جون، زنی که صدایش را پس گرفت

در لحظه‌ای نمادین، جون دوباره پشت همان پنجره‌ نشسته‌ است؛ اما نه به عنوان ندیمه‌ای در اسارت، بلکه زنی که سرگذشت خود را روایت می‌کند. پایان سریال «سرگذشت ندیمه» بیش از آنکه فقط نقطه‌ای برای خاتمه باشد، حلقه‌ای است که به آغاز بازمی‌گردد. در گفت‌وگویی با هالیوودریپوتر، الیزابت ماس و بروس میلر از چالش‌های پایان‌بندی، وفاداری به کتاب «وصیت‌ها» و امیدی می‌گویند که در دل تاریکی گیلیاد جوانه زد.

ریحانه اسکندری:  نامش «سرگذشت ندیمه» است. درباره زمانی‌ است که او ندیمه بود. و در پایان، او دیگر ندیمه‌ی هیچ‌کس نیست؛ او جون است. این جمله را بروس میلر، خالق سریال، در توصیف پایان‌بندی اثرش می‌گوید.

او در کنار ستاره سریال، الیزابت ماس، درباره آخرین فصل این درام ضدآرمان‌شهری محصول کمپانی هولو صحبت کرده است.
میلر می‌گوید از همان ابتدا می‌دانست قرار است این داستان چطور پایان یابد. هرچند جزئیات مسیر در طول راه تغییر کرده‌اند. مثلاً مکان نهایی داستان یا تعداد فصل‌ها تغییر کردند اما یک چیز همیشه روشن بوده است، این‌که داستان جون باید به نقطه‌ای بازگردد که با آن آغاز شده؛ اما از دریچه‌، نگاه و تجربه‌ای دیگر.

در قسمت پایانی که نامی هم‌نام با  خود سریال دارد، جون بار دیگر در همان چهارچوب پنجره‌ای نشسته که در قسمت نخست دیده بودیم. اما حالا، سرزمین گیلیاد به پایان رسیده و بوستون آزاد شده است. او در حال ضبط کردن داستانی‌ است که ما در تمام این شش فصل شاهدش بودیم. داستانی که با جدایی‌اش از همسر و دخترش آغاز شد و حالا، به جای وصال، با ایستادگی ادامه می‌یابد.

«الیزابت ماس» و «بروس میلر» از جدال با واقعیت‌ها، امید، و آغازِ وصیت‌نامه‌ها می‌گویند

 در مصاحبه‌ای اختصاصی با هالیوودریپوتر، الیزابت ماس و خالق سریال بروس میلر از پایان این حماسه، از چرایی نرسیدن جون به فرزندش، و از ادامه‌ی جهان گیلیاد در سریال جدید «وصیت‌ها» می‌گویند؛ روایتی که شاید پایانی بر آغاز دیگری باشد.

 اگرچه پایان سریال «سرگذشت ندیمه» با اشک و حسرت همراه بود، اما خالق آن بروس میلر می‌گوید از همان آغاز می‌دانست قرار نیست همه چیز به سرانجامی خوش ختم شود. او در این باره می‌گوید: «این سریال درباره‌ی چیزهایی است که نمی‌توانی به دست بیاوری، نه آن‌چه که می‌خواهی و باید به دست بیاوری.»

الیزابت ماس که شش فصل در نقش جون یا همان آف‌فرد ظاهر شد، در قسمت پایانی که خودش نیز آن را کارگردانی کرده است، دوباره به همان نقطه‌ی آغاز بازمی‌گردد؛ کنار پنجره‌ی خانه‌ی واترفورد، اما این‌بار با نگاهی متفاوت و صدایی که از یک دستگاه ضبط صوت پخش می‌شود: «داستان این زن دیگر روایت یک ندیمه نیست. او حالا خودش است، جون.»

