* اگر بخواهم چند عامل را مبتنی بر جا نیفتادن فرهنگ استعفا ذکر کنم، تحت عوامل شش گانه، به آنها اشاره میکنم. مهمترین عامل به نظر من، عدم تبیین مفهوم رابطه قدرت – مسئولیت در کشورمان است. ما هنوز متوجه این معنا نیستیم که هر کسی با هر درجه از مقام، قدرت و کسوت هم دربرابر پیامدهای اعمال خود و هم پیامدهای بیعملی خود مسئول است. یعنی جایی باید عمل میکرده نکرده و جایی عملی انجام داده که پیامد مخربی داشته است. این به لحاظ مفهومی و فرهنگی جایگاه بلندی دارد که جا نیفتاده است به این معنا که هر کسی تصدی را عهده دارد میشود باید مسئولیت آن را هم بپذیرد.
*عامل دوم قائم به شخص بودن مدیریت در کشور است. رویه فعلی قائم به شخص بودن مدیریت در کشور ما، هیچ ربطی به اسلام و آموزههای دینی ندارد. یاد میکنم از مرحوم امام (ره) که میفرمود اسلام قائم به شخص نیست. عامل سوم نوعی قدر گرایی، سرنوشت گرایی و تصادف گرایی است. گویی این عالم، سرشار از اتفاقات بیریشه است و وقتی رویدادی که با نحوه مدیریت کردن افراد و انجام وظیفه در حوزه مسئولیت خود در ارتباط است رخ میدهد، به جای پاسخگویی میگویند حتما بایستی اتفاق میافتاده است. در نظامهایی که قدرگرایی پررنگ است این باورها زیاد دیده میشود. گاهی حتی ممکن است مثبت گرایی هم بکنند. بگویند عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد. یعنی نه تنها طلب مردم وصول نمیشود که مردم بدهکار هم میشوند. در همین ماجرای اختلاس سه هزار میلیاردی اخیر، من وقتی با یکی از اقتصاددانها صحبت میکردم، به گونهای درباره پیدا کردن اختلاس سخن میگفت که من به او گفتم اجازه میدهید پولی هم بابت بدهی به شما بدهیم؟! این به سرنوشت گرایی بر میگردد که عاملی فرهنگی است.
*عامل بعدی، استفاده غلط از مفهوم توطئه بیرونیهاست. من نمیخواهم بگویم که دشمن در کمین ما نیست اما این دشمن گرایی بیش از حد، یکی از عوامل موثر در سوالی است که شما مطرح کردید یعنی استفاده غلط از توطئه بیرونیها یا در اصطلاح، توهم توطئه داشتن در مقولاتی که هیچ ردی از توطئه هم دیده نمیشود.
*عامل بعدی جهانگرایی است. میگویند نوسانات بازار جهانی، به ما ربطی ندارد و فکر میکنند میتوانند تاثیر پذیری داخلی از آن را مهار بکنند. به عنوان نمونه برای پایین آمدن نرخ سکه، به بازار سکه تزریق میکنند. بعد میبینند شرایط بدتر شد میگویند تحت تاثیر گرانی جهانی است. اگر امر جهانی بود چرا ادعا کردید میتوانید آن را مهار کنید؟ این جهان گراییهای پارادوکسیکال نیز در نهادینه نشدن فرهنگ استعفا تاثیر گذار است. اما عامل ششم، فضای بسیار پررنگ مصلحت گرایی آن هم تحت عنوان حقیقتگرایی است که شاید میتواند مرتبط با بحث توطئه گرایی هم باشد.
*بارها شنیدهایم که میگویند اگر فلان مساله برملا شود یا فلان مسئول استعفا دهد، آب به آسیاب دشمن ریختن است و این باعث میشود که زیر سوال برویم. این نوع تفکر، هیچ ربطی به مبانی انقلاب ندارد.
/29217
نظر شما