۰ نفر
۴ دی ۱۳۹۰ - ۱۱:۱۷

نزهت بادی

تصویری که از همفری بوگارت به یاد می‌آوریم، مردی با صورتی زمخت و نخراشیده، شانه‌هایی باریک، قدی کوتاه و لب پاره‌ است که هیچ شباهتی با ستارگان زیبای تاریخ سینما ندارد، اما همین مرد وقتی یقه بارانی‌اش را بالا می‌زد، لبه کلاهش را پایین می‌کشید، دست‌هایش را در جیبش فرو می‌کرد، پوزخندی بر لب می‌آورد و سیگاری دود می‌کرد، شمایل جذاب‌ترین بازیگری را می‌یافت که دل همه ما را می‌برد.
تیپ همیشگی او قهرمانی کلبی‌مسلک، تودار، تلخ‌اندیش و بی‌تفاوت بود که کسی حریف بذله‌گویی، متلک‌پرانی، گستاخی و صراحتش نمی‌شد، مردی بدون عاطفه و احساس که می‌کوشید با ظاهر سخت، جدی و خشکش حصار امن به دور خودش بکشد، اما پشت آن ظاهر سرد و بی‌احساس و نقاب بی‌اعتنایی، یک شخصیت رمانتیک و آسیب پذیر نهفته بود. دقیقا‌‌ همان جمله‌ای که سروان رنو در «کازابلانکا» خطاب به او می‌گوید که «به گمانم زیر آن پوسته لاابالی، قلبا یک آدم احساساتی هستی».
به همین دلیل بهترین بازی‌های او را می‌توان در نقش آدمهای احساساتی دید که هرگز از آرمان‌ها و رویا‌هایشان مستقیم حرفی نمی‌زنند و مدام وانمود می‌کنند که به هیچ چیزی جز منافع شخصیشان اعتقادی ندارند، در حالی که پشت آن چهره زشت و زمخت، قلبی از طلا قرار دارد.
آن‌قدر تیپ آشنای بوگارت را - که 25 دسامبر روز تولد اوست - می‌شناسیم که وقتی در نقش کاراگاه سام اسپید در «شاهین مالت» با همه سکوت و خویشتن‌داری‌اش، به عشق زن محبوبش پشت پا می‌زند و او را به دست قانون می‌سپارد، می‌دانیم که در آن آخرین نگاهش چه حسرت غم‌انگیزی موج می‌زند و چه تنهایی عمیقی انتظارش را می‌کشد.


 
جان هیوستن به خوبی از عدم وابستگی عاطفی و بی‌توجهی به ملاحظات اخلاقی به عنوان ویژگی آشنای بوگارت استفاده می‌کند و به او وجهه‌ای شکست‌ناپذیر و مصون می‌بخشد که به قیمت تنهایی، انزوا و جدا افتادگی‌اش تمام می‌شود، تا جایی که تنهایی هیچ جنایتکاری به پای خلوت یاس‌آور و غم‌انگیز وی نمی‌رسد.
 
در «خواب بزرگ» معلوم بود که بی‌خیالی، حواس‌پرتی و تظاهر به سنگدلی‌اش در نقش فیلیپ مارلو فقط بهانه‌ای است برای اینکه احساس قلبی‌اش را لو ندهد و دلبستگی‌اش را پشت نیش و کنایه‌هایش پنهان کند وگرنه‌‌ همان موقع که با لورن باکال غیرقابل پیش‌بینی روبرو می‌شود و باکال به او می‌گوید که فکر نمی‌کرده کاراگاه خصوصی جز در کتاب‌ها وجود خارجی داشته باشد، دلش می‌لرزد و گرفتارش می‌شود.
هوارد هاکس می‌دانست که پرسونای بوگارت به شدت به قهرمان عملگرا و ماجراجو، اما تودار و عبوس داستان سیاه ریموند چندلر نزدیکی دارد و می‌تواند احساسات و اعتقاداتش را پشت انگیزه‌هایی مثل پول و شهرت و انتقام مخفی کند و به موقع خوش قلبی و وفاداری و آرمانخواهی‌اش را برای بیننده رو کند.
وقتی در فیلم «در مکانی تنها» نیز در نقش سناریست بدبین و پریشان احوال زیر فشار اتهام و سوءظن به جنایت، به معشوقش حمله می‌کند و او را مورد آزار قرار می‌دهد و در‌‌نهایت زن او را ترک می‌کند، احساس می‌کنیم که پشت آن جنون و خشم افسارگسیخته‌اش، روح زخم خورده مردی نهفته است که نیاز به عشق و توجه را با خشونت و سرسختی و ناسازگاری نشان می‌دهد.
نیکلاس ری تیپ بوگارت را به عنوان یک آدم سرسخت و نفوذناپذیر بر اساس سلیقه و سبک شخصی‌اش اصلاح کرد و با تکیه بر درونگرایی و آسیب‌پذیری‌اش، خشونت او را بجای نقطه قوت، به نقطه ضعفش تبدیل کرد. بوگارت با چنان قدرتی حس پوچی و بدبینی رمانتیک برآمده از نگاه ری را بروز می‌دهد که هرچه از عمر فیلم می‌گذرد، گرفته‌تر و تیره‌تر می‌شود.
اما قصه ریک در کافه‌ای در «کازابلانکا»‌‌ همان چیزی است که اسطوره بوگارت را جاویدان کرد. مردی که خود را فرصت طلبی بی‌آرمان و بدبین می‌نمایاند که حاضر نیست خودش را برای کسی به دردسر بیندازد و تنها هدف مورد علاقه‌اش، خودش است اما به تدریج با عاشقی شکست‌خورده‌ روبرو می‌شویم که هنوز خاطره انتظار محبوبی که هرگز به ایستگاه قطار پاریس نیامد، بر دلش سنگینی می‌کند. در‌‌نهایت نیز همه حسرت و بغض و ناکامی‌اش را در‌‌ همان فرودگاه مه گرفته جا می‌گذارد و محبوبش را به قهرمان آرمانگرا و وظیفه‌شناس تقدیم می‌کند.
مایکل کورتیز شانس آورد که بوگارت نقش ریک را در فیلمش بازی کرد. فقط کسی مثل او می‌توانست در بد‌ترین شرایط، نگرانی و تردید را پشت چهره‌ای خونسرد و بی‌تفاوت مخفی کند و هر‌گاه به دردسر می‌افتد، رفتاری طنزآمیز در پیش بگیرد و همه چیز را دست بیندازد و خودش را از مهلکه برهاند و کار‌ها را روبراه کند.
سال‌هاست که مردم بسیاری برای زیارت کافه ریک به کازابلانکا می‌روند و دنبال پیانیست سیاهپوستی می‌گردند تا دوباره آن آهنگ قدیمی را برایشان بزند تا شاید سر وکله بوگارت درخود‌فرورفته پیدا شود و یکی از آن‌ها این لیاقت را بیابد تا سیگارش را روشن کند و یکی از آن لبخندهای تلخش را تحویل بگیرد.

5858
کد خبر 190970

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 4
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • روزی روزگاری در آ..... IR ۱۷:۴۴ - ۱۳۹۰/۱۰/۰۴
    4 0
    زیبا بود. بهتره که بگیم "آقا هامفری بوگارت" . بهتر بود از فیلم ملکه آفریقا هم مینوشتین. صحنه به یاد ماندنی فیلم که بوگارت توی باتلاق قایق رو میکشه هیچ وقت از ذهنم پاک نمیشه.
  • روزی روزگاری در آ..... IR ۲۲:۰۵ - ۱۳۹۰/۱۰/۰۴
    5 0
    من از خاكسپاری ها بيزارم؛ اين مراسم برای شخص مرده نيست، بلكه برای كسانی است كه زنده می مانند و ازعزاداری لذت می برند! / هامفری بوگارت
  • صبرا IR ۲۲:۰۲ - ۱۳۹۱/۰۴/۳۰
    2 0
    بوگارت شاهین تاریخ سینماست...از زمانی که "کازابلانکا " رو واسه اولین بار دیدم یک لحظه هم چهره " بوگی " از مقابل چشمهای من کنار نمیره..تا حالا این فیلم رو بیش از 6 بار دیده ام ولی هر بار که می بینم بعد از پایان فیلم دلم واسه دیدن " ریک " پرپر می زنه...!من فکر می کنم تاریخ سینما تا ابد به ستاره جاودانی اش افتخار میکنه و یاد و خاطره " همفری بوگارت " بزرگ هیچگاه از ذهن سینما دوستان پاک نمیشه..
    • سروان رنو A1 ۱۳:۴۱ - ۱۳۹۵/۰۵/۱۹
      0 0
      "ریک از اون مردهایی است که اگر من زن بودم اگر سروان رنو نبودم حتما عاشق اش می شدم " سروان رنو خطاب به الیزا در کازابلانکا

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین