جوانان ایران اگر چه در صحنه سیاسی بعنوان بازیگرانی مهم ظاهر شدهاند اما در صحنه اقتصادی در حاشیه ماندهاند. آنان بخشی حیاتی از پایگاه سیاسی رئیس جمهور خاتمی بوده و در پیروزیهای غیر مترقبه وی در انتخابات سالهای 1376 و 1380 نقشی مؤثر داشتهاند. در ماه خرداد 1388 آنان دوباره ایفاگر نقشی کلیدی بودند، این بار در به چالش کشیدن برخی ساختارها نقش عمده داشته اند. اکنون به نظر میرسد چالش های سیاسی که جوانان درگیر آن بوده اند فروکش کرده اما بحرانی اقتصادی از اواخر سال 1386 کشور را در خود فرو برده است، و همراه با آن بحران پیش روی جوانان ایران عمیقتر شده است. بیکاری جوانان رکوردی بی سابقه یافته و برای اکثریت جوانان ازدواج و تشکیل خانواده به جای آنکه جشن و بزرگداشت بزرگسالی باشد، به شکلی فزاینده به چالشی تبدیل می شود که باید بر آن غلبه کرد. رکود اقتصادی در شرایطی توانایی اقتصاد کشور برای جذب نیروی کار جدید را بشدت کاهش داده که تعداد جوانانی که وارد بازار کار می شوند به بالاترین حد خود تا کنون رسیده است. در حالی که چالشهای پیش روی جوانان به میزانی بی سابقه بالا رفتهاند، خط مشیهای ابتکاری عمده کابینه احمدینژاد به موضوعاتی می پردازند که مشکل جوانان نیست - اصلاحات در یارانههای انرژی، ارائه مشوّقهای مالی به خانوادههای برای داشتن فرزند بیشتر، و اصلاح قوانین خانواده برای سختتر کردن شرایط ازدواج موقت. این ابتکارات مانع پرداختن دولت به مسائل جوانان شده است.
بر پایه مطالعات صورت گرفته جوانان ایران در دوران تحصیل، و در گذار از تحصیل به کار، ازدواج، و تشکیل خانواده با مشکلاتی مواجهاند. این مطالعات و مطالعات دیگر در مورد جوانان ایران مستند ساختهاند که دوران بین نوجوانی و بزرگسالی به مرور طولانیتر و مملو از سرخوردگی و اضطراب شده است. دورانی که به علت عمومیت آن در خاورمیانه نام ویژه خود را یافته است: "دوران انتظار". نوشداروی قدیمی که آینده بهتر با آموزش بیشتر را به جوانان وعده می داد بنظر نمی رسد که دیگر در ایران کارایی داشته باشد. جوانان تحصیل کرده اغلب بیش از کمتر تحصیل کردهها گذار به بزرگ سالی را مشکل می یابند. به نظر میرسد آنان انتظاری طولانیتر برای یافتن نخستین شغل پس از فارغ التحصیلی دارند، ازدواج را بیشتر به تعویق می اندازند، و مدت زمان بیشتری نزد والدین خود اقامت می کنند. متاسفانه این دورههای طولانی انتظار صرف ساخت سرمایه انسانی، پس انداز برای خرید خانه، یا دیگر فعالیتهایی که علامتی از امید داشته باشد نمیشود. برای آنان که دارای دستی پر هستند این دورهها یا به بطالت گذرانده می شود، یا صرف اخذ مدارج و مدارک تحصیلی می شود که ممکن است چیزی به مهارتهای سازنده آنان نیفزاید، و یا صرف تدارک زندگی بهتر در خارج از کشور می شود. اما کسانی که تهی دستند و به چنین انتخابهایی دسترسی ندارند با ترک پیشهنگام تحصیل به مشاغل موقت روی میآورند که نه سنگ پلهای بسوی مشاغل آینده آنان است و نه فرصتهای ازدواج و تشکیل خانواده را برایشان بهبود میبخشد.
در این مقاله من به بررسی شواهد دورههای گذار جوانان ایران پرداخته و با استفاده از اطلاعات و ارزیابیهای آماری سالهای 1386 و 1387 نشان می دهم که چگونه از سال 1387 بحران اقتصادی بر گذار جوانان به اشتغال و ازدواج تاثیر گذاشته است. هم چنین نشان می دهم که چگونه پیش زمینههای خانوادگی و نیز مناطق اقامت، شهری یا روستایی، باعث دورانهای گذار متفاوتی می شود. اگر چه "دوران انتظار" از بسیاری از جنبهها پدیدهای فراطبقاتی در ایران است، اما جوانان محروم در گذار به اشتغال و ازدواج گاه با چالشهای بزرگتری مواجهاند.
بخش بعدی مقاله با معرفی ترکیب جمعیت سریعا در حال تغییر ایران شروع می شود که تاثیر عمدهای بر زندگی افراد جوان دارد. از برکت زاد و ولد گسترده در سالهای اولیه انقلاب اسلامی، تقریباً در سالهای 1984-1979، گروههای سنی جوانی که در چند سال گذشته به دوران بزرگسالی پا میگذارند تا کنون بالاترین تعداد را در تاریخ ایران داشتهاند. ایران مفتخر است که سهم افراد 15 تا 29 ساله در ترکیب جمعیت آن از هر کشور دیگری در جهان بالاتر است. حتی اقتصادی با کارکرد مناسب نیز برای جذب گروههای سنی جدیدی در بازار کار که نسبتشان به نیروهای در در حال بازنشستگی 6 به 1 باشد با مشکل مواجه خواهد شد. ترکیب جمعیت ویژه ایران بر بازار ازدواج نیز اثراتی نامطلوب دارد. زنان برآمده از دوره زاد و ولد گسترده سالها زودتر از مردانی از گروههای سنی مشابه به سن ازدواج رسیده و لذا در مقابل گروه مسن تر کوچک اندازهتری از مردان آماده ازدواج قرار گرفتهاند. مسالهای که باعث ایجاد پدیده کلاسیک "مضیقه ازدواج" یا کمبود مرد شده است - چهار مرد در مقابل پنج زن در سن ازدواج. بخشهایی که در زیر می آید به ارائه تحلیل گذار از تحصیل به کار و به ازدواج اختصاص دارد.
