در واقع بیتوجهی و غفلت از این پیششرطها به حدی بود که میلتون فریدمن تصور میکرد یا میخواست تصور کند که در فضای دیکتاتوری نظامی شیلی میتوان اقتصادی آزاد را بنا نهاد. اژدهای بازار آزاد خودسامانده نه تنها به صید تور تجربه مردم شیلی در نیامد بلکه فاصله آنها با مسیر بالندگی نیز افزایش یافت. با این وجود تجربه شیلی در دیگر کشورهای دنیا نیز تکرار میشود. مدافعان چنین مسیری، منتقدان را پوپولیست چپ مینامند در حالی که آپولوجیسم دولتی و پوپولیسم خود را در پس این انگشت اتهام، پنهان نگاه داشتهاند. صرف نظر از این برچسبها ریشه چنین تجویزهایی به گرفتاری مزمن در فضای دکارتی باز میگردد.
برج عاج دکارتی
بدون تردید ریاضیات و جبر دکارتی یکی از باشکوهترین مصادیق نبوغ و خلاقیت بشری به شمار میرود. علوم طبیعی از دستاوردهای این دانش، بهره زیادی بردهاند. فضای گفتمان علم اقتصاد مرسوم نیز به واسطه اثرپذیری از پارادایمهای علوم طبیعی به ویژه فیزیک، در قالب معرفت دکارتی شکل گرفته است. با وجود پذیرش نسبی دلالتهای عدم قطعیت از دهه 1940 به بعد در علم اقتصاد به ویژه در آثار اعضای مکتب اتریش، هنوز هم فضای گفتمان جریان غالب، رنگ و بویی دکارتی دارد. قیاس تمامی روابط بین متغیرها در کشورهای پیشرفته به کشورهای رو به توسعه بدون توجه به توالیهای توسعه و مختصات زمانی-مکانی از مهمترین جلوههای پایبندی به این فضای گفتمانی است. اصرار بر خصوصیسازی شتابان با اتکا به این فرض که فضای رقابتی به دنبال خصوصیسازی شکل میگیرد، نمونهای از این دست به حساب میآید. در بهترین حالت میتوان پذیرفت که این طیف از اقتصاددانان صرفاً به آموختههای خود رجوع میکنند و بر مبنای آنها به تجویز چنین سیاستهایی میپردازند. اما دفاع ایدئولوژیک از این گونه سیاستها و متهم کردن منتقدان معتقد به درنگ بیشتر برای تحقق پیششرطهای نهادی به حدی است که هنگام مشاهده نتیجه خصوصیسازی در هیبت اختصاصیسازی نمیتوان به پوپولیسم نهفته در ورای این تجویزها تردید نکرد.
چنین اقتصاددانانی نوع انسان را تا حدی سادهسازی و مجرد میکنند که در داخل عبارات جبری ریاضی بگنجد. به دیگر سخن پای واقعیت اجتماعی را آنقدر کوتاه میکنند تا کفش سیندرلای خصوصیسازی و بازار آزاد به ظاهر فراخور آن شود و زمانی که بدقوارگی کفش خود آنها را هم آزار داد شروع به انتقاد میکنند. به این ترتیب واقعیت به گونهای وارونه جلوه داده میشود تا تبلیغ تجویز سیاستی مؤثر افتد اما به محض بروز آثار شکست تجویز، تقدم در انتقاد از برنامه تبدیل به راهبرد مسلط میشود. این فرآیند یکی به نعل و یکی به میخ نشان از عدم شناخت کافی از واقعیت جامعه دارد و اغلب برای پوشش این عدم شناخت خود واقعیت به ناقصی و اجزای آن به کمخردی متهم میشوند.
«اطمینان عامه حاصل نمیشود مگر به امنیت، امنیت فرع قانون است و قانون لازمهاش اجرا. . . چون چنین شود، قلوب عامه از هر جهت اطمینان حاصل خواهد کرد و در آن وقت طبیعت مخلوق و طبیعت آب و خاک، آنچه در خود مکتون و مخفی دارند روز به روز در معرض ظهور و بروز خواهند رسانید. . . پولهای مردم از زیر خاک بیرون میآید.»
فکر میکنید متن بالا از چه کسی باشد؟ احتمالاً کسانی که با تاریخ آشنایی زیادی ندارند نمیتوانند تصور کنند که ناصرالدین شاه، مظهر حکومت ایلی قاجاری چنین متنی را به رشته تحریر در آورده باشد. پادشاهی که بنا به مستندات احمد اشرف و دیگر متفکران، ناامنی در دوره وی و کل دوره قاجاریه بسیار زیاد بوده است. خود بر اهمیت آن وقوف داشت اما به مهار ناامنی پایبند نبود. کسی که به امری وقوف داشته باشد و به رغم توصیههای مشاوری همچون امیرکبیر برای رفع معضلات آن اهتمام نورزد را نمیتوان با توصیه به سمت انتخابی درست هدایت کرد.
چنین فردی از کمبود خرد نیز رنج نمیبرد بلکه در شبکهای از بازیها درگیر است که انتخاب بهینه او در بازی اصلی مستلزم انتخاب غیربهینه در بازی فرعی مثلاً بازی با مردم در فرآیند خصوصیسازی است. توسل او به انتخاب بهینه در بازی با مردم نیز به خاطر ملاحظات دگرخواهی نیست بلکه از توجه او به بهینهسازی در بلندمدت یا به عبارتی بهینهسازی پویا نشان دارد. غازان خان نیز در مواجهه با افت شدید منابع اقتصادی برای تأمین خود و سربازانش در یک دور باطل افتاد. او به سربازانش میگوید:
«من (غازان) جانب رعیت تازیک (ایران) نمیدارم، اگر مصلحت است تا همه را غارت کنم برین کار از من قادرتر کسی نیست، با اتفاق به غارتیم. لیکن اگر منبعد تغارواش توقع دارید و التماس نمایید با شما خطاب عنیفم و باید که شما اندیشید که چون بر رعایا زیادتی کنیم و گاو و تخم ایشان و غلهها بخورانید، منبعد چه خواهید کرد و... باید که رعیت ایل از یاغی پیدا باشد».
در واقع پارادوکس غازان خان برای تمامی حاکمان مصداق داشته است. اگر آنها برای بیشینهسازی مطلوبیت خود دست به غارت مدام میزدند در بلندمدت چیزی برای غارت نمیماند و راهزن ساکن ناچار بود تا در مواردی فضای سیاسی و اقتصادی را باز کند تا میزان بهینه غارت منابع در بلندمدت میسر باشد. به عبارت دیگر علت انتخاب نابهینه در بازی با مردم به درگیری پادشاه در بازی با اعضای ائتلاف غالب یعنی همقبیلگیهای خود باز میگشت.
به این ترتیب اصرار به تفکر در فضای دکارتی برای علوم اجتماعی موجب میشود تا نتایج مورد انتظار از سیاستهای اقتصادی حاصل نیاید. ولو این که تجویزها به خودی خود سازگاری درونی داشته باشند و حلقه بازخور منفی کارآمدی به شمار آیند، فعالیت حلقههای بازخور مثبت که به دلیل فقدان پیششرطهای نهادی تضمین حقوق مالکیت، کارایی اجرا و کاهش هزینه مبادله فعال هستند، سیستم را به سمت نوسانات بسیار شدید و دور از انتظار میکشانند.
نظر شما