از غرش موشک‌ها تا نوسانات سفره‌های مردم : جنگ تمام شد اما جنگ با معیشت آغاز شد

هنوز غبار ناشی از ۱۲ روز نبرد نفس‌گیر فرو ننشسته بود و طنین وحدت ملی در برابر تهدید خارجی در گوش خیابان‌ها می‌پیچید که اولین صورت‌حساب این حماسه صادر شد؛نه برای دولت، که برای سفره‌های مردم. پاداش ملتی که در یکی از تاریخی‌ترین بزنگاه‌ها، یکپارچه پشت حاکمیت خود ایستاد، نه فرصتی برای نفس کشیدن، که طعم تلخ نان گران، لبنیات نایاب و قبض‌های سرسام‌آور آب و برق بود. این شوک اقتصادی، این پرسش بنیادین را مطرح می‌کند که آیا بهای وطن‌پرستی همین است و چرا مردمی که بیشترین فداکاری را می‌کنند، باید سنگین‌ترین بار سوءمدیریت را نیز به دوش بکشند؟

نوید احمدپور - درست زمانی که غبار ناشی از ۱۲ روز نبرد سنگین و نفس‌گیر میان ایران و اسرائیل فرو می‌نشست و مردم پس از تجربه‌ی لحظاتی پر از بیم و امید، نفسی به راحتی می‌کشیدند، موج جدیدی از نگرانی، این بار نه از آسمان، که از سفره‌هایشان آغاز شد. ملتی که در یکی از خطیرترین بزنگاه‌ های تاریخ معاصر، با تمام وجود و فارغ از هرگونه اختلاف سلیقه‌ی داخلی، پشت نظام و تمامیت ارضی کشور ایستاد، حال با واقعیتی تلخ روبرو شده است: پاداش آن همه از خودگذشتگی و وحدت ملی، با گران شدن نان، لبنیات و افزایش سرسام‌آور قبض‌های آب و برق آغاز شد. این یادداشت، نه برای نادیده گرفتن اهمیت امنیت و اقتدار، که برای به صدا درآوردن زنگ خطری است که مبادا در هیاهوی پیروزی‌های نظامی، صدای خرد شدن استخوان‌های مردم زیر بار فشار اقتصادی شنیده نشود.


حماسه‌ای از وحدت در برابر تهدید
در بامداد ۲۳ خرداد ۱۴۰۴، با آغاز حملات غافلگیرانه اسرائیل به تأسیسات حیاتی ایران، جامعه‌ی ایرانی بار دیگر آزمونی بزرگ را تجربه کرد.فارغ از تحلیل‌های نظامی و سیاسی، آنچه در این ۱۲ روز رخ داد، تجلی یک سرمایه‌ی اجتماعی بی‌بدیل بود. مردم، از هر قشر و با هر دیدگاهی، نگرانی مشترکی به نام «ایران» داشتند. تصاویر حضور گسترده‌ی مردم در تجمعات حمایتی از نیروهای مسلح، نشان از یکپارچگی و انسجام ملی در برابر تهدید خارجی داشت.این همبستگی، که ریشه در تاریخ و فرهنگ این سرزمین دارد، بارها در بزنگاه‌های تاریخی همچون جنگ هشت‌ساله، خود را نشان داده و ثابت کرده است که امنیت ملی و حفظ تمامیت ارضی، خط قرمز تمام ایرانیان است.
مقامات رسمی کشور نیز به درستی بر این وحدت تأکید کرده و آن را پاسخی کوبنده به دشمنان دانستند.رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به حمایت قاطع مردم از نیروهای مسلح، این همراهی را ضامن اقتدار کشور خواندند. این حس غرور ملی، پس از اعلام آتش‌بس در سوم تیرماه، با امید به بازگشت آرامش و ثبات همراه شد.اما این آرامش دیری نپایید و جای خود را به اضطراب اقتصادی داد.

پاداشی که کام‌ها را تلخ کرد
هنوز طعم شیرین مقاومت زیر زبان مردم بود که اولین صورت‌حساب‌ها از راه رسید. نان، این قوت لایموت و آخرین سنگر معیشتی بسیاری از اقشار ضعیف، با جهشی ناگهانی و در برخی مناطق تا بیش از ۵۰ درصد، گران شد. سخنگوی انجمن صنایع فرآورده‌های لبنی از افزایش حداقل ۱۵ درصدی قیمت تمام‌شده‌ی محصولات لبنی به دلیل بالا رفتن نرخ شیر خام خبر داد و تأثیر آن بر سفره‌های مردم آشکار شد.به موازات این گرانی‌ها، تعرفه‌های جدید آب و برق نیز که از مدتی قبل تصویب شده بود، با افزایش‌هایی تا حدود ۲۸ درصد، عملاً قبض‌ها را به برگه‌هایی هراس‌انگیز برای شهروندان تبدیل کرد.
این افزایش قیمت‌ها در حالی رخ می‌دهد که اقتصاد ایران پیش از این جنگ نیز با تورم مزمن بالای ۴۰ درصد، کاهش شدید ارزش پول ملی و رکود دست و پنجه نرم می‌کرد.جنگ ۱۲ روزه، این اقتصاد بیمار را با چالش‌های جدیدی از جمله آسیب به برخی زیرساخت‌ها، توقف موقت صادرات، فرار سرمایه و تعمیق رکود مواجه ساخت.حال سوال اینجاست: آیا مردمی که در سخت‌ترین شرایط، وظیفه‌ی ملی خود را به بهترین شکل انجام دادند، سزاوار چنین پاداشی هستند؟ آیا نباید پس از عبور از یک گردنه‌ی تاریخی، فرصتی برای نفس کشیدن داشته باشند؟


مقصر کیست؟ جنگ یا سوءمدیریت؟
بی‌تردید، جنگ و تحریم‌های بین‌المللی فشارهای طاقت‌فرسایی را بر اقتصاد ایران تحمیل کرده‌اند.اما تقلیل تمام مشکلات به عوامل خارجی، پاک کردن صورت مسئله و نادیده گرفتن سال‌ها سوءمدیریت داخلی است. اقتصاد ایران سال‌هاست که از ناترازی‌های ساختاری، عدم وجود یک استراتژی توسعه‌ی مدون، فساد اداری و سیاست‌های پولی و مالی ناکارآمد رنج می‌برد.
کارشناسان اقتصادی مدت‌هاست هشدار می‌دهند که تورم در ایران، پدیده‌ای صرفاً پولی یا ناشی از فشار تقاضا نیست، بلکه ریشه‌های عمیقی در ناکارآمدی طرف عرضه، وابستگی به واردات، نوسانات نرخ ارز و انتظارات تورمی دارد که توسط سیاست‌های دولت تشدید می‌شود. وقتی دولت به جای اصلاحات ساختاری، کنترل کسری بودجه و بهبود فضای کسب‌وکار، به راهکارهای کوتاه‌مدتی چون دستکاری قیمت‌ها یا چاپ پول روی می‌آورد، نتیجه‌ای جز تعمیق رکود تورمی نخواهد داشت.
اینکه پس از یک بحران امنیتی، اولین راهکار برای جبران هزینه‌ها، دست بردن در جیب مردم و گران کردن کالاهای اساسی است، نشان‌دهنده‌ی یک ضعف بزرگ در ساختار اقتصادی و سیاست‌گذاری کشور است. این پیام را به جامعه منتقل می‌کند که فشار همیشه باید بر دوش مردم باشد و این مردم هستند که باید هزینه‌ی ناکارآمدی‌ها را بپردازند.

صدای مردم را بشنوید: فرصتی برای زندگی
همبستگی ملی در زمان جنگ را نباید به معنای تأیید سیاست‌های داخلی، به‌ویژه در حوزه‌ی اقتصادی، تلقی کرد. مردم میان «امنیت ملی» و «رفاه اقتصادی» تمایز قائل‌اند و انجام وظیفه در قبال اولی را به منزله‌ی چشم‌پوشی از دومی نمی‌دانند.
حاکمیت باید درک کند که مشروعیت و پایداری یک نظام، تنها به قدرت نظامی و امنیت مرزها وابسته نیست، بلکه به رضایت شهروندان، تأمین معیشت و فراهم آوردن فرصتی برای یک زندگی شرافتمندانه نیز گره خورده است. فشارهای پی‌درپی اقتصادی، افزایش فقر و نابرابری، و حس بی‌عدالتی، می‌تواند به همان اندازه تهدیدات خارجی، سرمایه‌ی اجتماعی و انسجام ملی را فرسایش دهد.عصبانیت ناشی از تورم و گرانی، یک واقعیت اجتماعی است که می‌تواند به انواع آسیب‌های دیگر دامن بزند.
اکنون زمان آن فرارسیده که دولت و مجموعه حاکمیت، به جای افزایش فشار بر مردم، یک نفس راحت را به آنها هدیه دهند. این به معنای توزیع پول یا یارانه‌های بی‌هدف نیست، بلکه به معنای آغاز اصلاحات واقعی اقتصادی، مبارزه با رانت و فساد، ایجاد ثبات در بازار، حمایت از تولید و مهم‌تر از همه، بازگرداندن اعتماد عمومی است.
مردم ایران در آزمون اخیر، وفاداری و از خودگذشتگی خود را به کشورشان ثابت کردند. حال نوبت دولت و حاکمیت است که نشان دهد صدای آنها را شنیده و درک می‌کند که ادامه‌ی این فشار اقتصادی، نه عادلانه است و نه پایدار. این ملت شایسته‌ی آن است که پس از تحمل سختی‌های فراوان، دمی به آسایش زندگی کند و ببیند که فداکاری‌هایش، به آینده‌ای روشن‌تر برای خود و فرزندانش منجر می‌شود، نه به صورت‌حساب‌های سنگین‌تر در پایان هر ماه. این فرصتی برای زندگی است که نباید از مردم دریغ شود.

46
 

کد خبر 2089144

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین