کشور نور و روشنایی، سرزمین کوههای سر به فلک کشیده و رودهای خروشان، این جملاتی است که برای معرفی افغانستان در دوره قبل از هجوم ارتش سرخ برای توریستهای خارجی نوشته شده است. اما وضعیت کنونی افغانستان چه تشابهی با این تعاریف دارد.
روزهای سرنوشتساز افغانستان هماکنون در حال سپری شدن است و این کشور موضوع بحث کنفرانسهای منطقهای و بینالمللی قرار گرفته. 10 سال پس از برگزاری کنفرانس بن و دولتسازی جدید برای این کشور اکنون دولتمردان کابل در آستانه برگزاری کنفرانس بن 2 هستند. در کنار این نشستهای منطقهای و بینالمللی این کشور فارسیزبان حوادث دیگری را هم پشتسر گذاشته. حوادثی چون ترور استاد ربانی و در پی آن امضای توافقنامه استراتژیک میان دهلی و کابل. اما در میان این تحولات البته امضای پیمان نظامی با امریکا موضوع بحث و جدالهای فراوان در صحنه سیاسی افغانستان شده است. حجم تحولات گسترده در صحنه سیاسی و امنیتی این همسایه شرقی ما را بر آن داشت تا میزگردی با حضور کارشناسان مسائل افغانستان برگزار نماییم.
همایون جریر از چهرههای جهادی افغانستان همراه با دکتر نوذر شفیعی کارشناس مسائل شبهقاره با حضور در این میزگرد آخرین تحولات سیاسی و امنیتی افغانستان را مورد بحث و تبادلنظر قرار دادند.
دولت افغانستان اخیراً پیماننامهای با عنوان پیمان استراتژیک هند و افغانستان امضا کرده است. مفاد این پیماننامه بیشتر حول محورهای عمرانی، بهداشتی، فرهنگی و آموزشی است و بخش کوچکی از آن به همکاریهای امنیتی اختصاص یافته، با این حال رسانهها از آن به عنوان یک پیمان امنیتی و نظامی یاد میکنند. علت این امر را شما در چه میبینید؟
شفیعی: این پیماننامه خواه پیمان دفاعی، نظامی و امنیتی هند و افغانستان باشد، خواه پیمان استراتژیک، لزومی ندارد که حتماً مفاد آن صرفاً محدود به مسائل نظامی و امنیتی شود. اطلاق عنوان امنیتی به این پیمان نشان میدهد که مذاکرهکنندگان و تدوینگران این پیمان از امنیت مفهومی وسیع و گسترده در ذهن دارند که این امنیت شامل عمران افغانستان، آموزش، بهداشت و درمان و... میشود.
همچنین برای اینکه اذهان از مسائل حساسیتزای امنیتی و نظامی که میان آقای کرزای و مقامات هندی مذاکره شده منحرف شود، بیشتر تلاش کردند توجه را روی مفاد نرم و غیرنظامی پیمان معطوف کنند و حتی درسطح بینالمللی آن را کمرنگ جلوه دهند. اما استعداد لازم برای انعقاد پیمان استراتژیک و همکاریهای راهبردی میان هند و افغانستان وجود دارد. زمینه آنی این پیمان نیز تنش بهوجود آمده در روابط پاکستان و افغانستان به خاطر ترور استاد ربانی بود. در واقع سفر آقای کرزای به هند و انعقاد این پیماننامه را باید واکنش و پاسخ کابل به دولت پاکستان دانست. از سوی دیگر جهتگیری سیاست خارجی هند یک جهتگیری امنیتی متضاد با پاکستان است. به این صورت که هرجا پاکستان در منطقه حضور دارد، هند در تضاد پاکستان حاضر میشود. از اینرو سیاست خارجی هند در قبال افغانستان حمایت از دولت این کشور در مقابل پاکستان است.
