*من فکر میکنم دو عامل در اینکه فضای روابط ما دچار رکود شد بسیار موثر بود، عامل اول مساله ریست روابط روسیه و آمریکا بود. در واقع، آن زمان رویکرد روسیه این بود که بتواند مشکلات جدی خود با غرب را با اعتمادسازی حل و فصل کند؛ مسایلی مثل کاهش تسلیحات هستهای، عضویت در W.T.O و مساله سپر دفاع موشکی. این موضوعات برای روسیه کلیدی بود و تصور روسها این بود که اگر رفتار اعتمادسازانه و نرم در مقابل غرب داشته باشند، طرف غربی هم در حل این مسایل به روسیه کمک خواهد کرد. در نتیجه اولویت سیاست خارجی روسیه این بود که بتوانند به یک تفاهمی با غرب برسند تا این سه موضوع مهم را از جلوی پا بردارند. موضوع دیگر هم بحث فعالیتهای هستهای ما بود که متاسفانه در سایه تبلیغات و گزارشات اطلاعاتی کذب سیا، موساد، اینتلیجنت سرویس و حتی بعضی از کشورهای عربی، این توهم برای روسها به وجود آمده بود که ما به دنبال دستیابی به سلاح هستهای هستیم و در نتیجه چون آنها به نوعی از طریق دریا با ما همسایه هستند احساس ناامنی و نگرانی میکردند بنابراین روابط دو کشور تحت تاثیر این دو واقعیت قرار گرفت و دیدیم که همانطور که گفته شد بعضا روابط دو کشور دچار تنش هم شد.
* از قضا همواره ایران یک موضع مستقل و مقتدر داشته و من بر اظهار شما مبنی بر اینکه ما همواره روسیه را بهعنوان یک متحد فرض کردهایم شاهدی نمیبینم. مثلا در قضیه اشغال افغانستان توسط شوروی، ایران موضع محکمی را علیه اقدام آن کشور گرفت. پس از فروپاشی شوروی هم، موارد متعددی بوده است که دو کشور با هم چالش داشته و ایران موضعی مستقل و خلاف این کشور اتخاذ کرد. درعین حال موضوعاتی که منافع ما و روسها در یک جهت بوده است، به مراتب بیشتر بوده است. مثلا در بحث خاورمیانه، اشغال افغانستان و عراق توسط غرب، مبارزه با مواد مخدر و افراطگرایی و تروریسم، عدم حضور پایگاههای خارجی در خزر، قفقاز، آسیای میانه و...، همه این موضوعات، حوزههای حساس امنیتی برای جمهوری اسلامی بوده که میبینیم مواضع روسها کاملا منطبق با مواضع ما یا نزدیک به ما بوده است. بنابراین به نظر من این فرض که رویکرد جمهوری اسلامی ایران در رابطه با روسها مبتنی بر ایجاد یک اتحاد استراتژیک است فرض درستی نیست. ما هرجا منافعمان ایجاب کرده با این کشور همکاری کردیم، هرجا هم منافعمان ایجاب نکرده مواضع مستقلی گرفتیم. اما به دلیل اینکه مواضع مشترک زیادی داشتهایم، شاید اینگونه تلقی شده که ما به دنبال یک اتحاد استراتژیک هستیم. خوانندگان محترم به این امر واقفند که روابط دو کشور در شرایطی به سمت اتحاد استراتژیک پیش میرود که یک پیمان بسته شود وگرنه اگر دو کشور با هم یک پیمان راهبردی نداشته باشند طبعا در مراوداتشان میببینند چه چیزی منافعشان را تامین میکند، چون روابط بینالملل کشورهای غیرایدئولوژیک، مبتنی بر منافع ملی است. ما نیز در شرایطی که ایدئولوژی یا منفعتمان ایجاب کند با آنها همراهی خواهیم داشت و در جاهایی هم که ایجاب نکرده مواضع خاص خود را داشتهایم. در شرایط کنونی نمیتوان از روسها این انتظار را داشت که در موضوعات مختلف براساس منافع ما و خلاف منافعشان عمل کنند. البته ناگفته نماند که اعتقاد من این است که رسیدن به یک توافق استراتژیک با روسیه، به نفع هر دو کشور و به نفع منطقه است و امیدوارم که به این سمت برویم.
