رئیس فدراسیون والیبال می‌گوید همه سهم ورزش در مطبوعات نباید برای فوتبال باشد.

قهرمانی والیبال در جام ملت‌های مردان آسیا، محمدرضا داورزنی را روسفید کرد. او که با آمدنش به فدراسیون والیبال، ساز حضور در لیگ جهانی و المپیک را کوک کرده بود، اولین قدم را برای رسیدن به خواسته‌اش قهرمانی در آسیا می‌دانست. با باز کردن پای زوران گائیچ یکی از بزرگترین مربیان دنیا راه را هموار کرد. تیر آخر را او با آوردن خولیو ولاسکو، مورینیوی والیبال دنیا به هدف زد. او ایمان دارد که تیمش امسال المپیکی می‌شود. البته صحبت‌های ولاسکو دل رئیس را برای برآورده شدن آرزویش قرص‌تر کرده است.
*معمولاً در ایران عادت داریم هر کاری را دقیقه 90 شروع کنیم. شما با این تفکر چطور کنار آمدید؟ الان چطور برنامه‌ریزی می‌کنید؟
مثال همین امروز را می‌زنم، پائیز 1391 دو مسابقه مهم داریم، نوجوانان و جوانان آسیا که از الان مشغول تدارک کار‌ها هستیم هم با استاندار آذربایجان غربی درباره میزبانی ارومیه برای مسابقات جوانان جلسه داشتیم و در سفر به اصفهان با مقامات این شهر برای میزبانی مسابقات نوجوانان مذاکره کردم. یعنی از یک سال زودتر داریم کار را شروع می‌کنیم و این رویه همیشه ماست.
*برای این مسابقات هم از سال قبل استارت زدید؟
دقیقاً، سال قبل ارومیه میزبان مسابقات «Avccup» بود و ما سفارش دو سری کفپوش سالن دادیم. یک سری در همان ارومیه نصب شد یک سری هم از همان زمان برای مسابقات امسال جام ملت‌ها آماده در انبار بود.
*این کفوش قابل انتقال هم هست؟
بله، آنها را با هزینه سایپا تهیه کرده‌ایم و برای سال بعد اصفهان هم به فرانسه سفارش داده‌ایم.
*ارتباط شما با وزارت ورزش و کمیته المپیک هم شامل همین برنامه‌ریزی است؟
بله، بقالی نیست که هر لحظه بروی و خرید کنی! ما برنامه‌های یک سال را پیشاپیش به آنها می‌دهیم و دقیقاً می‌دانیم چه می‌خواهیم. برای کلاس‌های داوری، آموزشی، لیگ‌برتر و مسابقات پایه‌ها و... همه برنامه‌ها از قبل مشخص است.
*چقدر از دولت کمک می‌گیرید و چقدر از طریق اسپانسر درآمد دارید؟
از ولت که ریالی بابت این برنامه‌ها نمی‌گیریم، بحث اسپانسر هم حدود 60 درصد هزینه‌های هر مسابقه را تأمین می‌کند و مابقی با برنامه‌ریزی و درآمد‌زایی خودمان تأمین می‌شود. ما برای هر دیدار برنامه داریم، چند سفر و چند اردو و چند نفر و... این می‌شود برنامه، مثلاً هزینه یک سال تیم‌ملی بزرگسالان. از یک سال قبل می‌دانی کدام ماه به فرانسه می‌روی و کی اردو داری و الی آخر.
*در اروپا این کار‌ها بدیهی و جزء اصول مدیریت است ولی در ایران عجیب و تازگی دارد!
ما چهار سال است داریم براساس همین برنامه محوری کار می‌کنیم. در اوج مسائل و مشکلات مالی که 6 ماهه اول سال به وجود آمد و سایر فدراسیون‌ها برای پرداخت حقوق کارمندانشان مجبور به کمک گرفتن شدند، ما مسئله‌ای نداشتیم! چون از لحظه خبر تشکیل وزارت ورزش پیش‌بینی این مدت و طی مراحل قانونی را کرده و بودجه‌ای از طریق صرفه‌جویی در هزینه‌های جاری کنار گذاشته بودیم.
*اصلاً پولی در خزانه بود که صرفه‌جویی کنید؟
بله، این کار شدنی است. کافی است درست خرج کنی و همیشه از هزینه ماهانه مبلغی را در خزانه نگه‌داری. البته ما همیشه مورد عنایت مسئولان ورزش بوده‌ایم، چه زمان مهندس علی‌آبادی و چه دکتر سعید‌لو و حالا. ما هرگز درخواست غیر‌معقول نداشته‌ایم، مطابق با برنامه بودجه‌مان را هم برآورد و درخواست می‌کنیم. وقتی هم می‌گویند تعدیل کن براساس برنامه کم می‌کنیم، مثلاً 4 اردو در اروپا در نظر گرفته‌ای و تعدادی نفرات معلوم است. هر نفر هر روزی 75 یورو هزینه دارد و دو سه هزار یورو هم مخارج غیر‌مترقبه می‌گذاری. من با همکارانم روی برنامه بحث می‌کنم و وزارت هم همینطور. ما هرگز برای لیگ و قهرمانی کشور از سازمان پول نخواسته‌ایم، فقط اردو و برنامه‌های ملی.
*و استخدام مربی؟
بله، فقط تیم‌ملی. در بخش جاری و اجرایی که باید بتوانی خودت فدراسیون را اداره کنی.
*شایع شد در این دوره بی‌پولی تهدید کرده‌اند هر رئیس فدراسیونی گله کند و نق بزند برکنار می‌شود!
کذب محض است ولی من سوالی از شما دارم، با نق زدن و گله کردن در رسانه‌ها مشکل بی‌پولی حل می‌شود؟!