رویکرد هند به افغانستان مبتنی بر یک نگاه راهبردی است که این نگاه از نظریههای رئالیستی اندیشمندان هندی چون کاتیلا گرفته شده است. براساس نظریههای کاتیلا برای آسیبپذیر کردن یک دولت متخاصم باید با همسایگان آن روابط استراتژیک برقرار کرد، لذا هندیها سیاست نزدیکی به ایران و افغانستان برای تحت فشار قرار دادن پاکستان را پیگیری میکنند. مضافاً اینکه آقای کرزای بخشی از تحصیلات خود را در هند گذرانده است و نسبت به توسعه مناسبات با هند علاقهمند است.
در سطح وسیعتر امریکا از توسعه مناسبات هند و افغانستان حمایت میکند. تاکنون هم هند از قدرت نرم خود استفاده کرده یعنی در حوزههای اقتصادی، تجاری، فرهنگی و آموزشی و حتی تربیت کادر دیپلماتیک افغانستان و مقولاتی از این دست وارد عمل شده است.
هند پیش از این هم در افغانستان فعالیتهای گستردهای داشته است. سفارت هند با چهار کنسولگری در شهرهای قندهار، جلالآباد، مزارشریف و هرات پروژههای عمرانی و آموزشی متعدد مانند سد هرات، راه دلارام زرنج، ساخت پارلمان جدید افغانستان و... را مدیریت میکند، حتی هند در توسعه بندر چابهار ایران برای حمل و نقل و تجارت افغانستان مشارکت کرده است. سفارت هند در کابل هر روز نامههای تهدیدآمیز دریافت میکند، حتی در سال 2008 مورد حمله انتحاری قرار گرفت که 40 کشته داشت. سؤال ما این است که مفاد پیماننامه هند و افغانستان علیرغم عنوان امنیتی که دارد، به همان موارد عمرانی و بهداشتی و آموزشی اختصاص یافته است که قبلاً هم بود و از طرفی هند با توجه به مشکلات امنیتی که خود دارد مانند کشمیر و... آیا اساساً قادر به کنترل و مدیریت امنیت افغانستان است. از طرفی دیگر آیا امریکا اجازه میدهد که افغانستان تحت اختیار و مدیریت هند قرار گیرد، با توجه به نظریههای هانتینگتون در رابطه با هند که این کشور را یک قدرت نوظهور و رقیبی سرسخت در آینده برای امریکا معرفی کرده است؟
شفیعی: هند یک قدرت منطقهای است و یکی از مشخصههای قدرتهای منطقهای توان تأثیرگذاری بر محیط پیرامون است. هند از لحاظ وسعت، قدرت، جمعیت میلیاردی و اقتصاد رو به رشد که دارای متوسط رشد اقتصادی 8 درصد است از لحاظ بهرهمندی از سلاحهای متعارف و پیشرفته و برخورداری از ارتش قوی و سلاحهای اتمی شرایط لازم برای تأثیرگذاری بر محیط پیرامون خود را دارد. روابط هند و امریکا رو به تقویت است. براساس برخی دیدگاههای هانتینگتون در بحث ابرقدرت تنها به امریکا توصیه میکند، چون مدیریت امور جهان برای شما سخت است باید از قدرتهای منطقهای همچون هند برای کنترل مناطق پیرامونی و بنیادگرایی مذهبی استفاده کنید. لذا من بر این باورم که توسعه مناسبات هند و افغانستان با چراغ سبز و اجازه امریکا صورت گرفته است.
دولت افغانستان قرار است یک پیمان امنیتی و نظامی با امریکا منعقد کند که در این پیمان وجود پنج پایگاه نظامی امریکا در خاک افغانستان پیشبینی شده است. آیا گمان نمیکنید پیماننامه هند و افغانستان که عنوان امنیتی را یدک میکشد، به منظور آماده کردن افکار عمومی برای پذیرش پیمان نظامی با امریکا صورت گرفته باشد. با توجه به اینکه نیروهای سلفی در افغانستان تبلیغات منفی زیادی علیه هند انجام میدهند و هندیها را بتپرست معرفی میکنند آیا پیمان با هند با آن موج نگاه منفی سلفیها باعث آرامتر شدن افکار نسبت به پیمان نظامی با امریکا نمیشود.
