ضرغامی: اگر قرآن امروز آمده بود مجوز چاپ نمی گرفت/ با هیتلر هم صبحانه می خورم/خاتمی نتوانست در سال ۸۸ تصمیم درست بگیرد

عزت الله ضرغامی در «کافه خبر» خبرآنلاین هم معتقد است «حوادث ۸۸ و کارنامه رسانه ای رسانه ملی، جزو افتخارات من است» هم می گوید«یک لحظه از مسیری که رفته ام پشیمان نیستم.»

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، «یک لحظه از مسیری که رفته ام پشیمان نیستم.» این جمله را عزت الله ضرغامی می‌گوید؛ او  که در چند روز گذشته مهمان «کافه خبر» شد، در یک گپ و گفت ۱۰۰ دقیقه ای هم از ریاستش بر صداوسیما و حوادث بعد از انتخابات ۸۸ حرف زد هم از احمدی نژاد، میرحسین موسوی، خاتمی و کروبی.

او در گفتگو با محمد مهاجری، عضو شورای سردبیری خبرگزاری خبرآنلاین، بیان کرد: «حوادث ۸۸ و کارنامه رسانه ای رسانه ملی، جزو افتخارات من است. خیلی سعی کردم با این روحیه ای که دارم بگردم که آیا اتفاق یا رفتاری را در آن دوره از صدا و سیما می‌توانم پیدا کنم که بگویم اشتباه کرده ام و، ولی پیدا نکردم. همه اش در بهترین وضعیت و درست بود.»

بحث که به صبحانه‌های سیاسی‌اش با اهالی سیاست رسید، تاکید کرد که؛ «شما بگویید هیتلر با شما صبحانه بخورد، قبول می‌کردم.»

به رضا پهلوی کنایه می زند و حسین شریعتمداری را خوش گوشت و شوخ طبع می داند، از منوچهر آتشی یاد می کند و از رأی دادن های چندین باره اش به قالیباف روایت می کند و ....

بخش اول از این گفتگو روز شنبه با تیتر « ضرغامی: اگر حرفی را که رهبری گفتند، من بزنم چه بلایی به سرم می آورند؟/ گفتند من وصله ناجور دولت رئیسی بودم/ مگر کمونیست‌ها در انقلاب نبوده اند؟ » منتشر شد. 

مشروح بخش دوم گفتگوی محمد مهاجری را با عزت الله ضرغامی در خبرگزاری خبرآنلاین می خوانید؛ {در کانال یوتیوب کافه خبر ببینید؛ اعترافات سیاسی عزت‌الله ضرغامی؛ نه اصولگرا هستم نه اصلاح‌طلب }

********

* شما صبحانه‌های کاری داشتید، آیا ایده شما بود؟

اصلا ایده نبود. جایی نشستیم و با برخی از افراد شروع به صحبت کردیم. می‌گفتند ناهار بدهید. گفتم پول نداریم. از کجا بیاوریم؟ صبحانه یک نان و پنیر و چای شیرین است. برخی هم مانند آقای شریفی نیا خودش هم نان می‌خرید. چند جلسه گذشت و دیدم که چیز خوبی است، آن را به یک فکت تبدیل کردم.

۹۵ درصد افراد خودشان تقاضای قرار صبحانه داشتند

*آیا کسانی هستند که از دنیا رفته باشند و پشیمان شده اید که با آن‌ها قرار صبحانه نداشتید؟

خیلی‌ها هستند. اولا صبحانه‌های من طوری بود که ۹۵ درصد خودشان تقاضای صبحانه داشتند. خیلی از اصلاح طلب‌هایی که الان هستند علاقمند بودند. تماس می‌گرفتند که شمایی که با همه صبحانه می‌خورید، ما هم یک سری حرف‌ها داریم. ۵ درصد را خودم به آن‌ها تماس می‌گرفتم و می‌گفتم اگر وقت دارید باهم صبحانه بخوریم و یک سری حرف‌ها را از زبان خودت بشنوم.

سینماروی حرفه ای بودم. تلویزیون نداشتیم. خانواده مذهبی بودیم و پدر ما به خاطر این که تلویزیون فاسد بود، هیچ وقت تلویزیون نخرید. ولی در سینما را نبسته بودند. لذا تقریبا همه فیلم‌های مهم قبل از انقلاب را دیده بودم. البته فیلم‌های فارسی در پیتی را علاقه نداشتم و نمی‌دیدم.

از دگراندیشان چطور؟

همه جور بودند.

اگر فردی مانند ابراهیم نبوی می‌خواست پیش شما بیاید، حاضر بودید با او صبحانه بخورید؟

بله.

چه می‌گفتید؟

اول می‌گذاشتم او حرف بزند.

شما بگویید هیتلر با شما صبحانه بخورد، قبول می‌کردم

او شروع به انتقاد از صدر تا ذیل نظام می‌کرد. اصلا با او برخورد داشتید؟

دورادور دیده بودم اما از نزدیک نه. اگر بخواهم اسم‌های تاریخی بیاورم، به حاشیه می‌رود. شما بگویید هیتلر با شما صبحانه بخورد، قبول می‌کردم. وقتی کتگوری تعریف کردید همین می‌شود. روزی یکی از مقامات بالای اطلاعاتی به من گفت که هر چه درموردت می‌گردیم  چیزی پیدا کنیم، چیزی پیدا نمی‌کنیم. البته شوخی می‌کرد.

ضرغامی: اگر قرآن امروز آمده بود مجوز چاپ نمی گرفت/ با هیتلر هم صبحانه می خورم/خاتمی نتوانست در سال ۸۸ تصمیم درست بگیرد/ مگر رضا پهلوی چه دارد؟

آقا، دلجویی خوبی از حاج غلام کرد

شاید هم جدی می‌ گفت.

اصلش شوخی بود. می‌گفت علتش این است که هر کاری می‌کنید بلافاصله رسانه ای و اعلام می‌کنید. یعنی مثلا می دانیم با عمادالدین باقی و حسین کروبی و عطریان فر و ابطحی صحبت می‌کنید. همه اینها باعث شد که من تایید صلاحیت نشوم. یا حتی به آقای کویتی پور، یک کلمه گفتم حاجی!  تو خودت قطاری. غلط می‌کند کسی که بخواهد تو را از قطار پیاده کند. کجا بوده است؟ با نوحه‌های تو بچه‌های مردم شهید شده اند. چیزی درموردش نوشتم. یک ماه بعد هم آقا به ایشان پیغامی دادند و از او دلجویی کردند. 

رضا پهلوی مگر چه دارد، جز این که به قول گروه اپوزیسیون، فقط شاهزاده است. یک گروه ۷ نفره درست کردند و دو روز بعد همه پاشیدند. هرکدامشان گفتند او چه کسی است که در این گروه هفت نفره آورده ایم و ادعا  می‌کند؟ جز این که زاده شاه است، چه ویژگی دارد که از او تبعیت کنیم؟ 

 نمی‌گویم آقا به خاطر توییت من دلجویی کردند. ولی توییت من این مسئله را بزرگ کرد و بعدا گزارشاتی به ایشان داده شد. آقا دلجویی خوبی از حاج غلام کرد. به او گفتند که تو حاج غلامی. داش غلام را فراموش کن. خیلی‌ها هنوز عشق داش غلام دارند. داش غلام را جوان ترها نمی‌شناسند....

سر کوچه ما مسجد بود. مکبر مسجد بودم. این طرف ما عرق فروشی بود و هر شب دعوا می‌شد و کافه را به هم می‌ریختند. ما با بچه‌ها پشت عرق فروشی می‌رفتیم و بدون بلیط، فیلم سینمایی می‌دیدیم. کافه را که به هم می‌زدند و صندلی از شیشه بیرون می‌آمد و می‌شکست عشق می‌کردیم.

پدرم به خاطر این که تلویزیون فاسد بود، هیچ وقت تلویزیون نخرید

* شما سینما می‌رفتید؟

بله – سینماروی حرفه ای بودم. تلویزیون نداشتیم. خانواده مذهبی بودیم و پدر ما به خاطر این که تلویزیون فاسد بود، هیچ وقت تلویزیون نخرید. ولی در سینما را نبسته بودند. لذا تقریبا همه فیلم‌های مهم قبل از انقلاب را دیده بودم. البته فیلم‌های فارسی در پیتی را علاقه نداشتم و نمی‌دیدم.

