نزهت بادی

در همین ابتدای یادداشت تکلیفم را روشن کنم که به نظرم «یه حبه قند» فیلم خوبی است، البته نمی‌توان شاهکاری دانست که بعضی از منتقدان آن را به فیلم‌های بزرگانی چون ولز، فورد، آنتونیونی و فلینی نسبت می‌دهند. بلکه در حد و اندازه سینمای ایران اثر استاندارد، حرفه‌ای و قابل دفاع است و مخصوصا در زمینه کارگردانی به نوعی پیشرفت تکنیکی و فرمی کم‌سابقه‌ای دست یافته که نمی‌توان امتیازات و توانایی‌های آن را انکار کرد و روی ارزش‌های درخشانش چشم بست. درواقع، همان چیزی است که از فیلمسازی باسابقه رضا میرکریمی انتظار می رود.
پس بحثی که می‌خواهم مطرح کنم زیاد به خود فیلم و کارگردانش ربطی ندارد و بیشتر مربوط به حواشی می‌شود که پیرامون فیلم شکل گرفته و امیدوارم به حساب مخالف‌خوانی و غرض‌ورزی گذاشته نشود و کام شیرین طرفداران فیلم تلخ نشود.
سئوالی که ذهن مرا به خود مشغول کرده این است که چرا همواره فیلم‌هایی مثل «یه حبه قند» با محتوای پرداختن به زندگی سنتی به عنوان نمایشی از زندگی ایرانی و نمونه‌ای از سینمای ملی مطرح می‌شوند؟ یعنی برای نمایش هویت و اصالت ایرانی شیوه‌ای از زندگی سنتی که بیشتر در گذشته رواج داشته، پیشنهاد می‌شود و تصویری که از آن می‌بینیم با نوعی حسرت و دریغ و ستایش همراه است که بطور غیر مستقیم به ما می‌گوید در گذشته چه روزگار شیرین و زیبایی داشتیم و چه آدم‌های خوب و باصفایی بودیم و الان چقدر از همه چیزهای دوست‌داشتنی دور شده‌ایم و خوبی‌هایمان را از دست داده‌ایم.
فیلمی مثل «یه حبه قند» هم می‌تواند نمایش‌دهنده بخشی از جامعه ایرانی و شیوه‌ای از زندگی مردمانمان باشد، همانطور که فیلم‌های دیگری مثل «هامون»، «کاغذ بی‌خط»، «شوکران»، «شب یلدا»، «نفس عمیق»، «بوتیک»، «درباره الی»، «پرسه در مه»، «تنها دوبار زندگی می‌کنیم» و «جدایی نادر از سیمین» هستند، اما هیچ‌کدام نمی‌توانند تمامیت جامعه ایران را نمایندگی کنند.

هر یک از ما همان‌قدر که ممکن است بخش‌هایی از شخصیت و سبک زندگی مان را در کاراکترهای («یه حبه قند») پیدا کنیم، می‌توانیم با حمید («هامون»)، رویا («کاغذ بی‌خط»)، سیما («شوکران») حامد («شب یلدا»)، کامران («نفس عمیق»)، اتی («بوتیک»)، سپیده («درباره الی»)، امین («پرسه در مه»)، سیامک («تنها دو بار زندگی می‌کنیم») و سیمین («جدایی نادر از سیمین») شباهت داشته باشیم.
درست است که بسیاری از فیلم‌هایی که در سینمای ایران می‌بینیم چنان در فضایی جعلی و تصنعی به سر می‌برند که نه فقط با جامعه ایرانی بلکه با هیچ کجای دنیا نسبت و تعلق ندارند، اما این تاکیدی را که در آنونس‌های تبلیغاتی، گفت‌وگوها، نقدها و یادداشت‌های پیرامون فیلم «یه حبه قند» مبنی بر ایرانی بودن آن می‌بینیم، این برداشت را تداعی می‌کند که گویی فقط آن نحوه زندگی و سبک رفتار که در این فیلم مشاهده می‌کنیم، شامل فرهنگ و هویت و تعلقات ایرانی می‌شود.