جریر: امضای پیمان استراتژیک میان افغانستان و کشورهای متعددی همواره در کانون مباحث و توجهات مطرح بوده است. بحث انعقاد پیماننامههای امنیتی و استراتژیک با امریکا، هند، جمهوری اسلامی ایران و حتی با پاکستان هم مطرح بوده است و ما شاهد بودیم که آقای کرزای پیمان استراتژیک با هند را امضا کرد.
شخصاً معتقد هستم که برخی کارگزاران و رسانههای نزدیک به دولت افغانستان موضوع پیمان نظامی با امریکا را پیگیری میکنند و در واقع دولت افغانستان بیشتر از امریکا تمایل به انعقاد چنین پیمانی دارد، چرا که امریکا اکنون افغانستان را در اشغال خود دارد و برای حضور خود نیازی به انعقاد پیمان و قرارداد نمیبیند، دیپلماتهای امریکا صراحتاً بیعلاقگی خود به این پیمان را اعلام کردهاند. امریکا و ناتو نیز حالا خیال خروج از افغانستان را ندارند. از طرفی آقای کرزای چند سال پیش یک پیمان استراتژیک با امریکا امضا کرده است.
اما در رابطه با پیمان هند من صحبتهای آقای دکتر شفیعی را قطعاً تأیید میکنم اما بهعنوان یک افغان معتقدم وقتی منافع افغانستان از طرف یک کشور هسته ای تهدید میشود باید به فکر همپیمانی با کشوری بود که بتواند در مواقع لزوم از افغانستان حمایت کند. منافع افغانستان ایجاب میکند به جای همپیمانی با قدرتهای فرامنطقهای با قدرتهای منطقهای همکاری و نزدیکی نماید. تجربه 10سال گذشته به ما عملکرد مثبتی از هند در افغانستان را نمایان میکند. این کشور بیشتر در عرصههای بازسازی و آموزش افغانستان فعال بوده. علیرغم روابط نزدیک هند با کشورهای ناتو نظیر امریکا، انگلیس و... شاهد هستیم که هند در بخشهای نظامی و حتی لجستیکی ناتو در افغانستان فعالیت و همکاری نمیکند. علاوه بر این منافع هند در افغانستان هم قابل توجه است منجمله رقابت با پاکستان اما باید این را بگویم مدت زیادی است که دیگر هند، پاکستان را رقیب خود نمیداند. هند از لحاظ توانمندیهایی که دارد در سطح منطقه و بینالملل پاکستان را در حد و اندازه رقابت با خود نمیداند. ولی در عین حال این کشور علاقه دارد نقش پاکستان در افغانستان و منطقه کمرنگ شود. درکل من انعقاد پیمان استراتژیک با هند را یک گام مثبت میدانم. با وجود اینکه آقای کرزای بسیار علاقهمند به انعقاد انواع متعدد از پیمانهای نظامی و استراتژیک است، معلوم نیست بعد از این، چند پیمان استراتژیک دیگر با چه کشورهایی به امضا میرساند.