برخی روشنفکران و منتقدین ما مشهورند و خودشان می‌گفتند که صبح مقاله درمورد خانه دوست کجاست می‌نویسند و شب همه راکی رمبو می‌بینند. واقعا فیلم فارسی دوست نداشتم. لذا تمام فیلم‌های سینمایی موج نو را می‌دیدم و نقد می‌خواندم. مجله دختران و پسران می‌خواندم. کتاب زیاد می‌خواندم و رمان‌های پرویز قاضی سعید را هم می‌خواندم. منتظر بودم و تا در می‌آمد می‌خریدم. عشق می‌کردم. برخی اوقات دو سه بار می‌خواندم. الان باید به کسی جواب دهیم؟ اگر بخواهند رمان‌هایی که آقا خوانده را چاپ کنند، باید صد تا {اصلاح} بزنند. حتی قرآن را اگر خداوند متعال نفرموده بود و الان اگر کتابی مانند قرآن می‌آمد، برای چاپ مجوز نمی‌گرفت.

فیلم‌های مسعود کیمیایی را می‌دیدم و همه خوب بود. به ذائقه ما می‌خورد. عدالتخواهانه به معنای واقعی و فطری مردم کف خیابان است. از تنگسیر امیر نادری خوشم می‌آمد. تنگسیر ممکن است مقداری نقد به دین داشته باشد. اشکالی ندارد. اصلا اشکال فیلم است. ولی تنگسیر خیلی فیلم خوبی است.

فیلم‌های نادری مخصوصا دونده و سازدهنی خیلی خوب است. در برنامه هفت به فیلم منهتن اشاره کردم که به جشنواره کن رفت و قبول نکرد و گفت این سیاهی‌ها برای آمریکا است و اگر برای ایران بود پخش می‌کردیم. آقای کیارستمی جزییاتش را برایم نقل کرد. پاسخ سوال درمورد مرحوم نبوی را اینطور در نظر بگیرید که من حاضرم با هرکسی که بخواهد حرف بزند، صحبت کنم.

دادستان مرودشت باعث شد کنسرت علیرضا قربانی کنار ستون‌های تخت جمشید برگزار شود

* از این جهت پرسیدم که  وقتی شما صبحانه می‌گذارید، هدفی برایش طراحی کرده اید تا مثلا فرد بیاید و تخلیه شود؟یا این که فرد حرف‌هایی بزند و مخاطب‌هایی دارد که به آن‌ها منتقل کند. هدف شما چه بود؟

این یک گفتگو بود. از کلمه‌های کلیشه ای خوشم نمی‌آید. مثلا صبحانه می‌خواهیم بخوریم. برخی اوقات هم روی صبحانه زوم می‌کردند که حلیمش خوب نبود. خود آن یک موضوع بود. می‌خواهد فردوسی پور باشد یا مسعود کیمیایی. با همه در هر قشری صبحانه خورده ام. هر کدام هم موضوعیت داشته اند. هدف اصلی من از گفتگو، به عنوان فردی از داخل حاکمیت این است که می‌توانم تاثیر گذار باشم.

آقای اژه ای وزیر اطلاعات بود و به زور به خانه آقای موسوی رفت. قبول نمی‌کرد که ملاقات دهد. آقای اژه ای گفت سی نفر کشته شده اند. مگر می‌شود؟ ضرغامی می‌گوید من حرف های شما را پخش می‌کنم. ولی زنده نباشد...خودم به او گفتم کل صحبت‌های شما را پخش می‌کنم. ولی بگذار باهم ببینیم که آیا صحبت‌های شما می‌تواند به حفظ امنیت کمک کند یا خیر، بیشتر تحریک آن جریان می‌شود. مخالفت کرد و گفت می‌خواهم مستقیم با ملت حرف بزنم. اگر شما بودید این کار را می‌کردید؟

بعد از دوران هشت ساله صدا و سیما، در این کشور وزیر بوده ام. وزیر می‌تواند خیلی کارها را بکند. فردی می‌گفت آرزو دارد در تخت جمشید کنسرت بگذارد. گفتم چه کسی ممنوع کرده است؟ فوقش با فرماندار هماهنگ می‌کنیم. همین جا باید از دادستان مرودشت تشکر کنم که یک جوان خوب و فهمیده و کسی بود که پای کار من بود و باعث شد کنسرت علیرضا قربانی کنار ستون‌های تخت جمشید برگزار شود.

کسی باورش نمی‌شد. یک شب شش هزار نفر بودند. پشت تخت جمشید، بیابان بود. بعد از اغتشاشات هم بود. دیدم که زن و بچه تا ۱۲ شب بدون ذره ای حاشیه نشسته بودند. رئیس هتلداران آن جا می‌گفت که فقط به خاطر کنسرت قربانی، ۵۰ درصد ضریب اشغال هتل‌ها بالا رفت. به همین راحتی، تخت جمشید برای ما است و سنگین تر از علیرضا قربانی چه دارید؟ ممنوع بود.

آقای عارف در جلسه گفتند اصلاح طلب شده ای؟

اگر ادامه پیدا می‌کرد دوست داشتم کنار پاسارگاد هم برگزار شود. در جلسه ای آقای روحانی رئیس جلسه بود، مربوط به روز کوروش است که عده ای چند سال است آن جا شعار می‌دهند و دستگاه‌های اطلاعاتی آن را می‌بندند. از آبان گذشته بود و وزیر اطلاعات داشت در جلسه شورای انقلاب فرهنگی گزارش می‌داد که می‌خواستند آن جا دوباره شلوغ کنند و نگذاشتیم. آن روز بهانه ای آوردیم و تعطیل شد و نرفتند و منتفی شد و هورا بکشیم.

آن زمان هنوز وزیر نبودم. گفتم چرا دروغ می‌گویید؟ البته این حرف را نزدم که ضبط شود. بلند گفتم به طوری که آقای عارف در جلسه گفتند اصلاح طلب شده ای؟ گفتم چه ربطی به اصلاح طلبی دارد؟ حرف حق را می‌زنم. گفتم چرا وقتی می‌خواهید تعطیل کنید، صریح به مردم نمی‌گویید که این جا مشکل امنیتی دارد و امروز تعطیلش کرده ایم. سر جاده تابلو می‌زنید که کارگران مشغول کارند، جاده در دست تعمیر است. چرا دروغ می‌گویید؟ قرار نیست نظام دروغ بگوید. با صدای بلند بگویید امروز اینجا مشکل امنیتی دارد و ما مردم را احترام می‌کنیم. نمی‌گذاریم اذیت شود. امروز را تعطیل می‌کنیم و فردا دوباره بیایید.

 سینمای اجتماعی ما تعطیل شده است

نظام این‌ها را بلد نیست. روحانی هم باشد این اشتباه را می‌کند. فرد دیگری هم باشد، دستگاه‌های اطلاعاتی برایش چیزی در می‌آورند. با مردم خودمان روراست باشیم. کار سختی نیست. وقتی از اشتباهات خودم می‌گویم، می‌بینم اشتباه  بوده است. باید بگویم که مربای شیرین را به اشتباه نقد کردم. امروز دیدم خانم برومند درست می‌گوید. بله سیاسی حرف زد. امروز مانند مربای شیرین {نداریم}. سینمای اجتماعی ما تعطیل شده است و تبدیل به فیلم‌های طنز با این کیفیت شده که فروش‌های بالا می‌کند و فیلم‌های خیلی خوب ارزشی که مخاطب محدود تری دارد.

درمورد ابراهیم نبوی، با قلم او آشنا بودم. برخی مواقع، حرف هایش در شان یک نویسنده حداقل مقید به یک تعهدات قلمی نبود. بالاخره هر کسی که می‌خواهد باشد، در جامعه باید ارزش و احترامی بگذاریم. در فیلم‌های قدیمی جنگ جهانی که می‌بینیم، در همان کمپ اسرا، متفقین اسیر داده بودند و در آن‌ها فرماندهان بزرگ متفقین هم بود. این‌ها در همان زندان اسرا، بین کسی که سرباز و افسر بوده و کسی که ژنرال بوده تفاوت می‌گذاشتند و احترام می‌ گذاشتند.

حتی لباس مناسب تر با درجه بود و کاری اگر داشتند به او می‌گفتند. بالاخره ژنرالی در کنار بقیه اسرا بود. این چیزها اقتضائاتی دارد. وقتی می‌خواهید نقد کنید، ادبیات و اخلاق و مقدسات مردم مهم است. این از اشتباهات ابراهیم نبوی بود. راه دور نرویم. زمانی آقا فرمایشی کردند که تجربه، استدلال نمی‌خواهد.

گفتند منوچهر آتشی را چهره ماندگار کنید، گفتم نمی‌شود قانعم کردند

شما تجربه آقای منوچهر آتشی را در نظر بگیرید که جزو ارکان کانون نویسندگان بود. آدم بزرگی بود. قلم و حرف هایش (بزرگ بودند}. خود آن کانون، ضد انقلاب است. دو نفر – ساعد و سهیل- پیش من آمدند و گفتند که حال او را ما می‌دانیم. او حالش خوب نیست. دیگر نمی‌خواهد با این جماعت باشد. به تعبیر من، اگر بخواهم جسارت تندتر سیاسی کنم، او بریده است. اصلا خسته و پشیمان شده است که این همه سال از عمرش را با این جماعت سر کرده است. پیشنهاد دادند که امسال که چهره‌های ماندگار داریم، منوچهر آتشی را چهره ماندگار کنید. گفتم نمی‌شود. هیئت ژوری دارد و در جنبه‌های علمی و تخصصی و حواشی و صلاحیت‌های عمومی بررسی می‌شود. گفتند اگر شما بخواهید می‌توانید.