*می‌گویند طفل تا گریه نکند شیر نمی‌خورد!
اینجا طفل نیست و جای گریه هم نیست! اگر قرار باشد ریاست کنی باید توان درآمدزایی و تأمین درآمد هم داشته باشی! نمی‌شود که سازمان پول بدهد تا ما کار کنیم، این غلط است. یعنی اصلاً نباید این مدیریت را پذیرفت.
*در باشگاه‌ها هم همین نظر را اعمال می‌کنید؟
بله، من در سوار‌کاری بعد 80 سال یک نفر را المپیکی کردم. المپیک 200 سیدنی علی نیلفروشان به المپیک رفت.
*همان که از اروپا آمد؟
ایرانی، ایرانی است، چطور در فوتبال می‌دوند دنبال دژاگه در سوار‌کاری نمی‌شود؟ ضمناً، مشکل داشتیم و باید اسب از اروپا به استرالیا می‌رفت.
*چقدر فوتبال را دنبال می‌کنید؟
هیچی! در اخبار نتایج را دنبال می‌کنم.
*فرزندانتان چه؟ به فوتبال بیشتر از والیبال اهمیت نمی‌دهند؟
نه، البته باید بپذیریم که توجه به فوتبال بیش از همه رشته‌هاست. من 32 سال تجربه مدیریت در ورزش دارم، به عنوان مدیر‌کل در استان‌ها، مدیر باشگاه و رئیس فدراسیون در بسکتبال و کشتی و هندبال فعال بوده‌ام و زمان مدیر‌کلی خراسان ابومسلم را هم داشته‌ام. همنیوط در پیکان. من می‌دانم که فوتبال در این منطقه از جهان پدیده پرطرفداری است. در اروپا هم فوتبال طرفدار دارد ولی ایران استثناست، بین اروپا و آسیای شرقی. کشور ما اهمیت استراتژیکی دارد، بین اعراب و جمهوری‌های اروپایی شوروی و حوادث منطقه. به مردم ما برمی‌خورد که در فوتبال یا والیبال به کشور‌های این منطقه ببازیم. غرور ملی و سابقه تاریخی ما و تمدن 7 هزار ساله ما اجازه نمی‌دهد به کشوری ببازی که اندازه یک شهر ماست. این حساسیت در ورزش نمود دارد، در فوتبال بیشتر. مردم ما از خودمان توقع دارند،‌ چرا با عربستان و بحرین و عراق این تور مهم است؟ فوتبال معجونی است که مردم خودشان را در آن می‌بینند. همه خواسته‌ها را در ورزش می‌بینند. آن روز در والیبال ماه 60 میلیون نفر درون زمین بودند، این مردم بودند که حسن می‌کردند خودشان توی زمین هستند. وقتی می‌توانیم در والیبال از ژاپن و چین و کره بالاتر بایستیم این باعث غرور ملی می‌شود. در فوتبال هم همین است، خودت را جای بازیکن می‌گذاری و با پاس بد و شوت بد اعصابت خرد می‌شود! در کل ورزش پدیده‌ای است که مردم خودشان را در آن می‌بینند و همه غرور و افتخار ملی‌شان را در آن جست‌وجو می‌کنند. هر کشوری سعی می‌کند در همه عرصه‌ها بالاتر از بقیه باشد، به خصوص همسایه‌ها و هم‌قاره‌ای‌ها. مثلاً می‌خواهی نرخ بیکاری کشورت از ژاپن کمتر باشد. یا در صنعت و کشاورزی و... حالا در ورزش این رقابت رودرروست؛ به‌طور عملی و عینی. اگر در تکنولوژی ژاپن جلوتر است مردم دوست دارند در والیبال و فوتبال برنده شوند. وقتی محمد بنا بهتری مربی سال 2011 جهان می‌شود احساس می‌کنیم خودمان شدیم، وقتی تکواندو کاری مدال می‌گیرد انگار خودت گرفته‌ای و در همه ورزش‌ها همین است. ژ
*مابقی رشته‌ها معمولاً از فوتبال خیلی می‌نالند!
ما می‌گوییم در سایر رشته‌ها هم توانایی هست، ما هم می‌توانیم مردم را به هیجان بیاوریم، غرور ملی را احیا کنیم. فوتبال خوب و پرطرفدار است، قبول ولی همه سهم ورزش در تلویزیون و مطبوعات نباید مال فوتبال باشد. ما هم هستیم، وقتی روز مسابقه ما این همه آدم بازی را می‌بینند یعنی والیبال هم می‌تواند.
*افتخار یک رشته باعث استقبال مردم و رسانه‌ها می‌شود. الان کشتی، والیبال و تکواندو طرفدار و بیننده دارند چون افتخار آورده‌اند.
ما هم همین را می‌گوییم، می‌گوییم ایرانی توانایی کار بزرگ دارد، در هر رشته‌ای و تخصصی
این موفقیت والیبال خیلی به دل‌ها چسبید. قبلاً در رده‌های پایه عنوان می‌آوردیم وعده‌ای می‌گفتند با بازیکن تقلبی و شانس بوده اما در سطح بزرگسالان دیگر کسی نمی‌تواند بهانه بتراشد. در روز‌های آخر همه ایران حرف والیبال بود، به خصوص این دو بازی آخرتان.
ما پنج سال پیش به این نتیجه رسیدیم که نیاز به دانش روز هست. قبل از ورودم به فدراسیون دو سال صنام را به عنوان بهترین تیم والیبال ایران داشتم و اکثر مربیان داخلی را خوب می‌شناختم. بهترین آنها آقای کارخانه بود که در تیم خودمان کار می‌کرد ولی واقعیت این بود که والیبال دنیا از کل آسیا فاصله گرفته و نیاز به تزریق علم روز بود. الان در فوتبال سراغ کروش رفته‌ایم و به همین نتیجه رسیده‌ایم که من 5 سال قبل عندالورود به فدراسیون رسیدم.
