نوید احمدپور - مسجدسلیمان، زادگاه من ، شهر اولینها و خاستگاه صنعت نفت خاورمیانه، امروز به نمادی از یک پارادوکس تلخ توسعه تبدیل شده است. این شهر که روزگاری با اولین چاه نفت، فرودگاه و سینما، دروازه ورود ایران به عصر صنعت بود، اکنون در انتهای جداول توسعه کشور قرار دارد.
فوران نفت از دل زمینش ،به جای آبادانی و رفاه ، غباری از محرومیت و عقبماندگی بر چهره آن نشانده است. این عقبماندگی سیستماتیک حاصل عواملی چون انزوای جغرافیایی و نفرین منابع طبیعی است. در کنار آن، شکست در برنامهریزیهای استراتژیک و بیکفایتیهای مدیریتی در طول دههها نقش داشته است. این عوامل دست به دست هم داده و سرنوشت «شهر اولینها» را به بنبستی عمیق کشاندهاند. در نهایت، این شهر به مطالعه موردی شگفتانگیزی از یک فرصتسوزی تاریخی بدل گشته است. پس بیاییم و از چند منظور این موضوعات را بررسی کنیم:
۱. منظر تاریخی و زمینشناسی: میراث یک اقتصاد تکمحصولی
سرنوشت مسجدسلیمان بر بستر زمینشناسی منحصر به فرد رشتهکوه زاگرس نوشته شد. وجود مخازن عظیم هیدروکربنی، این منطقه را در کانون توجه ویلیام ناکس دارسی و شرکت نفت ایران و انگلیس قرار داد. کشف نفت، یک شبه ساختار اجتماعی و اقتصادی منطقهای ایلیاتی را دگرگون کرد و شهری مدرن با اولینهای متعدد— از اولین فرودگاه و راهآهن تا اولین سینما، کارخانه برق و شبکه آبرسانی مدرن— را بنا نهاد. اما این توسعه، یک توسعه درونزا و پایدار نبود؛ بلکه یک ساختار مستعمراتی-صنعتی بود که تماماً به استخراج نفت وابسته بود. با ملی شدن صنعت نفت و بعدها با کاهش تولید از مخزن آسماری این شهر، این موتور توسعه از حرکت ایستاد. میراث این دوره، یک اقتصاد تکمحصولی و شکننده و فرهنگی بود که نفت را نه به عنوان یک مزیت نسبی، بلکه به عنوان تنها راه حیات میشناخت.
۲. تحلیل جغرافیای شهری و شهرسازی: انزوای تحمیلی و زیرساختهای فرسوده
بررسی نقشههای جغرافیایی و تصاویر ماهوارهای، حقیقت تلخی را آشکار میکند: مسجدسلیمان در یک بنبست جغرافیایی محصور شده است. این شهر که در میان کوهها قرار گرفته، فاقد شریانهای ارتباطی مدرن و کارآمد برای اتصال به مراکز اصلی اقتصادی کشور است.
جادههای میانبر، شریانهای حیاتی مسدود شده: ایده بازگشایی جادههای میانبر، به خصوص مسیر مسجدسلیمان به شهرکرد، میتوانست با خارج کردن شهر از انزوا و اتصال آن به مرکز کشور، یک انقلاب لجستیکی و اقتصادی ایجاد کند. این مسیرها نه تنها فاصله را به شدت کاهش میدهند، بلکه هزینه حمل و نقل را پایین آورده و شهر را به یک هاب منطقهای تبدیل میکنند. با این حال، این پروژههای حیاتی سالهاست که در پیچ و خم وعدهها و کمبود اعتبار معطل ماندهاند.
شبکه معابر فرسوده و آشفتگی شهری: خیابان اصلی شهر با آسفالتی مندرس و چاله های فراوان، نمادی از فرسودگی کالبدی شهر است. نبود سیستم یکپارچه دفع آبهای سطحی، باعث جاری شدن آب در معابر و محلات شده و مشکلات بهداشتی و زیستمحیطی فراوانی ایجاد کرده است.
"دره سبز"، پروژهای که به "دره بدبو" تبدیل شد: پروژه فاضلاب مرکزی شهر، موسوم به "دره سبز"، که با وعده ایجاد یک فضای سبز و بهداشتی با اعتباری بالغ بر ۹۰ میلیارد ریال آغاز شد، امروز به یک کانال فاضلاب روباز، متعفن و مرکز تجمع حیوانات موذی تبدیل شده است.این شکست بزرگ، نمونه بارز سوءمدیریت، فقدان مطالعات دقیق و هدررفت منابعی است که میتوانست صرف بهبود واقعی زیرساختها شود.
