فرهاد قاسمی

قبل از ارزیابی دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران در سالی که گذشت بایستی چند مفهوم نظری مطرح و تبیین گردند.اولین مفهوم نظری دیپلماسی است. در خصوص این مفهوم دو نگرش کلی را بایستی از یکدیگر متمایز ساخت.اولین نگرش عامه و عمومی از دیپلماسی است که آن را بااجرای سیاست خارجی از طریق مذاکره و روش های صلح آمیز تعریف می کند. برداشت دیگر برداشت علمی از این مفهوم خواهد بود. در این نگرش دیپلماسی تبدیل توان به اقدام استراتژیک می باشد اقدامی که تامین کننده منافع و اهداف ملی است .در این برداشت الزاما دیپلماسی صلح آمیز ،سازشی و ...نخواهد بود .آنچه اینجانب بر آن باوردارم این برداشت از دیپلماسی است.
مفهوم نظری دیگر که باید ملاک قرار گیرد، مفهوم آنارشی است. آنارشی نه به عنوان هرج و مرج بلکه به عنوان فقدان یک اقتدار عالیه ای است که بتواند منابع و امنیت را برای همه واحدها در سیستم تامین و توزیع کند. برخی در مباحث مطالعات دیپلماتیک از نگرش عمومی استفاده می نمایند و گویی که یک حکومت جهانی وجو دارد و کشورها بایستی سیاست های خود را به صورت مسالمت آمیز در برابر آن تعدیل نمایند.به عبارتی موفقیت در سیاست خارجی در تطابق و سازگاری با چنین نظامی تعریف می شود،
مفهوم دیگر در مطالعات دیپلماتیک مفهوم وضعیت دیپلماتیک خواهد بود.به عبارتی سیاست بین الملل سیاستی مبتنی بر حفظ وضع موجود صرف نیست.در برخی از برداشت ها از دیپلماسی ،سیاست بین الملل حالتی محافظه کارانه داردو دیپلماسی مترادف با حفظ وضع موجود تعریف می شود. این درحالی است که سیاست بین الملل امری پویا ست و بنابر این ما به چرخه سیاست یا همان چرخه قدرت در سیاست بین الملل روبرو خواهیم بود.در این چرخه حفظ وضع موجود یعنی نابودی و زوال و هیچ کشورروبه رشدی نمی تواند خود را گرفتار قواعد محافظه کارانه آن بنماید،
بعد مفهومی دیگر الزامات نظری چرخه قدرت در سیاست بین الملل خواهد بود. چرخه قدرت امری واقعی است و این چرخه مراحل و نقاط عطف خاصی دارد.از بعد نظری حرکت کشورها در چنین چرخه ای و گذار از نقاط عطف آن الزامات عملی و استراتژیک خاص خود را طلب می نماید.این گذار همراه با تعارض و برخوردهای مستقیم و غیر مستقیم می باشد.بایستی این نکته مد نظر قرار گیرد که تمامی کشورهایی که قدرت روبه رشدی دارند الزاما با تعارضات آن نیز روبرو خواهند شد.در این چرخه هم کشورهای روبه رشد مشاهده می شود هم کشورهای روبه زوال و هم کشورهایی که هرگونه تغییر در آن را تحمل نمی کنند از همین جا ست که این نکته نظری حاصل می شود که در چنین چرخه ای الگوهای رفتاری چندی را می توان مشاهده کرد. از جمله برخی از الگوهای رفتاری از ناحیه کشورهایی است که جایگاه خاصی برای خود در این چرخه اختصاص داده و تغییر آن را تحمل نمی کنند لذا مهمترین الگوهای رفتاری آنها در برابر سایرین که خواهان تغییر می باشند عبارتند از :
1. جنگ
2. مداخله
3. بازدارندگی و طراحی سیستم های بازدارندگی در برابر قدرت های خواهان تغییر
در مقابل قدرت روبه رشد دو راه حل در اختیاردارد؛راه حل نخست تسلیم و عدم حرکت در چرخه و دوم طراحی سیستم بازدارندگی در برابر تهدیدات قدرت های حاکم بر چرخه می باشد. به نظر می رسد تعامل بین دو گونه کلی از الگوهای رفتاری مذکور وضعیت دیپلماسی در درون این چرخه را روشن می نماید. چرخه مذکور که معمولا چند دهه زمانی را نیز در برمی گیرد در بیشتر دوره ها با بی ثباتی روبروخواهد بود بویژه زمانی که در درون چرخه برخی از قدرت ها به نقاط عطف نزدیک می شوند چنین تعارضاتی شدت خواهد یافت.به همین سبب از چنین منظری ، دیپلماسی در وضعیت بی ثباتی سیستمی مفهوم می یابد .بنابر این تعارضات مشخصه اصلی چنین وضعیتی بوده و لذا الگوی دیپلماسی در وضعیت گذار قدرت و بی ثباتی می تواند ملاکی برای ارزیابی دیپلماسی چنین کشورهایی از جمله جمهوری اسلامی ایران باشد که به چنین نقاط عطفی نزدیک شده است .در همین راستا ایران در چرخه قدرت از طرف هژمون یعنی آمریکا(البته هژمونی که وارد فاز زوال شده است) با تهدیدات زیر روبروست:
1- انزوا سازی از طرف قدرت هژمون در چرخه ؛
2- مداخله در قالب مداخلات بازدارنده سیاسی،اقتصادی ونظامی؛
3 - جنگ های بازدارنده در قالب:
-جنگ محدود؛
-جنگ های نوین مبتنی بر استراتژی های غیر مستقیم