*متأسفانه در فوتبال و والیبال و سایر رشته‌ها یک «محمد‌بنا» نداریم! یک سؤال، می‌گویند ژاپن تیم اصلی‌اش را نیاورده بود!
فقط شماره B که «شیمیزو»ست و چپ دست است، مصدوم شد و نیامد در ایتالیا و مانیل که ژاپن را بردیم او بود و اتفاقاً بچه‌ها برایش برنامه داشتند و حیف شد که نیامد! رئیس فدراسیون ژاپن گفت مصدوم بوده و نیامده
*البته کسانی که این سؤال را مطرح می‌کنند ظاهراً شناختی از کار ژاپنی‌ها ندارند چون در تیم‌های مدرن این مجموعه و برنامه است که کار می‌کند و قائم به فرد نیستند.
اصلاً اگر شیمیزو هم بود برای ما بهتر بود چون برنامه داشتیم. هم برای او و هم چین که سه سال است تیمی یکدست دارد.
*برگردیم سر بحث مربی خارجی، والیبال با آوردن «خولیو ولاسکو» به عنوان یکی از بهترین مربیان جهان غوغا کرد.
ما کارنامه 32 مربی خارجی را بررسی کردیم، کسانی که در المپیک و قهرمانی جهان و لیگ جهانی تیمداری کرده بودند و همه هم شاغل بودند. مثلاً یکی سرمربی تیم‌ملی آمریکا که نیوزلندی است و تیمش را در پکن قهرمان المپیک کرد. با او صحبت کرده بودیم که ناگهان پدرش را کشتند و گفت روحیه کار در آسیا را ندارم. خلاصه رسیدیم به چهار، پنج نفر که اولویت نهایی بودند.
*بین اینها مربی آسیایی هم بود؟
خیر. به این باور رسیده بودیم که باید از خارج آسیا مربی بیاوریم. یک «زوران گائیچ» معروف بود که تیمش را قهرمان المپیک 200 سیدنی کرد و برنامه‌ریزی‌اش مشهود است. «لوزانو» سرمربی آلمان هم دیگر کاندیدای ما بود و بالاخره همین آقای «ولاسکو».
* چرا آن زمان ولاسکو نیامد؟
پنج سال پیش ما اینجایی که الان هستیم نبودیم. آن زمان تازه می‌خواستیم خودمان را در دنیا و آسیا مطرح کنیم و هنوز والیبال ایران نامی قابل اعتنا برای بزرگان نبود. ایران ششم آسیا بود و آسیا از دنیا عقب، کسی‌که صاحب اعتبار جهانی است نمی‌خواهد این اعتبار را راحت از دست بدهد. فقط پول که نیست، اگر اعتبارات خراب شود دستمزدت هم کم می‌شود.
* نتایج بعدی جایگاه ما را بالا برد.
بله، سرمربی اسلواکی که لهستان را برده سه‌بار به ما باخت و گفت که قطب جدیدی در والیبال متولد شده. در نوجوانان قهرمان جهان شدیم و در جوانان اقتدارمان در آسیا به دنیا رسید.
* رسیدیم به آمدن گائیچ.
توافق ما 2+2 بود، دو سال اول قطعی و در صورت تمایل طرفین برای دو سال دیگر قرارداد قابل تمدید بود. ما خرداد قرارداد بستیم، شهریور مسابقات آسیایی در اندونزی بود او همان اول گفت دو سال از من مقام نخواهید گفت من دنبال ساخت تیم و نسل جدیدی هستم که سال 2011 جواب بدهند. پس ستاره‌های مسن و قدیمی وقت را در قدم اول کنار گذاشت.
* که منجر به اعتراضات زیادی هم شد!
بله! خیلی‌ها گفتند چرا ستاره‌های ملی را کنار گذاشتید ولی گائیچ چشم به آینده داشت و بازیکنان تیم‌ملی جوانان 2005 و چند نفر از نوجوانان را به تیم بزرگسالان آورد.
* پس قهرمانی جام ملت‌های 2011 متعلق به گائیچ است؟
استارتش بله. آقای گائیچ تیم ششم را از پارک تحویل گرفت و ششم تحویل داد.
* پارک هم مدعی شد اسکلت تیم ایران مال اوست!
قبل و بعد بازی دو جور حرف زد! فکر نمی‌کرد با 14 و 16 سه گیم را به ما ببازد! حالا یک ماه دیگر دوباره با کره بازی داریم!
* او گفت اصلاً بازی نبود!
جنگ روانی راه انداخت. او در کره گفته بود دوست دارم در فینال به ایران بخوریم و ایران را مقابل چشم تماشاگرانش ببرم. فکرش را هم نمی‌کرد ایران چنین تیمی شده باشد و این‌طور او را ببرد! در واقع زمان یزدانی‌خرم او اخراج شد و کینه به دل داشت. خلاصه گائیچ آمد و کارش را شروع کرد. عده‌ای می‌گفتند باید تمام وقت در ایران بماند ولی او می‌گفت هنوز ایران به این حد نرسیده، من باید در اروپا بمانم و از کار روز عقب نیفتم. دیدید که تیمش هم قهرمان جهان شد اخیراً.
* حسین معدنی هم کنار او بود و بعد جایش را گرفت.
پله پله بالا آمدیم. یک خط مستقیم که از عنوان ششم 2006 به نایب‌قهرمانی 2009 رسیدیم. در این فاصله دو بار در AVCCUP قهرمان شدیم. در گوانگ‌ژو 2010 هم قهرمان ما بودیم و به دلایلی نشد، اما به هر حال هدف‌گذاری ما قهرمانی جام ملت‌ها در سال 2011 بود.