خیلی با من صحبت کردند و من را قانع کردند. گفتند اگر این کار را بکنید پشیمان نمی‌شوید. به او زنگ زدم و احوالش را پرسیدم. باورش نمی‌شد. روزی که جایزه گرفت، ۲۴ ساعت بعد از دنیا رفت. چند ساعت قبل از این که می‌خواستیم جایزه دهیم، مجری هم سهیل محمودی بود، {آتشی} تماس گرفت و گفت حالم بد است. دیالیز شده بود و کلیه هایش از بین رفته بود. رنگش زرد شده بود. گفت نمی‌توانم بیایم. ولی برای این که خیال نکنند که به عنوان اعتراض نیامده ام، متنی می‌نویسم. آن متن جزو اسناد انقلاب است. گفتم اشکال ندارد حتی اگر متن هم ندهید مهم نیست. متن را فرستاد که از قولش بخوانیم. دیدم خودش هم آمد. گفتم برای چه آمدی؟ گفت دیدم می‌توانم راه بیایم و آمدم. در ۲۴ ساعت آخر عمرش چطور می‌تواند بشود؟

یکی از آدم های بزرگ گفت باورم نمی‌شد که منوچهر آتشی از ضرغامی جایزه می‌گیرد

خیلی از دوستان من مجلس ششمی هستند. رابطه دوستی را حفظ کرده ایم. خانم فاطمه راکعی که رابطه اش از مجلس ششم با من خوب است، اگر اشتباه نکنم کنار منوچهر آتشی نشسته بود و حتی او را تنظیم می‌کرد. چون احتیاج به کمک داشت. وقتی اسمش را خواندم و از من جایزه گرفت، مانند یک بچه شروع به درد دل کرد. اسمش را بزرگی می‌گذارم که بزرگان ما ندارند. بزرگی کرد. من هم احترام کردم و جایزه را گرفت. متن را هم خواندیم. اول متن نوشته بود در مورد قلم می‌نویسم. در طول تاریخ، حکام ظلم و جور چه‌ها بر سر این قلم آوردند و قلم‌ها شکستند. آن هم با قلم منوچهر آتشی. از مظلومیت قلم می‌گوید. آخرش می‌گوید: (و اما اینک، در جمهوری اسلامی، حرمت قلم اینطور پاس داشته شده است).

شما بگویید هیتلر با شما صبحانه بخورد، قبول می‌کردم. وقتی کتگوری تعریف کردید همین می‌شود. روزی یکی از مقامات بالای اطلاعاتی به من گفت که هر چه درموردت می‌گردیم چیزی پیدا کنیم، چیزی پیدا نمی‌کنیم. البته شوخی می‌کرد. می‌گفت علتش این است که هر کاری می‌کنید بلافاصله رسانه ای و اعلام می‌کنید.

یکی از آدم‌های بزرگ، به من گفت که وقتی صحنه را در پخش مستقیم دیدم، باورم نمی‌شد که منوچهر آتشی از ضرغامی جایزه می‌گیرد. ولی آمد و از جمهوری اسلامی و تو جایزه گرفت. به خیلی از بچه‌هایی که ادعای انقلاب می‌کند بگویید که درمورد حرمت قلم چیزی بنویسند. اولا ببینید مانند او اعتقاد دارند و مانند او می‌توانند بنویسند؟ منوچهر آتشی تبدیل به یک فرد درست همراه مردم و نظام و رهبری شد. ۲۴ ساعت بعد که از دنیا رفت، در بوشهر دفنش کردیم.

عده ای تندرو از قدیم بودند که نگاهشان همان نگاه قبل به منوچهر آتشی بود که می‌گفتند اجازه نمی‌دهیم. استاندار آنجا به من زنگ زد و گفتم در تلویزیون تیزر پخش می‌کنم و یادش می‌کنم. تجلیل باشکوهی شد. باشکوه دفن شد. الان خیلی‌ها به مزارش می‌روند و فاتحه می‌خوانند. اسم فرد دیگری را نمی‌خواهم بیاورم. ولی می‌گویم همان زمان دو سه تا از این روزنامه‌ها که رفقای ما هستند، مطلب تند علیه من نوشتند که ضرغامی! این چهره ماندگار نبود. عیبی ندارد آن‌ها نظرشان را بگویند. آزادند که در این مملکت هرچه می‌خواهد بگوید. ولی در این مملکت، در مقابل اپوزیسیون و مخالفین، اولا راهبرد ما چیست؟‌ شاه راهبرد داشت. توده ای‌ها  مقاله نویس شاه شدند. ما برای اپوزیسیون راهبرد داریم؟‌ با بزرگان اطلاعاتی این کشور صحبت کردم و گفتند راهبردی نداریم. چه راهبردی؟

ضرغامی: اگر قرآن امروز آمده بود مجوز چاپ نمی گرفت/ با هیتلر هم صبحانه می خورم/خاتمی نتوانست در سال ۸۸ تصمیم درست بگیرد/ مگر رضا پهلوی چه دارد؟

رضا پهلوی مگر چه دارد، جز این که به قول گروه اپوزیسیون، فقط شاهزاده است

* چه اپوزیسیون داخل و چه خارج؟

بله – ای بسا خارج مهم تر باشد. بلکه اگر کسی مانند منوچهر آتشی مقداری حالش عوض شد، جایی باشد که بگوید به خاطر خدا و انسانیت و هرچه که می‌گویید، این کار را بکنید. ابراهیم نبوی را نمی‌شناختم.کسی مانند محمد مهاجری یا دیگران آمدند و گفتند که آقای ابراهیم نبوی کلا دپرس شده است و نمی‌خواهد با این جماعت عوضی باشد.

رضا پهلوی مگر چه دارد، جز این که به قول گروه اپوزیسیون، فقط شاهزاده است. یک گروه ۷ نفره درست کردند و دو روز بعد همه پاشیدند. هرکدامشان گفتند او چه کسی است که در این گروه هفت نفره آورده ایم و ادعا  می‌کند؟ جز این که زاده شاه است، چه ویژگی دارد که از او تبعیت کنیم؟ برخی از آقایان از شورای هفت نفره نگران بودند و پیش من آمدند که شورا درست شده است. گفتم ناراحت نباشید. این‌ها تهدید هستند؟ دو روز بعد هم که از هم پاشیدند، خود آن‌ها شروع به فحش دادن کردند. در این جمهوری اسلامی کجا را داریم که اگر کسی مقداری حالش بد بود و خواست تصمیم بگیرد، درموردش حرف بزنند؟ نداریم؟

  از آقای ابطحی پرسیدم که آن شب دستگیری، چطور دستگیرت کردند

* در برنامه صبحانه‌های شما اگر افرادی می‌خواستند با شما صحبت کنند، از قبل طراحی می‌کردید که چه از آن‌ها بپرسید؟

خیر! مگر این که برایم جالب باشد. مثلا از آقای ابطحی پرسیدم که آن شب دستگیری، چطور دستگیرت کردند؟ برایم مهم بود. بعد این که در سلول چطور به شما می‌رسیدند و بازجویی چطور بود؟ من از آن طرف قرائت رسمی نظام را می‌دانم. چه در زمانی که رئیس صدا و سیما بودم و صدا و سیما، محور تمام جلسات مهم امنیتی بود، عضو اکثر جلسات امنیتی بودم و همه قرائت‌های رسمی نظام را می‌دانستم.

وقتی آقای عطریانفر هم این‌ها را به من می‌گوید، او هم یک قرائت است. یعنی باید نگاهتان به مسائل اجتماعی، منشوری باشد. حاکمیت برای همه مردم است. آن را هم باید بشنویم.

همان سال اول و دوم که احمدی نژاد رای آورد، جریانات سیاسی دور احمدی نژاد، چقدر علیه صدا و سیما و ضرغامی، فعال بودند. سلسله مطالبی که خانم فاطمه رجبی را در دفاع از احمدی نژاد سرچ کنید که پای کار آقای احمدی نژاد بودند. یک روز هم پیش آقای هاشمی رفتم، نکته ای گفتند که این حرف‌هایی که آن خانم می‌نویسند، هم علیه من و هم علیه شما می‌نویسند.

همه حرف های حسین شریعتمداری را می دانم

* فرض کنید آقای حسین شریعتمداری در صبحانه شما شرکت کند. دوست دارید چه از او بشنوید و چه بپرسید؟

همه حرف‌های حسین شریعتمداری را می‌دانم. با او همیشه جلسه دارم.. حرف‌ها را می‌گیرم و آنالیز می‌کنم.

