تهران آباد در ازای ایرانِ خراب/ بهبهان آن‌قدر خراب است که شابدوالعظیم پیش آن پاریس است

در آبادان که مرکز صنایع نفتی جنوب می‌باشد مردم حتی جا برای زندگی ندارند... در شرکت نفت نیز اکثرا با چهره‌های ناراضی روبه‌رو می‌شدیم کارمندان شرکت در عین این‌که تایید می‌کردند که کنسرسیوم خیلی بهتر از شرکت سابق می‌باشد مع‌هذا تبعیضی که از لحاظ حقوق بین داخلی و خارجی قائل شده‌اند همه را ناراضی کرده است.../ همین‌قدر بدانید که شهر بهبهان آن‌قدر خراب است که شابدوالعظیم پیش آن شهر پاریس است.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، در هفته‌ی دوم بهمن‌ماه ۱۳۳۵ دو سال پس از انعقاد قرارداد نفتی ایران با کنسرسیوم شرکت‌های نفتی، کنسرسیوم نفت شماری از سردبیران و خبرنگاران مطبوعات ایران را برای بازدید از آبادان و مناطق نفت‌خیز جنوب دعوت کرد. در این میان یکی از خبرنگاران مجله‌ی سپید و سیاه نیز حضور داشت. او آن‌چه را از وضعیت زندگی مردم در مدت ده روز گشت و گذار خود از مناطق نفت‌خیز جنوب دیده بود در سفرنامه‌ی کوتاهی در همان مجله منتشر کرد. بخشی از سفرنامه‌ی او به نقل از «سپید و سیاه ۲۸ بهمن ۳۵» به این شرح بود:

تهران آباد در ازای ایرانِ خراب

این خلاصه‌ایست از آن‌چه در نتیجه‌ی ده روز اقامت در سرزمین حاصل‌خیز خوزستان دستگیر اعضای هیات مطبوعاتی گردید. مردم خوزستان امروزه در وضع اسفناکی به سر می‌برند که حتی استان‌دار نیز بر فقر و بی‌خانمانی آن‌ها صحه گذارد و گفت: «عده‌ای از مردم بر اثر فقر و تنگ‌دستی در بیغوله‌ها زندگی می‌کنند.»

به طور خلاصه اگر بخواهیم خوزستان را در یک سطر تعریف کرده باشیم: خوزستان – شرکت نفت = صفر

در آبادان که مرکز صنایع نفتی جنوب می‌باشد مردم حتی جا برای زندگی ندارند. یکی از اهالی آبادان می‌گفت این‌جا و سایر مراکز نفتی چیزی که به حساب گذارده نمی‌شود مردم است همه چیز و همه‌ی وسایل راحتی به شرکت‌نفتی‌ها تعلق دارد و حتی جا برای زندگی نداریم!

امروزه جزیره‌ی آبادان در محاصره‌ی عجیبی گرفتار شده است. از دو طرف شرکت و از دو طرف دیگر دو رودخانه‌ی عظیم شهر را در حلقه‌ی محاصره‌ قرار داده‌اند و معلوم نیست جمعیت شهر آبادان که روز به روز بر تعدادش افزوده می‌شود کجا بایستی زندگی کنند.

زمین‌خوار اصلی جوب شرکت نفت می‌باشد که به مردم آبادان اجازه نمی‌دهد حتی یک وجب از اراضی آن‌جا را خریداری کرده و اقدام به ساختن منزل نمایند... به همین جهت یکی از بزرگ‌ترین مشکلاتی که مردم آبادان با آن دست‌به‌گریبان می‌باشند مسئله‌ی کمبود جا و مسکن است و متاسفانه مقامات دولتی کوچک‌ترین توجهی به آن ندارند. در شرکت نفت نیز اکثرا با چهره‌های ناراضی روبه‌رو می‌شدیم کارمندان شرکت در عین این‌که تایید می‌کردند که کنسرسیوم خیلی بهتر از شرکت سابق می‌باشد مع‌هذا تبعیضی که از لحاظ حقوق بین داخلی و خارجی قائل شده‌اند همه را ناراضی کرده است در آغاجاری یک مهندس ایرانی دیدیم که فارغ‌التحصیل یکی از دانشگاه‌های معروف آمریکا بود با ماهیانه هزار و چهارصد تومان حقوق ولی در زیردست همین مهندس چند کارگر فنی آمریکایی کار می‌کردند با ماهیانه سه تا چهار برابر حقوق مهندس سرپرست خود همین مهندس می‌گفت:

- مثل این‌که تعمدی در کار است تا مهندسین ایرانی دست از کار کشیده و به جای ما از مهندسین خارجی با ماهی ده هزار تومان حقوق استخدام نمایند.

باورنکردنی‌ها

در این مسافرت خیلی از مسائل برای ما فرستادگان پایتخت باورکردنی نبود، در آغاجاری مهندس سلجوخی جاده‌ای را به ما نشان داد که در منطقه‌ی کوهستانی کشیده شده بود و به چاه شماره‌ی ۴۷ منتهی می‌گردید.

وقتی سوال کردیم این جاده‌ی کوهستانی که فقط به خاطر عملیات حفاری چاه شماره‌ی ۴۷ به وجود آمده چقدر طول کشیده تا ساخته شده است؟ مهندس سلجوخی جواب داد: «دو سه ماه بیش‌تر طول نکشیده»! و تصدیق می‌فرمایید برای ما اهالی تهران که چند سال است شاهد و ناظر ترمیم جاده‌ی کرج – قزوین می‌باشیم این موضوع چقدر جالب بود.

گرداند ماگازین گچساران

منطقه‌ی نفت‌خیز گچساران که بزرگ‌ترین منابع نفت در دل کوهستان‌های آن‌جا قرار دارد فاقد شهر می‌باشد. راننده‌ی اتومبیلی که ما را به گچساران می‌برد می‌گفت که «هرکس کارمند شرکته تمام وسایل راحتی و غذا برایش مهیاست اما حساب زندگی بقیه با کرام‌الکاتبین است.»

رئیس شهربانی گچساران می‌گفت: «این‌جا یک دکان بیش‌تر وجود ندارد که بایستی اسم آن را گراند ماگازین گچساران گذارد. دکان مزبور در اصل سلمانی می‌باشد اما در کنار آن بقالی کوچکی هم دایر گشته و در گوشه‌ی دیگر چند توپ چلوار و چیت خودنمایی می‌کند و بعید نیست که وقتی داریم سرمان را اصلاح می‌کنیم مشتری دیگری به گراند ماگازین آمده و بگوید: - یک کیلو سیب‌زمینی و یا نیم متر متقال!»

خراب‌تر از همه‌جا

خراب‌تر از تمام شهرهایی که بازدید کردیم شهر بهبهان بود که توفیق اجباری نصیب هیات مطبوعاتی گردید و مسافرت از آغاجاری به گچساران که در نتیجه‌ی نامساعد بودن هوا از طریق زمینی صورت گرفت موجب شد ما با یکی دیگر از خرابات کشور خودمان آشنا شویم... همین‌قدر بدانید که شهر بهبهان آن‌قدر خراب است که شابدوالعظیم پیش آن شهر پاریس است.

نمی‌دانم چرا در همان‌جا قیافه‌ی وکیل بهبهان و گره‌ی زیبای کراوات سولکایش در نظر نگارنده مجسم گردید و به این فکر فرو رفتم که «ای کاش آقای مهندس سلطانی قدری هم به حوزه‌ی انتخاباتی خودشان می‌رسیدند.»

مار و قورباغه

در گچساران علاوه بر بازدید مراکز نفتی در تلمبه‌خانه چاله‌ای دیدیم که در کف آن مار و قورباغه‌ای با یکدیگر سرگرم راز و نیاز عاشقانه بودند. متاسفانه عکاس ما که در تمام جاها قدم به قدم با نور فلش خود عکس‌برداری می‌کرد در آن‌جا دوربین همراهش نبود و نشد که یادگاری از مصاحبت مار و قورباغه برای خوانندگان تهیه کنیم.

جینا لولوهای مناطق نفتی

به تمام مناطقی که وارد می‌شدیم برنامه این‌طور ترتیب داده شده بود که روز بازدید بود و شب شرکت در مجلس کوکتیل پارتی و چقدر تعجب می‌کردیم که وقتی شب‌ها به باشگاه‌ها می‌رفتیم با یک فوج جینا لولوهای مناطق نفتی روبه‌رو می‌شدیم یکی از مراسمی که هر شب در شب‌نشینی‌ها صورت می‌گرفت این بود که ضمن سوال از آقای شیفته رئیس درباره‌ی اشخاصی که به نمایندگی مجلات آمده‌اند پرسیده می‌شد از مجله‌ی «سپید و سیاه» چه کسی آمده و وقتی ایشان می‌فرمودند: «نویسنده‌ی مموش‌پوشیان به نمایندگی مجله‌ی سپید و سیاه آمده است» آن‌گاه نگارنده را تحت‌الحفظ برای معرفی این طرف و آن طرف می‌بردند...

۲۵۹۵۷

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 1873884

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 15 =