به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، کلمات، گاهی آراماند و گاهی طوفانی. اما برخی از آنها، مثل نسیمی بیصدا، وارد جان میشوند و ساکن دل آدم میمانند. جملهای از امام جواد علیهالسلام، یکی از همان کلمات است. «فساد الاخلاق بمعاشرة السفهاء»؛ تباهی اخلاق، از همنشینی با نابخردان است.
بنابر روایت شبستان، این جمله، نقشهی راهیست برای هرکس که بخواهد بداند کیست، چرا گاه از خودش دور میشود، و چگونه بیآنکه بفهمد، خلقش به تندی، سخنش به درشتی و نگاهش به سردی گراییده. گاهی آدمی، بیآنکه تغییری را به چشم ببیند، در آیینهی دیگری بازتاب مییابد؛ همان دیگری که شاید روزها، هفتهها، ماهها کنارش نشسته، حرف زده، خندیده، یا حتی سکوت کرده.
اگر دیدید کسی بداخلاق شده، بیتقوا شده و به سمت فسق و فجور رفته، دنبال همنشینهایش بگردید. آنها را بشناسید؛ آنجا ریشه است.
بعضی از ما، به وقت تلخی رفتار خود، دنبال توجیه میگردیم: سختی روزگار، فشارهای بیرونی، کمطاقتی ذاتی. اما کمتر کسی سراغ معاشرانش میرود. کمتر کسی به یاد میآورد که یک «نفس» سنگین، میتواند حال آدم را تا شب خراب کند. که یک «شوخی» ناسالم، میتواند خوی مردی را از عمق جانش بتراشد. که معاشرت، گاهی مثل آب نمک است؛ شور و بیحسکننده. عادتت میدهد به بیحسی، به بیخیالی، به لغزش.
و درست همینجاست که جملهی امام جواد علیهالسلام، آرام و بیهیاهو، مثل صدایی از ته دل بلند میشود: «ببین کنار چه کسی نشستهای. گوش جانت به حرف چه کسی است. خندهات از دهان که بلند میشود؟
حجتالاسلاموالمسلمین محمدحسین مدبر، امام جمعه جهرم، این حدیث را در قالب یک هشدار زنده به مخاطبانش یادآوری کرد. از آن جملههایی که باید روی آن ایستاد، فکر کرد و شاید مسیر زندگی را تغییر داد.
او نگفت بیاخلاقی از رسانهها میآید یا از فلان سریال ماهوارهای یا حتی ضعف تربیت خانوادگی. مستقیم رفت سر اصل ماجرا: «اگر دیدید کسی بداخلاق شده، بیتقوا شده و به سمت فسق و فجور رفته، دنبال همنشینهایش بگردید. آنها را بشناسید؛ آنجا ریشه است.»
شبیه میشویم، پیش از آنکه بفهمیم
انسان، برخلاف تصور، چندان مستقل نیست. روح او جذب میکند، تقلید میکند، میپذیرد. حتی اگر خودآگاه نباشد. همانطور که یک لباس، عطر محیط را میگیرد، روان انسان هم بوی همنشینیهای مداوم را با خود حمل میکند. حجتالاسلام مدبر دقیقاً به همین پدیده اشاره کرد: «روح و اخلاق انسان به شدت تحت تأثیر کسانی قرار دارد که با او سر و کار دارند.»
مدبر نگفت همنشینی با گناهکار چه اثری دارد؛ گفت با نابخرد معاشرت نکن. گناهکار ممکن است پشیمان باشد، اما نابخرد، خطرناکتر است؛ چون فسادش از نادانیاش میجوشد، نه از نیت بد.
این سخن به طرز عجیبی صدای پنهان دلهایی است که زیر بار معاشرتهای مسموم، رنگ باختهاند. نوجوانانی که با چند رفیق نادرست، از صداقت به سمت فریبکاری رفتند؛ دخترانی که با همصحبتیهای سهلانگار، حیایشان ترک برداشت؛ مردانی که با نشستن در جمعهای پوچ، حوصلهی حضور در خانه را از دست دادند.
مدبر نگفت همنشینی با گناهکار چه اثری دارد؛ گفت با نابخرد معاشرت نکن. گناهکار ممکن است پشیمان باشد، اما نابخرد، خطرناکتر است؛ چون فسادش از نادانیاش میجوشد، نه از نیت بد.
یک بز گَر، یک گله را گَر میکند
او هوشمندانه مثالی آورد که آشنا و ملموس باشد: «یک بز گَر، یک گله را گَر میکند.» درون این جمله ساده، یک روانشناسی اجتماعی خوابیده است. سرایتپذیری. همان واگیری خلق و خو. و این سرایت، بیهیچ ماسکی و بیهیچ فاصلهگذاریای، منتقل میشود.
بعدتر به یک نکتهی لطیف اما عمیق اشاره کرد. تأثیر طبیعت بر روح آدمی. گفت: «من بهصورت مستند نمیتوانم این را اثبات کنم، اما باور دارم طبیعت و جغرافیای زیست هر انسان، بر روحیه و رفتار او اثر دارد. کسی که در میان شالیزار زندگی میکند، بالاخره این سبزه و آب بر او تأثیر میگذارد.»
این جمله را شاید اولین بار باشد که شنیده باشید. اینکه جغرافیا هم بخشی از همنشین انسان است. بخشی از دایرهی تأثیر. و چه کسی میداند این سبزه، این خاک، این غروب در کوهستان، چطور بر خُلق و خوی یک انسان اثر میگذارد؟
افرادی که با آنها رفتوآمد میکنیم، مینشینیم، صحبت میکنیم، ورزش یا تفریح میکنیم، باید از ما بهتر باشند.
انتخاب، پیش از پشیمانی
مدبر در فراز پایانی، خواست تا مخاطب را به انتخاب وادارد. به تامل. نه در انتخاب کتاب و لباس و تفریح، که در انتخاب انسانهایی که به آنها اجازه میدهیم در کنارمان باشند. گفت: «افرادی که با آنها رفتوآمد میکنیم، مینشینیم، صحبت میکنیم، ورزش یا تفریح میکنیم، باید از ما بهتر باشند.»
و سپس، از دل ادبیات فارسی، شاهبیتی را بالا آورد که چکیدهی این نگاه است: «همنشین تو از تو به باید، تا تو را عقل و دین بیفزاید.»
این جمله سعدی، کنار آن حدیث امام جواد(ع)، مثل دو بالاند. یکی از سنت معصوم(ع)، یکی از تجربهی حکیم.
نتیجه؟ شاید همین امروز...
قرار نیست همهچیز ناگهان عوض شود. اما شاید بعد از این گزارش، یک جوان، شماره یکی از رفقایش را برای همیشه از گوشیاش پاک کند. شاید یک مادر، دقت کند دخترش با چه کسانی میخندد. شاید یک پدر، بفهمد چرا پسرش اینقدر زود عصبانی میشود.
و اگر همهی اینها اتفاق بیفتد، یعنی آن حدیث، هنوز زنده است. هنوز میتواند نجات دهد.
نظر شما