* انتقادهایی به او دارید؟

آقای شریعتمداری بسیار محترم هستند. خیلی شوخ طبع هستند. مانند خود من است و وقتی با او صحبت می‌کنم، برخی حرف‌های سیاسی را جوری می‌گوید که تا مدت‌ها با او حال می‌کنم. او خوش گوشت است. کسانی که می‌خواهند با کیهان با او ارتباط برقرار کنند باید بدانند که خلوت حسین شریعتمداری جور دیگری است. باهم به طور هفتگی جلسه داشتیم و همدیگر را می‌بینیم و معلوم است که نظرات من و حسین شریعتمداری بر هم منطبق نیست.اگر هم من بگویم او تکذیب می‌کند. او خیلی وقت‌ها در کیهان می‌گوید برخی از بچه‌ها بر ضد تو حرف می‌زنند و به آن‌ها می‌گویم اینطور نیست و اشتباه می‌کنند، ضرغامی درست است. 

او عباراتی می‌گوید که همینجا از حسین شریعتمداری تشکر می‌کنم. می‌گوید در کیهان از من دفاع می‌کند. این نشان می‌دهد که برخی دوستان – که عاشق همه آن‌ها هستم - روی من حرف دارند. من به اجتهاد معتقدم. وقتی می‌گویم با آقای عطریانفر و عمادالدین باقی باید صحبت کنم، برای این است که عماد حرف‌هایی زد و پرسیدم که آیا واقعا اینطور است؟ کسی که در زندان می‌رود، اولین حقوقش چیست؟ به او نمی‌دهید؟ به او منشور حقوق زندانی را نمی‌دهید؟ حضرت آقا قبل از انقلاب، مطلبی دارد که با زندانبان زمان شاه برخورد می‌کند.

ما جمهوری اسلامی هستیم، اگر کسی به زندان رفت او را همان اول توجیه نمی‌کنیم که حقوق شما این است؟ عماد قرائت دیگری می‌کرد. من بیانش نمی‌کنم که قوه قضاییه نخواهد جواب دهد. کاری نداریم، نگاه کنند و اگر انجام می‌دهند مخلص همه آن‌ها هستم. من و شما زندان نرفته ایم. اگر زندان برویم، از همان اول می‌نویسیم. چون یک مدیریت است. از بالا در مقامات قوه قضاییه یک جور فرمایش می‌کنند. در برخی از این فیلم‌های هالیوودی، فرد می‌خواهد رئیس زندان ‌شود و می‌گوید موقعی می‌فهمم چه خبر است که سه ماه عادی در زندان بروم. واقعا به زندان می‌رود و می‌گوید سراغ من را نگیرید حتی اگر جان من در خطر بود. بعد می‌بیند چه خبر است. بعد از سه ماه که می‌گوید من رئیس هستم، با همه آن‌ها رفیق است و وادار به کار و تولید و پیشرفت می‌کند. دنیا هم همین مشکلات را دارد. اگر دیدیم که کسی مقداری حالش عوض شده است برایش راهبرد داشته باشیم.

یکی از کارهایی که در صبحانه سیاسی داشتم این بود که قرائت آن‌ها را بفهمیم. امروز جنگ روایت‌ها داریم. چند وقت پیش، ترامپ و وزیر خارجه جمله ای گفتند. او گفته بود موقعی مذاکره می‌کنیم که کل غنی سازی و موشکی و... را تمام کنید و ترامپ هم کسی را عوض کرد و فرد دیگری را آورد. یکی گفت او تند بود و تغییرش داد. چند خبر آمد. روزنامه کیهان را با روزنامه هم میهن و سازندگی نگاه کنید معمولا پول روزنامه نمی‌دهم.

ولی آن روز این سه روزنامه را خریدم. سر کلاس دکتری حکمرانی که درس می‌دهم، این روزنامه‌ها را بردم. گفتم جنگ روایت‌هایی که می‌گویم این است. کاری به محتوا ندارم. امروز در عصر ارتباطات، این همه رسانه، کسی اظهار نظری کرده است و این روزنامه‌های جمهوری اسلامی هستند. ۱۸۰ درجه در نحوه نقل و نتیجه گیری و هدایت، مقابل هم هستند. وقتی روایت مختلف است، باید دید که طرف مقابل چه می‌گوید. من باید حرف عماد باقی را هم بشنوم.

وقتی به اصولگراها می گویید به کسی زنگ بزنید می گویند پُررو می شود!

کارکرد دوم این بود که برخی از این حرف‌ها را در حاکمیت منتقل می‌کردم و برخی از آن‌ها انجام می‌شد. مصداق هایش را در مصاحبه‌های دیگرم گفته ام. تا این مسائل را فهمیدم، پیگیری کردم و انجام شده است و آن‌ها هم خودشان را به من مدیون می‌دانند و از من تشکر کرده اند. هنرمند مشهور و سیاسی مشهور هم بوده اند. کارکرد سوم این بود که وقتی کنار هم می‌نشینید، به هم نزدیک می‌شوید. ممکن است بگویید نزدیکی فیزیکی که کنار هم نشسته اید، چه ربطی به نزدیکی فکری دارد؟ این را من نمی‌گویم، خدا می‌گوید.

خبرنگار پرسید به چه کسی را می‌دهید؟ گفتم با بچه هایم که صحبت می‌کردم، به این نتیجه رسیدم که بین آن‌ها که کاندیدا هستند قرعه کشی کنیم. بد هم نمی‌گویند. نمی‌دانیم به چه کسی رای دهیم. ولی چون شما پرسیدید، من در تمام انتخابات‌ها از روز ۱/۱/۱  که آقای قالیباف آمد، باهمه انتقاداتی که به او داشته و دارم، در مقایسه با دیگران به او رای دادم.

اخیرا حکمرانی قرآنی را شروع کرده ام. تا ۱۵ توییت رفته ام. کوتاه می‌نویسم تا جوانان استفاده کنند.  آقای جوادی آملی هم درست و دقیق تفسیر کرده اند. قبل از این که از آقای جوادی بشنوم، در المیزان دیده ام. می‌گوید مانند کسانی نباشید که فاصله گرفته اند، آقای طباطبایی می‌گویند فاصله ابدان، یعنی بدن و فیزیکی. یعنی همدیگر را ندیده اند و باهم چای نخورده اند و حرف نزده اند، صبحانه نخورده اند. نتیجه این شده که باهم اختلاف کرده اند. شیطان‌های رسانه به هر کدام چیزی می‌گویند و آن‌ها در رسانه جواب می‌دهند. قرآن تکلیف ما را روشن کرده است. به برخی بزرگان می‌گویم به فلانی زنگ بزنید. اگر زنگ بزنید یک سال حال او خوب است. ولی نمی‌کنند. خیال می‌کنند اگر به کسی زنگ بزنند، از طاق آسمان به کف زمین می‌افتند. نگران نباشید. موقعیت و پست و جایگاه شما حفظ است. کم نمی‌آورید.

 در اصولگراها، این بیداد می‌کند که وقتی می‌گویید به کسی زنگ بزنید می‌گویند پررو می‌شود و خیال می‌کند به او نیاز دارید. ولی می‌گویم زنگ بزنید، تا یک سال فحش نخواهد داد. بارها بزرگانی بوده اند که به آن‌ها گفته ام وقتی کسی این حرف‌ها را می‌زند مشکلش این است. یک مطالبه مشروع دارد. این را حل کنید تا تنظیم شود. نکرده است و شش ماه بعد، بیانیه‌هایی علیه اش آمده است که تمام نظام را با خاک یکسان کرده است. بعد به او می‌گفتم که نتیجه را دیدید؟

نمی‌گویم اختلاف ایدئولوژیک نداریم. ولی مهم ترین ریشه اختلاف، همین کنار هم ننشستن است. اگر ضرغامی در شورای نگهبان صبحانه خورد و چند نفر فکر کردند که با این هم نشینی قرار است فردا اتفاقی بیافتد، نمی‌فهمند. بابت این نادانی و نخواستن برای فهمیدن، نظام و مردم دارند هزینه می‌دهند. فرد مهم نیست.

ضرغامی: اگر قرآن امروز آمده بود مجوز چاپ نمی گرفت/ با هیتلر هم صبحانه می خورم/خاتمی نتوانست در سال ۸۸ تصمیم درست بگیرد/ مگر رضا پهلوی چه دارد؟

حوادث ۸۸ و کارنامه رسانه ای رسانه ملی، جزو افتخارات من است

* یکی از مقاطع خیلی سخت شغلی شما در صدا و سیما، جریان ۸۸ بود. شما به عنوان یک عنصر رسانه ای، کار اطلاع رسانی خود را در مقطع ۸۸ و انتخابات را اولا یک کار مستقل می‌دانید که از بیرون تاثیری نمی‌گرفت؟ ثانیا آیا از آن نحوه پوشش اخبار و اطلاعات و مناظرات را دفاع می‌کنید؟

حوادث ۸۸ و کارنامه رسانه ای رسانه ملی، جزو افتخارات من است. خیلی سعی کردم با این روحیه ای که دارم بگردم که آیا اتفاق یا رفتاری را در آن دوره از صدا و سیما می‌توانم پیدا کنم که بگویم اشتباه کرده ام و اگر الان بود نمی‌کردم، ولی پیدا نمی‌کردم. همه اش در بهترین وضعیت و درست بود.