من با این نوع زندگی سنتی که هنوز تاحدودی در قسمت‌هایی از مملکتمان حفظ شده مشکلی ندارم و به آن احترام می‌گذارم ولی با اینکه بخواهیم آن نوع زندگی را آرمانی نشان دهیم و روی معصومیت و سادگی جاری در آن در برابر تناقض‌ها و پیچیدگی‌های زندگی مدرن امروزی تاکید کنیم، مخالفم و پیشنهاد بازگشت و رجوع به آن را نوعی عقب‌گرد می‌دانم.
به نظرم همه مشکلاتی که امروز با آن سرو کار داشته‌ایم در گذشته هم درگیرش بوده‌ایم، فقط این روزها همه چیز پیچیده‌تر و دشوارتر شده است. سلیقه شخصی من این است که ترجیح می‌دهم برای به دست آوردن صفا و مهربانی و همدلی که نمی‌دانم واقعا تا این حدی که بعضی از فیلم‌ها روی آن تاکید می‌کنند در گذشته بوده یا نه، به سمت جلو بروم نه عقب. حتی اگر در این مسیر گاهی اشتباه کنم، بلغزم و زمین بخورم.

5858
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 180425

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 9 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 14
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام IR ۱۶:۰۶ - ۱۳۹۰/۰۸/۰۴
    9 3
    خانم بادي آيا شما مي‌دونيد سنت چيه؟ زندگي سنتي چيه؟ همانطور كه وقتي مي‌گيم ايران و نقاشي ايراني بيشتر از اينكه نقاشي‌هاي مدرن به نظرمان بيايد، چشممان به دنبال طرحي برگرفته از نقشي‌هاي قديمي، قهوه‌خانه‌اي، مينياتور و ... مي‌رود در مورد سنت در زندگي هم چشممان به دنبال نشانه‌هاي آن مي‌رود. همه فيلم‌هايي كه گفتيد آثار اجتماعي هستند كه بخشي از وضعيت جامعه را نشان مي‌دهد، اما در كمتر مورد از آنان مي‌توان نشاني از سنت‌هاي ايراني يافت. آنچه كه شما مي‌گوييد ايرادي نابه‌جا به تعريف از «يه حبه قند» است.
  • بدون نام IR ۲۰:۱۳ - ۱۳۹۰/۰۸/۰۴
    5 2
    شما میتونی بهترشو بساز
    • نماگر(طراح رو پارسی کردم شد این) IR ۱۴:۳۸ - ۱۳۹۰/۰۸/۰۶
      2 1
      وقتی یک طراح چیزی رو طراحی میکنه که فروش نداشته باشه به کسایی که نخریدن نمیگه اگه میتونی بهترشو طراحی کن میگه کجای طراحی من اشکال داشت تا براتون رفعش کنم
  • آفرین IR ۱۷:۲۹ - ۱۳۹۰/۰۸/۰۵
    5 5
    من با اینکه در دهه چهارم زندیگی خود هستم و ساکن شهری دور از تهران این نوع زندگی را که فیلم نشان می دهد ندیدم و تجربه نکردم ... اگر منی که سی و پنج سال دارم زندگی سنتی از نوعی که در این فیلم اشاره شده را نمی فهمم ربطی به غیر ایرانی بودنم ندارد ... زندگی ما ایرانی ها خیلی وقت است که چیزی شبیه مهمانی مادر یا یه حبه قند نیست و این هیچ ایرادی ندارد.....