۳. منظر اقتصاد و مدیریت استراتژیک: گرفتار در "نفرین منابع" ؛ نفت میرود اما آبادانی نمی آید
وضعیت مسجدسلیمان، نمونه کلاسیک پدیدهای است که در ادبیات اقتصادی به آن "نفرین منابع" یا "بیماری هلندی" میگویند. وابستگی شدید به درآمدهای نفتی، سایر بخشهای اقتصادی مانند کشاورزی، گردشگری و صنعت را به حاشیه رانده است.
نرخ بیکاری سرسامآور: این شهر با وجود داشتن منابع عظیم نفت و گاز، با نرخ بیکاری بالا، یکی از رکورداران بیکاری در استان خوزستان و کشور است. این بیکاری فاجعهبار، به معضلات اجتماعی عمیقی چون مهاجرت نخبگان، افزایش آمار طلاق و خودکشی دامن زده است.
فرودگاه تعطیل، نماد فرصتسوزی: فرودگاه مسجدسلیمان، اولین فرودگاه ایران، که میتوانست به عنوان یک پیشران توسعه عمل کند، سالهاست که تقریبا غیرفعال است. فعالسازی این فرودگاه نه تنها حمل و نقل مسافر را تسهیل میکند، بلکه با امکان حمل بار، جذب سرمایهگذار و رونق گردشگری صنعتی، میتواند مستقیماً بر اقتصاد شهر تأثیر بگذارد. با وجود برخی اقدامات در تعریض و آسفالت جاده دسترسی، ارادهای جدی برای راهاندازی کامل آن دیده نمیشود.
گردشگری، گنجینه فراموششده: مسجدسلیمان دارای بیش از ۴۰۰ اثر تاریخی، صنعتی و طبیعی، از معابد باستانی ایلامی و هخامنشی گرفته تا جاذبههای گردشگری صنعتی (چاه شماره یک) و طبیعت بکر (دشت گلگیر و شیمبار) است. با این حال، به دلیل ضعف شدید در زیرساختهای گردشگری و عدم سرمایهگذاری و توجه استان، این پتانسیل عظیم اقتصادی کاملاً مغفول مانده است، هرچند در درون شهر و توسط مدیر میراث تلاشهای زیادی انجام شد اما بیتوجهی از استان و کشور باعث شده تا هرچه تلاش هم در این زمینه شده است بازدهی لازم را نداشته باشد.
۴. منظر بهداشت، فرهنگ و ورزش: افت کیفیت زندگی
عقبماندگی اقتصادی و زیرساختی، مستقیماً بر کیفیت زندگی و سلامت روحی و جسمی شهروندان تأثیر گذاشته است.
بحران در نظام سلامت: سه شهرستان مسجدسلیمان، اندیکا و هفتکل با جمعیتی بالغ بر ۳۰۰ هزار نفر، تنها به یک بیمارستان فرسوده متکی هستند. کمبود تجهیزات، نبود تخصصهای پزشکی و فرسودگی بنای بیمارستانها، شهروندان را برای دریافت خدمات درمانی مناسب، مجبور به سفرهای پرهزینه و خطرناک به مرکز استان میکند.
کشاورزی و منابع طبیعی: با وجود داشتن رودخانههای دائمی و فصلی و اراضی قابل کشت، بخش کشاورزی نیز از توسعه بازمانده و نتوانسته به عنوان یک جایگزین اقتصادی برای نفت، نقش ایفا کند.
فراموشی میراث فرهنگی و ورزشی: این شهر که خاستگاه فوتبال ایران و پرورشدهنده استعدادهای درخشان ورزشی بوده، امروز از داشتن امکانات ورزشی مناسب محروم است. بیتوجهی به میراث فرهنگی و صنعتی نیز به حدی است که بسیاری از این آثار در معرض تخریب قرار دارند.
دین مردم و این شهر بر گردن تک تک مسئولان که امدند و رفتند و هستند می باشد
کالبدشکافی وضعیت مسجدسلیمان یک حقیقت را عیان میسازد: مشکل این شهر تنها کمبود پول نیست، بلکه یک "شکست سیستمی" ناشی از فقدان تفکر استراتژیک، بیکفایتی در اجرا، و عدم پاسخگویی مسئولان و نمایندگان مجلس است. نفتی که بیش از یک قرن برای آبادانی ایران استخراج شده، کمترین سهم را برای مردمان دیار خود به ارمغان آورده است.
این مردم نجیب و صبور، دینی بر گردن تکتک مسئولانی دارند که میتوانستند با تصمیماتی درست و پیگیریهایی مجدانه، سرنوشت این شهر را تغییر دهند اما با وعدههای توخالی و کاهلی، عمر و سرمایه یک نسل را به هدر داده یا میدهند. تا زمانی که جادههای این شهر به روی توسعه بسته است، فرودگاه آن در سکوت فرو رفته و شریانهای اقتصادی آن مسدود است، مسجدسلیمان در بنبست باقی خواهد ماند و این حقیقت تلخ، لکه ننگی بر کارنامه مدیریتی کشور ، استان خوزستان و این شهر است.
نظر شما