* در بازی‌های آسیایی دوحه 2006 ششم شدیم و چهار سال بعد دوم، این خودش موفقیت و پیشرفت است.
بله اما شک نکنید همان تیم پتانسیل قهرمانی داشت و باید قهرمان می‌شد که به دلایلی از حقمان دور ماندیم. اما این حادثه هم مانع رسیدن به هدفمان نشد، هدفی که عده‌ای در سال 2007 می‌گفتند «شعار» است! ما بعد گائیچ به امثال پرندی و آناستازی صحبت کردیم و با ولاسکو تمام کردیم. این شعار نبود، هدف واقعی ما بود و برایش کار می‌کردیم.
* ولاسکو چطور آمد.
اعتبار جهانی او برکسی پوشیده نیست، ما با او بحث مالی نکردیم و جالب اینجاست که در همین لیگ خودمان خیلی‌ها دستمزدی هم‌سطح با او می‌گیرند! برای او اعتبارش مهم بود و اینکه با تیمی کار کند که قهرمان شود. الان هم خیلی از زندگی و کار در ایران راضی است.
* اختلاف با گائیچ از کجا شروع شد؟
اختلاف ما با گائیچ از موضوع ماندن در ایران شروع شد. مسابقه «AVC» تایلند رسمی شد و او در همان تاریخ با باشگاهش قرار بود در تورنمنتی شرکت کند. یعنی یک‌سال قبل برنامه‌ریزی کرده بودند و آن زمان هنوز AVCCUP در تقویم فدراسیون جهانی نبود. گائیچ از آن باشگاه دو برابر ما پول می‌گرفت و خیلی دوستانه خودش خواستار فسخ قرارداد شد.
* آن زمان جو خوبی هم برای زوران گائیچ در رسانه‌ها وجود نداشت.
بله، انتقادات زیاد شد و او پرونده همکاری با ما را بست و به روسیه و بعد آذربایجان رفت. بعد از رفتن او هیأت‌رئیسه تصمیم به ادامه کار با معدنی گرفت و ما هم گفتیم با او جلو می‌رویم و هر جا لازم شد کادرفنی را تقویت می‌کنیم.
* و تا بازی‌های آسیایی 2010 گوانگ‌ژو با معدنی جلو آمدید.
بله و خوب هم جلو آمدیم. البته گهگاه تیم مشکلاتی داشت. مثلاً‌ باخت به مصر قابل قبول نبود. در مسابقات جهانی ایتالیا جرقه نیاز به تقویت کادرفنی به‌طور مشخص علنی شد و در برنامه ما هم بود، حتی قبل از گوانگ‌‌گو و برای رسیدن به المپیک ما در آسیا حتی با قهرمانی هم مستقیم به المپیک نمی‌رسیم و این کارمان را برای گرفتن سهمیه سخت می‌کند.
* یعنی آسیا سهمیه مستقیم برای المپیک ندارد؟
خیر، هنوز آسیا را صاحب این قدرت نمی‌دانند. چهار تیم برتر قاره با چهار تیم دیگر باید بجنگند. البته از المپیک 2016 آسیا یک سهمیه مستقیم دارد و قهرمان جام ملت‌های 2015 آسیا مستقیم به المپیک می‌رود.
* از روزهای انتخاب ولاسکو بگویید.
به جایی رسیدیم که باید مربی تمام وقت برای والیبال می‌آوردیم. کاندیداهایمان هم در لیگ جهانی تیم داشتند و یعنی آقای ولاسکو هم سرمربی اسپانیا بود. او با ایتالیا 6بار قهرمان جهان شده و آرژانتینی بود. با مسئولان فدراسیون جهانی هم رازنی کردم و آنها هم گفتند «ولاسکو» بهترین است، حتی مقام ایتالیایی فدراسیون جهانی هم او را بالاتر از مربی کشورش می‌دانست. ولاسکو مبتکر این علامت‌هایی است که بازیکنان موقع سرویس از پشت خودشان به هم می‌دهند. نوع ورودش بدنسازی او هم مورد ایراد و بحث بسیاری کارشناسان است و در همین کشور خودمان هم روی آن بحث شد که چرا تمرینات هوازیش کم است و از این بحث‌ها.
* ولاسکو از والیبال ما شناخت داشت؟
کاملاً. همه مربیان بزرگ همیشه همه مسابقات و تیم‌ها را زیرنظر دارند. ما همزمان با «آناستازی» و «پرندی» هم مذاکره داشتیم. وسط کار آناستازی با لهستان به توافق رسید که ؟؟ قهرمانی اروپا به اسلواکی باخت. ما دو نفر باقیمانده را دعوت کردیم ایران، هفته اول پرندی آمد و هفته بعد ولاسکو، بدون اینکه خودشان بدانند بعد مذاکره با پرندی قرار شد 10 روز دیگر به او خبر بدهم، برنامه را داد و چند بازی لیگ‌برتر را هم تماشا کرد. بعد نوبت ولاسکو شد، او هم امکانات و لیگ ما را دید و از قبل ورود به تهران هم سوابق در سال اخیر ما را بررسی کرده بود، طوری‌که می‌گفت آن شماره 2 شما کجاست؟
* چه کسانی را می‌پرسید؟
مصطفی شبان، مجتبی غیاثی و دو سه تای دیگر.
* خانواده او هم به ایران آمدند؟
بله، ما در مذاکره تأکید بر حضور دائمی او داشتیم. از او پرسیدم چرا آمدی ایران؟ گفت بین همه کشورها تنها با ایران می‌توانستم به المپیک بروم. شما این پتانسیل را دارید، بیشتر از اسپانیا. تنها چیزی که بحث نکردیم پول بود! خودش گفت هدفش پول نیست. او حتی سر تمرین باشگاه‌ها هم رفت.
