اولویتهای جبهه اصولگرایی در این مقطع زمانی باید از نیازهای روز جامعه ایران نشأت بگیرد. این جبهه باید ضمن رصد شرایط سیاسی و اجتماعی کشور، اولویتهای خود را مشخص کند و بر آن اساس استراتژی آینده خود را ترسیم نماید.
رصد شرایط سیاسی جامعه ایجاد انسجام بین جریانهای سیاسی اصولگرا را به امری بدیهی تبدیل میکند زیرا در جبهه اصولگرایی فکرها و اندیشههای تازهای رشد کرده که باید راهکاری را برای حضور و قرار گرفتن این اندیشهها در کنار هم انتخاب کند، این ضرورت به عنوان مهمترین اولویت مطرح است به گونهای که بزرگان جبهه اصولگرایی باید در کنار هم قرار بگیرند و اصول و مبانی این جبهه را با توجه به وضعیت جامعه مشخص کنند و بر آن اساس استراتژی آینده را مشخص نمایند.
خوشبختانه اصول و مبانی این جبهه بر خلاف اصلاحطلبی که از دایره گستردهای برخوردار بود، تعاریف دقیق و مشخصی دارد بنابراین بزرگان و زعمای جبهه اصولگرایی باید این تعابیر را مشخص کنند تا اصولگرایان بتوانند با الگوگیری از آن موفق شوند، به خصوص اینکه این جبهه از انقلاب اسلامی ، امام و... تعاریف مشخصی دارد.
وجود این «لوییجرگه» در شرایطی که مدعیان جبهه اصولگرایی هر روز زیادتر میشوند بسیار ضروری است، هرچند درون این جریان انحصارطلبیهایی توسط برخی از گروهها و افراد صورت میگیرد که به هیچ وجه به سود این جریان نیست.
در این شرایط جبهه اصولگرایی باید حرکت به سمت وفاق را در اولویت کاری خود قرار دهد به ویژه آنکه دولت و مجلس در دست اصولگرایان است و نمیتواند مانند جریان خارج از حاکمیت رفتار کند. همین ضرورت «اجماع شیوخ» را برای اصولگرایان به اصلی بلاتردید تبدیل میکند تا این بزرگان در کنار هم قرار بگیرند و ضمن تنظیم دیدگاها تلاش نمایند تا گروهها و طیفهای اصولگرا به هم نزدیکتر شوند.
جریان اصولگرایی با توجه به انتظارات مردم برای مقابله با فساد و تورم به عنوان یک ضرورت ملی باید از همه پتانسیلها و توانمندیهای خود بهره بگیرد و در این راستا از افراد کارآمد استفاده کند زیرا حضور افراد غیرکارآمد و ناتوان از تحقق این امر جلوگیری مینماید. هر چند بهرهگیری از ظرفیتهای این جریان سبب میشود که جریان اصولگرایی توانمند شود.
برخی از منتقدان جریان اصولگرایی معتقدند که حضور آقای احمدینژاد در کنار جریان اصولگرایی به این جریان آسیب خواهد زد و این مسئله با عدم موفقیتهای دولت دهم تسریع میشود اما در پاسخ به این افراد باید گفت که چنین باوری از بنیان اشتباه است. زیرا حضور آقای احمدینژاد در رأس قوه مجریه نتیجه هوشمندی جریان اصولگرا محسوب میشود و ایشان به نماد جبهه اصولگرایی تبدیل شده است و برای این جبهه به هیچ وجه میسر نیست که حساب خود را از آقای احمدینژاد جدا کند و اگر جریانی چنین اندیشهای را در سر دارد این اندیشه و باور از حسن نیت سرچشمه نگرفته است.
فارغ از عدم پذیرش چنین رویکردی از سوی برخی از منتقدان، باید گفت که جبهه اصولگرایی ظرفیت زیادی برای پذیرش انتقاد و نقد درونی دارد که در نهایت با حزماندیشی به سود این جریان تمام میشود و همین مزیتی است که اصلاحطلبان از آن محروم بودند.
عضو فراکسیون اصولگرایان مجلس
نظر شما