جون، زنی که صدایش را پس گرفت
الیزابت ماس در قسمت پایانی «سرگذشت ندیمه»

بروس میلر در مورد ایده های پایانی می گوید:« مارگارت اتوود که سریال بر اساس کتاب او نوشته شده است، به محض اینکه ایده نوشتن کتاب جدید "وصیت‌ها" که ادامه "سرگذشت ندیمه" بود به ذهنش خطور کرد من را خبر کرد، پس من خیلی زود اطلاعات جدید را دریافت کردم. او به من، به‌عنوان خالق جهان، توضیح داد که با توجه به کتاب جدید ممکن است اوضاع کمی برای من تغییر کند. سریال جلوتر از کتاب "سرگذشت ندیمه" رفته بود. بنابراین من سعی می‌کردم پایانی پیدا کنم که خوب جور دربیاید و البته با خیلی از چیزهایی که او در "وصیت‌ها" مطرح کرده بود بازی می‌کردم. اما این سریال "سرگذشت ندیمه" نام دارد، نه "سرگذشت جون". این مربوط به زندگی او به عنوان یک ندیمه است. و در پایان، قسمت نهایی درباره این است که او دیگر به هیچ وجه ندیمه نیست. او ندیمه هیچ‌کس نیست؛ او جون است.»

الیزابت ماس بازیگر نقش اصلی سریال نیز می‌گوید: «من وظیفه نوشتن پایان را نداشتم، ولی می‌دانم و آگاه هستم که این بزرگ‌ترین چالش برای عوامل ما بود. در کتاب "وصیت‌ها" هانا نمی‌تواند فرار کند. این قطعاً چیزی بود که ما ممکن بود برای پایان "سرگذشت ندیمه" بازی کنیم؛ ممکن بود طوری پیش برود که ما جون را آزاد کنیم. ولی ما باید به سمت دنباله‌ای حرکت می‌کردیم که قبلاً نوشته شده بود. حالا فکر نمی‌کنم این موضوع چیز بدی بود، ولی این موضوع که به دنباله وفادار باشیم از همه مهم‌تر بود؟ بله، من این‌طور می‌گویم.»

پایان‌بندی سریال زیر سایه کتاب «وصیت‌ها»

الیزابت ماس در جواب به این سوال که بعد از فصل سوم می‌دانست به خاطر کتاب «وصیت‌ها» (که در ۲۰۱۹ منتشر شد) احتمالا این سریال به شکل متفاوتی تمام خواهد شد می‌گوید:« قبل از اینکه کتاب را بخوانم مطمئن بودم که پایان ما دقیقا مثل کتاب خواهد بود، چون با بروس هم درباره‌اش صحبت کرده بودم. اما بعد این که کتاب را کامل خواندم با خودم گفتم، نه، این پایان ما نخواهد بود.» 

بروس میلر، کارگردان سریال در پاسخ به این سوال که با توجه به علم او بر پایان سریالش، آیا پایان‌بندی با برگشتی متفاوت به قسمت اول در طرح اولیه تو برای اقتباس سریال بود یا خیر می‌گوید: «بله، این در طرح من بود، از ابتدا گفته بودم که دوست دارم وقتی سریال به پایان رسید، مخاطب احساس کند یک پازل کامل شده را دیده است. به‌هرحال امیدوارم این پایان برای این داستان ما رضایت‌بخش باشد.»

الیزابت ماس نیز در این‌باره می‌گوید: «من از ابتدا تا انتهای سریال با شخصیت خودم احساس بسیار نزدیکی داشتم. جون این کیفیت شخصیتی را دارد که می‌خواهد هر طور که شده زنده بماند، نه فقط برای خودش بلکه برای ساختن آینده‌ای بهتر، به‌ویژه برای فرزندان و نسل بعد از خود. این هدف زندگی اوست. من این را در قسمت اول، در همان فیلمنامه اولیه دیدم و احساس کردم. یادم است به مادرم زنگ زدم و به او گفتم که درباره شخصیتی که قبول کردم بازی کنم چنین قدرت عجیبی را حس می‌کنم. این ویژگی شخصیتی برای جون تا قسمت پایانی حفظ شد و این برای من خوشحال کننده است.

به هر دلیلی، برای کاری که به نوعی بخشی از فضای فرهنگی یا موضوعات حاضر می‌شود خودم را غریبه یا دورافتاده حس نمی‌کنم. این‌ها انتخاب‌هایی نیستند که عمداً انجام داده باشم. فقط به سمت متریالی رفته‌ام که برای من شخصی بوده است و احساسشان می کردم. این داستان برای من شخصی بود و وظیفه من گفتن جنبه شخصی و انسانی آن بود. وقتی می‌بینم شخصیت من می‌تواند افراد را در ابعاد گسترده درگیر کند تحت‌تأثیر قرار می‌گیرم و دوست دارم از همه آن‌ها قدردانی کنم.»