*از قضا تاخیر طولانی در راهاندازی نیروگاه بوشهر، نه به نفع اقتصادی روسها بود و نه به نفع حیثیت فنی روسها. بعد از حادثه چرنوبیل و فروپاشی شوروی، روسها نیاز داشتند تا صلاحیت فنی خود را در ساخت نیروگاه، به جهانیان ثابت کنند و بتوانند بازارهای جدید بیابند. ارزیابیهای کارشناسی حاکی از این است که تاخیر در راهاندازی نیروگاه عمدتا ناشی از عوامل زیر بود: 1- وقتی روسها قرارداد را امضا کردند براساس زمانبندی ساخت نیروگاههای متعارف خود، تعهد دادند. اما از آنجا که ما نمیخواستیم سرمایهگذاری انجام شده در بوشهر، بلا استفاده بماند، از آنها خواستیم که در همان سایت آلمانها این پروژه را انجام دهند. خوراندن طراحی روسها به طراحی آلمانها و اعمال تغییرات در تاسیسات، یکسال و نیم، پروژه را به تعویق انداخت. 2- مشکلات بروکراتیک در دو طرف، مانع از انجام به موقع پرداختها میشد و عدم پرداختها، موجب توقف مقطعی پروژه و سپس بالارفتن هزینههای پروژه میشد. 3- و نهایتا مهمترین عامل تاخیر، تحریمهای غرب بود. مثلا توربین نیروگاه، باید در کارخانه شهر خارکوف اوکراین ساخته میشد اما این کشور زیر فشار آمریکاییها از این اقدام سرباز زد و روسها ناچار شدند با انتقال ساخت توربین به شهر سنپترزبورگ، براساس طراحی جدید، توربین مورد نیاز نیروگاه بوشهر را بسازند. ساخت توربین در سایت جدید در روسیه، بیش از یکسال، پروژه را به عقب انداخت.
*بحث نیروگاه بوشهر به نظر من برخلاف آنچه که گفته میشود گواهی بر این است که میشود با روسها کار کرد، نمیگویم که اعتماد دایمی و بیقید و شرط کنیم ولی بحث این است که میشود با روسها کارهای بزرگ اقتصادی با وزن سیاسی کرد. شما میدانید که زمان شاه نیز، غرب حاضر نشد برای ایران ذوبآهن بسازد و شورویها در آن موقع وارد کار شدند و ذوبآهن را ساختند. در دوران پس از انقلاب اسلامی هیچ کشوری حاضر نشد که نیروگاه بوشهر را بسازد و فقط روسها پای کار آمدند.
*با احترام تمام باید عرض کنم که شما مکررا چیزهایی را فرض میگیرید که واقعیت بیرونی ندارد. اینکه رابطه ما تنگاتنگ بوده، صحت ندارد. همانطور که در سوال اول گفته شد در طول دو، سه سال گذشته، روابط ما دچار رکود بوده. تقریبا وزرای خارجه دو کشور، بیش از دو سال، مسافرت به کشور مقابل نداشتند. طبعا به چنین روابطی نمیتوان گفت روابط تنگاتنگ. در عین حال، ما در ردههای میانی مرتبا تماس داشته و استدلالهای خود را بیان میکردیم ولی فضاسازیهای طرف مقابل، چه در قالب آژانس و چه در قالب رسانههای جهانی و چه در چارچوب مذاکرات دو و چند جانبه، آنقدر سنگین بود که خلاف آن به مخیله روسها خطور نمیکرد.
/29217
نظر شما