همزمان با بازگشایی مدارس و دانشگاهها در سال جدید، دو بیانیه از سوی دو نهاد متولی یعنی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و وزارت آموزش و پرورش منتشر شد که در آنها دانشآموزان و دانشجویان بدحجاب و بیحجاب به محرومیت از خدمات آموزشی و رفاهی تهدید شدهاند.
طبق ضوابط و آییننامههای آموزشی، داشتن حجاب اسلامی برای دانشجویان و دانشآموزان الزامی بوده و هر دانشآموز و دانشجویی در زمان ثبتنام در مرکز آموزشی خود، تعهد میدهد که قوانین آن مرکز را رعایت کند و در صورت عدم رعایت، طبق آئیننامههای انضباطی، مورد تنبیه قرار گیرد. حال چرا بعد از گذشت ۴۴ سال از انقلاب، این امر بدیهی باید در دو بیانیه در یک روز منتشر و مورد تاکید واقع شود؟ پاسخ روشن است؛ قوانین گذشته، امروز مورد پذیرش بخش زیادی از جامعه نیست. هرچند در هر دو بیانیه به «معدود» بودن خاطیان اشاره شده اما مسلم است که اگر خاطیان آنگونه که در بیانیهها آمده است، معدود بودند، نه نیازی به بیانیه بود و نه آن جماعت «معدود» که قاعدتا از طرف اکثریت مورد شماتت قرار میگرفتند می توانستند کار را بهجایی برسانند که دو وزارتخانه برایشان بیانیه صادر کند. در گذشته هم بارها و بارها دانشجویان و دانشآموزانی بودهاند که بهدلیل پوشش خود به کمیتههای انضباطی و دفاتر مدیران مدارس احضار میشده و حتی اخراج هم میشدند و هیچ اطلاعرسانی هم انجام نمیشد چه رسد بهصدور بیانیه. آیا این به آن علت نیست که تعداد خاطیان معدود نبوده و ضمنا از حمایت هم کلاسیها و دوستان خود نیز بهرهمندند و برخورد با آنها دارای تبعات جدی برای این مراکز است؟
در هر دو بیانیه از عبارت مبهم«محرومیت از خدمات آموزشی» استفاده شده است؛ سوال دوم آن است که مگر میشود یک موسسه آموزشی - خدماتی که کارکرد ذاتیاش ارائه خدمات مذکور است، اعضایش را از خدمات مذکور محروم کند؟ مگر آنکه اعلام شود که دانشجو یا دانشآموز اخراج شده است. اکنون سوال این است که چرا دراین دو بیانیه از آوردن کلمه اخراج اجتناب شده است؟ بهنظر میرسد در اینجا هم تلاش شده تا حد امکان از افزایش تبعات این بیانیه و به تقابل کشاندن دانشآموزان و دانشجویان خودداری شود. واضح است که نگارندگان و تهیهکنندگان هر دو بیانیه به تبعات آن اشراف داشته و میدانند که با جماعت «معدود» و طرد شده طرف نیستند و برای شاخ و شانه کشیدن، لازم است جوانب احتیاط را رعایت کنند. اما باز پرسش اینجاست که آیا آنها که تفاوت ایجاد شده در فضای اجتماعی را احساس کرده، مجبور میشوند همزمان با این تغییرات، بیانیه صادر کنند، گمان ندارند که باید قوانین را متناسب با همین شرایط تغییر داد؟
بهطور قطع، برخورد با دانشجویان و دانشآموزان بیحجاب نیاز به بیانیه ندارد، مگر آموزشو پرورش درباره نحوه اخراج دانشآموزانی بیانیه دهد که راس ساعت در مدرسه حاضر نمیشوند و یا به اموال مدرسه آسیب میرسانند؟ همچنین مگر وزارت علوم بیانیه دهد دانشجویانی که غیبت غیرموجه بیش از حد مجاز داشته باشند، از شرکت در امتحانات پایان ترم محروم خواهند شد؟ پس کارکرد این بیانیهها چیزی بیش از اخطار به دانشآموزان و دانشجویان است؛ شاید این بیانیهها قرار است حامیان یک جریان سیاسی را راضی نگه دارد.
این موارد روی هم باعث یک گمانهزنی دیگر میشود و آن اینکه تا کنون دلیل استعفای نوری وزیرآموزش و پرورش، مشکلات پیش آمده در پرداخت حقوق و معوقات فرهنگیان در اسفندماه مطرح شده، این در حالی است که مسئله پوشش دانشآموزان که با وجود فرم و مقنعه، این وزارتخانه را به چالش میکشند، میتواند در ایجاد تزلزل در جایگاه وزیر و استعفای او، نقش بیشتری داشته باشد. سابقه کابینه رئیسی در واکنش به مسایل اقتصادی کشور موید این گمانه زنی است. از اینرو استعفای مذکور نشان میدهد که حجاب بهعنوان امری سیاسی توان بیشتری در حفظ جایگاه سیاسی افراد دارد، زیرا آقای رئیسی و هیات وزیران، نگران انتقادات جدی جامعه به وضع تاسف برانگیز اقتصاد نیستند، اگر بودند باید این نگرانی در اصلاح تیم اقتصادی دولت خود را نمایان میکرد، این درحالی است که تیم مذکور محکم بر صندلی صدارت تکیه زده است، از اینرو بیشتر بهنظر میرسد آنان دنبال راضی نگاه داشتن پایگاه کوچک اجتماعی خود هستند زیرا رویگردانی آنها میتواند درهای سیاست و قدرت را برای همیشه بر روی آنان ببندد.
*روزنامه نگار
۲۱۶۲۱۶
نظر شما