مهری توکلیان: درسینما جمله معروفی است که گوینده آن سالها قبل گفته «فیلم یک بار دیگر بر روی میز مونتاژ زنده میشود.» این جمله به معنی آن است که با پایان فیلمبرداری، کار ساخت فیلم تمام نمیشود و پس از آن در مرحله تدوین میتوان با فرایندی خلاقانه، جذابیتهای تازه ای به اثر اضافه و فضای کلی آن را متحول کرد.
این اتفاقی است که این روزها درخصوص «صحنههای پروازی» سریال شوق پرواز رخ میدهد. صحنههایی که به دلیل برخی محدودیتها امکان تصویربرداری از آن به شکل واقعی وجود نداشته، اما حالا با همکاری یدالله صمدی (کارگردان)، سعید کریمی (دستیار اول کارگردان) و سهراب خسروی ( تدوین گر)، از میان صحنههای پروازی فیلمبرداری شده، این صحنهها انتخاب و با طی کردن مراحل مختلف ، از پلانهایی ساده و عادی صحنههایی هیجان انگیز خلق میشوند که آخرین نمونه آن در قسمت نوزدهم سریال و در صحنه جنگ «هوا به هوای» هواپیماهای ایرانی و عراقی دیده شد.
حدود 70 درصد جنگ هوایی آنچه که در قسمت 19 این سریال پخش شد، واقعی بود و تنها بخشهای انفجاری به فیلم اضافه شده بود. این پلان ها از میان ساعتها فیلم گرفته شده در پایگاه هوایی اصفهان استخراج شد و سپس در کنار هم قرار گرفت تا برای دقایقی کوتاه جنگ هوایی نیروهای ایرانی و عراقی را تداعی کند.
دیر رسیدن اکبر عبدی
«دیر رسیدن اکبر عبدی» اتفاقی نیست که فقط در برنامه «بازم مدرسه ام دیر شد» بیفتد. او بازیگر پیش بینی نشدهای است و در ابتدای هر کاری اندکی گیر دارد.
«دیر رسیدن اکبر عبدی» اتفاقی نیست که فقط در برنامه «بازم مدرسه ام دیر شد» بیفتد. او بازیگر پیش بینی نشدهای است و در ابتدای هر کاری اندکی گیر دارد.
آنچه در قسمت نوزدهم سریال «شوق پرواز» از حضور اکبر عبدی در مقابل دوربین دیدید، اولین صحنه حضور او مقابل دوربین سریال «شوق پرواز» بود. برای این صحنه هماهنگیهای لازم برای حضور وی در ساعت 10 صبح در لوکیشن انجام شده بود، اما او با کمال خونسردی ساعت 15 سر صحنه حاضر شد.
عبدی در ابتدای این حضور و در این لوکیشن تسلط زیادی روی قصه نداشت، اما به مرور با قصه آشنا شد و در قسمتهای بعدی بازی بهتری ارائه کرد.
بد نیست بدانید در این صحنه که تعدادی از خلبانهای نیروی هوایی خاطرات خود را برای مسعود روایت میکنند، برخی از بازنشستگان نیروی هوایی در کنار بازیگران عادی حضور داشتند.
پرنده مرده
نکته جالب دیگر درخصوص قسمت 19 سریال شوق پرواز، سفری است که در یکی از فلاش بکهای خلبانها روایت میشود که طی آن عباس بابایی هنگام خروج از پایگاه، با پرنده مُردهای برخورد و سپس آن را دفن میکند.
نکته جالب دیگر درخصوص قسمت 19 سریال شوق پرواز، سفری است که در یکی از فلاش بکهای خلبانها روایت میشود که طی آن عباس بابایی هنگام خروج از پایگاه، با پرنده مُردهای برخورد و سپس آن را دفن میکند.
برای تصویربرداری این سکانس، ابتدا چیزی شبیه پرنده درست شد و سپس به نخی بسته شد و دستیار اول کارگردان با قرار گرفتن بر روی سقف پاترول در حال حرکت، چندین بار این شیی را به شیشه کوبید تا صدای مطلوب این برخورد توسط صدابردار که داخل اتوموبیل بود به شکل طبیعی ثبت شود.
برای ادامه تصویربرداری این سکانس به گنجشک مُردهای نیاز بود. در آن حوالی گنجشک زیاد بود و میشد با استفاده از ابزاری به نام تفنگ ساچمهای یا قلاب سنگ، یکی از آنها را برای فیلم کشت و آورد، اما یدالله صمدی راضی به کُشتن یک پرنده برای تصویربرداری نبود. او از گروه تدارکات خواست تا گنجشک مردهای را بیاورد. با راهنمایی یکی از اعضای گروه آنها به مولوی رفتند. در این منطقه گنجشک مرده هم در کنار پرندههای زنده عرضه میشد. این گنجشکها خوراک پرندگانی مانند عقاب و شاهین بودند.