جوانان و ترکیب در حال تغییر جمعیت ایران
آشکارترین عامل تاثیر گذار در دورههای گذار جوانان عامل اندازه گروههای سنی است. به خوبی دانسته شده است که گروههای سنی بزرگ اندازه به علت سریع تر بودن رشد عرضه از تقاضا با شرایط نامطلوب بازار کار روبرو می شوند. همچنین به علت عدم تعادل جنسی ناشی از این واقعیت که گروههای سنی بزرگاندازه زنان سال ها پیش از همتایان مرد خود به سن ازدواج می رسند (بسته به فاصله سن ازدواج)، این زنان چالش بازار ازدواج را نیز پیش رو دارند. لذا آنان برای وصلت در مقابل گروههای سنی کوچک اندازهتر اما مسن تر مردان قرار می گیرند. میزان مشکلاتی که این عدم تعادل در بازار کار و ازدواج برای گروههای سنی بزرگاندازه در حال گذار به بزرگسالی ایجاد میکند به انعطافپذیری این بازارها بستگی دارد. بازار کار غیر قابل انعطافی که اولویت را به کارگران مسن تر می دهد و بازار ازدواجی که در آن تفاوت سن ازدواج غیر قابل انعطاف است، "دوران انتظار" را وخیمتر میکند.
همچنان که در بالا گفته شد جمعیت جوان ایران در حال حاضر بزرگترین جمعیت جوان در تاریخ کشور است. در سال 1384 جمعیت گروه سنی 24-20 به میزان 62 درصد بزرگتر از جمعیت مشابه در ده سال پیش از آن بود، یعنی 9.1 میلیون در مقابل 5.6 میلیون. این امر باعث افزایش نسبت جوانان (15 تا 29 سال) به کل جمعیت شده و آن را به 35 درصد رساند که این رقم بزرگترین نسبت ثبت شده در مقایسه با هر کشور دیگر است. نمودار یک نشان میدهد که سوریه دومین نسبت بالای جوانان را دارد (32 درصد)، در حالی که این نسبت در ترکیه پس از گذار از دوران اوج نزدیک به 30 درصدی در دهه 1370 اکنون به میزان قابل ملاحظهای پایینتر آمده و به حدود 27 درصد رسیده است. در سال 1399 نسبت جوانان به شکل چشم گیری کمتر شده و به رقم 25 درصد کاهش می یابد، سطحی که قابل مشاهده در کشورهای پیشرفتهتر است. علت این امر پیشبینی کاهش مطلق جمعیت جوان است. به عنوان مثال انتظار می رود که گروه سنی 24-20 در سال 1394 به میزان 75 درصد کوچکتر شده به 5.2 میلیون برسد. علت نسبت سنی بالای جوانان ایران و نوسانات آن را بایستی ابتدا در زاد و ولد گسترده سالهای اولیه دهه 1360 دید ( زمانی که دولت انقلابی طرفدار این گونه زاد و ولد بود)، و به دنبال آن اتخاذ راهکارهای معکوس در دهه 1370 که باعث کاهش شدید باروری در طی این دهه شد.
نمودار شماره 1 - سهم جوانان (29-15 ساله) در کل جمعیت
منبع: سازمان ملل، چشماندازهای جمعیت، چاپ 2008
در سالهای اخیر به علت اینکه علاوه بر اندازه افزایش یابنده گروههای سنی در حال ورود به بازار کار نرخ شرکت زنان در نیروی کار نیز افزایش یافته، هجوم به بازار کار سرعتی بیشتر پیدا کرده است. بنابراین در سال 1389 تعداد کسانی که وارد بازار کار شدند در مقایسه با دهه پیش از آن دو برابر شد. نمودار شماره 2 نشان دهنده عدم تعادل بین نرخهای ورود به و خروج از بازار کار ناشی از ترکیب جمعیت به تنهایی است، بدون در نظر گرفتن تغییر در نرخ شرکت در نیروی کار. در ایران نسبت جمعیت 24-20 ساله که وارد بازار کار میشوند به جمعیت 64-60 ساله که در حال بازنشسته شدن هستند، در ده سال گذشته 50 درصد رشد داشته است و از حدود 4 به 6 درصد رسیده است. هنگامی که این رقم را با نسبتی مشابه از کره جنوبی به عنوان مثال مقایسه کنیم، کشوری که در دهه 1360 نسبت 5 را تجربه کرده اما اکنون به نسبت 1.5 یعنی رقمی مشابه با ایالات متحده رسیده است، آنگاه در می یابیم که این نسبت بسیار بالاست. نسبت بالای جوانان تازه وارد به بازار کار به آنان که بازنشسته می شوند معمولاً نیرویی مثبت برای رشد اقتصاد به حساب می آید. با این همه در مورد ایران به علت آنکه اقتصاد کند است و توان جذب تازهواردین به بازار کار و استخدام آنها را به سرعتی که فرا می رسند ندارد، این نسبت بالا منشأ بی ثباتی اجتماعی و سیاسی است.
نمودار شماره دو - نسبت گروههای سنی تازهوارد به بازار کار (24-20 سالهها) به گروههای در حال بازنشستگی (64-60 ساله)
منبع: سازمان ملل، چشماندازهای جمعیت، چاپ 2008
جوانی جامعه ایران در طول زمان شدیداً تغییر کرده است. از دهه 1330 تا اواسط دهه 1370 ساختار سنی ایران نمونه جمعیتهای سریعا در حال رشد را تصویر میکند. در این دوره 45 درصد از جمعیت زیر 15 سال (کودک) بود، در حالی که جوانان (29-15 ساله) و بزرگسالان (54-30 ساله) هر یک در حدود یک چهارم جمعیت را تشکیل می دادند و افراد بالای 55 سال کمتر از 10 درصد از جمعیت را شامل میشدند (به نمودار شماره 3 الف نگاه کنید). هر دیدار کنندهای از ایران در سالهای دهه 1360 به سادگی غلبه کودکان را در ترکیب جمعیت ملاحظه می کرد. اما از نظر دیدار کننده امروزی بجای کودکان، این جوانانند که در خیابانهای ایران بسیار محسوس اند. شناخت معمولی یک جمعیت جوان با سهمی بالا برای افراد زیر 30 سال از این وجه تمایز در ترکیب جمعیت ایران غافل است (در ایران در هر دو دوره این سهم مشابه و در حدود 60 درصد بود). چرخش معنا داری که در طی سالهای آخر دهه 1990 در ساختار سنی رخ داد، کاهش سهم کودکان و افزایش سهم جوانان به رقم بی سابقه 35 درصد از جمعیت، نتیجه مستقیم انقلاب باروری یک دهه پیش از آن است که عواقب آن کاملا به آینده تسری خواهد یافت. از سال 1389 همراه با رسیدن گروههای سنی کوچک اندازهتر متولد دهه 1370 و سالهای پس از آن به سن جوانی، سهم جوانان شروع به کاهش کرده و نهایتا به 20 درصد، همانند کشورهای پیشرفته، میرسد. اما سهم افراد بزرگسال که در آن زمان اکثریت جمعیت شاغل را تشکیل خواهند داد با افزایشی پیوسته به بیش از 45 درصد بالغ خواهد شد. این افزایش میتواند در مقابل نسبت فزاینده جمعیت مسنتری که که در مقیاسهای بزرگتری بازنشسته خواهد شد تعادلی ایجاد کند.
