به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، چندی پیش، یکی از مقامات دولتی ضمن بازدید از ساختمان شیشهای صداوسیما که در جریان جنگ 12 روزه آسیب دیده است، تصریح کرد که این بنای ارزشمند باید در کوتاهترین زمان با استفاده از تجارب استادان سازه و معماری، بازسازی شود. به گفته این مقام، ساختمان شیشهای صداوسیما اگر تا قبل از حمله رژیم صهیونیستی، نماد معماری مدرن بود، پس از آن نماد حماسه و انعکاس صدای حقیقت خواهد بود، لذا باید پروژهی بازطراحی و بازمعماری این ساختمان با داوری استادان سازه و معماری، به یک مسابقه بینالمللی گذاشته شود. در راستای این اظهارات مهندس فرزاد رستمیفر، معمار و مرمتگر برجسته که سوابق خوبی در امر بازسازی بناهای تاریخی دارد، یادداشت زیر را فرستاده است. امیدوار است که نظریات تخصصی مزبور مورد توجه مسوولان امر قرار گیرد. او در این یادداشت تصریح کرده است مرمت و بازسازی ساختمان شیشهای، محل مناسبی برای تظاهرات معمارانه و تبلیغات جناحهای سیاسی نیست. در ادامه یادداشت رستمیفر که در اختیار خبرگزاری خبرآنلاین قرار گرفته میخوانید.
* * *
تقریباً بیشتر اظهارنظرها در خصوص نحوهی بازسازی و مرمت ساختمان شیشهای تلویزیون که در جریان جنگ 12 روزه اخیر به طور جدی آسیب دیده، معطوف به فرم ساختمان است و نه به کارکرد آتی آن، یعنی تکرار همان دیدگاه و نگاهی که به بسیاری از آثار ارزشمند تاریخی بوده و موجب گردیده است که پس از مرمت و بازسازی، بالاستفاده و کماثر به سمت مرگ مجدد بروند. بدون تردید صیانت از ارزشهای معمارانه این بنا و احترام به ایدههای خالقانه مهندس عبدالعزیز فرمانفرماییان، در فرآیند تهیه طرح مرمت و بازسازی، امری ضروری است، اما موضوع به همن جا ختم نمیشود، زیرا بدون تدوین سناریوی مرمت و بدون توجه به کارکرد آتی این بنا، هر نوع طرح مرمتی با هر نوع روحیهای کافی نخواهد بود. نمیتوان از پیچهای تند مباحث نظری پیرامون این موضوع، بدون داشتن پاسخ مناسبی برای این پرسش عبور کرد. طرح مباحث کمارتباط و تبلیغاتی نظیر تمایز قایل شدن میان این ساختمان به عنوان یک ساختمان ارزشمند یا یک اثر تاریخی، بهتنهایی میتواند عامل گمراهکننده و در عین حال جذابی(!) باشد که پروژه را در همان ابتدا با شکست مواجه کند. این ساختمان بدون تردید هم ارزشمند است و هم تاریخی.
این بنا مابهازای تمام و کمالی از زندگی شیشهای ایرانیان است که در عین حال، زخمی و شکسته شده. اینجا ایران است، زخمخورده، ولی پابرجا، و بازآفرینی و مرمت آن هم نه صرفاً یک ضرورت معمارانه و شهرسازانه، که یک اقدام فرهنگی و اجتماعی در مقیاس ملی است و میبایست امانتدارانه و عاری از هر گونه تظاهر صورت پذیرد. در اینجا معمار و مرمتگر پیش از آنکه گوینده باشد، میبایست شنونده و بیننده باشد:
اگر ساختار تغییر کند، دیگر اصیل نیست. اگر صورت و پیکره این اصالت زخمخورده نشان و نشانهای از زخم جنگ نداشته باشد، گمراهکننده خواهد بود، مانند داستانی که چند صفحه را از میانش کنده باشند و ناقص شده باشد.
اما کارکرد: شایدعملکرد سابقش دیگر موضوعیت نداشته باشد. لذا میتوان به سالنهای موسیقی و نمایش و تجهیزات تلویزیونی به عنوان موزه تاریخ تلویزیون ملی ایران اندیشه کرد، ولی بدون دخالت در حجم و فرم اولیه آن، البته اگر همچون ساختمان "خانه شهر" در میدان توپخانه تهران، پس از جدلهای فرمالیستی و مدیریتی غیرضرور، دچار دگردیسی بهرهبرداری نشود.
۵۹۵۹
نظر شما