ساعتی بعد گروه سازنده با یک گنجشک مُرده بازگشتند و آنچه شهاب حسینی دفن کرد، واقعا یک گنجشک مُرده بود.
انگشتر عباس بابایی و توافق سه نفره
در سریال تلویزیونی شوق پرواز در تمامی صحنهها عباس بابایی حلقه ازدواج به دست دارد، اما در اغلب عکسهای واقعی این شهید بزرگوار که در سایتهای مختلف وجود دارد، چنین چیزی دیده نمیشود. علت چیست؟
در سریال تلویزیونی شوق پرواز در تمامی صحنهها عباس بابایی حلقه ازدواج به دست دارد، اما در اغلب عکسهای واقعی این شهید بزرگوار که در سایتهای مختلف وجود دارد، چنین چیزی دیده نمیشود. علت چیست؟
موضوع این انگشتر توافقی میان یدالله صمدی کارگردان، سرکار خانم حکمت همسر شهید عباس بابایی و شهاب حسینی بازیگر این نقش بود.
عباس همیشه انگشتر عقیق داشته و همیشه این انگشتر در دستش بوده است. البته به گفته همسرش او حلقه ازدواج هم داشته اما تاکید فیلم بر روی نمایش حلقه نشانهای برای تاکید بیشتر بر مسئله «علاقه مندی او به خانواده» است که به شکلهای دیگری هم در فیلم بروز یافته است.
تجهیز هواپیماها
تجهیز هواپیماها به موشکهای فونیکس هم جزو نکات جالب این قسمت بود. این موشکها در حدود 40 سال قبل و همزمان با خرید این هواپیماها به ایران فروخته شد. موشکهای فوق العاده گران قیمتی است که شاید بی اغراق بتوان گفت ارزش آنها کمتر از ارزش هواپیما نیست. هنگام تجهیز اینها ترکیبی از هیجان، ترس و جذابیت در صحنه حاکم بود و برای عوامل فیلم جالب بود که از نزدیک شاهد نصب این تجهیزات بر روی هواپیما هستند.
تجهیز هواپیماها به موشکهای فونیکس هم جزو نکات جالب این قسمت بود. این موشکها در حدود 40 سال قبل و همزمان با خرید این هواپیماها به ایران فروخته شد. موشکهای فوق العاده گران قیمتی است که شاید بی اغراق بتوان گفت ارزش آنها کمتر از ارزش هواپیما نیست. هنگام تجهیز اینها ترکیبی از هیجان، ترس و جذابیت در صحنه حاکم بود و برای عوامل فیلم جالب بود که از نزدیک شاهد نصب این تجهیزات بر روی هواپیما هستند.
انتظار برای قطار
در صحنه به تصویر کشیدن مهاجرت عباس و خانواده اش به تهران نیز اتفاق بامزه ای رخ داد.
در صحنه به تصویر کشیدن مهاجرت عباس و خانواده اش به تهران نیز اتفاق بامزه ای رخ داد.
در فیلمنامه نوشته شده بود که اتوموبیل عباس هنگامی که به تهران نزدیک میشود از کنار «خط آهن» رد میشود. کارگردان گفت حالا که این مسئله در فیلمنامه قید شده و چنین مکانی هم برای تصویربرداری انتخاب شده بهتر است اتوموبیل عباس وقتی از این مکان عبور کند که در پس زمینه قطاری هم حرکت میکند تا به این شکل تصویر زیباتر شود.
این تصمیم مورد موافقت همه قرار گرفت اما باید کسی از حرکت قطار و ساعت آن با خبر میشد، ولی این موضوع به گونه ای مبهم بود و حتی روابط عمومی شرکت راه آهن نیز اطلاعی نداشت که از آن نقطه خاص و مشخص، در چه ساعتی و چه قطاری عبور خواهد کرد؟!
در نهایت دو تیم 3 نفره انتخاب و در دو طرف ریل آهن به حرکت درآمدند و قرار شد تا فاصله چند کیلومتری محل فیلم برداری دور شوند تا در صورت مشاهده قطار، با بیسیم به گروه اطلاع دهند تا آماده فیلم برداری شوند.
دو ساعت بعد با اطلاع یکی از آنها قطاری به نزدیکی محل فیلم برداری رسید و در ساعت های پایانی روز، پلان زیبایی از حرکت اتوموبیل عباس در پیش زمینه قطار ثبت شد.
5757
نظر شما