نمودار شماره 3 - ساختار سنی در طی 3 دوره
الف. گذشته
. ب. مرحله گذار
. ج. آینده
منبع: سازمان ملل، چشماندازهای جمعیت، چاپ 2008
نتیجه مهمتر جابه جایی پیش رو در ترکیب جمعیت، به عنوان نمونه افزایش جمعیت بزرگسالان، رشد سریع اقتصادی میبود اگر - یک اگر بزرگ - جوانان این نسلها مهارتهای شایستهای فرا گرفته، نگرشی مثبت به کار کسب کرده، و آماده به دست گرفتن پست های مدیریتی کشور بودند. صرف ارقام بسیار هشدار دهنده است: نسل جوان کنونی، که تا سال 1404 در نیمه راه شغلی خود خواهند بود، از نظر تعداد با جمعیتی که هم اکنون دولت و اقتصاد را می چرخاند برابری میکند. با کمال تاسف برای کشورمان، نگرش نسلهایی که در جایگاه به دست گرفتن رهبری کشور هستند عمدتا در "دوران انتظار" شکل گرفته است - زمانهای طولانی انتظار برای اولین شغل عادی، انتظار برای ازدواج، و انتظار برای داشتن یک زندگی مستقل.
تجربه اشتغال جوانان
در دوره آماری 1385-1375 جمعیت در سن کار ایران (15 تا 64 سال) به میزان 3.9 درصد رشد داشت، رشدی بیش از دو برابر رشد عمومی جمعیت. رشد نیروی کار اندکی کمتر و به میزان 3.7 درصد در سال بود زیرا تعداد فزایندهای از جوانان زمان طولانیتری به تحصیل پرداختند که منجر به تاخیر در ورودشان به نیروی کار شد. اگر چه طی این دوره اقتصاد کشور از رشد بالایی برخوردار بود، اما برای جذب سیل کارگران جدید ناتوان بود. اقتصاد کشور با نرخ 5 درصد در سال رشد داشته و تعداد 5.9 میلیون شغل جدید ایجاد کرد (4.8 میلیون شغل برای مردان و 1.1 میلیون شغل برای زنان). اما نرخ کلی بیکاری از 9.8 درصد به 12.7 درصد افزایش یافت. در مقیاسهای بین المللی ارقام فوق ارقام بالای بیکاری محسوب میشوند اما این ارقام وضعیت بیکاری حتّی افزونتری را که رویاروی مردان و زنان جوان ایرانی است پنهان میکند. جوانان زیر 30 سال در حدود 70 درصد بیکاران را تشکیل می دهند و بیش از 80 درصد افزایش بیکاران در دوره مورد بحث متعلق به این گروه است. نمودار شماره 4 نشان دهنده تغییر نرخ بیکاری به نسبت سن برای مردان و زنان در سالهای آماری 1385-1375 است.
نمودار شماره 4 - درصد افزایش نرخ بیکاری بر حسب سن، 1385-1375
منبع: سرشماری سالهای 1375 و 1385، مرکز آمار ایران
در حالی که رشد اقتصادی در دوره مورد بحث توانست نرخ بیکاری بزرگسالان را ثابت نگهدارد، در حدود 5 درصد، بیکاری جوانان در همین دوره بیش از 5 برابر این نرخ بود. تجربه زنان جوان در بازار کار حتّی از این بدتر بود و نرخ بیکاری آنان تا حد 50 درصد بالا رفت. علاوه بر فشار زیاد ناشی از عرضه بالا، علت عمده افزایش بار بیکاری تحمیل شده بر جوانان انعطاف ناپذیری بازار کار رسمی ایران است. در حالی که کارگران مسنتر مشاغل خود را در بلندمدت در اختیار دارند، کارگران جوانتر متحمل جابجایی و تغییر مکرر مشاغل خود می شوند. رشد تدریجی بیکاری در طی دو دهه گذشته آنگونه که در جدول شماره 1 آمده است با جزئیات بیشتر وخامت دورنمای بیکاری برای جوانان را، بویژه برای زنان و نیز مردان روستایی، از دهه 1360 نشان میدهد.
جدول شماره 1 - نرخ بیکاری جوانان بر حسب جنسیت
منبع: محاسبات نویسنده از دادههای بررسی درامد و هزینههای خانوارها عرضه شده بوسیله مرکز آمار ایران
نرخ بیکاری مردان جوان به تدریج از 13.7 درصد در سال 1363 به 19.2 درصد در سال 1385 افزایش یافته و در سال 1386 با رو به وخامت گذاشتن شرایط اقتصادی به 23.4 درصد صعود کرد. نرخ بیکاری زنان در دوره مشابه بیش از دو برابر شده از 16.9 درصد در سال 1375 به 37.9 درصد در سال 1385 رسیده و در سال 1386 به رقم 46.3 درصد سر زد. افزایش نرخ بیکاری تا سال 1385، دوران رشد قوی اقتصادی، را میتوان به افزایش ناگهانی شمار جوانان نسبت داده و افزایش سریع این نرخ در سال 1386 را با رکود اقتصادی مرتبط دانست. رکود اقتصادی از اوایل سال 1386 شروع شد، هنگامی که بانک مرکزی ایران به منظور مقابله با تورم ناشی از شکوفایی نفتی اعتبارات را کاهش داد. این رکود با سقوط قیمت نفت و تنگتر شدن تحریمهای اقتصادی بین المللی علیه ایران بدتر شد. کاهش رشد اقتصادی زنان و جوانان را بطور خاص در معرض آسیب جدی قرار داد.