* قبل قرارداد؟
بله، رفت سایپا و پیکان و امکاناتشان را بررسی کرد. می‌گفت در اسپانیا در بدر دنبال بازیکن می‌گشتم نبود، اینجا هر کجا می‌روی معدن استعداد است! می‌گفت: ایران با بهترین‌های دنیا فاصله‌ای ندارد، فقط یک‌سری ریزه‌کاری‌ها را باید رعایت کنید. یعنی این‌طور نبود که ولاسکو بیاید معجزه کند، او این ظرفیت را در والیبال ما دیده بود که قهرمان آسیا شویم و به المپیک برویم.
* سر دعوت‌های ولاسکو هم انتقاد شد.
او گفت الان هدفم قهرمانی آسیاست. بازیکنی می‌خواهم که الان به دردم بخورد، ولی برای دو سال بعد سراغ یکی دیگر می‌دوم. او در اردوها و در هر پست همه را امتحان کرد. در تورنمنت‌ها از همه استفاده کرد و بعد انتخاب نهایی‌اش را اعلام و تازه برنامه‌ریزی‌ برای تیم‌ اصلی را شروع کرد! یعنی بعد اردوی قطر و ترکیه و... تازه گفت: کار اصلی ما شروع شد! آن میادین را برای محک بازیکنان می‌خواست بازیکنانش در مقابل سخت‌ترین رقبا محک بخورند و همین بازی‌های تدارکاتی سخت تیم ما را ساخت. آنها هم می‌خواستند در جام ملت‌های اروپا شرکت کنند و با تمام قوا آمدند، درست مثل ما
*قراردادتان با دلاسکوتا المپیک است!
بله، او تا المپیک تمام دقت در ایران است و تیم را آماده می‌کند.
*شرط خاصی نداشت؟
نه، از 15 فروردین و همزمان با کروش آمد و کارش را شروع کرد.
*شده‌ام هم مثل کروش از کمبود امکانات انتقاد کند؟
خیر، از کاغذبازی اداری گله کرده که چرا بازیکن مشکل خروجی دارد و حل نشده، از مصدومیت گله می‌کند که چرا به محمد کاظم یا موسوی توجه لازم نشده ولی ما همه خواسته‌هایش را که قبول کردیم، اجرا کرده‌ام. یعنی آنچه را در پیش‌نویس قرارداد حذف کردیم که هیچ، آنچه آمد و امضا شد همه اجرا شده. حالا با سفر چین مخالفت کرد که لازم نیست، یا اینکه چرا باشگاه بازیکن نداده.
*قضیه انحلال پیکان را شنید؟
بله ولی این‌طوری گفتیم که مشکل حل می‌شود. او گله دارد که چین و ژاپن وقتی به مسابقات باشگاهی یا نیروهای مسلح تیمی می‌فرستند، همان تیم خودشان است که نهایتاً با دو یار کمکی تقویت شده. چرا اینجا تیم نیروهای مسلح می‌خواهد برود باید 6 تا 7 بازیکن تیم‌‌ملی را ببرد؟!
*کار اصلی را از کی شروع کردید؟
از بعد لیگ و مسابقات جوانان جهان و مسابقات نیروهای مسلح.
*مشکل خروجی بازیکنان سرباز هم خیلی تیم‌های ملی را اذیت کرده.
نظام‌وظیفه هم حق داشت، ما هم برای تیم‌های جوانان و ملی نمی‌توانستیم از چند ستاره بزرگ بگذریم. به این ترتیب حتی مجبور به کمک گرفتن از سردار احمدی مقدم، فرمانده ناجا هم شدیم. به هر حال این مشکلات هست.
*تا حالا ندیدیم او عصبانی یا جو زده شود!
بسیار احساساتی و عاطفی است ولی در اوج هیجان به خود و تیمش مسلط است. او با تک‌تک بچه‌ها رابطه عاطفی دارد ولی در اوج حساسیت بازی که همه کنترل خود را از دست می‌دهند، او همه را کنترل می‌کند. دلاسکو در دانشگاه فلسفه خوانده، مطالعات ایران شناسی و شناخت ادیان دارد و آدمی یک بعدی نیست.
*فوتبال شناس هم هست، مدتی در لاتزیو هم کار حرفه‌ای کرده.
بله، در سری A مدیرفنی هم بوده.
*رابطه‌اش با باشگاه‌ها چطور است؟
عالی. در مورد استفاده از بازیکنان مشورت می‌دهد. در مورد بدنسازی تیم‌ها و بازیکنان نظر می‌دهد. به سالن تمرینات تیم‌ها می‌رود و حتی روی جزییات هم نظارت دارد. ما همیشه بعد از هر مسابقه‌ای 6 تا 7 مصدوم داشتیم ولی حالا با بدنسازی و لاسکو بعد تورنمنتی به این سنگینی حتی یک مصدوم هم نداریم.
*کادر بدنسازی و پزشکی تیم‌‌ملی را هم خودش انتخاب کرده؟
ما پیشنهاد داریم و ایشان از بین چند فیزیوتراپ یکی را برگزید. برای او رفتار تک‌تک آدم‌ها مهم است، از کمک‌هایش تا پزشک و تدارکات و سرپرست و بازیکنان. آن‌قدر هم تجربه دارد که هر کسی را خوب بشناسد، چه کسی دنبال منافع شخصی است و چه کسی دنبال منافع ملی.
*با خودش دستیار نیاورد؟
ما قول داده بودیم هر وقت نیاز داشت او نفر بیاورد. یک آرژانتینی و یک ایتالیایی را طبق قرار به تیم اضافه کردیم. سر بازی‌ها آمدند و حالا نیستند، دوباره بعد عید که کار و اردو باشد برمی‌گردند.
*با دستیار ایرانی مشکلی ندارد؟
با هیچ‌کس. مدتی پیمان اکبری بود، رضا ابراهیمی، مصطفی شجاعی، ناصر شهبازی، پرویز کاظمی و... همه مقطعی بوده‌اند و او نمی‌گوید چه کسی بیاید یا نیاید. البته روی رفتار همه دقیق است.
*از الان برنامه تا المپیک را داده؟
بله، با ذکر اردوها و بازی‌های تدارکاتی و حتی حریفان. به روز و ساعت!
*حد والیبال ما با دلاسکو کجاست؟
او هدفش بردن آسیایی‌ها و آفریقایی‌ها و حمله به اروپایی‌هاست. یعنی این توقع و انتظار را از خودش و تیمش دارد.
*والیبال از صداوسیما پول نمی‌گیرد؟
گذاشتیم شبکه ورزش تأسیس شود، بعد!
*والیبال این پتانسیل را دارد.
شک نکنید اگر وارد لیگ جهانی شویم قراردادمان از فوتبال سنگین‌تر خواهد بود.
*ایران کی وارد لیگ جهانی می‌شود؟
بالای 90درصد سال آینده، هم المپیک و هم لیگ جهانی سال 2012. الان تیم ما به مرز پختگی رسیده و به‌علاوه این 11 نفر، سه نفر دیگر هم اضافه می‌شوند و با این 14 نفر به همه جا می‌رسیم. در کنار تیم امکاناتمان هم تکمیل است، سالن 12 هزار نفری کاملاً تجهیز شده و وقتی وارد لیگ جهانی شوم آن‌قدر مشتری برای پخش والیبال هست که تلویزیون خودش حق‌مان را می‌دهد!
*امکانات ما الان برای لیگ جهانی کافی است؟
حداقل‌ها را داریم. از تماشاچی تا سالن و هتل و سایر موارد.
*سقف آندو و هدف شما رسیدن به المپیک و لیگ جهانی است؟
خیر، ماندن در این سطح است. اینکه هر دوره و همیشه در سطوح پایه قهرمان آسصیا شویم. همیشه در جام ملت‌ها مدعی باشیم.
*ولی این کار اصلاً ساده نیست!
صددرصد. ژاپن و کره و استرالیا که نمی‌نشینند تا ما کار کنیم! آنها هم شبانه‌روز کار می‌کنند ولی انتظارات از والیبال به حدی رسیده که باید به اهدافش برسد. مسیر هم که مشخص است و نشان داده که دوست داریم می‌آییم، پس باید کار کرد. من سال 2006 دیدم ملی‌پوش ما از بازیکن ایتالیا تقاضای عکس یادگاری کرد. همانجا با خودم عهد کردم روزی برسد که دیگران با بازیکن ما عکس بگیرند. اینکه بازیکن ما به این مرز از خودباوری برسد که چیزی کمتر از آن ایتالیایی ندارد. فکر می‌کنم راه را درست آمده‌ایم ولی هنوز هم کار زیاد است. ما با یک کار چهار ساله از رتبه 26 جهان رسیده‌ایم به 12تای برتر. پس رسیدن به چهار تیم مشکل نیست. الان از ژاپن و کره بالاتر هستیم و تا سال بعد چین را هم می‌گیریم. چین با پارتی‌بازی اول نشسته!
* فکر نمی‌کنید این اهداف رؤیایی باشد؟
نه، در یک برنامه 8 ساله ممکن و میسر است. اصلاً باید بشود.
* نگران رقبا نیستید؟ برای صندلی‌ شما مدعیان زیادی هست!
در هر تخصصی بالاخره مدیریت یکسری ویژگی‌ها لازم دارد. در همه دنیا ریاست فدراسیون تخصصی تعریف شده است و به‌طور مثال ربطی به اینکه خودت باید ملی‌پوش آن رشته باشی ندارد. دوستانی که این بحث‌ها را می‌کنند مگر ریاست باشگاه‌ها و فدراسیون‌های دیگر جهان را نمی‌بینند؟
* رئیس بارسلون و رئال فوتبالیست نبوده یا رؤسای خیلی فدراسیون‌های دیگر!
من سؤال کلی‌تری می‌پرسم، کسانی که می‌گویند داورزنی ورزشی نیست بیایند و بگویند پس چه کسی ورزشی است؟ اگر من با سی سال سابقه مدیریت و کار در ورزش اعم از فدراسیون و باشگاه‌ها در تهران و استان‌ها و در همه رشته‌ها، ورزشی محسوب نمی‌شوم چه کسی ورزشی است؟!
آقای کوره‌چیان چهل سال قبل چهار سال در تیم‌ملی و چهار سال در باشگاه بازی کرده و بعد دنبال کار صنعتی رفته. نه تیمی را اداره کرده نه هیأتی و باشگاهی، نه حتی 10 آدم را با هم اداره کرده! حالا این آدم می‌گوید من مال خانواده والیبال هستم و باید پیش فدراسیون باشم!
من هم قبل انقلاب در چند رشته فعالیت کرده و در چند رشته مدرک مربیگری دارم. حالا سوابق مدیریت جای خود. من مدعی نیستم ولی کارنامه مشخصی دارم.
* مدیریت اصول خودش را می‌خواهد.
دقیقاً، شما اول باید در یک سطح پایین‌تر توانایی و لیاقت خودت را نشان بدهی و بعد مدعی جای بالاتر باشی. نمی‌شود آزمون و خطا را از فدراسیون یک مملکت شروع کرد! من داورزنی از یک جای دیگر آمدم والیبال نه اینکه مدیریت را از اول با ریاست فدراسیون شروع کنم!