  • سارا IR ۱۷:۵۶ - ۱۳۹۰/۰۸/۰۵
    3 5
    یعنی فقط فیلمی که نشانه های سنتی زندگی ما را داشته باشد، ایرانی است؟ فیلمهای اجتماعی، ایرانی نیستند؟ حتما باید خونه قدیمی و حوض و باغچه و کاسه و کوزه و چادر گل گلی و سفره غذا و ...در فیلمی باشد تا آن فیلم ایرانی باشد؟؟؟
  • بدون نام IR ۱۸:۰۱ - ۱۳۹۰/۰۸/۰۵
    4 4
    حرف سرکار خانم بادی خیلی درست است. فیلمی مثل شب یلدا یا بوتیک اگر ایرانی تر از فیلمهایی مثل یه حبه قند نباشند، کمتر نیستند. مگر ایرانی بودن یک فیلم فقط به نمایش آداب و رسوم و نشانه های سنتی و گذشته ماست؟ یعنی الان هرکس اونجوری زندگی نمی کند، ایرانی نیست؟
  • محمد جعفر جعفري IR ۱۶:۳۷ - ۱۳۹۰/۰۸/۰۶
    4 2
    يكي از دوستان بدون نام خوب اشاره كرد و منم نظري جز نظر ايشون ندارم! وقتي به من مي گن غذاي ايراني، ياد قرمه سبزي ميافتم حتي اگر غالبا فست فود بخورم وقتي مي گن شعر ايراني اول شعر كهن به ذهنم متبادر مي شه تا شعر نيمايي وقتي مي گن زندگي به سبك ايراني هم ياد يه چيزي مثل يه حبه قند ميافتم چون زندگي به سبك جديد، چيزي نيست كه پايه گذارش ما بوده باشيم در بسياري از كشوراي دنيا به سبك امروز ما ايرانيا زندگي مي كنن و نمي شه اسم جدايي نادر از سيمين رو زندگي ايراني گذاشت بحث خوب يا بد بودن سبك زندگي نيست! و من نمي خوام بگم اون بهتر بوده!!! ايرادي كه گرفتيد به نظر من وارد نيست
  • علی IR ۱۸:۲۹ - ۱۳۹۰/۰۸/۰۶
    1 5
    فیلم خوبی بود ولی واقعا در حد اینهمه تعریف نیست فقط بازی شون خوب بود.درست همه چیش سر جا بود دیالوگ طنز ویا فضای خوب فیلم.ولی اصلا داستان و پیام نداشت.
  • علیرضا US ۲۱:۱۹ - ۱۳۹۰/۰۸/۰۶
    7 4
    نمی‌توانم در مقابل استدلال برخی از کامنت‌گذاران-که به هجویه‌ای ناخواسته می‌ماند-سکوت کنم.وقتی ذهنیت شما از مفاهیم مهمی مثل ایرانی‌ بودن و ارزش‌ها و نمادهای انسانی یک جامعه،در سطح قرمه‌سبزی و یا نهایتاً یک سبک نقاشی(احتمالاً قهوه‌خانه‌ای)است؛دلیلی هم ندارد که متوجه هسته‌ی اصلی این نوشته شوید.کامنت‌هایی از این دست ناآگاهانه توخالی بودن «ایرانی بودن» به این سبک را به خوبی برجسته می‌کند.با همین تفکر باید آمریکا را نه به عنوان یک جامعه‌ی چندملیتی بلکه با کلاه و چکمه‌های چرمی کابوی‌ها بشناسیم یا مثلاً به جای شناخت فرهنگ به شدت مقهور طبیعت ‌ژاپن،کیمونو و صندل‌‌های‌‌شان برای‌مان اصل باشد.