ناهم گونی تجربه اشتغال برای جوانان و بزرگسالان انعکاس دهنده انعطاف ناپذیری بازار کار رسمی در ایران است. ساختاری که حق تقدم را به مسن ترها و شاغلین موجود میدهد، در حالی که تازه واردین مجبورند دورههای طولانی، ماهها بلکه سالها، به انتظار بنشینند تا شغلی برای خود دست و پا کنند. گزارش صالحی اصفهانی و اگل از میانگین طولانی مدت زمان بیکاری پس از فراغت از تحصیل حکایت دارد، در حدود سه سال در مورد کسانی که موفق نمی شوند بلافاصله پس از فارغ التحصیلی کاری به دست آورند . همچنین دادههای بررسی سازمان بین المللی کار از وضعیت جوانان ایران در سال 1383 نشان می دهد که پس از فراغت از تحصیل میانگین مدت بیکاری برای مردان 1.25 سال و برای زنان 3 سال است. به موجب این بررسی 60 درصد از فارغ التحصیلان در یک دوره یک ساله و 40 درصد باقی مانده در طول سال بعد موفق به یافتن شغلی شده، اما تعداد قابل توجهی نیز مجبور بودند تا سالها منتظر بمانند.
این بررسی میزان دوپارگی بین بازار کار برای جوانان و بزرگسالان را نیز آشکار میکند. در حالی که مشاغل بزرگسالان ثابتتر و نرخ ترک کار در نزد آنان پایینتر است، مشاغل جوانان اغلب موقتی بوده و آنان به طور متناوب بین بخشهای رسمی و غیر رسمی در چرخشاند. این دو پارگی نتیجه قوانین کاری است که با بالا بردن هزینههای برکناری کارگران مسنتر از مشاغل آنان پاسداری میکند در حالی که به کارفرمایان اجازه می دهد با عقد قراردادهای زیر یک سال با کارگران جوان از چنین هزینههایی اجتناب کنند. انعطاف پذیری قراردادهای کوتاه مدت مورد استقبال کارفرمایان است زیرا آنان به علت هزینههای متغییرشان نیازمند انعطاف در استخدام و اخراج کارگرانند. با این همه از آنجا که همه مشاغل نیز مناسب واگذاری در قراردادهای کوتاه مدت نیستند، جوانانی که موفق به یافتن مشاغل ثابت پس از فارغ التحصیلی نیمشوند مجبورند به مشاغل غیر رسمی-تر مانند مسافرکشی و بارکشی یا تدریس خصوصی روی آورند، مشاغلی که فاقد چشماندازی دراز مدت برای کمک به مردان جوان برای ازدواج، تشکیل خانواده، و تکمیل دوره گذار به بزرگسالی است.
همچنین بازار کار بین مردان و زنان نیز دو پاره است. هنجارهای اجتماعی در ایرن مهمترین وظیفه زن را مادر بودن و خانهداری میدانند. از میان مشاغل خارج از خانه نیز تنها برخی از آنان مناسب زنان دانسته می شود، از جمله تدریس، پرستاری، و سایر مشاغل یقه سفید. در نتیجه سهم زنان در بازار کار در حدود یک چهارم سهم مردان است. با این همه گروههای سنی جوانتر در حال افزایش سهم خود بودهاند (13). افزایش سریع بیکاری زنان جوان در سال 1386 احتمالاً به این علت است که، همراه با رکود، مشاغل دولتی و دیگری مشاغل یقه سفید کمیابتر شدهاند.
آیا آموزش به کاریابی جوانان کمک میکند؟
در بیشتر جوامع به مردان جوانی که قادر به کاریابی نیستند توصیه می شود در زمینهای آموزش ببینند. بنظر میرسد که چنین توصیهای بخش بزرگی از جوانان آموزش دیده و بیکار ایرانی را بکار نمی اید. طی دو دهه گذشته ایران در زمینه آموزش رشد سریعی را تجربه کرده است. پس از انقلاب خانوادهها با بهرهمندی از زاد و ولد پایین پیشین و نیز گسترش استخدام دولتی به سرمایهگذاری در آموزش فرزندان خود پرداختند. مبانی برابر طلبانه انقلاب اسلامی و تاکید ان بر اقشار کمتر بهرهمند در پیوستن خانوادههای اقشار پایین شهری و مناطق روستایی به مسابقه آموزش فرزندانشان اهمیتی ویژه داشت. افزایش سریع میانگین سالهای مدرسه برای گروههای مختلف سنی 29-22 ساله مرد و زن که در نمودار شماره 5 آمده است به روشنی پدیده فوق را نشان میدهد. جوانترین گروههای سنی، آنان که پس از 1358 به دنیا آمدهاند، در مقایسه با والدین خود که در سالهای دهه 1338 متولد شدهاند افزایش فوق العاده در آموزش داشتهاند. با این همه در حالی که آموزش بطور متوسط منجر به افزایش دستمزدها شده است، مزایای ان در امر اشتغال تحقق نیافته است. جدول شماره 2 نرخهای بیکاری برای جوانان 29-20 ساله را با توجه به سطح آموزش و جنسیت نشان میدهد. بدترین شرایط اشتغال از ان دیپلمههاست با نرخهای بیکاری 23.1 درصد در مردان و 50.7 درصدی در زنان برای سال 1385. در خلال سالهای 1385-1375 شرایط استخدامی بیش از همه برای فارغ التحصیلان دانشگاهی به وخامت گرویده، نرخ بیکاری در مردان 4.2 در درصد و در زنان 34.1 درصد افزایش یافت. به همین طریق آموزش موجب کاهش مدت زمان انتظار برای نخستین شغل در نزد جوانان نشد. کوتاهترین زمان انتظار برای نخستین شغل از ان افرادی با آموزش ابتدائی، و بلندترین زمان انتظار متعلق به کارگران جوان دیپلمه است.
نمودار شماره 5 - میانگین سالهای آموزش در مدرسه بر حسب سال تولد
جدول شماره 2 - درصد بیکاری جوانان بر حسب آموزش
توضیح: برای مقایسه تحصیلات دانشگاهی با سایر سطوح آموزشی در این جدول سن جوانان 29-20 تعریف شده است.