 اگر آقای خاتمی یک اشتباه بزرگ در زندگی خود کرده باشد این است که در ۸۸ نتوانست درست تصمیم بگیرد. خاتمی می‌توانست در یک بعد، مشکل را حل کند. اگر او هم موسوی را کنترل می‌کرد و هم دو دوجمله می‌گفت {می توانست مشکل حل شود}. چون بخشی از جریان اصلاحات پشت موسوی بودند. خاتمی اعتبار و جایگاه داشت. اگر دو جمله خوب می‌گفت...

اجتهاد رسانه ای را در همان جا سر زبان‌ها انداختم. دستگاه‌های مختلف گزارش می‌دادند. البته دستگاه‌های امنیتی مانند شعام، در بالاترین سطح گزارش می‌دادند. تمام دستگاه‌ها موظف هستند که اگر مصوبه ای زیر نظر شعام تصویب می‌شود، فرقی نمی‌کند رئیس جمهور چه کسی باشد، روحانی یا احمدی نژاد یا خاتمی، همه اجرا می‌کنند. وضع مملکت این است. مهم این است که چطور اجرایش کنیم. خیلی وقت‌ها که می‌خواستند نحوه آن را بگویند، زیر بار نمی‌رفتم. می‌گفتم اجازه دهید نحوه انجام این رهنمود و راهبردها را خودمان تشخیص دهیم و مجموعا اتفاقاتی را رقم بزنیم که آن راهبرد رسمی کشور انجام شود.

مثلا در اوج درگیری ها، شبکه‌های ماهواره ای همه به اتاق جنگ تبدیل شده بودند. مجری ارتباط زنده برقرار می‌کرد و می‌گفتند میدان ولیعصر الان جمع شده اند و این شعارها را می‌دهند. یا الان نیروهای امنیتی آمده اند و همین الان در هفت تیر بروید. بعد گزارش می‌دادند که جمعیت در هفت تیر است و بروید. ضرغامی این را پخش یا نقد نمی‌کرد و یا به نیروی انتظامی بگوید این است. ضرغامی می‌دانست هفت تیر خبری نیست که این‌ها تبلیغ می‌کنند تا مردم به هفت تیر بروند. ما دو گروه به هفت تیر می‌فرستادیم و می‌گفتیم درمورد قیمت مانتوها در میدان هفت تیر که انقدر گران شده است شروع به صحبت با مردم و مغازه داران بکنید. مردم هم می‌گفتند چه وضعش است و چرا روپوش خوب پیدا نمی‌شود و گران است؟ به همین بهانه، دوربین ما، میدان و مردم را نشان می‌داد و بالایش هم (زنده) زده بودیم. یعنی کسی که شبکه خارجی را می‌بیند، می‌گوید تلویزیون دارد هفت تیر را زنده پخش می‌کند.کسی آن جا نیست. همین الان کسی دارد درمورد قیمت مانتو به تلویزیون توضیح می‌دهد.

آقای اژه ای وزیر اطلاعات بود و به خانه مهندس موسوی رفت

برخی از دوستان تند امنیتی یا حتی رسانه ای ممکن بود آن زمان نفهمند. {می گفتند} دشمن دارد اینطوری با ما برخورد می‌کند و مرتب برنامه سازی می‌کند. آنتن تلویزیون را فرستاده اید تا درمورد قیمت مانتو بحث کند. بله! این را ضرغامی تشخیص می‌دهد که دوربین در هفت تیر می‌چرخد و می‌گوید این‌ها دروغ می‌گویند و تبلیغ می‌کنند که مردم به هفت تیر بروند. هفت تیر کسی نیست. لذا رفتار ضد امنیتی دشمن را خنثی می‌کردیم. دشمن امنیت ما را نشانه گرفت. وظیفه ما در مرحله اول، حفظ امنیت کشور بود. چون وقتی امنیت نیست همه چیز به هم می‌ریزد.

اما این اجتهاد که چطور عمل کنیم {جای بحث دارد}. چون برخی اوقات به اسم امنیت، کار خلاف امنیت می‌شود. لذا اگر آن شب مهندس موسوی به من می‌گوید که با مردم به طور زنده حرف بزنم، ضرغامی می‌گوید قبول دارم، حرف بزنید. به خانه او رفته بودم تا باهم صحبت کنیم.

ولی چون مسئله من امنیت است، آیا نظر شما هم نظر من است که دعواها را تمام کنیم و کف خیابان جمع شود؟ چون همان شب سی نفر کشته شدند. آقای اژه ای وزیر اطلاعات بود و به زور به خانه ایشان رفت. قبول نمی‌کرد که ملاقات دهد. آقای اژه ای گفت سی نفر کشته شده اند. مگر می‌شود؟ ضرغامی می‌گوید من پخش می‌کنم. ولی زنده نباشد. من و شما یک هدف داریم. اگر می‌گویید که می‌خواهم {این جریان را} بخوابانم، ضرغامی هم جز خواباندن کف خیابان، هیچ هدف دیگری ندارد. ممکن است حرفی بزنی و عده ای بدشان بیاید. حتما جریانات سیاسی بدشان می‌آمد و با من برخورد می‌کردند. ولی من مستقلا تصمیم می‌گرفتم.

مهندس موسوی گفت می‌خواهم مستقیم با ملت حرف بزنم

گفتم کل صحبت‌های شما را پخش می‌کنم. ولی بگذار باهم ببینیم که آیا صحبت‌های شما می‌تواند به حفظ امنیت کمک کند یا خیر، بیشتر تحریک آن جریان می‌شود. چون آن بحث‌ها تنها برای تهران بود. شهرستان‌ها هیچ اتفاقی نیفتاد. تا آخرش در شهرستان‌ها هیچ اتفاقی رخ نداد. به جز ۹ دی که تمام کشور در خیابان آمد و عکس آن بود. بنابراین، ایشان گفتند نه. گفتم کسی جلوی شما بنشیند و اگر چیزی می‌گویید، او همان جا سوالی کند و {شفاف کند که} منظورتان این نیست؟ با آن هم مخالفت کرد و گفت می‌خواهم مستقیم با ملت حرف بزنم. اگر شما بودید این کار را می‌کردید؟

اگر این فردا یا همان شب این شعله ده برابر می‌شد، صدا و سیما می‌توانست جواب دهد؟ تمام این‌ها سر صدا و سیما خراب می‌شد که باید جمعش کنید و تریبون گذاشته اید که بگویند دروغ و خلاف و تقلب بوده است. کدام تقلب؟ بعدا صندوق‌ها را شمردند.

پیشنهاد دادند که امسال که چهره‌های ماندگار داریم، منوچهر آتشی را چهره ماندگار کنید. گفتم نمی‌شود. هیئت ژوری دارد و در جنبه‌های علمی و تخصصی و حواشی و صلاحیت‌های عمومی بررسی می‌شود. گفتند اگر شما بخواهید می‌توانید. خیلی با من صحبت کردند و من را قانع کردند. گفتند اگر این کار را بکنید پشیمان نمی‌شوید. به او زنگ زدم و احوالش را پرسیدم. باورش نمی‌شد. روزی که جایزه گرفت، ۲۴ ساعت بعد از دنیا رفت.

بعد خودشان گفتند که تقلب نبوده است. مصاحبه‌های بعدی آن‌ها وجود دارد. ولی این که آن شب می‌گویید مردم! تقلب شده است و آن‌ها در این تعداد آرای کسی که برنده شده است و کسی که رای نیاورده است، مانند این است که آقای ناطق رای نیاورده باشد و آقای خاتمی که رای آورد، همان شب تلویزیون آقای لاریجانی به آقای ناطق تریبون دهد و بگوید زنده با مردم صحبت کنید و بگویید آقای خاتمی بیخود رای آورده است. چنین چیزی منطقی نیست.

بنابراین هر کاری کردیم و هر اتفاقی رخ داد، همه بر این اساس بود که هم آگاهی بخشی کنیم و هم تمام برنامه‌های تلویزیونی را در درگیری‌ها و تنش‌ها نبریم. یکی از دوره‌های جذاب برنامه‌های تلویزیون از فیلم و سریال و انیمیشن، برای همان ایام بود. تلویزیون کار خود را می‌کند. افراد تند حزب اللهی با من درگیر می‌شدند که باید همه را صدا کنیم و جواب موسوی و فتنه گرها را بدهیم. اما حدی لازم است. اگر عسل هم که شفا است را بیشتر از حد بخورید، می‌میرید.