* در سال‌ها اخیر نمونه چنین انتصاب‌هایی را در فدراسیون‌های دیگر داشته‌ایم.
ولی این موضوع نباید باعث توهم عده‌ای شود! اینکه بعد گوانگ‌ژو‌ زمزمه تغییر در برخی فدراسیون‌ها بالا گرفت که دلیل نمی‌وشد حتماً در والیبال هم تغییر باشد و یک راست هم بیایند سراغ آقای x ! این توهم آن فرداست.
* شما در والیبال برنامه‌ای داشتید که موفق بود و جواب داد. آیا این برنامه در فدراسیونی دیگر هم جواب می‌دهد؟
بله چون امکانات و شرایط مشابه یکدیگر است و ما در سیاری از رشته‌ها پتانسیل و استعداد فراوان داریم.
* حالا اگر بیایند به شما بگویند از والیبال بیا فوتبال! هم محیط بزرگ‌تر است و هم شرایط بهتر، شما می‌روید؟
به این سؤال باید از چند وجه جواب بدهم. اولا که عامل تجربه در مدیریت خیلی اثرگزار و مهم است. اینکه شما در محیطی مدیریت کنی که آن را می‌شناسی خیلی کمت می‌کند و شناخت محیط و امکانات و آدم‌هایش هم میسر نیست مگر با عمر گذاشتن و تجربه کردن. تجربه هر محیطی هم الزاماً به کار محیط دیگر نمی‌آید.
* درست مثل، آقای کفاشیان که مدیری موفق در دو میدانی و سازمان تربیت‌بدنی و کمیته المپیک بود ولی چون از فوتبال سررشته‌ای نداشت به این روز افتاد که هم خودش و کارنامه و اعتبارش زیر سؤال رفت و دهم فوتبال خراب شد.
* من شاهد دارم که قبل از کفاشیان به من پشنهاد کردند در انتخابات فدراسیون فوتبال ثبت‌نام کنند. آقای علی‌آبادی هست، آقای صفایی فراهانی، آقای عبادی و دوستان دیگر زنگ زدند و من هر بار گفتم تمایلی به این کار ندارم. درست سه‌شنبه، چهارشنبه و پنج‌شنبه‌ای که روز آخر مهلت ثبت‌نام بود و این دوستان اصرار داشتند من ثبت‌نام کنم.
چرا؟ چرا قبول نکردید؟
چون علاقه‌ای به فوتبال ندارم و این ساختارش را هم قبول ندارم. برای ریاست بر یک مجموعه هم باید علاقه داشته باشی و هم ساختار مهیا باشد. من در گوانگ‌ژو یک توصیه دوستان ه کدرم بدون قصد و غرض و نیت، ببینید چه جنجالی کردند! خودم به شاغلام زنگ زدم و توضیح دادم.
* ماجرا چه بود؟
بازی والیبال تمام شد آمدیم تماشای فوتبال، خبرنگاری سؤالی کرد و من م بی‌تجربگی کردم! نباید جواب می‌دادم اما مثل یک تماشاگر معمولی که برای خودش از بازی و نتیجه تحلیل می‌:ندف من هم گفتم ساختار دفاعی ما مشکل داشت و باید ترمیم شود! همین را چنان بزرگ کردند که فلان در فوتبال دخالت می‌کند و در کار مربی دخالت کرده و ...! زنگ زدم به پیروانی گفتم از سر دلسوزی و بدون غرض یک جمله گفتم و هیچ قصد و نیتی پشت آن نبود. الان هم با همه دوستان فوتبالی دوستم ولی ...!
* تاز شما به هر حال مدیری ورزشی هستید و ورزش را می‌شناسید.
دقیقاً، من بیگانه با ورزش که نیستم، خودم تیم فوتبال هم داشته‌ام ولی به هر حال تجربه‌ای شد که دور فوتبال نیایم! اما به عنوان یک مدیر حرفه‌ای، فارغ از اینکه در والیبال باشم یا نباشم، می‌توانم در بحث تشکیلاتی و ساختارسازی یک مجموعه کمک کنم. هر مجموعه‌ای ساختار می‌خواهد، در فوتبال گیر داریم چون اختیارات و مسئولیت‌ها با هم نمی‌خوانند. رئیس هر فدراسیون باید پاسخگو باشد، پس باید اختیارات داشته باشد. وقتی نتوانی زیرمجموعه‌ات را خودت انتخاب کنی چطور می‌توانی جوابگوی کار او باشی؟ هیأت‌رئیسه باید پیشنهاد بدهند ولی انتخاب با رئیس است نه اینکه به او تحمیل کنند. الان این همه به کفاشیان حمله می‌کنند آیا همه مسئولیت‌ها با اوست؟ الان وزارت ورزش داریم و وزیر باید به مجلس پاسخگو باشد. آیا او در قبال فوتبال دخالتی دارد؟ با دست خودمان از مسئول ورزش کشور در فوتبال سلب اختیار کردیم! فیفا و تعلیق هم شده چماق دست آقایان!
*‌می‌گویند در دوره شما والیبال گران شد. الان بازیکن شما 400 ـ 500 میلیون می‌گیرد و مثل فوتبال و بسکتبال دستمزد‌ها بالا رفته. این خوب است یا بد؟
اثرات تورم و اقتصاد در یک جامعه تنها محدود به یک نهاد یا یک رشته نمی‌شود. زمانی با یک میلیارد در لیگ‌برتر فوتبال تیمداری می‌کردیم. الان شده 15 میلیارد قیمت بازیکن هم از سی، چهل میلیون شده 10 برابر این برای همه رشته‌ها و همه تخصص‌هاست و ربطی به یک نفر ندارد. فقط هم مخصوص ورزش نیست و شامل تمام ارکان جامعه می‌شود. یعنی در جامعه همه روی هم اثر دارند و از هم تأثیر می‌گیرند. ورزش و اقتصاد و سیاست و علم و تجارت و ... همه به هم ربط دارند.