الیزابت ماس که کارگردانی فینال را نیز برعهده داشت برای صحنه پایانی به خانه واترفورد باز می‌گردد. خانه بوستون که در پایان فصل سوم آتش گرفته بود.

میلر درمورد کارگردانی قسمت آخر سریالش توسط بازیگر نقش اصلی می‌گوید: «برای من همه چیز خیلی طبیعی بود، فکر می‌کنم چون مدت زیادی بود که درباره‌اش با الیزابت صحبت می‌کردیم. شاید تصور کنید این موقعیت خیلی درونی است، اما او مثل همیشه با گروه خیلی ارتباط داشت. این یک تلاش گروهی بود و برای الیزابت این تجربه‌ی جمعی چیزی است که به آن به شدت علاقه‌مند است. فکر می‌کنم تعداد کمی آدم در جهان وجود دارند که بتوانند با او مقایسه شوند، فقط به خاطر این که حجم مسئولیتی که نمایش روی دوشش دارد خیلی بالا است.  به لحاظ خلاقانه در سطوح مختلف کار می‌کند و اصلا از چیزی جا نمی‌ماند. هم من و هم الیزابت واقعاً به صحنه پایانی سریال اعتماد داشتیم. می‌دانستیم قرار است چه باشد. من حتی آن‌جا نبودم. اما خیلی خوشحال بودم که او خودش تنهایی این کار را انجام می‌دهد. می‌دانستم که درست انجامش می‌دهد، و همین‌طور هم شد.»

جون، زنی که صدایش را پس گرفت
سریال «سرگذشت ندیمه»

تکرار دوباره اولین قسمت در صحنه پایانی

 دیالوگ‌های نهایی الیزابت ماس در سریال در واقع تکرار کامل دیالوگ‌های او در شروع قسمت اول است؛ او در این رابطه می‌گوید: «حدود ده دقیقه قبل از فیلمبرداری فهمیدم که می‌خواهم وقتی دارم صدای اوور نهایی را می‌گویم، دقیقاً با صدای اوور قسمت اول هماهنگ باشد. مطمئن نبودم که بخواهم این کار را بکنم یا نه، اما متوجه شدم که باید لب‌هایم با آنچه در قسمت اول گفته شده تطابق داشته باشد. ما صحنه‌ی نهایی سریال را داشتیم آماده می‌کردیم، و من در اپلیکیشن هولو روی گوشی‌ام قسمت اول را باز کردم و بارها و بارها پخش کردم و با همان لحن و آهنگ حفظش کردم. به ناظر فیلمنامه‌مان گفتم که حتی یک کلمه هم نمی‌توانم اشتباه بگویم. باید دقیقاً همان کلمات باشد. بعد فیلمبرداری کردیم و تقریباً کامل هماهنگ شد. یک تغییر کوچک در لحن وجود داشت، وقتی بدنم عقب می‌رود و جلو خم می‌شوم، که در تدوین اصلاحش کردیم. اما صدایی که در قسمت آخر هست، صدای اوور من از نه سال پیش است.»

بروس نیز در این باره می‌گوید: ایده استفاده از صدای اوور قسمت اول فوق‌العاده بود، ایده‌ای بود که خودم داشتم و نمی‌دانستم جواب می‌دهد یا نه، اما درنهایت جواب داد و خیلی جالب است چون کمی حس فاصله و جداشدگی دارد که حتی شرایط را بهتر کرده است. فکر می‌کنم تقریباً ناخودآگاه، مخاطب حس می‌کند که این جنبه‌ی قدرت‌مند هنری دارد، مخصوصاً وقتی می‌گوید، "اسم من آفرِد است."»