طرفداران احمدی نژاد به شدت علیه صدا و سیما و ضرغامی، فعال بودند

* اعتقاد بخشی از جامعه این بود که شما به طرف احمدی نژاد غش کرده اید. منظورم پوشش خبری داستان بود.

غش کردن برای آدم‌ها که بگویند طرف این یا آن هستید، اینطور نبود. حضرت آقا هم در نماز جمعه مشهور آمدند و این حضور بین آن‌هایی که  سمت موسوی رفته بودند و کسانی که می‌خواستند تا آخر بروند، جدا کننده بود. آقا فرمودند نظر من به نظر احمدی نژاد نزدیک است. کاملا به موقع و درست فرمودند. همان سال اول و دوم که احمدی نژاد رای آورد، جریانات سیاسی دور احمدی نژاد، چقدر علیه صدا و سیما و ضرغامی، فعال بودند. سلسله مطالبی که خانم فاطمه رجبی را در دفاع از احمدی نژاد سرچ کنید که پای کار آقای احمدی نژاد بودند. یک روز هم پیش آقای هاشمی رفتم، نکته ای گفتند که این حرف‌هایی که آن خانم می‌نویسند، هم علیه من و هم علیه شما می‌نویسند. این‌ها همه طرف احمدی نژاد بودند. ولی به شدت ضرغامی و صدا و سیما را نقد می‌کردند. توهمی هم داشتند.

چون آن دور اولی که احمدی نژاد رای آورد، انتخابات به دور دوم رفت و یکی از دوران پر شکوه حضور مردم و رقابت جدی بود که خود آقای هاشمی و دیگران و اصلاح طلبان و کروبی و معین و مهر علیزاده بودند. این کارنامه من است. قضاوت‌های آقا درمورد من بعد از انتخابات وجود دارد. آن‌ها فکر می‌کردند ضرغامی این را یک موفقیت بزرگ می‌داند و بعدا به دنبال این است که برای انتخابات شخصی بهره برداری کند. این توهم تا لحظه آخر از ذهنشان بیرون نرفت.

برخی از سایت‌های مشهور که الان هم هستند، همان زمان شکل گرفتند و به جز فحش و اهانت به ضرغامی کاری نداشتند. دو سه بار هم به احمدی نژاد گفتم و گفت من حرف‌ها را گوش نمی‌دهم. گفتم ما که داریم کار خود را برای حکومت و دولت انجام می‌دهیم.

پس جریان فکری احمدی نژاد و جماعتی که نزدیکش بودند، حتی خود آقای الهام، با ما خوب نبودند. ولی من در حاکمیت، اهل تعامل هستم. چون کار کشور باید انجام شود. فرقی نمی‌کند چه کسی باشد. از آقای خاتمی هم روزی سوال کنید، آن یک سال دوره خوبی با خاتمی داشتم. روزهای آخر، خاتمی را به صدا و سیما آوردم و بازدید چند ساعته کرد و چند روز بعد هم باید از کار کنار می‌رفت. تجلیل مفصلی از او کردیم. حتی در این برنامه شما، یک دقیقه از صحبت‌های من درمورد خاتمی و یک دقیقه از صحبت‌های خاتمی درمورد من را بگذارید.

دوره خاتمی دیگر تمام شده بود. در صدا و سیما در سال اول خیلی پر حجم کار کرده بودم و خیلی کارنامه پر حجم داشته ام. خاتمی درمورد این کارنامه در جمع مدیران صدا و سیما، قضاوت کرده است. همین کار را برای آقای احمدی نژاد کردیم. روحانی در دوره من نبود. یک سال هم با آقای روحانی تجربه کردم. با آقای روحانی چند بار بحثم می‌شد. حرفم هم جدی و روشن بود و جا می‌افتاد. چون حرفم روشن بود. ایشان یک بار عصبانی شد و گفت که من می‌دانم شما همان عملکرد را دارید که آقای احمدی نژاد را در روزهای آخر آوردید و از او تجلیل کردید.

چه کسی می‌آید رئیس جمهوری که رفته را در روزهای آخر تجلیل می‌کند. گفتم آقای خاتمی را هم تجلیل کردیم. گفت کجا تجلیل کرده اید؟ من دیگر خندیدم و آقای شهیدی که رئیس بنیاد شهید دوره آقای روحانی بود، گفت آقای ضرغامی! خیلی صحبت‌های شما و رفتارتان خوب بود. آقای روحانی هنوز نمی‌داند. به ایشان خواهم گفت. نیم ساعت بعد آقای روحانی گفت ما عصبانی می‌شویم عیبی ندارد. چیزهایی می‌گوییم. باهم رفیقیم و دوستیم. آقای خاتمی هم تجلیل شده است. خود رئیس جمهور نمی‌داند که اگر از احمدی نژاد تجلیل کرده ام، از آقای خاتمی هم تجلیل کرده ام. هیچ فرقی نمی‌کرد. آقای احمدی نژاد در دل مردم بود. اما موضع من این نیست که از ایشان تعریف کنم. ولی الان هم که نظرسنجی کنید، نظرسنجی‌ها محبوبیت او را روشن می‌کند.

ضرغامی: اگر قرآن امروز آمده بود مجوز چاپ نمی گرفت/ با هیتلر هم صبحانه می خورم/خاتمی نتوانست در سال ۸۸ تصمیم درست بگیرد/ مگر رضا پهلوی چه دارد؟

در تمام انتخابات که قالیباف آمد به او رأی دادم

* خود شما به احمدی نژاد رای دادید؟

لزومی ندارد بگویم. دور اول و تمام انتخابات‌ها به آقای قالیباف رای دادم. در این انتخابات هم همینطور. به ایشان انتقادات زیادی دارم.

آقای شریعتمداری بسیار محترم هستند. خیلی شوخ طبع هستند. مانند خود من است و وقتی با او صحبت می‌کنم، برخی حرف‌های سیاسی را جوری می‌گوید که تا مدت‌ها با او حال می‌کنم. او خوش گوشت است. کسانی که می‌خواهند با کیهان با او ارتباط برقرار کنند باید بدانند که خلوت حسین شریعتمداری جور دیگری است. 

* در مرحله دوم که آقای قالیباف نبودند چطور؟

مرحله دوم را رها کنید. همان زمان که در دولت بودم، خیلی حرف‌ها را زدم. گفتم شورای نگهبان درست عمل کند و بی خود آدم‌ها را رد نکند. این حرف‌ها را کدام مقام دولتی می‌توانست بگوید؟ همان زمان که قرار بود آدم‌هایی که تایید شده بودند را اعلام کنند، همان زمان گفتم شورای نگهبان مانند قبل عمل نکند، شاید چهار نفر بیایند و رقابت شود. خبرنگار پرسید به چه کسی را می‌دهید؟ گفتم با بچه هایم که صحبت می‌کردم، به این نتیجه رسیدم که بین آن‌ها که کاندیدا هستند قرعه کشی کنیم. بد هم نمی‌گویند. نمی‌دانیم به چه کسی رای دهیم. ولی چون شما پرسیدید، من در تمام انتخابات‌ها از روز ۱/۱/۱  که آقای قالیباف آمد، باهمه انتقاداتی که به او داشته و دارم، در مقایسه با دیگران به او رای دادم.

* من هم در هیچ انتخاباتی به آقای قالیباف رای ندادم و رای نخواهم داد.

باهم دست بدهیم(خنده)

* سال ۸۸ فیلمی را در اخبار نشان می‌دادید که جوان بیست ساله ای بود که به تصویر امام اهانت می‌کند.

راهپیمایی ۱۳ آبان بود. از روی عکس رد می‌شدند. کلوز آپ که می‌گیرید ممکن است فقط پاها دیده شود.

الان هم خبر ۲۰:۳۰ به خاطر برند خود پر بیننده است

* هیچ وقت چنین آدمی محکومیت پیدا نکرد. این فیلم را چند بار از تلویزیون دیده ام. فکر نمی‌کنید تلویزیون در آن مقطع، در جاهایی سعی می‌کرد تحریک آمیز عمل کند؟

درست عکس آن است. درمورد نشان دادن پاره کردن تصویر امام و زیر پا انداختن تصویر امام در راهپیمایی ۱۳ آبان و حتی اهانت به دسته‌های امام حسین در عصر عاشورا زیل پل کالج، بحث کردیم که نشان دهیم یا ندهیم. البته خبر ۲۰:۳۰ را من راه انداختم که چیزهای حاشیه ای و محاوره ای و حرف‌هایی که در خبرهای رسمی نمی‌شد زد، از هر دو جناح باشد. الان هم خبر ۲۰:۳۰ به خاطر برند خود پر بیننده است. وگرنه نوع محتوا تقریبا رسمی است.

