روز بیست و یکم دیماه سالروز تاسیس زندان گوانتانامو است. دولت آمریکا پس از حادثه یازدهم سپتامبر سال 2001 این زندان را در خارج از مرزهای این کشور و در داخل سرزمین کوبا تاسیس کرد تا دستگیر شدگان و بقایای سازمان القاعده را در آنجا زندانی نماید. انتخاب این زندان در خارج از مرزهای کشور آمریکا با این هدف بود که قوانین دولت آمریکا شامل حال زندانیان نشود و در واقع آنان از بدیهی ترین حقوق انسانی محروم بمانند.
زندانیان این بازداشتگاه مسلمانانی بودند که به نام دین و با عملیات شهادت طلبانه در اندک زمانی برج-های دو قلوی نیویورک را منفجر و حدود چهار هزار انسان را در آنجا به قتل رساندند! دولت آمریکا پس از تعقیب افراد سازمان یاد شده، آنان را در این زندان، زندانی نمود. اکنون حدود 190 نفر از باقیمانده سازمان القاعده در این بازداشتگاه به سر می برند. همه ساله افراد طرفدار حقوق بشر در سالگرد تاسیس این زندان به دولت آمریکا اعتراض می کنند. اما اعتراض امسال حال و هوای دیگری داشت. صدها نفر از شهروندان آمریکائی در برابر کاخ سفید اجتماع کرده و خواستار تعطیلی این زندان شدند. از میان افراد مختلفی که سخنرانی نموند، مادر یکی از کشته شدگان برج های دو قلو بود که فرزند جوان خود را در آن انفجار از دست داده بود. وی در سخنرانی خود به شدت از دولت آمریکا انتقاد کرد و به نام مادر یکی از قربانیان حادثه یازدهم سپتامبر، از حکومت آمریکا خواست تا با تعطیلی و آزادی زندانیان گوانتانامو آنان را از بند اسارت رهائی بخشد!
قطعا این مادر در عزای فرزندش بارها گریسته و از کسانی که فرزندش را کشته اند نفرت دارد. اما رفتار او برای ما که طرفدار امام علی هستیم و از اسلام ناب محمدی دفاع می کنیم، بسیار قابل تامل است. همه ما این شعر را در وصف امام علی شنیده ایم: " به جز از علی که گوید، به پسر که قاتل من، چو اسیر توست اکنون، به اسیر کن مدارا". این زن با اقدام خود به انسان ها درس دینداری آموخت. جالب اینکه قاتلان فرزند او با ادعای دفاع از دین، فرزند او را کشتند! اما او به دون اینکه از دین سخنی به میان بیاورد، خواستار عفو این زندانیان شده و از حقوق ایشان دفاع می کند!
این مادر داغدار، بی آلایش و در کمال سادگی با سخنانش دکمه وجدان انسانیت را فشار می دهد. لذا این سئوال در ذهن نقش می بندد که ملاک دینداری چیست؟ سخن است یا عمل؟ کشتن انسان ها به نام دفاع از دین است یا بخشیدن قاتلان دیندار؟ قاتلان فرزند او همه شمایل دینداری اسلامی داشتند، قطعا ریش آنها نباید کمتر از یک مشت بوده باشد، اما این مادر – که دین او را هم نمی دانیم – با ظاهری ساده و بدون داشتن حجاب اسلامی، درس دینداری و اخلاق مداری به همه می دهد!
به راستی کار کدامیک ماندگارتر و ستودنی تر است؟ کدامیک به خدا نزدیک تر هستند؟ ما هر روز در جامعه خودمان شاهد این تضاد هستیم و به دون اندیشه از کنار آن رد می شویم. یک بار دیگر رفتار خودمان را بررسی کنیم. فکر نمی کنم در هیچ جامعه ای به اندازه ما، از دین سخن گفته شود؟ اما رفتار ما نافی سخنان ما است، شاید هم فکر می کنیم آنچه انجام می دهیم دین است!؟ به نام اسلام دروغ می-گوئیم، تهمت می زنیم، اختلاس می کنیم، سخن هیچ مخالفی را بر نمی تابیم، حتی به راحتی القاب زشت برای دوستان سابق خود به کار می بریم، آنان را کفتار می نامیم، احتمالا هر روز قرآن هم می خوانیم و رفتار خودمان را مصداق آیات سوره حجرات می دانیم!؟ آستانه تحمل ما به شدت پایین است و این رفتار هیچ شباهتی با امام علی که او را مقتدای خود می دانیم، ندارد. چرا؟ لطفا راهنمائی بفرمائید.
*رایزن فرهنگی سابق ایران در مصر و پژوهشگر تاریخ
نظر شما