4-- سیستم های محدود کننده مشارکتی ،
5-جماعت سازی و شکل دادن به ائتلاف برتر به جای توازن سازی فردی،
6 - کنسرت قدرت های بزرگ
لذا ج.ا.ایران در دیپلماسی دوران گذار،برای مقابله با تهدیدات فوق الذکر الگو های زیر را در اختیار دارد:
1. دیپلماسی تهاجمی مخصوص گدار از نقاط عطف چرخه قدرت
2. دیپلماسی دفاعی مخصوص حفاظت خود در برابر تهدیدات دیگران در چرخه
3. دیپلماسی عمومی برای مشروع سازی تلاش کشورجهت دستیابی به نقش هایی که خود را محق آن می داند،
4. اینجانب بر اساس پیچیدگی سیستم بین الملل الگوی جدیدی تحت عنوان دیپلماسی هوشمند را نیز مطرح می نمایم که در قالب ترکیب قدرت سخت و نرم و نتیجه حاصله آن یعنی قدرت هوشمند مفهوم سازی می شود.
ارزیابی ها نیز بایستی براین پایه صورت گیرد.دیپلماسی تهاجمی ایران در سال گذشته الگوی ضروری بوده و نمی توان از کنار آن به راحتی گذشت.شاید چنین برداشتی مطرح شود که چنین الگویی بی ثباتی را در پی خواهد داشت.اما باید گفت که این بی ثباتی و عدم تعادل در چرخه سیستمی قدرت می باشد که چنین الگویی را بوجود آورده است و آن را ضروری نموده است از بعد علمی و نظری الگوی تهاجمی در دیپلماسی ج.ا.ایران قابلیت پذیرش دارد. در همین راستا به نظرمی رسد بایستی بیشتر بر بعد تغییر مدیریت نظم های منطقه ای تاکید شود. در چنین نوع از دیپلماسی، تغییر محیط استراتزیک منطقه ای مورد تاکید می باشد.البته این تغییر در برخی از محیط های پیرامونی ج.ا.ایران رخ داده است .اما سامان دهی محیط مذکور از جمله ضروریات اساسی است .در این راستا به نظر می رسد دیپلماسی منطقه ای ج.ا.ایران بایستی از قدرت تحرک بیشتری برخوردار باشد.تحولات اخیر قدرت مانور ایران را در عرصه دیپلماسی تهاجمی افزایش داده است.ایران در این عرصه در بازسازی نظم منطقه بایستی به صورت فعال تری عمل نماید و مغلوب جنگ های روانی و دیپلماتیک که با هدف ناکارآمد سازی دیپلماتیک ایران صورت می گیردنشود.
از بعد دیپلماسی دفاعی نیز ایران در قالب طراحی سیستم بازدارندگی در مقابل تهدیدات ناشی ازچرخه مذکور موفق عمل نموده است.شاید موفق ترین بخش دیپلماسی ج.ا.ایران را دراین حوزه ازدیپلماسی می توان مشاهده کرد.سیستم بازدارندگی ایران از نوع نامتقارن بوده و انتخاب این نوع بازدارندگی در بازی های استراتژیک نابرابر امری مطلوب و علمی است. اما اشکالی که به نظر می رسد در این راستا وجود داردمشخص نکردن صریح گستره ها و طرف های سیستم بازدارندگی خود می باشد .ج.ا.ایران در دیپلماسی منطقه ای و جهانی خود صریحا باید نوع سیستم بازدارندگی خود را به طرف یا طرف های مقابل تفهیم نماید.به نظر می رسد دستگاه های متولی سیستم دفاعی به خوبی از عهده طراحی چنین سیستمی برآمده اند اما دستگاه متولی سیاست خارجی در تبیین آن برای طرف های این سیستم کارآمدی بیشتری بایستی از خود نشان دهد.
اما در حوزه دیپلماسی عمومی ،ضعف های عمده ای درپی گیری چنین الگویی مشاهده می شود و به نظر می رسد دستگاه سیاست خارجی نتوانسته است که خود را با الگوی مذکور منطبق سازد.دیپلماسی عمومی کارگزاران خاصی دارد که متفاوت از دیپلماسی رسمی است. اصولا یکی از مهمترین وجوه متمایز کننده آن در کارگزاران یا واحدهای تشکیل دهنده آن می باشد. کارگزاران غیر دولتی نقش مهمی در این نوع از دیپلماسی بر عهده دارند. شکل گیری چنین کارگزاران غیر دولتی فعال در عرصه سیاست خارجی و مسائل منطقه ای از جمله نقصان هایی است که بایستی نسبت به رفع آن اقدام گردد.
در طراحی دیپلماسی متداخل به نظر می رسد این نوع دیپلماسی نتوانسته است که همگام با دیپلماسی تهاجمی و دفاعی جمهوری اسلامی ایران حرکت کند. در الگوی متداخل از مزیت دفاع-تهاجم برای رسیدن به اهداف و منافع ملی استفاده می شود و این از جمله کارکردهای مهم دستگاه متولی سیاست خارجی است در این حوزه نقصان های مهمی مشاهده می گردد که بایستی نسبت به رفع آن اقدام گردد. بایستی این نکته مدنظر قرار گیرد که نقصان در چنین الگویی، قدرت مانور دشمن در عرصه های مربوط به دیپلماسی بازدارنده را افزایش می دهد.

استادیار روابط بین الملل دانشگاه شیراز

/27214

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 191908

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 3 =