* در والیبال پشتوانه خیلی بیشتر از فوتبال است. برای این کار برنامه دارید؟
بله، اگر خواهم ریز توضیح بدهم خیلی جا می‌گیرد ولی همین قدر خلاصه بگویم که ده‌ها مرکز استعدادیابی در سراسرکشور داریم و متخصصان مدام در شهرها و استان‌های مختلف همه رده‌ها و بازی‌ها را زیر نظر دارند. بهترین‌ها در اردوها جمع و بهترین‌های‌شان به تهران می‌آیند و اینجا زیر نظر مربیان ملی قرار می‌گیرند و از دل این غربال‌ها ستاره‌ها در می‌آیند.
* در والیبال مشکلات فرهنگی کمتر از فوتبال است. برای این مهم کار خاصی کرده‌اید؟
خوشبختانه والیبالیست‌ها از سطح سواد بالاتری برخوردار و اغلب تحصیلات آکادمیک دارند. به این ترتیب سطح فرهنگی این رشته خود به خود بالاتر می رود و جوانانی هم که می‌آیند و این ستاره‌ها را می‌بینند ترغیب به ادامه تحصیل می‌شوند. این را هم باور داریم که افراط و تفریط هر دو غلط است. نباید از جوان 21 ساله که قهرمان جهان و مشهور شده یک‌شنبه توقع داشت که همه چیز را رعایت کند و هرچیز را بفهمد او سال‌ها زحمت کشیده تا به اینجا رسیده، حق خودش می‌داند که ماشین خوب سوار شود. خودش را با ستاره‌های سینما و فوتبال مقایسه می‌کند که مثل آنها خوش‌تیپ عکسش چاپ شود. این‌‌ها طبیعی است ک باید درک کنی، قرار نیست اشتباه نکند، مثل یک مرد کامل پخته برخورد کند.
همه جوان بوده‌ایم و جوانی کرده‌ایم. این‌ها هم حق دارند و نباید محدودشان کرد. افراط هم در هر کاری بد است و این را هم همه می‌دانند. همه‌چیز به تدریج درست می‌شود، اگر ورزشکاری قرارداد 300 میلیونی را یکجا رفت ماشین خرید غلط است و باید به او بگویی حواسش به آینده باشد. نباید هم توقع داشته باشی که همه 300 میلیون را بگذارد بانک یا زمین بخرد، طبیعی است که 50 میلیونش را صرف خرید ماشین و لباس کند. این را باید درک کرد تا مدیریت کنی.
*از کارنامه حسین معدنی راضی بودید؟
صددرصد. با او عنوان ششمی جام‌ملت‌های 2006 به نایب‌قهرمانی جام‌ملت‌های 2009 و مدال نقره گوانگ‌ژو 2010 تبدیل شد. او سه سال زحمت کشید ولی گفتم که، جایی رسیدیم که باید برای میادین بالاتر و بزرگ‌تر برنامه‌ریزی می‌کردیم. برای قهرمانی جام‌ملت‌های 2011 و صعود به المپیک 2012 که این مهم نیاز به تقویت تیم داشت. همان‌طور که زوران گائیچ هم بزرگ بود، او صربستان را قهرمان المپیک 2000 سیدنی کرد و امسال هم تیم زنان آذربایجان را قهرمان جهان کرده، پس مربی کوچکی نیست.
*یعنی در ادامه مسیر والیبال ما مربیان خارجی دارد؟
اول بحث گفتم، برای عبور از آسیا در رسیدن به سطح جهانی نیاز به مربی غیرآسیایی داریم. درست مثل فوتبال که کروش را آورده‌ایم این به معنی نفی مربیان ایرانی نیست ولی برای آن هدف بزرگ (جهانی شدن) آدم بزرگ لازم است.
*ولاسکو؟
او بهتر از گائیچ و بقیه با آسیایی‌های احساساتی کنار می‌آید. گائیج با شخصیت و دیسپلین بود ولی روحیات اروپایی‌شرقی داشت. او با مردم خودش هم کار کرده و آداب آنجا را بلد بود ولی ولاسکو آرژانتینی است که به ما ایرانی‌‌های خونگرم نزدیک‌تر است. در همه جای دنیا کارکرده و مطالعات کافی در مردم شناسی و ادیان دارد و می‌داند با مسلمانان ایران چطور باید رفتار کرد. او ذاتاً هم برخلاف گائیچ احساساتی است و بهتر با ما کار می‌کند. تا چند سال قبل همیشه تیم‌های ملی ما 6 نفره بودند، یعنی مربیان فقط با نفرات فیکس کار داشتند و وقتی نیاز به ترمیم و تغییر بود ایران می‌باخت چون فاصله نفرات اصلی و ذخیره زیاد بود. الان ولاسکو تیمی 12 نفره ساخته که با همه یکسان رفتار می‌کند. روح تیمی ایجاد کرده و این خیلی مهم است.
*صحبت خاصی اگر مانده بفرمایید
امیدوارم به اهدافی که داریم برسیم. ولاسکو روی تیم‌های پایه هم نظارت دارد و یک کار عمومی در سطح ملی تعریف کره که الان تیم‌ملی نوجوانانش را تشکیل داده‌ایم که آقای مظفری مربی آن است. تیم جوانان را هم به بعد لیگ تشکیل می‌دهیم و ان‌شاء‌الله به نقطه‌ای که لیاقت والیبال ماست خواهیم رسید.
43 43
کد خبر 179931

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • محمد IR ۱۲:۰۲ - ۱۳۹۰/۰۸/۰۲
    8 1
    احسنت

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین