نمایش تمام میشود و پیدا کردن تاکسی اینترنتی آنقدر طول میکشد که بازیگران و عوامل نمایش هم از تماشاخانه خارج میشوند و کمکم اجتماع کوچکی در یک قدمی من تشکیل میدهند. حامد محمودی بازیگر نقش اصلی نمایش به من نزدیکتراست و صدایش را با وضوح بیشتری میشنوم. میگوید: مهم اینه که بدون ابتذال و لودگی مخاطب رو بخندونی. بعد چند جمله نامفهوم و باز در ادامه میگوید: چرا به همه چی میخندیدن؟ حتی به صحنههای شکنجه!
گویا فقط من نیستم که از رفتار برخی مخاطبان نمایش «کرشندو» حیرت کردهام. بعید میدانم پویا سعیدی نویسنده نمایشنامه هم قصدش صرفا خنداندن و قهقهه گرفتن از مخاطب بوده باشد. داستان نمایش درباره چند پسر دانشجو است که دارند نمایشنامهای را برای اجرا در یک فستیوال دانشجویی آماده میکنند و از آنجا که سالنی برای تمرین ندارند، در حمام خوابگاه دانشجویی تمرین میکنند اما این تمام مشکل و مسئله آنها نیست؛ موانع یکییکی ظاهر میشوند و همانطور که اصطلاح کرشندو به افزایش تدریجی یک صدا یا قدرت یک قطعه در موسیقی اطلاق میشود، در این نمایش نیز قدرت موانعی که بر سر راه کارگردان و عوامل نمایش قرار میگیرد، به تدریخ بیشتر و بیشتر میشود تا اینکه در نهایت از نمایش هیچ نمیماند.
نمایش «کرشندو» حدیث نفس اهالی تئاتر است؛ بهخصوص جوانها و تازهکارها اما آیا صدای هنرمندان تئاتر قرار است آرام و به تدریج قدرتمندتر شود تا بالاخره یک روز روی صحنه یا روی پرده ببینیم که هنرمندان با چه موانع و مسائلی برای ارائه آرا و اندیشههایشان مواجه بودهاند؟ هنرمندان، نویسندگان و روشنفکران این سرزمین برای قرنهای متمادی درگیر موانع متعدد بودهاند، نه صرفا برای خلق اثر، بلکه برای بودن و برای زیست هنرمندانه داشتن.
آنها بهخصوص طی نیمقرن گذشته بیشتر از همیشه درگیر زیست دوگانه بودهاند و کمتر هنرمندی توانسته به تمامی خودش را و هنرش را بروز دهد. در نتیجه صحنههای تئاتر و سالنهای سینما جایی برای نمایش آرای گوناگون نبوده و جامعه در مواجه با آثار متنوع و رنگارنگی قرار نگرفته که پختگی و ورزیدگی ذهنی را در پی داشته باشد یا بتواند به سطحی از درک و دانش برسد که سادهترین واکنشهای احساسی را به درستی بروز دهد.
در چنین فضایی، عدهای از هنرمندان برای جلب نظر مخاطب و نیز برای ادامه حیات، زبان شوخی و خنده را برگزیدهاند و آنقدر پیش رفتهاند که بهخصوص در سینما، به حوالی مرزهای ابتذال رسیدهاند. برخی خانهنشین شده، برخی دیگر به آن سوی آبها کوچیدهاند و مابقی هم اگر هستند یا الکن شدهاند یا تن به تیغ سپردهاند.
گویا مخاطبان «کرشندو» چندان هم عجیبوغریب نیستند. آنها در این جهان تکصدایی که چارهای جز شرح شوخناک مسئلهها نداشته، به خندیدن شرطی شدهاند و من امیدوارم نمایش «کرشن دو» که به صدایی آرام و لرزان میماند آغازی بر یک کرشندوی قدرتمند در تئاتر و سینما باشد و صداها به تدریج چنان قدرت بگیرد که هنرمندان پیشکسوت، دلشکستهها و خانهنشینها و حتی به غربت گریختهها، هم صاحب صدا شوند و روی صحنه یا روی پرده، حدیث نفس روایت کنند شاید مقدماتی فراهم شود برای رها شدن از دام کمدی و ابتذال و البته مواجهه با آثار متکثری که نماینده آرا و اندیشههای متفاوت هستند.
۲۴۲۲۴۲
نظر شما