آیا شما با این نظر موافق هستید که امریکا به خاطر قرار گرفتن افغانستان در مجاورت آسیای مرکزی، چین، شبهقاره و خاورمیانه تمایل به ظهور طولانیمدت در این منطقه دارد؟
شفیعی: حضور امریکا در افغانستان بیش از خود افغانستان به خاطر همسایگان آن است. در واقع ژئوپلتیک پیرامونی افغانستان برای امریکا اهمیت دارد نه خود افغانستان. امریکا برای توسعه نفوذ و کنترل بر مناطق حساس چون آسیای مرکزی، جنوب آسیای چین، بخشی از خاورمیانه و ایران خواهان حضور طولانیمدت در افغانستان است. البته آنچه که در مفاد پیمان نظامی امریکا و افغانستان آمده است عملاً در حال حاضر وجود دارد مانند پایگاه نظامی و... اما از طرفی امریکا تحت فشارهای داخلی خود مبنی بر خروج از افغانستان و عراق مجبور به خروج نمایشی و حضور عملی در چارچوب یک پیمان نظامی است. دولت افغانستان، شخص آقای کرزای و بخشی از نخبگان سیاسی و حکومتی افغانستان علاقهمند به انعقاد این پیمان نظامی هستند و اینکه آیا مردم و تودههای افغانستان حاضر به پذیرش این پیمان با امریکا میشوند امری مجزا است چنین قراردادهایی در چارچوب نظامهای امپراتوری قابل تحلیل و ارزیابی است.
طی مذاکرات مخفی که میان طالبان و امریکا صورت گرفته مشخص شد که امریکاییها طالبان را از پروسه اجلاس بن2 حذف کردند و حتی برخی حمله اخیر به سفارت امریکا در کابل را نتیجه این حذف میدانند. با توجه به این موارد آینده سیاسی طالبان را چطور ارزیابی میکنید؟
جریر: یکی از دلایلی که آقای کرزای پیمان استراتژیک با هند را امضا کرده است پیش رو بودن کنفرانس بن 2 است. آقای کرزای برای اینکه یک همپیمان قوی داشته باشد که با امریکا نیز رابطه خوبی دارد به سمت هند تمایل پیدا کرده تا با قدرت و عقبه هند و امریکا در کنفرانس بن2 حاضر شود.
با این واقعیت که روابط آقای کرزای و دولت امریکا اخیراً تنزل پیدا کرده است. ایشان امیدوار است از طریق هند روابط خود با امریکا را مجدداً بهبود بخشد. این کنفرانس کنفرانس مهمی است و امریکا و غرب تلاش دارند همان اتفاقی که در کنفرانس بن 1 اتفاق افتاد در این کنفرانس هم بیفتد و تغییراتی در زمینه سیاسی افغانستان ایجاد شود. در رابطه با طالبان باید این واقعیت را ذکر کرد که امریکا با طالبان مذاکراتی داشتهاند و امریکا فشار میآورد که طالبان بپذیرد در کنفرانس بن2 شرکت کند و علاوه بر آنها نیروهای مخالف دیگری هم حضور داشته باشند و هنوز هم این مذاکرات ادامه دارد.
با این وجود عملیات علیه سفارت امریکا توسط طالبان را نمیتوان بهدلیل حذف طالبان از پروسه مذاکرات بن2 دانست. این سلسله عملیاتها در چارچوب عملیاتهای طالبان علیه امریکا همیشه وجود داشته و ربطی به عدم مشارکت طالبان در بن2 ندارد. موضع طالبان این است که در کنفرانس بن2 شرکت نکند و مخالفین دیگر امریکاییها در افغانستان منجمله حزب اسلامی افغانستان به رهبری آقای حکمتیار نیز بر این موضع هستند که در کنفرانس بن2 حضور پیدا نکنند. کنفرانس بن2 بدون حضور مخالفین عملی حضور امریکا در افغانستان برگزار خواهد شد.
با توجه به تقسیم طالبان به دو جناح میانهرو و تندرو که جناح تندرو و شاخه نظامی با حضور شورای کویته به رهبری ملامحمد عمر و شورای وزیرستان به رهبری ملاجلالالدین حقانی و جناح میانه رو با حضور چهرههایی همچون ملا وکیل احمد متوکل و عبدالسلام ضعیف آخرین وضعیت طالبان را چطور ارزیابی میکنید. البته برخی معتقدند تندروها و میانهروها فرقی با هم ندارند و با هم بر سر یک میز توافق میکنند. آیا این را قبول دارید یا معتقد به وجود اختلاف میان آنها هستید.
جریر: طالبان میانهرو و تندرو ندارند و تحت رهبری واحد عمل میکنند. این تلاش غربیهاست که میخواهند طالبان را به جناحهای مختلف تقسیم نمایند.
از طرفی باید بگوییم کسانی چون ملا وکیل احمد متوکل، عبدالسلام ضعیف و سیدطیبآغا و دیگر چهرههایی که در کابل هستند و با دولت آقای کرزای همکاری دارند نقش چندان مهمی در طالبان ندارند و حضور و همکاری آنها با کابل تاکنون هیچ تأثیری برای تغییر اوضاع نداشته است.
طالبان یک گروه است و یک رهبری واحد دارد. گروه حقانی را که امریکاییها خیلی علاقه دارند آن را بزرگ و تهدید اصلی جلو دهند نیز گروهی متشکل از حداکثر 1500 نفر است که خود را وابسته به طالبان میدانند.
آقای حقانی یک بخش فعال و عملی از طالبان را نمایندگی میکند و اخیراً هم آقای سراجالدین حقانی اعلام کرده ما خود را جزو امارت اسلامی میدانیم و همبستگی کامل خود با شورای کویته را اعلام نمود. امریکاییها نیز چنانچه بخواهند با طالبان مذاکره کنند راههایی دارند که بتوانند با طالبان اصلی که عده و عُده دارند به راحتی ارتباط برقرار کنند و مذاکره نمایند و درواقع مذاکرات امریکا با چهرههای کابلنشین طالبان چون ملاوکیل احمد متوکل و... صورت نمیگیرد بلکه با طالبان اصلی صورت میپذیرد. طالبان بارها صراحتاً اعلام کردهاند کسانی که در کابل هستند به هیچ وجه نمیتوانند از طالبان نمایندگی کنند.
در این صورت رفت و آمدهایی که ملا عبدالسلام ضعیف به لندن و دیگر پایتختهای اروپایی دارد چگونه قابل تحلیل است با توجه به اینکه وی در گوانتانامو بوده و در لیست سیاه امریکا قرار داشت اما آزاد شده و از لیست خارج شده است؟
جریر: آقای کرزای میخواهد خود را بسیار فعال در عرصه صلح در افغانستان نشان دهد به همین جهت به آقای عبدالسلام ضعیف مأموریت میدهد که به اینجا و آنجا برود. من آقای ضعیف را میشناسم بحث طالبان میانهرو و مذاکرات چهرههایی چون عبدالسلام ضعیف و ملا وکیل احمد متوکل بیشتر بحث مطبوعاتی و رسانهای است تا عملی چرا که آنها قدرت و اختیاری در طالبان ندارند و طالبان بارها به صراحت اعلام کرده که آنها نماینده طالبان نیستند.
