوتی دارید؟
گرانمایهپور: نه من فقط این را میگویم که روزنامه نگاری یا نظام بازار رسانه یک بازار تجاری است، در یک بازار تجاری نمیشود زیاد اخلاق گرا بود. روزنامه نگاری از قرن ۱۹ و ۲۰ به بعد که تجاری شده با بحث سود و فایده درگیر است. بنابراین شما نمیتوانید نظام رسانهای را به خاطر این اتفاق تعطیل کنید. همان طور که اقای شکرخواه گفت اصلا در بحث مکاتب اتفاقی نیفتاده است.
با این حال مطمئن باشید دنیای آینده، دنیایی است که در آن سرمایه داری نمیتواند بدون داشتن رسانه به حیاتش ادامه دهد. ما در کشور خودمان هم داریم میبینیم که سرمایهدارهای کوچک یا سازمانهای اقتصادی کوچک دارند کم کم میروند به سمت فضای رسانهای تا بتوانند افکار عمومی را تغییر دهند یا در دست داشته باشند. آنها میخواهند تریبونی برای اظهار نظر و گاهی فشار وارد آوردن داشته باشند. مدل بزرگتر این اتفاق در امریکا رخداده و آنجا فعالیت بر اساس نظام بازار است. در نظام بازار بحث اخلاق در رسانه خیلی نسبیگرا است و مطلق نیست. به همین خاطر یک حادثه باعث تعطیلی نشریه نمیشود و قطعا با یک عذرخواهی همه چیز تمام میشود.
به هر حال این فسادی در گوش دادن تلفن های شهروندان بوده، الان کل قضیه هم همین است که اسرار زندگی مردم نباید گوش بدهید و با آن پول در بیاورید. این ها پول چرکی است در هر حال پول کثیف است. این فساد ابعاد مختلفی داشته، ابعادش توی قضیه اقتصادی بوده اجتماعی بوده و مرداک و ان سردبیراش اندی کالسون یا خانم بروکس واقعا تنها بودند یا نقش سیاستمداران را از عمد نادیده گرفتند یا نقش نداشتند؟ اگر نداشتند شما تبرئه شان کنید و بگویید سیاستمداران نقشی نداشتند الان در جامعه ارتباطات انگلیس آنقدر بخش های خصوصی فعالند که اصلا بدون دخالت مقامات امنیتی یا سیاسی میتوانند چنین کاری کنند من حرفی ندارم اگر قابل تبرئه اند ولی اگر نیستند بفرمایید.
شکرخواه: به هر حال وقتی شما یک امپراتوری مثل مرداک دراختیار داشته باشید یا بخواهید انحصار بخشی از بازار را یک تنه بگیرید، باید یک سری مسائل را رعایت کنید. با این حال اگر شما یک غول رسانهای پیدا کردید که طرفدار حزب باشد، من به شما جایزه میدهم. این ها از حزب استفاده میکنند، اما طرف بازیشان به جای احزاب، افراد است. این افراد یا خریدنی اند یا یک جوری فروریختی و باید برای حفظ سهم بازار جلو آنها ایستاد.در واقع این غولهای رسانهای طرفدار قدرتند نه طرفدار حزب. بنابراین یک جاهایی ممکن است یک خطاهایی هم مرتکب شوند مثل اتفاقی که برای اقای مرداک افتاد. آن ها هیچ وقت نگفته اند که آمدهایم تا مصلحین جامعه باشیم. بلکه میگویند ما میخواهیم به نیازهای جامعه پاسخ دهیم. این ها از لحاظ سیاسی هم وفادار نیستند، و میشود گفت فقط به قدرت وفادارند. به همین خاطر اقتصاد را به برند تنزل میدهند برای این که فهمش کنند. سیاست را تنزل می دهند به افراد و افراد را تنزل می دهند به ستارههای یک جامعه. در تمام این ها هم احتمال خطا وجود دارد. بنابراین این اتفاق به خصوص برای نشریاتی که دنبال منافع آنیاند و شهرتگرا رخ میدهد.طبیعی هم هست چون سیاست را تنزل می دهید به افراد. ممکن است در فلان نیوزویت شهر کسی حاضر باشد پول بگیرد به شما اطلاعات بدهد و آن اطلاعات هم پول فراوانی برای شما میآورد این یک موضوع جهانی است. درجاهایی هم که حالت تراست دارند، ابعاد آن بزرگتراست. من میگویم قطعا آقای مرداک برای در مخفی ای که به خانه شماره 10داشته، هزینه کردهاست. بعدها هم مشخص میشود. حتی در هک موضوع این قدر ساده نیست که بگویید فقط با پین کد تلفنها هک میشده. به احتمال زیاد شما در پی تی تی باز یک کسانی داشتهاید که این کار را تسهیل کردهاند یا یاد دادهاند. بنابراین من بحث فساد را اصلا رد نمی کنم قطع و یقین وجود دارد و رفتار غول های رسانه ای اصلا این جوری هست.
اقای مجد در امریکا هم این سیستم هست یعنی اگر ما بخواهیم به اقای مرداک بپردازیم یک بخشی از این امپراتوری اش در امریکا است دیگر این کار جواب می دهد یا فقط در انگلیس جواب می دهد؟ چون خانواده های امریکایی مذهبی ترند نمی پسندند روزنامه هایی مثل سان این قدر زرد و ...
مجد: درست میگویید، آنها مذهبی ترند و سان را نمی پسندند. نه به خاطر محتوایش، بلکه به خاطر عکس هایی که اززنان برهنه منتشر می کند. این چیزی است که فرانسه و اسپانیا و انگلیس می پسندند و زیاد است اما در امریکا نمی پسندند.
یعنی سوای از عکس های مستهجن مشابه چنین فسادی را دارند؟
مجد: فراوان .
گرانمایه پور: در تایید گفته های دوستان، من می خواهم یک مثال از اقای برلوسکونی بزنم. او برای راه اندزی امپراتوری خودش در ایتالیا، اول سهام شرکتهای تبلیغاتی را خرید. بعد رفت سراغ خرید شبکههای ریال تی وی . در دور اول و دوم نخست وزیری او زمانی که بسیاری از مخالفانش خواستند ابعاد فساد اخلاقی مالی یا زد و بندهای مالی او را با مافیا افشا کنند- می دانید که چندین دادستان در ایتالیا مدارکی را علیه او افشا کردند که نشان می داد او به نحوی با مافیا در ارتباط است- برلوسکونی از قدرت رسانهای خودش استفاده کرد. او به صورت محرمانه به مخالفانش پیام داد که اشکالی ندارد، من هم اطلاعات زیادی دارم که می توانم بدهم شبکههایم پخش کنند. این نوع بازیها، سو استفاد از روزنامه نگاری است. مرداک هم یک نمونه است از تمام این ها که ما در بسیاری از کشورها داریم میبینیم. در خود امریکا بسیاری از شبکهها گاهی اوقات از این کارها انجام می دهند، در دور دوم انتخاب برلوسکونی ما دیدیم که او تمام قدرت رسانهای خودش در سراسر ایتالیا استفاده کرد تا مانع موفقیت مخالفین خودش شود. حتی در افتضاح اخیری که برایش رخ داد و قرار بود مجلس ایتالیا بر علیهاش رای بدهند و اگر رای میدادند باید کنار میرفت، با تهدید رسانه ای و افشای زد و بندهای اینها توانست یک نوع ماجرا را کنترل کند.
یک نکته را بگویم، البته ممکن است دوستان با این بحث من خیلی مخالف باشند. نظام رسانه ای امپراتوریهای بزرگ و غولهای رسانه ای زیاد اخلاق گرا نیست، و نباید انتظار داشته باشیم که غولهای رسانه ای به سمت اخلاق بروند همان طور که دوستان گفتند، این ها چند تا بحث دارند سود، هزینه، مخاطب. در پکیج خودشان چیزهای مختلفی دارند که بر اساس وضع بازار، فضای اجتماعی مخاطبان تعیین میشود. این که ما این قدر پایبند باشیم که چرا اینا خلاقی حرکت نمی کنند، اصلا معنی ندارد. ما هی داریم بر اسا نگاه خودمان از این سمت قضاوت میکنیم، در حالی که اگر آن طرف باشیم یک بخشی از این قضیه برای ما عادی میشود.
5757
نظر شما