  • محمد جعفر IR ۱۶:۵۶ - ۱۳۹۰/۰۸/۰۷
    3 1
    همونطور كه خود نويسنده هم اشاره دارن مسئله خوب يا بد بودن فيلم نيست. مسئله خوب يا بد بودن فرهنگ جديد و قديم در ايران هم نيست. ايشون مي گن چرا اين فيلمها با تاكيد زيادي به عنوان فيلم ايراني ياد مي شند و فيلم هاي ديگر نه! من تو فضاي مجازي دوستان زيادي از مليتهاي مختلف دارم. اونها ايران رو با كباب، قليون، فرش،... و چيزاي قديمي ياد مي كنن نه با زندگي مدرن امروزيمون. من فك مي كنم دوست ديگه كه نظري مثل من دارند، فك مي كنيم كه براي تبليغ فيلم جدايي نادر از سيمين نمي شه با خط نستعليق نوشت زندگي ايراني و ايرادي كه خانم نويسنده وارد كردن و البته با اين شدت وارد نيست وگرنه من شخصا هامون، چهارشنبه سوري، 7 دقيقه تا پاييز و ... رو بيشتر مي پسندم تا يه حبه قند
  • محمد طاهری IR ۲۱:۴۲ - ۱۳۹۰/۰۸/۰۷
    5 0
    به نظر من شیرینی این فیلم در این است که بدون اینکه دغدغه ی دگر اندیشی داشته باشد، توانسته سخن از فرهنگ و هویت ایرانی نماید. اما به معنی این نیست که فرهنگ ایرانی همان قرمه سبزی و... سایر مثال هایی که در کامنت های فبل گفته شد، هست. فیلم هایی که نویسنده ذکر کرده اند، آنها هم فیلم ایرانی است اما یک نکته را هم معمولا دارد: تلخی مشکلات و مصائب زندگی هایی که اتفاقا مشکلاتش ناشی از جدایی از فرهنگ بومی است... پس خیلی هم بی راه نیست اگر این فیلم، کام بینندگانش را شیرین نماید و آنان هم طعم شیرین را برای دیگران بیان نمایند.
  • محمد رضا IR ۱۳:۱۹ - ۱۳۹۰/۰۸/۱۱
    2 1
    خانوم بادی ،من معذرت میخوام،اما اینم شد نقد،اصلا اینی که نوشتی را ه بار دیگه بخون ببین چقدر پراکنده و ضعیفه
  • siavash FR ۱۷:۵۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۳
    2 0
    جامعه پر درد سر و بی رحم مدرنیته که جز دکور قشنگ اولیه، پشت صحنه خشن، چیز دیگه ای نداره جز جدایی انسان از انسان جامعه سنتی آرامشی و مهربانی داره که مدرنیته با همه تکنولوژی و سرعت تا امروز که تو هیچ جای دنیا خوابش رو هم ندیده همونجور که هواپیما سرعت انتقال و کامپیوتر سرعت پردازش رو چندین برابر کرده مدرنیته هم سرعت از یاد بردن را. من" زندگی کردن" را با سرعت الاق بیشتر می پسندم تا زندگی الاق راهم نداشتن با سرعت پرنده های اهنین پس عقبگرد کردن نیست ، مدرن نبودن و سنتی بودن
  • siavash FR ۱۸:۰۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۳
    2 0
    فرمودید : {...ولی با اینکه بخواهیم آن نوع زندگی را آرمانی نشان دهیم و روی معصومیت و سادگی جاری در آن در برابر تناقض‌ها و پیچیدگی‌های زندگی مدرن امروزی تاکید کنیم، مخالفم و پیشنهاد بازگشت و رجوع به آن را نوعی عقب‌گرد می‌دانم. } چطور همچین حرفی میفرمایید یعنی چه رجوع به سنت یعنی عقب گردد. اصلا الان که مدرن شدیم آیا به جلو حرکت کرده ایم !!که حالا برگشت از مدرنیسم عقبگرد باشه. (یا زمان از ما جلو زده و ما برگشتیم به قبل از سنت! اگر فرضا یک گزاره سنتی (که درست باشه یا یک علم سنتی) داشته باشیم که با رجوع به اون به فائده ای برسیم باز هم عقبگرد کرده ایم.!!! مثلا یکنوع شیوه زندگی سنتی که منتج به عطوفت و مهربانی میشه ایا برگشت به اون روش عقبگرد است.؟