در رابطه با ترور استاد ربانی قرائن و شواهدی وجود دارد که نشان میدهد این کار نه توسط طالبان که توسط امریکا انجام شده است چراکه امریکا و انگلیس طرح ایجاد پشتونستان را پیگیری میکردند که مخالف سرسخت آنها استاد ربانی بود. از طرفی منطقه سکونت استاد ربانی تحت کنترل و اداره امنیتی نیروهای امریکایی بود. از سوی دیگر برخی رسانههای غربی پاکستان را متهم به ترور استاد ربانی میکنند در حالی که پاکستان پیش از آن از یک هیأت دیپلماتیک افغان استقبال کرده بود و سفر هیأت دوم نیز در دستور کار بود در این شرایط پاکستان اقدام به ترور چنین شخصیتی نمیکند. دلیل دیگر اینکه آقای ربانی مخالف پیمان استراتژیک با امریکا بود و وجهه مقبول ایشان میان اقوام و طوایف مختلف که درواقع هماهنگکننده گروههای مختلف افغان در راه صلح بودند نشان میدهد امریکا از ترور آقای ربانی که بلافاصله بعد از بازگشت از ایران صورت گرفت بیشترین نفع را میبرد. همچنین باید متذکر شد طالبان اقدام به ترور آقای ربانی را تکذیب کرده است و تجربه نشان داده که اگر طالبان به واقع عملیاتی انجام دهد هیچ ابایی از برعهده گرفتن آن ندارد لذا میتوان تکذیب طالبان را قبول کرد.با این اوصاف آیا احتمال دارد امریکا طراح و مجری اصلی ترور استاد ربانی بوده باشد؟
جریر: من رابطه نزدیکی با استاد شهید ربانی داشتم و مدت مدیدی بود که با هم همکاری داشتیم. ایشان شخصیتی معتدل و میانهرو داشتند و منش و روش سیاسی ایشان باعث میشد که کمتر با گروهی در داخل یا خارج افغانستان درگیر شوند. آقای ربانی حتی نسبت به گروه طالبان مواضع نرم و متعادلی داشت. استاد ربانی با پاکستان هم رابطه مثبتی داشت.
برای بنده هم سؤال بزرگی به وجود آمد که آقای ربانی برای چه گروهی خطرناک بود که تصمیم گرفتند ایشان را اینچنین ناجوانمردانه از میان بردارند. علیالظاهر کسی که عامل ترور بوده خود را منسوب به طالبان کرده اما مشهود است که آقای ربانی با تلفنهای مکرر بعضی از سفرای خارجی در افغانستان تصمیم به بازگشت به کابل میگیرد در حالی که به علت بیماری میخواست دیرتر به افغانستان برگردد.
طرح بسیار پلیدی در دستور کار طرفهایی است که میخواهند سیطرهشان بر افغانستان ادامه داشته باشد. در این طرح حذف رهبران مؤثر و ضدبیگانه محور اصلی است. استاد ربانی در این اواخر روابط خوبی با پاکستان برقرار کرده بود ایشان همچنان مخالف ادامه حضور امریکا در افغانستان بود.
معتقدم که امریکا و ناتو و تمام طرفهایی که به دنبال حضور مداوم در افغانستان هستند بیشترین نفع را از نبود آقای ربانی میبرند. آقای ربانی شخصیتی بود که میتوانست خیل کثیری از اقوام و گروهها را به دنبال خود بسیج کند و این استعداد ایشان مورد توجه بود و شخصیتهایی که چنین توان و استعدادی داشته باشند هدف ترورهای بعدی قرار خواهند گرفت. خواه این شخصیتها در افغانستان باشند و خواه بیرون از آن. هر شخصیتی که مورد توجه مردم باشد و بتواند مردم را بسیج کند مورد هدف قرار خواهد گرفت.
از طرفی دیگر یکی از علتهای ترور آقای ربانی را باید در جهتگیریها و خطمشی سیاسی وی جستوجو کرد. مشهور بود که ایشان نزدیکترین دیدگاهها و مواضع را نسبت به جمهوری اسلامی ایران داشت و این مسئله به مذاق امریکا و ناتو خوش نمیآمد.
همچنین میتوان ترور آقای ربانی را مرتبط با کنفرانس بن 2 دانست چون آقای ربانی نمیتوانست نظرات غربیها را در افغانستان بپذیرد. نزدیکی ایشان به ایران که قویترین سیاستمدار طرفدار ایران در افغانستان بودند، مخالفت سرسخت با پیمان نظامی با امریکا که اکثر گروهها و شخصیتها از جمله خود بنده نیز با آن مخالف هستم و قدرت بسیج گروههای افغان که در آقای ربانی وجود داشت نشان از این دارد که امریکا از نبود آقای ربانی سود میبرد.
روزنامه ایران
نظر شما