منبع: محاسبات نویسنده از دادههای بررسی درامد و هزینههای خانوارها عرضه شده بوسیله مرکز آمار ایران
بخش بزرگی از بهرهوری پایین آموزش در ایران به این علت است که مدارس نه برای آموزش محصلین جهت کار در بخش خصوصی در حال ظهور بلکه برای اشتغال بکار آنان در بخش دولتی سازماندهی شدهاند. آنچه محصلین در مدرسه فرا میگیرند چیزی نیست که بعدا به ان نیاز دارند. در نتیجه سیستم آموزشی ایران بیشتر به یک کارخانه عظیم مدرک سازی شباهت دارد تا به بخش پویایی که وظیفه آموزش کارگران در مهارتهای مورد نیاز اقتصاد جهانی را بعهده دارد. این واقعیت را در نظر داشته باشیم که تدریس مناسب زبان انگلیسی و مهارتهای کامپیوتری برای اکثریت محصلین فعالیتی فوق برنامه است و تنها در دسترس کسانی قرار دارد که والدینشان از توانایی پرداخت شهریه دورههای شبانه و تابستانی در موسسات آموزش خصوصی برخوردارند. پاسخ بخش رسمی آموزشی به مساله رشد سریع عرضه جوانان آموزش دیده اما بیکار، ساخت و تاسیس موسسات بیشتر آموزش عالی جهت جذب این جوانان است. در ده سال گذشته تعداد کسانی که وارد موسسات آموزش عالی دره فوق لیسانس می شوند بیش از دو برابر شده است. علاوه بر این به علت بیکاری فزاینده در میان فارغ التحصیلان مقطع لیسانس، تقاضا برای آموزش در مقاطع بالاتر از لیسانس رشدی بادکنکی داشته است. تعداد متقاضیان امتحانات ورودی سراسری برای مقاطع بالاتر از لیسانس در سال 1388 به رقم 830،000 رسید (تنها 6 درصد از آنان پذیرفته میشوند) (16). این تعداد 46 در صد بیشتر از متقاضیان 2 سال پیش از ان، و دو برابر تعداد متقاضیان 5 سال پیش از ان است. با چنین نرخ رشدی تعداد متقاضیان تحصیل در مقاطع بالاتر از لیسانس به زودی با تعداد متقاضیان مقطع لیسانس برابری کرده (در حدود 1.3 میلیون در سال 1388) و چرخ بازی آموزشی در مقیاسی بالاتر به گردشی بازگشت ناپذیر میرسد. چنانچه اقتصاد به رشدی سریع بازنگردد و تقاضا برای لیسانسهها بطور جدی افزایش نیابد تمامی این گسترش در سیستم آموزشی موجب می شود که لیسانسههای بیکار امروزی تبدیل به فوق لیسانسها و دکتراهای بیکار فردا شود.
بیکاری و خاستگاه اقتصادی
یکی از سوالات آزاردهنده، ناشی از بیکاری بالای جوانان در ایران و در سایر کشورهاری ثروتمند نفت خیز خاور میانه، تاثیر دستمزد پایه بالا یا آن چیزی است که اقتصاددانان حداقل دستمزد برای تمایل فرد به کار می دانند. اگر جوانان دارای امکاناتی برای تامین زندگی خود باشند، امکاناتی مانند دریافت پول از خانواده و یا از دولت، در آن صورت آنان دستمزد پایه بالایی داشته و انگیزه کمتری برای کار دارند. لذا دستمزد پایه بالا منجر به انتظار طولانی برای یافتن کاری مناسبتر و یا جستجوی فعال برای یافتن شغلی در حد انتظار میشود. بنابرین بطور طبیعی این سوال مطرح می شود که شاید نرخهای بالای بیکاری جوانان در کشورهای نفتخیز ثروتمند، به ویژه در میان کشورهای خلیج فارس که وارد کننده نیروی کار هستند، ناشی از دستمزد پایه بالا باشد. راس فرضیه مشابهی را برای توضیح شرکت پایین زنان در نیروی کار در کشورهای نفتخیز خاورمیانه پیش میکشد. همچنین دستمزد پایه بالا آن گونه که در مورد ایتالیا مورد بحث قرار گرفته است (ماناکوردا و مورتی، سال 2006) میتواند در نتیجه تمایل والدین به حمایت مالی از فرزندان خود تا سالها پس از 20 سالگیشان باشد. در ایران سهم مردان و زنانی که با خانواده خود زندگی می کنند در طول زمان افزایش یافته (نگاه کنید به جدول شماره 3). این مساله حاکی از آن است که علت زندگی کردن فرزندان با والدین خود به مدت طولانیتر نه ناشی از تمایلات و رجحان والدین، بلکه ناشی از تغییر شرایط اقتصادی است. در سال 1375 تعداد 44.3 درصد از مردان 29-25 ساله با والدین خود زندگی می کردند در حالی که در سال 1386 این تعداد به 56.2 درصد رسید. برای زنان این سهم به ترتیب 16.3 و 29.8 درصد است. افزایش سهم مردانی که بین سالهای 1385 و 1386 با خانوادههای خود زندگی میکردند، آن گونه که در جدول شماره 3 آمده است، به احتمال بسیار زیاد ناشی از بدتر شدن شرایط اقتصادی در سال 1386 است.
جدول شماره 3 - درصد جوانان شهری (25-29 ساله) که با والدین خود زندگی میکنند
منبع: محاسبات نویسنده از دادههای بررسی درامد و هزینههای خانوارها عرضه شده بوسیله مرکز آمار ایران
شواهد نشان داده است که دستمزد پایه بالا، که میزان آن را تحصیلات پدر بعنوان منبع تامین خانواده تامین میکند، باعث تاخیر در گذار از تحصیل به کار و به ازدواج می شود (19). به منظور ایجاد ارتباط نزدیکتر بین جایگاه اقتصادی و بیکاری از میزان هزینههای سرانه خانوادههایی استفاده کردم که جوانان، خواه به عنوان رئیس خانواده و خواه بعنوان فرزند وابسته، در آنها زندگی میکنند.جدول شماره 4 بر پایه قدرت خریدی معادل 10 دلار آمریکا در روز، نرخ بیکاری جوانانی را که در خانوادههای فقیری یا طبقه متوسط پایین زندگی میکنند با نرخ مشابه برای جوانانی که در خانوادههای طبقه متوسط بالا و نیز بالاتر از آن زندگی می کنند مقایسه میکند. در سال 1362 جوانانی از هر دو جنس (زن و مرد) در حالی که در خانوادههایی با پیشینه متفاوت زندگی میکردند با احتمال بیکاری مشابهی روبرو بودند، در حدود 13-10 درصد. اما در سال 1385 نرخ بیکاری مردان و زنان جوانی که در خانوادههای فقیری زندگی میکردند در حدود 50 درصد افزایش یافت، در حالی که برای گروههای صاحب درآمد بالاتر این نرخ اساسا بدون تغییر مانده بود. پس از 1375، همراه با افزایش نرخ بیکاری در میان همه گروهها، شرایط نامساعد گروه کم درآمدتر برای مردان پایدار ماند. اما در مورد زنان نرخ بیکاری برای آنان که در خانوادههای با درآمد بالا زندگی می کردند بالا رفته و طی سالهای 1385-1375 سه برابر شده از 12.5 درصد به 37.9 درصد رسید. توضیح اینکه چرا بیکاری در میان زنانی با پیشینه طبقه متوسط بیشتر از بیکاری زنانی با پیشینه فقیر است بایستی در تعادل عرضه و تقاضا در بازار کار جستجو شود. اول، همان گونه که در پیش ذکر کردم، بازارهای کار به مقدار معتنابهی برای مردان و زنان جداسازی شدهاند. دوم، بعلت اینکه مشاغل دلخواهتر دولتی نمی توانند به شکل نامحدودی گسترش یابند، نرخ شرکت زنان تحصیل کرده با پیشینه طبقه متوسط، به ویژه زنان مجرد در نیروی کار، همان گونه که پیش از این آمد، در طول زمان افزایش یافته است. نهایتا، به نظر میرسد که رکود اقتصادی سال 1386 به چشماندازهای بازار کار برای هر چهار گروه ضربه زده است.
جدول شماره 4 - درصد بیکاری جوانان بر حسب جایگاه اقتصادی خانواده
منبع: محاسبات نویسنده از دادههای بررسی درامد و هزینههای خانوارها عرضه شده بوسیله مرکز آمار ایران
جوانان اقشار اقتصادی پایینتر در دراز مدت به علت تحصیلات کمتر در مشاغل پایینتری استخدام می شوند. اگر چه تحصیلات این اواخر در هموار سازی گذار به استخدام مزیتی به حساب نیامده است، اما در درازمدت امتیازی قطعی محسوب می شود. در سالهای اخیر علیرغم این واقعیت که در ایران آموزش عمومی از مهدکودک تا دانشگاه رایگان است، به علت تاثیر فزاینده مدارس خصوصی و تدریس خصوصی در رقابت برای ظرفیتهای محدود دانشگاههای دولتی برابری فرصتهای آموزشی کاهش یافته است. شواهد حاکی از آن است که احتمال ورود به دانشگاه (دولتی یا خصوصی) با تحصیلات والدین افزایش می یابد و این خود در حکم مجوزی برای استفاده از منابع خانواده است. به همان اندازه که در طول زندگی تحصیلات دانشگاهی موجب بهبود دستمزدها و چشماندازهای استخدامی برای جوانان می شود، جوانانی با پیشینه پایینتر مالی، که ممکن است پس از ترک مدرسه دوران گذار سریع تری به کار داشته باشند، در زندگی بعدی با محرومیت مواجه خواهند بود.
ازدواج
تاثیر ترکیب ویژه جمعیت ایران بر بازار ازدواج مشکلات جوانان را به نوعی وخیمتر کرده است. در ایران، مانند دیگر کشورهای خاور میانه، هنجار ازدواج این است که مردان چندین سال از زنان خود مسنتر باشند. در نتیجه گروههای سنی مونث متعلق به نسل ازدیاد زاد و ولد زودتر از همتایان مذکر خود به سن ازدواج می رسند. این امر به شکلی بسیار چشم گیر در میان زنانی دیده می شود که در سالهای ازدیاد زاد و ولد یعنی بین سالهای 1361-1357 به دینا آمدهاند و جمعیت آنها در سرشماری سال 1385 نزدیک به 4 میلیون رقم زده شد. اگر قرار باشد این زنان با مردانی ازدواج کنند که فرضا 5 سال مسنتر باشند، در این صورت آنان در مقابل گروه سنی کوچک اندازهتر مردانی قررار می گیرند که تعدادشان 3 میلیون نفر است و چند سالی پیش از ازدیا زاد و ولد به دنیا آمدهاند. لذا با 25 درصد کمبود مرد مواجه میشوند. نمودار شماره 6 با استفاده از برآوردهای جمعیتی تهیه شده به وسیله سازمان ملل (2008) و با فرض 5 سال اختلاف سنی در ازدواج نسبت مردان در سن ازدواج (29-25 ساله) به زنان در سن ازدواج (24-20 ساله) را ترسیم میکند. این نمودار نشان دهنده تغییرات زیادی در طول زمان است. همانگونه که نمودار نشان میدهد پدیده "مضیقه ازدواج" سالهای اخیر در حقیقت نقطه اوج شرایطی است که به علت افزایش نرخ زاد و ولد دهها سال به طول انجامیده است. جالب توجه آنکه کاهش سریع باروری در دهه 1370 در مدت کوتاهی این شرایط را معکوس میکند. انتظار میرود 20 درصد کمبود مرد در سال 1389 به 40 درصد کمبود زن تا سال 1399 تغییر یابد! احتمالا افزایش عدم تعادل در بازار ازدواج طی دهه گذشته به بالا رفتن سن ازدواج، بویژه در نزد زنان، کمک کرده است.
نمودار شماره 6 - عدم تعادل در بازار ازدواج: کمبود مرد
نسبت تعداد مردان 29-25 ساله به زنان 24-20 ساله
منبع: چشماندازهای جمعیت از نظر سازمان ملل، چاپ 2008
نمودار شماره 7 سهم مردان و زنان در ازدواج را بر مبنای گروهبندی بر حسب تاریخ تولد و بر مبنای سن نشان میدهد. بعنوان مثال 73.7 درصد از مردان متولد سالهای 1343-1339 در 25 سالگی ازدواج کردهاند، در مقایسه با 40.1 درصد از کسانی که در سالهای 1363-1359 متولد شدهاند، یعنی کاهش 35 درصدی.
نمودار شماره 7 - تاخیر در ازدواج: درصد ازدواج بر مبنای گروهبندی جنسیتی و بر حسب سن
مرد
زن
منبع: محاسبات نویسنده از دادههای بررسی درامد و هزینههای خانوارها عرضه شده بوسیله مرکز آمار ایران
در گروههای مشابه زنان کاهش در سهم ازدواج تا سن 25 سالگی در دورههای مشابه کمتر بوده و به 20 درصد میرسد، از 85.8 درصد به 65.5 درصد.
همانگونه که قبلاً اشاره شد تاخیر در ازدواج طی دو دهه گذشته نزد زنان ایرانی با دو عامل عمده رابطهای نزدیک دارد: کاهش زاد و ولد و افزایش تحصیلات. سوال مهم این است که چه میزان از افزایش در سن نخستین ازدواج ناشی از این تغییرات است، امری که میتواند داوطلبانه و دلبخواه باشد. و چه مقدار به علت محدودیتهای اعمال شده از سوی عدم تعادل سنی، فقدان شغل، و فقدان مسکن است که امری غیر داوطلبانه به حساب آمده و منشای برای سختیهای زندگی است. با توجه به تفاوت ماندگار سن زوج ها به هنگام ازدواج کمتر تردیدی باقی می ماند که پدیده "مضیقه مردان" به فرصتهای زنان در ازدواج لطمه زده است و لذا تاخیر در ازدواج برای زنان قطعا غیر داوطلبانه است. اما شواهد عوامل اقتصادی حاکی از اثرات دوگانه آن است. اگل و صالحی اصفهانی شواهدی ارائه می کنند که به موجب آن داشتن یک شغل خوب (یعنی شغل رسمی و دائمی) احتمال ازدواج را در نزد مردان افزایش می دهد. اما اشتغال در زنان آثاری مخالف دارد و احتمال ازدواج آنان را کاهش می دهد. علاوه بر این آنان هیچ گواهی نیافتند مبنی بر اینکه پیشینه خانوادگی - تحصیلات پدر - بر زمان ازدواج اثرگذار باشد.
شواهد ناشی از دادههای درامد و هزینههای خانوارها نشان میدهد که بین سن ازدواج و منابع خانوادگی نیز ممکن است رابطهای وجود داشته باشد. جدول شماره 5 سهم جوانان مجرد 29-25 سالهای را نشان میدهد که در خانوارهایی با مقادیر متفاوت هزینههای سرانه زندگی میکنند (بعنوان فرزند یا رئیس خانواده). در سال 1363، پیش از افزایش ناگهانی تعداد جوانان، مردانی از خانوادههای مرفهتر، شاید به علت دنبال کردن تحصیلات بیشتر، دیرتر ازدواج کردهاند. اما این الگو در سال 1386، یعنی در اوج افزایش ناگهانی جوانان، ناپدید شد. مردان جوان، بر آمده از کلیه گروههای درآمد، ازدواج را بیشتر به عقب انداختند و به نظر میرسد تفاوت این امر در افراد برآمده از پیشینههای فقیر و غنی حذف شده است.
جدول شماره 5 - ازدواج و منابع خانوادگی: درصد سهم جوانان ازدواج نکرده 29-25 ساله
منبع: محاسبات نویسنده از دادههای بررسی درامد و هزینههای خانوارها عرضه شده بوسیله مرکز آمار ایران
در مساله بیکاری موقعیت زنان از مردان متفاوت است. در سال 1363 به استثنای 20 درصد بالای صاحبان درآمد هیچ گونه گواهی مبنی بر مرتبط بودن زمان ازدواج و پیشینه خانوادگی وجود ندارد. زنان متعلق به همه گروههای درآمد زود ازدواج کردند به نحوی که تنها کمتر از ده درصد از زنان پیش از 30 سالگی ازدواج نکرده بودند. تا سال 1376 سهم زنان ازدواج نکرده تا 30 سالگی دو برابر شده بود و تفاوت بین فقیر و غنی در این مورد کم بود. اما به سال 1386 که میرسیم رابطه معکوسی بین نسبت زنان ازدواج نکرده و مرتبه آنان در 5 گروه 20 درصدی درآمد پیدا می شود. بیش از 36 درصد زنان 20 درصد پایین درآمد ازدواج نکرده بودند در حالی که این رقم در مورد 20 درصد بالای درآمد 47.4 درصد بود. از آنجا که عدم تعادل سنی در بازار ازدواج به یکسان روی همه زنان اثر گذار بوده و تفاوت در تحصیلات و باروری نیز در همه گروههای درآمد مشابه بود، این واقعیت که زنان فقیرتر دیرتر ازدواج کردند حکایت از آن دارد که عوامل اقتصادی به مشکلات گذار زنان به ازدواج افزودهاند.
بازار ازدواج نشان داده است که در پاسخ به افزایش ناگهانی تعداد جوانان نسبت به بازار کار از انعطاف پذیری بیشتری برخوردار است. فاصله سنی که مهمترین دلیل عدم تعادل در بازار ازدواج است در سالهای اخیر به نحو چشمگیری کاهش یافته است. جدیدترین دادههای انتشار یافته بوسیله اداره ثبت اسناد ایران نشان می دهد که در اکثر ازدواجهای ثبت شده در 9 ماهه اول سال 1388 تفاوت سنی صفر بوده است. زوجهایی که در سالهای دهه 1340 ازدواج کردهاند (شوهران در حدود سال 1320 متولد شدهاند) بطور متوسط در مناطق شهری 6 سال و در مناطق روستایی 5.5 سال فاصله سنی داشتهاند. اما بعلت فشارهای ناشی از نوگرایی و نیز عدم تعادل سنی ماندگار این فاصله به 3 سال در در هر دو مناطق شهری و روستایی کاهش یافته است.
جمعبندی
رابرت فوگل برنده جایزه نوبل اقتصاد مینویسد: "از آنجا که کارکنان جوانتر منبع ایدههای جدید هستند کند کردن روند برتری نسل بعدی ممکن است منجر به کند کردن آهنگ تغییرات تکنولوژیک شود" . جمعیت جوان بسرعت در حال افزایش، به دلایلی که فوگل برشمرده است و به دلایلی در رابطه با اندازه و کیفیت نیروی کار، میتواند موهبتی باشد. بلوم و ویلیامز خیزش سریع اقتصادی شرق آسیا در دهه 1360 را به گسترش جمیعت جوان در این کشورها نسبت میدهند (نگاه کنید به نمودار شماره 2 در مورد کره). مزایای بالقوه یک نیروی کار گسترش یابنده بیشتر خواهد بود چنانچه سهم افراد وابسته (پایینتر از سن اشتغال) در این نیروی کار بطور همزمان کاهش یابد. این امر هنگامی اتفاق میافتد که باروری بسرعت به طریقی کاهش یابد که پیش از رسیدن گروههای سنی بزرگ اندازهتر جوانان به سن بازنشستگی سهم جمیعت کودکان کاهش یابد. موهبتی افزونتر، همانگونه که مدلهای رشد بکر و دیگران و نیز لوکاس نشان داده، این است که کاهش باروری با افزایش سرمایهگذاری در آموزش کودکان همراه شود. وقتی چنین شرایطی فراهم شود یک کشور در جایگای ایدهآل برای بهره برداری از مزایای گذار ترکیب جمیعت خود قرار دارد، آنچه که پاداش موهبت ترکیب جمیعت نامیده میشود. ایران دقیقاً در چنین جایگاه بی همتایی قرار دارد، اما افسوس، همانگونه که در این مقاله استدلال کردم، این کشور همچنین در جایگاه از دست دادن موهبت خود قرار دارد.