میلر ادامه می‌دهد: «به طور کلی این نکته کلیدی است که وقتی می‌خواهیم از کتاب اقتباس کنیم باید کمی انعطاف‌پذیری داشته باشیم. معمولاً وقتی یک کتاب را اقتباس می‌کنید، نویسنده کتاب خودش دنباله نمی‌نویسد. بعضی وقت‌ها این‌طور است، مثل سریال «بازی تاج و تخت». اما اغلب کتاب قبلاً نوشته شده است. در این مورد، بودن مارگارت اتوود باعث مزیت‌های زیادی است که حتی اگر او بتواند کمی دنیایش را تغییر دهد، این مزایا بیشتر هم می‌شود. من فکر می‌کنم باید "وصیت‌ها" را به عنوان دنباله‌ای برای کتاب «داستان ندیمه» ببینیم، بین این کتاب و سریال تفاوت‌هایی هست؛ تفاوت در جدول زمانی که اهمیت پیدا می‌کند چون باید در دنیای تلویزیون سازگار باشد. پس من به عنوان خالق سریال "وصیت‌ها" تلاش می‌کنم یک دنباله برای سریال "داستان ندیمه" بسازم که درست کار کند. بعضی چیزها از کتاب به سریال تغییر می‌کند، اما هر اقتباسی باید قدرت خودش را باشد.»

پایانی امیدوارکننده و آینده‌ای که می‌تواند روشن باشد

ماس در مورد این که برخی نگران مرگ جون بودند می‌گوید: «اگر چنین چیزی رخ می داد من هرگز حالم خوب نمی‌شد.»

او ادامه می‌دهد: «امیدوارم مردم نکته‌ی مثبتی که در پایان ما بود ببینند. قطعه موسیقی نهایی که در تیتراژ پخش می‌شود خیلی امیدوارکننده است. قطعه موسیقی‌ای که ما انتخاب کردیم از فصل چهارم است، زمانی که جون به لوک می‌گوید که باردار است. این یک موضوع و انتخاب فکر شده درباره آینده است، آینده‌ای روشن‌تر و نسلی که فرصت بهتری دارد. پس تصمیم نهایی ما برای سریال برای روشن نشان دادن  آینده است.»

در آخر الیزابت ماس در پاسخ به این سوال که باید به آینده جون و لوک امیدوار بود می‌گوید: «بله. فکر نمی‌کنم چیز مبهمی در پایان ما وجود داشته باشد. من قطعاً احساس کردم که آینده‌ای امیدوارکننده دارد. ما این ایده را داشتیم که آن‌ها طوری با هم بازی کنند که انگار دارند به هم ابراز علاقه می‌کنند، مثل اینکه دلباخته هم شده باشند. پایان داستان مثل یک حلقه است که مدام می‌چرخد. مطمئناً فکر می‌کنم برای هر دوی آن‌ها امید زیادی وجود دارد. اما فکر می‌کنم آن‌ها باید از نو شروع کنند.»

جون، زنی که صدایش را پس گرفت
سریال «سرگذشت ندیمه»

نقشی که ماس به سختی قبول کرد اما پشیمان نشد

الیزابت ماس مدتی قبل نیز  در نمایش «جنیفر هادسون» حضور پیدا کرد و درباره انتخاب شدنش برای بازی در سریال محبوب «سرگذشت ندیمه» صحبت کرد.

ماس توضیح داد که در ابتدا نسبت به پذیرفتن پروژه‌ای طولانی‌مدت تردید داشت اما در نهایت تصمیمش تغییر کرد. او در این باره گفت: « مطمئن نبودم که آماده‌ی این تعهد بلندمدت هستم، برای همین بار اول که پیشنهاد شد، ردش کردم. می‌دانم، الان که فکر می‌کنم به نظر خودم هم عجیب به نظر می‌رسد. به هر حال خیلی خوشحالم که نظرم را عوض کردم. بعد از آن که من بازی در سریال را رد کردم از طرف سریال به شکلی محترمانه دوباره به من پیشنهاد دادند، چیزی که در آن زمان تصمیم را تغییر داد و مطمئنم کرد که می‌خواهم در این اثر حضور داشته باشم، این بود که به طور عمدی به من گفتند که اگر من قبول نکنم، نقش را به چه کسی خواهند داد. آن زمان بود که گفتم مگر این‌که از روی جنازه‌ام رد شوید.»

او افزود:«همین باعث شد بفهمم که چقدر دلم می‌خواد این نقش را بازی کنم. نمی‌توانستم تحمل کنم که شخص دیگری آن نقش را بازی کند. می‌توانید احساسات من را درک کنید؟ همان لحظه فهمیدم که این نقش چه قدر برایم ارزشمند است.»

منبع: هالیوود ریپوتر

۵۹۵۹

کد خبر 2069896

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار