من‌که دولتی آدم نیستم؛ اما حتما تحمل رنج معنای سیاست نیست

این‌که از کدام دریچه به انسان و جهان نگاه کنیم سبب جهت‌گیری عمل‌مان می‌شود، دریچه‌ای که ما انتخاب می‌کنیم تعیین کننده وضع موجود و آینده است، حالا در عرصه کنونی دریچه نگاه نگارنده با دولتی‌ها فرق دارد، من به سبک و سیاق نقی معمولی در پایتخت به آن‌ها دولتی آدم می‌گویم.

من‌که دولتی آدم نیستم، درک من از سیاست محدود است، همین‌که رفاه را لمس کنم کافی‌ست، این‌که نگران دخل و خرج زندگی‌ام نباشم، از ترس مخارج درمان دردهایم را الکی به قلنج کردن یا سینه پهلو کردن نسبت ندهم، این‌که بتوانم با درآمدم کالای مورد نیازم را بخرم، حالا هرچی، از کتاب تا ظرف آشپزخانه، و دلهره‌ی سر سال رسیدن خانه اجاره‌ای‌ام را نداشته باشم، این‌ها از نظر من سیاست است.

من‌که دولتی آدم نیستم، که شب و روز دنبال توزیع کردن کمبودها باشم، حالا هرچی، یک‌بار کمبود برق را توزیع کنم، یک‌بار کمبود آب، یک‌بار هم کمبود بنزین، یا با هر کمبودی که مواجه شوم بلافاصله ستاد توزیع کمبود تشکیل بدهم. بالاخره سیاست عمق دارد، نگاه سطحی من فوق فوق‌اش این را درک کند که تحریم نعمت نیست، این‌که به ابعاد پر برکت تحریم پی ببرم شناخت عمیق‌تری از سیاست نیاز دارد.

من‌که دولتی آدم نیستم، گوهر سیاست از نظر من چیزی جز به‌روزی در زندگی نیست، آدم‌ها نباید برای زندگی کردن گرفتار ترتیبات نامنصفانه شوند، این محدودیت دانش سیاسی من است؛ نمی‌دانستم که تحمل رنج، تداوم رنج، انتقال رنج، حتی نادیده گرفتن رنج همان معنای سیاست است.

من‌که دولتی آدم نیستم، به‌گمانم می‌شد شهری داشت که در آن هوا برای نفس کشیدن وجود داشته باشد تا اهالی اوقات فراغت‌شان در شهر را بدون ماسک، با لبخند، بدون سوزش چشم و درد گلو قدم بزنند؛ اما گویی دنبال کردن میزان شاخص آلودگی، آن‌هم هر شب، و دعوت مردم به خانه ماندن هر روز، به‌دلیل آلودگی هوا سیاست‌گذاری است.

من‌که دولتی آدم نیستم، چون‌که ورزش به‌خصوص فوتبال را دوست دارم همیشه خیال‌بافی می‌کردم که یک روز فینال جام‌جهانی را در تهران، در استادیوم آزادی ببینم؛ چه می‌دانستم که بازسازی یک استادیوم تقریباً یک نیم فصل زمان می‌برد، حالا ساخت و سازش و میزبانی جام بماند.

من‌که دولتی آدم نیستم، خیلی مواقع فکر می‌کردم اگر حرفی، حدیثی، متری و معیاری با اقبال عمومی مواجه نشود چه‌کار باید بکنم؟ در همان عالم خامی به خودم می‌گفتم به اقبال عمومی احترام می‌گذارم، نمی‌دانستم که پافشاری کردن بر حفظ قانونِ بی اقبال، گلی از گل‌های باغ سیاست است.

از نگاه ساده من سیاست زشت نیست، چرک هم نیست، چاله کندن بلد نیست، برعکس ابزاری است برای پر کردن چاله‌ها، حالا این‌که سیاستمدار کدام سمت سیاست می‌ایستد انتخاب خودش است؛ حتما خاطرمان هست، آب خاک هوا و آتش عناصر چهارگانه حیات بودند، البته هستند، انگار انتخابِ برخی از میان این عناصر فقط آتش است، بدمند تا بسوزانند، اما وضعیت خاک و هوا و آب کشور چه‌طور است؟

*روزنامه‌نگار

کد خبر 1997073

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • IR ۱۶:۴۸ - ۱۴۰۳/۰۹/۲۵
    0 0
    باریکلا آقای گودرزی ولی اینا فقط فقر رو توزیع می‌کنن