چند وقت پیش به یکی از دوستانی که آن جا مسئولیت دارد، ضمن احترامی که برای ایشان دارم گفتم که خبر ۲۰:۳۰ گاهی اوقات چیزهایی پخش می‌کرد که افراد تعجب می‌کردند و می‌گفتند نباید در خبر پخش شود. ولی برای همین ایجاد شد.  مثلا نامه ۳۰۰ نفر نویسنده و سینماگر تحت عنوان نخبگان و روشنفکران که خطاب به ترامپ امضا کرده بودند و گفتند غلط می‌کنید که می‌گویید بمباران می‌کنید و ما ملت پشت هم هستیم، بی بی سی این را به بحث گذاشت و خیلی از آن نامه ناراحت بود.

آقای عماد باقی را به همراه یک فرد ضد انقلاب و علیه این بیانیه پشت خط آورد. آن‌ها داشتند این ۳۰۰ نفر را محکوم می‌کردند که در شرایطی که رژیم دارد روشنفکران را اذیت می‌کند و با آن‌ها برخورد می‌کند، در دفاع از این نظام با ترامپ برخورد می‌کنید. آقای عماد باقی خیلی خوب جواب می‌داد. انقدر استدلالهایش دقیق و قوی بود که آن فرد در خاکی رفت. چیزی نداشت که بگوید و گفت که در همین نامه اقلا – به تعبیر من - دو تا فحش به نظام می‌دادید که معلوم شود نظام را قبول ندارید.

 آقای عمادالدین باقی پاسخ داد که ما می‌خواهیم یک متن کوتاه بنویسیم و به ترامپ بگوییم به چه اجازه ای این کار را کرده اید؟ خیال می‌کنید داریم کشکول می‌نویسیم که همه چیز در آن باشد؟ بعد گفت که مواضع ما را همه می‌دانند. خیلی از ما به زندان رفته ایم و رابطه ما به عنوان اپوزیسیون مطرح است. ولی به تعبیر من  ترامپ غلط می‌کند که صاف جلوی ملت ایستاده است و می‌گوید بمبارانتان می‌کنیم. به دوستی که در ۲۰:۳۰ بود گفتم که اگر من جای شما بودم، بیانیه این افراد را، حتی یک تکه  دفاعیات عماد الدین باقی را در ۲۰:۳۰ پخش می‌کردم. اگر این کار شود، عین تقویت حاکمیت نیست؟

اصلا مردم و آزاد اندیشی را کنار بگذارید. بحث حاکمیت است. وقتی آقای عماد باقی و خانم رخشان بنی اعتماد تا دیگران با ترامپ برخورد می‌کنند و می‌گویند وحدت ما در زمان حمله دشمن حفظ است، می‌شود آن را پخش کرد و قضاوت کرد. الان خیلی‌ها نمی‌خواهند حرف بزنند. اگر از خیلی از این اصولگراها سوال کنید، اولا خبر ندارند و می‌گویند می‌خواستند خود را مطرح کنند. اپوزیسیون، یک جا همراهی با شما می‌کند. این است که می‌گویم مقابل اپوزیسیون نه راهبرد و نه سیاستی وجود ندارد.

من خودم خاکستری هستم

درمورد آن جوان در ۱۳ آبان، آن جوان نبود. این‌ها اهانت به امام است. این‌ها کلا با نظام {مشکل داشتند}. بعد از صحبت‌های آقا که حد فاصل را جدا کردند، یک جمله خوبی فرمودند که با سه گروه مرزبندی کنید. بماند که برخی به اسم رهبری، آن سه گروه را به بیست گروه تقسیم کردند. یکی گفت شما به خاکستری‌ها خیلی توجه می‌کنید و مدام برای جذب خاکستری‌ها تلاش می‌کنید . گفتم من خودم خاکستری هستم.

صبحانه‌های من طوری بود که ۹۵ درصد خودشان تقاضای صبحانه داشتند. خیلی از اصلاح طلب‌هایی که الان هستند علاقمند بودند. تماس می‌گرفتند که شمایی که با همه صبحانه می‌خورید، ما هم یک سری حرف‌ها داریم. ۵ درصد را خودم به آن‌ها تماس می‌گرفتم و می‌گفتم اگر وقت دارید باهم صبحانه بخوریم و یک سری حرف‌ها را از زبان خودت بشنوم.

وقتی به خاکستری‌ها فحش می‌دهید، یعنی سفید هستید؟ کسی که فکر می‌کند قبه نور است، ته ظلمات است. یادتان باشد که پشتش آیه و حدیث زیادی خوابیده است. حضرت آقا آن سه تا را مشخص کرد که با آن‌ها مرزبندی کنیم. بقیه مرزبندی ندارند. از آن جا به بعد، آن‌ها با نظام و امام و انقلاب و تمام شعارهای اصیل انقلاب مخالف بودند. از انتقادهای من به موسوی و کروبی این بود که شما این سابقه را در انقلاب داشتید.

چند وقت پیش آقای مجید انصاری قبل از این مسئولیت، به تلویزیون آمده بود. ایشان داشت رفتار صدا و سیما را در ۸۸ نقد می‌کرد. می‌گفت صدا و سیما به مجمع روحانیون مبارز خیلی ظلم کرد. آن شب نشان داد که آن‌ها سیاهی‌های امام حسین را آتش می‌زنند،  طوری به ما نسبت داد. در حالی که مگر می‌شود ما و روحانیون و آقای کروبی ضد امام حسین باشیم؟ ما طرفدار آتش زدن سیاهی‌ها باشیم؟ مجری هم نمی‌دانست چطور جواب دهد. حرفش را زد و تمام شد.

عده ای تحمل نکردند که احمدی نژاد دوباره رئیس جمهور شود

بعدا به دوستان گفتم که از ایشان سوالی می‌کردید که این اتفاق که افتاد و تمام شبکه‌های ماهواره ای پخش شد، آن‌ها هم می‌دانستند که این قرار است پخش شود و راس خبرشان آن هیاهوی پایکوبی عصر عاشورا را نشان می‌دادند، دنیا الان می‌گوید الان به امام حسین اهانت شد، چرا یک جمله نگفتید و تکذیب نکردید و نگفتید این‌ها از ما نیستند؟ عکس آن شد. یعنی آقای موسوی و آقای کروبی بیانیه دادند و تعابیری به کار بردند و دفاع کردند و عملا آن‌ها را امت خداجوی نام بردند. امت خداجوی، سیاهی آتش می‌زند؟ مگر زبان شما را منگنه کرده بودند؟ آن زمان مقداری روشنگری می‌کردید.

روشنگری خیلی خوب است. ما با حکومت بد هستیم و از قیافه رئیس جمهور خوشمان نمی‌آید. می‌دانید که آقای احمدی نژاد جاذبه و دافعه داشت. در هر دو بعد قوی بود. این که خوب یا بد است را نمی‌دانم. البته ما جاذبه و دافعه  علی را داریم و او علی است. دشمن علی مشخص است که چه کسی است. عده ای عاشق احمدی نژاد بودند و عده ای دیگر، تحمل نکردند که احمدی نژاد دوباره رئیس جمهور شود.

یکی از نماینده‌های مشهور مجلس اصولگرا به من گفت که آقا عزت! دوباره احمدی نژاد شد. چه کار کنیم. نمی‌گفت تقلب شده است. می‌گفت مردم رای داده اند. ولی چهار سال بدبخت شدیم. لذا بالاخره آقای احمدی نژاد رئیس جمهور شده بود. حرف می‌زد. رئیس جمهور باید حرف بزند. خبرش باید پخش شود. احمدی نژاد وقتی حرف می‌زد، یک عده ممکن بود حالشان بد شود. عده محدودی بودند. نمی‌توانستیم کاری کنیم.

آقا موافق بودند که اگر آقای موسوی مطلب و حرفی دارند، خدمت آقا بروند و حرف خود را بزنند

* نه به عنوان رئیس صدا و سیما، بلکه به عنوان یک فعال سیاسی از شما می پرسم.نمی‌شد سال ۸۸ را به نحو دیگری جمع کرد؟ یعنی نمی‌شد افرادی آقای موسوی را یارگیری می‌کردند که آن اتفاقات منفی رخ نمی‌داد؟ یا درمورد آقای کروبی، افراد را در چهارچوبی می‌بردند و به شکلی آقای احمدی نژاد را هم در یک چارچوب قرار می‌دادند که انقدر شاخ و شانه نکشد؟ آقای احمدی نژاد بعد از ۸۸ جوری عمل کرد که هیچ کدام از ما حاضر نیستیم حتی خوبی هایش را اگر داشته ذکر کنیم.

البته من که اینطور نیستم. چون از خوبی‌های آقای خاتمی و کروبی و  دیگران هم می‌گویم.