گذار جمیعتی ایران احتمالا این کشور را از سریعترین رشد گروههای سنی جوان در جهان برخوردار کرده است. این امر، زمانی که سهم جمیعت وابسته پایین است، سهمی تاریخی و بی سابقه از کل جمیعت را نسیب جوانان میکند. این جوانان از نظر تعداد با کارکنان سنین بالاتر فعلی (54-30) برابری کرده و از نظر تحصیلات آنان را پشت سر میگذارند. در 15 سال آینده گروههای سنی جوان کنونی با رسیدن به سن بزرگسالی بر کسانی که هم اینک چرخهای اقتصادی ایران را در دست دارند، حداقل از نظر تعداد، غلبه خواهند کرد. اما، همانگونه که پیش از این گفته شد، عوامل متعددی که گذار آنان را به دوران بزرگسالی سد کردهاند مانع چنین غلبهای خواهند شد. از هر پنج جوان در سالهای آخر پیش از سی سالگی یک نفر بیکار و از هر دو جوان یک نفر ازدواج نکرده و با والدین خود زندگی میکند. پس از صرف سالهای مدرسه در تدارک و آمادگی برای امتحانات سراسری گوناگون، به آنان گفته میشود باید سالیانی دیگر صرف کنند تا بتوانند از فرصتهایی که بعنوان شهروندان بزرگسال در اختیار آنان گذاشته میشود بطور کامل بهرهمند شوند و بتوانند در زندگی اجتماعی - اقتصادی کشورشان شرکت فعال داشته باشند.
میتوان عمدتا ترکیب جمیعت را موجب چنین تجربه گذار حیرت انگیزی که بدرستی "دوران انتظار" نامیده شده است دانست. به این عامل باید اقتصاد کم تحرک کشور را که نمی تواند به اندازه کافی شغل ایجاد کند، و نیز بازارهای کار غیر قابل انعطاف را که مانع رقابت جوانان با کارگران مسنتر برای مشاغل موجود می شود اضافه کرد. بازارهای کار ایران تناسبی با جذب جمیعت جوان بسرعت در حال رشد این کشور ندارند و بازار ازدواج نیز مناسب برخورد با عدم تعادل سنی نیست.
یک سوال پر اهمیت، سوالی فراتر از حوزه این مقاله، این است که "دوران انتظار" رفتار جوانان ایران را در مورد آینده کشورشان، و نیز تواناییشان را برای رهبری ملت و ساختن کشور، زمانی که طی دوو دهه آینده زمام امور کشور را در دست گیرند چگونه شکل می دهد. در حالی که این جوانان در انتظار جهش بروی صندلی راننده به سر میبرند، آیا در حال کسب تجربه لازم برای انجام وظایف پیشرو هستند یا برعکس بتدریج در حال از کف نهادن مهارتها و نیز امید به آینده و خوشبینی خویشند؟ در میان ناظران امور جوانان ایران افراد خوشبینی هستند که "دوران انتظار" را برای آنان به عنوان فرصتی میبینند تا در راه خود برای اکتشاف و بنا نهادن "اشکال افقی مشارکت" بتوانند "موسسات رسمی و اولیای بزرگسال امور" را دور بزنند. این ناظران حساسیت جوانان به مسایل سیاسی اخیر و به ویژه استفاده ماهرانه از تکنولوژی جدید را به عنوان نشانههایی از این امر می دانند که این جوانان، در حالی که راههای مرسوم گذار به بزرگسالی در برابر آنها مسدود شده است، به دنبال پیدا کردن و ساختن مسیرهای جدیدی بسوی آینده هستند. نظرگاه بدبینتر، آنچه که به برداشت من نزدیکتر است، از این احتمال میترسد که ایران فرصت استفاده از موهبت استثنایی ترکیب جمیعت را از دست بدهد. بدبینی تا اندازهای ناشی از این واقیعت است که جوانان ماهر در کاربرد تکنولوژی متعلق به قشر باریک بالایی جامعه ایران هستند، و در میان آنان به نسبتی که رویکردی مثبت در جستجوی راههای به چالش گرفتن و تغییر وضیعت موجود در پیش گرفته می شود، به همان نسبت مثالهایی از رویکردی مخرب در مواجهه با مشکلاتشان دیده می شود، مانند رویآوری به مواد مخدر .
به نظر میرسد دولت ایران به سهم خود از ایفای نقشی در توقف روند اتلاف موهبت عظیم ترکیب جمیعت عاجز باشد، موهبتی که عمدتا ناشی از سیاستهای عاقلانه دولتهای اسلامی پیشین در زمینههای آموزش، بهداشت، و برنامهریزی خانواده است . تلاش دولت احمدینژاد برای بهبود اشتغال و ازدواج برای جوانان موفقیت چندانی نداشته است. وجهه عمده سیاستهای اشتغال زایی او بر ارائه اعتبارات بانکی برای اشتغال و ازدواج تمرکز یافته است. برنامه اعتباری وسیعی برای آن چه که "طرحهای زود بازده" نامیده می شود، برنامهای که حق تقدم را به کسانی می داد که ایجاد اشتغال کردهاند، از سال 1385 تا کنون اعمال شده است. اما اطلاع چندانی از ابعاد یا اثربخشی این برنامه در دست نیست جز آن که در سال اول برنامه بانکهای دولتی تحت فشار دولت مبلغ 18 میلیارد دلار سوبسیدهای اعتباری در اختیار موسسات کوچک و متوسط قرار دادند که مصرف بخش عمده این اعتبارات حساب و کتاب مشخصی ندارد . این برنامه در سال 1387 به علت افزایش شکایتهای ناشی از عدم باز پرداخت وامها متوقف شده و بانک مرکزی به بانکهای کشور دستور داد اعتبارات را محدود کنند. گزارشها نشان میدهند که نرخ وامدهی به حدود 2 میلیارد دلار در سال کاهش یافته است . با فرو رفتن اقتصاد کشور در رکود از سال 1387 دورنمای بازپرداخت وامهای بانکها تیره تر شده و این امور موجب محدود شدن بیشتر اعتبارات شده است. برنامههای مشابه وامدهی برای ازدواج و مسکن نیز به علت مشکلات اداری و محدودیت اعتبارات دچار مشکل شده است. شگفت آنکه هم اینک (در اواخر سال 1389) زمینههایی که دولت و قانون گذاران را به خود مشغول کرده است دیگر حتی توجهی به مساله جوانان ندارد. سیاستهای ابتکاری جدید دولت را موضوعاتی از قبیل اصلاحات در یارانههایی که چندین دهه از عمر آن می گذرد، اصلاح قوانین خانواده و احیا رشد جمعیت در بر میگیرد اما هیچ گونه سیاستی برای نجات موهبت ترکیب جمعیت کشور در دستور کار نیست.
*مترجم:محسن صفاری
/3131
نظر شما