ضرغامی: اگر قرآن امروز آمده بود مجوز چاپ نمی گرفت/ با هیتلر هم صبحانه می خورم/خاتمی نتوانست در سال ۸۸ تصمیم درست بگیرد/ مگر رضا پهلوی چه دارد؟

* فکر نمی‌کنید اگر با تجربه الان،  صحنه جور دیگری قابل مدیریت کردن بود که به یک سال آشوب منجر نشود؟

حتما سوال شما سوال عده ای است که آیا نمی‌شد کاری کنیم که این اتفاقات رخ ندهد؟ در مقطعی که این حوادث خیلی به سرعت رخ می‌داد و طراحی دشمنی در کف خیابان داشت مرتب نمود پیدا می‌کرد، خیلی از کارهایی که می‌گویید انجام می‌گرفت و جمع نمی‌شد.

می‌دانم که حضرت آقا موافق بود که اگر آقای موسوی مطلب و حرفی دارند، خدمت ایشان بروند و حرف خود را بزنند. برداشتم این بود که آقا موافق بودند. ولی بنا نبود که اینطور شود. آقا حتی با روسای ستادهای این‌ها جلسه گذاشتند. چه کسی این کار را می‌کند؟ نه خود کاندیداها. آقا گفتند روسای ستادها بیایند. از آقای بهشتی بودند تا بقیه. تلویزیون هم بخش‌هایی را پخش کرد.

فردی می‌گفت آرزو دارد در تخت جمشید کنسرت بگذارد. گفتم چه کسی ممنوع کرده است؟ فوقش با فرماندار هماهنگ می‌کنیم.  کسی باورش نمی‌شد، یک شب شش هزار نفر بودند. پشت تخت جمشید، بیابان بود. بعد از اغتشاشات هم بود. دیدم که زن و بچه تا ۱۲ شب بدون ذره ای حاشیه نشسته بودند. رئیس هتلداران آن جا می‌گفت که فقط به خاطر کنسرت قربانی، ۵۰ درصد ضریب اشغال هتل‌ها بالا رفت. به همین راحتی، تخت جمشید برای ما است و سنگین تر از علیرضا قربانی چه دارید؟ ممنوع بود.

آقا اول جلسه فرمودند که می‌خواهم اذن باشم فقط گوش کنم. هرچه داشتند گفتند. بعد آقا یکی دو نکته را به آن‌ها یاداوری کرد. خود آقا خیلی تلاش کردند. اصلا آقا خلاف قانون اساسی، نتیجه انتخابات را عقب می‌انداختند. می‌گفتند عیبی ندارد. حالا که این‌ها دارند اینطور می‌کنند صبر کنید. زمانش هم اگر گذشت عیبی ندارد. صندوق‌ها بشمارند.

خانه آقای موسوی تبدیل به امام زاده شده بود

من در بطن این خبرهایی بودم که باید تولید می‌کردند. بعد گفتند که مسئله ما شمردن صندوق‌ها نیست. چون می‌دانستند اگر بشمارند تقلبی نیست و همین است. ای بسا رای احمدی نژآد بیشتر هم می‌شد. بعدا آقای عطریان فر مصاحبه کردند و گفتند که تقلبی نبود و بحث صندوق مطرح نبود. خودم شب با آقای موسوی مفصل صحبت کردم. خانمش از قدیم و قبل از انقلاب با خواهرم فعالیت‌های زیادی داشتند. تا نشستم، این را یاداوری کردند و من هم یاداوری کردم.

اولین کاری که در صدا و سیما کردم، دیدارهای اقشاری بود که از همه جناح‌ها دعوت می‌کردیم. کار خوبی بود. در نشست زنان که فیلمش وجود دارد، تازه رئیس شده بودم و می‌خواستم ببینیم باید چه کاری کنیم و رهنمود دهند. از خانم راکعی و کولایی و رهنورد و هرکه بگویید وجود داشت. با موسوی خیلی صحبت کردم. با خیلی شخصیت‌های دیگر هم صحبت کردم. اصلا خانه آقای موسوی تبدیل به امام زاده شده بود. مسئولین می‌رفتند. صحبت می‌کردند و حرف می‌زدند. شخصیت‌های سیاسی و آدم‌های مختلفی بودند.

خاتمی یک اشتباه بزرگ در زندگی خود کرده باشد این است که در ۸۸ نتوانست درست تصمیم بگیرد

رابطه من با آقای خاتمی مشخص است. هردو درمورد همدیگر صحبت کرده ایم. اگر آقای خاتمی یک اشتباه بزرگ در زندگی خود کرده باشد این است که در ۸۸ نتوانست درست تصمیم بگیرد. خاتمی می‌توانست در یک بعد، مشکل را حل کند. اگر او هم موسوی را کنترل می‌کرد و هم دو دوجمله می‌گفت {می توانست مشکل حل شود}. چون بخشی از جریان اصلاحات پشت موسوی بودند. خاتمی اعتبار و جایگاه داشت. اگر دو جمله خوب می‌گفت...

یک لحظه از مسیری که رفته ام پشیمان نیستم

* اگر از خاتمی خواسته می‌شد نمی‌گفت؟

شاید هم خواسته باشند. نمی‌دانم. خبر ندارم. اصلا چرا در این شرایط، لازم باشد از کسی بخواهند؟ خودش مسئولیت را تشخیص می‌دهد. همینطور دیگرانی مانند آقای ناطق که در برخی مصاحبه هایم توضیح داده ام. به خانه آقای کروبی هم رفتم و مفصل با ایشان صحبت کردم. البته دیدم دوستانی در آن جا هستند که اگر ضرغامی چیزی بگوید آن‌ها هم خواهند گفت. اصلاح طلبان تندی بودند که خودشان هم بعدا گفتند. همه می‌خواستند جمع شود. کشور به موفقیت بزرگ و رکورد عجیبی در مشارکت رسیده بود.

این همه مشارکت و این درصد، چرا باید این قوت {از بین برود؟}. اوباما قبل از {نتیجه این انتخابات} خیلی خود را تنظیم کرده بود که با ما کنار بیاید و خیلی آوانس‌ها را می‌دادند. فتنه که شد، دو تا ندا آقاسلطان نشان دادند. همه این‌ها زیر سوال است که چه بود. ناگهان همه مواضع آن‌ها عوض شد. هرچه عقب رفته بودند ده قدم جلو آمدند. مسائل و مصالح ملی هم مهم است. چرا این آقایان که دلشان برای امام و خط امام {می سوخت} و می‌بینند نظامی که برای امام است دارد نابود می‌شود، احساس تکلیف نکردند که مدیریت کنند.

بلغ مابلغ اعلام کردند که انتخابات باطل است. اصلا آن شب، موسوی اعلام کرد که رای آورده ام و تمام شده است. چرا آن شب شروع به رای خواندن کردیم؟ رای را باید صبح بخوانیم. ۸ صبح باید اولین بخش خبری بگوییم. چرا ۱۱ شب تصمیم گرفتم که هر حوزه ای که می‌خواند آرا خوانده شود؟ چون بی بی سی و شبکه‌های خارجی همه شبانه روز شده بودند و مصاحبه‌های آن‌ها را پخش می‌کردند و موسوی مصاحبه کرد و بلافاصله گفت من رای آورده ام. هرچه می‌گویند دروغ است و تقلب است. بی بی سی مرتب داشت می‌گفت موسوی رای آورده است. من هم باید از آن شب شروع می‌کردم تا بگویم که این هم نتیجه آرا است.

جمله نهایی ام این است که ضرغامی حرف انتقادی زیاد دارد. از موضع اصلاحات و دلسوزی برای نظام است. فردا که درگذشتم، به این موضوع پایبند باشید و به آن استناد کنید. ولی ضرغامی با همه وجود، دلسوز و طرفدار حاکمیت و نظامی است که امام خمینی آورده است. یک لحظه از مسیری که رفته ام پشیمان نیستم. اگر دیگرانی هم چنین ادعایی می‌کنند، جایی که می‌بینند مصالح ملی ذبح و نابود می‌شود، باید مراعات کنند.

نمی‌شود به خاطر مسائل سیاسی و خطی و نفسانی{این طور عمل کنند} ، به قول امام، فردی آنقدر با همسایه اش بد بود که می‌گفت سر من را ببر و بگذار بالای پشت بام همسایه و بگو همسایه من را کشته است. حاضر است سر خودش بریده شود ولی همسایه اش گیر بیفتد. این درمورد خیلی از ما صادق است. شاخه را از بن می‌بریم. چشمه‌هایی از این را در ۸۸ در برخی از خواص دیدیم.

ضرغامی: اگر قرآن امروز آمده بود مجوز چاپ نمی گرفت/ با هیتلر هم صبحانه می خورم/خاتمی نتوانست در سال ۸۸ تصمیم درست بگیرد/ مگر رضا پهلوی چه دارد؟

۱۷۲۷۲۱۵

کد خبر 2066290

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین