زهره نوروزپور: چهل روز از تجاوز اسرائیل به ایران گذشت. ۱۲ روز جنگ میان ایران و اسرائیل با تجاوز آمریکا به تاسیسات هسته ای ایران به آتشبسی منجر شد که کارشناسان یا آن را جنگ خاموش می نامند یا می گویند آتشبسی مسلح که هر دو طرف در پی بالا بردن قدرت نظامی خود برای بازدارندگی و حمله مجدد هستند.
شرایط فعلی کشور در یک ابهام است. ابهامی که کسی واقعا نمیداند چه خواهد شد؟ در این سایه ناامنی روز جمعه ۳ مرداد ۱۴۰۴ با طرف اروپایی در استانبول در سطح معاونین وزارت خارجه مذاکره کرد که از خروجی چندانی از آن منتشر نشد، جز اینکه ایران و اروپا به مذاکره ادامه می دهند.
نصرتالله تاجیک، دیپلمات پیشین جمهوری اسلامی ایران، در گفتگو با «خبرآنلاین» در اینباره می گوید که گویی در کشور در بر همان پاشنه قبل میچرخد. او در مورد وضعیت پسا جنگ و اینکه آیا در جنگیم یا در آتش بس می گوید مقامات باید از این ۱۲ روز درس می گرفتند که هنوز به نظر نمیرسد درس خاصی گرفته باشند و اوضاع بر همان منوال است. مشروح این گفتگو را در ادامه میخوانیم:
بلاتکلیفی در اینکه ما در جنگ هستیم یا صلح، برای کشور سم مهلک است
*** چشم انداز شما از آتش بس فعلی چیست؟ برخی از تحلیلگران در رسانههای خارجی می گویند که اسرائیل در حال بازسازی نظامی برای حمله مجدد است.
بله. حس عمومی این مساله را القا میکند که حملهای از سوی اسرائیل و آمریکا صورت خواهد گرفت. با توجه به تحرکات اخیر پنتاگون در جابهجایی هواپیماهای سوخترسان آمریکایی از سایر مناطق دنیا به پایگاههای نظامی در کشورهای خلیج فارس، این دلنگرانی را به وجود آورده است. فارغ از اینکه حس عموم اشتباه نمیکند واقعیت امر این است که سیاست یک امر اقتضایی است که به شرایط خیلی بستگی دارد. به این معنا که میتوان این تحرکات را اینگونه تفسیر کرد که شاید برای امتیازگیری بیشتر از ایران باشد. دلیل دیگر اینکه امادگی نظامی از سوی امریکا و اسرائیل باشد. جدا از اینکه این وضعیت در کشور باعت ایجاد بلاتکلیفی شده به این معنا که آیا آتشبس شکننده است؟ آیا ما در صلح مسلح هستیم؟ اینها چقدر برای کشور یا مردم ضرر دارد؟ این بلاتکلیفی، بسیاری از کسب و کارها رو هم تاثیر قرار داده، بر کشور،بر جامعه بر خانوار و مردم تاثیر گذاشته است جدای از اینکه چرا به اینجا رسیدیم و مقصر چه کسی است؟ این حالت بلاتکلیفی برای کشور و مردم خوب نیست. اینکه امروز حمله میکند یا فردا ؟ همین مساله تبعات زیادی بر اقتصاد و معیشت خواهد گذاشت، به اضافه اینکه برای زندگی مردم ایجاد سردرگمی میکند که این به خودی خود یک سم مهلک است که در دراز مدت تبعات بسیاری خواهد داشت. این بلاتکلیفی، بسیاری از کسب و کارها رو هم تاثیر قرار داده، بر کشور،بر جامعه بر خانوار و مردم تاثیر گذاشته است جدای از اینکه چرا به اینجا رسیدیم و مقصر چه کسی است؟ این حالت بلاتکلیفی برای کشور و مردم خوب نیست. اینکه امروز حمله میکند یا فردا ؟ همین مساله تبعات زیادی بر اقتصاد و معیشت خواهد گذاشت، به اضافه اینکه برای زندگی مردم ایجاد سردرگمی میکند که این به خودی خود یک سم مهلک است که در دراز مدت تبعات بسیاری خواهد داشت.
اتفاقی که قرار است بیفتد همانطور که اشاره کردم به دلیل اقتضایی بودن سیاست؛بستگی به نوع مذاکره ایران وامریکا دارد. چگونگی نحوه مذاکره و روشن شدن مقدار آسیبی ک به تاسیسات هستهای وارد شده است. به عقیده من این موضع خیلی مهم است چون واقعا اطلاعات دقیقی از میزان آسیب وجود ندارد و این بستگی دارد که مذاکره چگونه به جریان بیفتد. یا اینکه همکاری ایران با آژانس چگونه خواهد بود؟ مذاکره ایران با اروپا چگونه خواهد بود؟ در زمینه مکانیسم ماشه و ... همه اینها در کنار هم تعیین کنده است و وزنهای مثبت و منفی در شکستن و نقض اتشبس و حمله مجدد دارد. ما باید تمام عواملی که تسهیل کننده نقض اتشبس است را بنویسیم و تمام عوامل و پارامتریهایی که اتش بس را تدام میدهد را هم بنویسم، به آنها وزن دهیم و بررسی کنیم که وزن کدام بیشتر است؟ تا از طریق علمی بتوانیم هزینه و فایده را بررسی کنیم و دریابیم که آیا احتمال تداوم اتش بس بیشتره یا برعکس؟
بعید میدانم که در مذاکرات استانبول اتفاق خاصی افتاده باشد
*** تفسیر شما از اقدامات اروپا علیه ایران چیست؟ سه قدرت اروپایی برای تهران تا پایان ماه اگوست (شهریور) ضربالاجل تعیین کردهاند اما به رغم این تهدید ما شاهد یک مذاکره در استانبول بودیم؟
مذاکرات ایران در استانبول که اگر اسمش را مذاکره بگذاریم، در راستای دور گذشته از تبادل نظرات است. یعنی ما الان با اروپا در شرایطی نیستیم که یک جلسه با دستور العمل مشخصی برای حل یک موضوع داشته باشیم. ما با اروپا دچار یک گسل سیاسی و دیپلماتیک شدیم. بخشی از ان مقصر اروپا است و بخشی ایران. ما باید از طریق بررسی های حقوقی بتوانیم این اهرام را از اروپا بگیریم که این مهم به مذاکره برمیگردد، که چگونه از اهرمها استفاده کنیم؟ به نظرم مهمترین آن ضرورت همکاری با آژانس است. در عین حال نباید مجانی این اهرم را از دست دهیم. الان سیاستی اتخاذ کردیم که بازرسان رفتند.خب حالا اگر می خواهند برگردند که به عقیده من باید برگردند. چه چیز در ازای آن خواهیم گرفت؟ چون اروپا به بازگشت آنها نیاز دارد، بنا بر گزارش فاینشنال تایمز؛ آنها پیشنهاد دادهاند که ایران باید یک شرایطی برای راستی ازمایی فراهم کند. درخواست آنها برای ما کارساز است چراکه موضع ایران همیشه بر این مبنا استوار بوده است که هیچگاه قصد نظامی سازی برنامه هستهای را نداریم، پس دراینباره مشکلی نداریم که بازرسان را نپذیریم. همین موضع میتواند کمککننده باشد و در این محور جلو برویم.
من بعید می دانم که در مذاکرات استانبول اتفاق خاصی افتاده باشد و به تصمیم خاصی رسیده باشند یا از تصمیمهای گذشته خود عدول کنند.
اروپا در برجام ماند که از ابزار مکانیسم ماشه استفاده کند
*** اشاره کردید اروپا مقصر است.لطفا کمی در اینباره توضیح دهید.
هدف اصلی اروپا در ماندن برجام بیشتر برای استفاده از همین اهرم مکانیسم ماشه بود. به جز دوره اولی که همکاری بین ایران، آژانس و اروپا وجود داشت و ترامپ از این توافق خارج شد. این همکاری ایران و آژانس باعث شد که اروپا پشت امریکا نرود. بعد از آن هم اروپا خیلی نقش تعیین کننده در برجام نداشت و نتوانست جایگاه مستقل برای خود تثبیت کند و تحت تاثیر امریکا بود. ترتیبات مالی و اجریی و انچه ایران از برجام انتظار داشت محقق نشد. امریکا که خارج شد اروپا هم به تعهد ات عمل نکرد.اروپا در برجام ماند که از ابزار مکانیسم ماشه استفاده کند. اگر روزی هم اداعا بشود که این هماهنگی بین اروپا و امریکا وجود داشته،خیلی نباید تعجب بکنیم. این هدف اروپا است. آنها ماندند تا بتوانند از نظر حقوقی ماده ۳۶ و ۳۷ در برجام درباره فعال شدن مکانیسم ماشه استفاده کنند، اینکه آیا بتوانند یا نه؟ ما به پختگی این بحث نیاز داریماروپا در برجام ماند که از ابزار مکانیسم ماشه استفاده کند. اگر روزی هم اداعا بشود که این هماهنگی بین اروپا و امریکا وجود داشته،خیلی نباید تعجب بکنیم! این هدف اروپا است. آنها ماندند تا بتوانند از نظر حقوقی ماده ۳۶ و ۳۷ در برجام درباره فعال شدن مکانیسم ماشه استفاده کنند، اینکه آیا بتوانند یا نه؟ ما به پختگی این بحث نیاز داریم باید درباره اش در اندیشکدهها، دانشگاهها، موسسات حقوقی و رسانهها به بحث گذاشته شود و از ابعاد مختلف دیده شود. اروپا با این عدم ایفای تعهدات، بعضا تشکیک می کند که مشارکت کننده است یا نه؟ اروپا وقتی به تعهدات خود عمل نکرده است در حقیقت از نظر ایران همانند امریکا است که از برجام خارج شده بنابراین عضو برجام نیست که بخواهد مکانیسم ماشه را فعال کند.
در این میان برخی معتقدند که محور سومی هم وجود دارد اینکه؛بازگشت تحریمهای سازمان ملل همگی برای پرونده هستهای ایران بوده است. در حالی که امریکا به تاسیسات هستهای ایران حمله کرده و به گفته خوشان نابود شده است. در این میان اروپا نه تنها محکوم نکرده بلکه تائید هم می کند. بنابراین موضوع تحریمهایی که فرضا بخواهد با اعمال مکانیسم ماشه برقرار شود منتفی شده است چون موضوعیت تحریمها هستهای بود.
لذا با استفاده از موارد حقوقی این سه محور مطرح است. به عقیده من باید این بحث ها را در لایههای مختلف در محافل اکادمیک، دستگاه های اجرایی و رسانه ها به یک گفتمان تبدیل کنیم. از آن یک گفتمان غلب خارج کنیم و تولید محتوی کنیم برای مراحل حل اختلافاتی که در برجام تعبیه شده است . چون اینها هرکدام مراحلی دارد به این معنا که وقتی اروپا در حال تدوین و نگارش نامه برای فعال شدن مکانیسم است اول از همه برای بررسی به جلسه کارشناسی یا معاونان وزارت خارجه میرود بعد در جلسه وزیران بعد کمیته مشورتی و ... برای اینها باید تولید محتوی کنیم و ادله محکمه پسند داشته باشیم، طرح موضوع کنیم و مکانیسم ماشه را یک امر قطعی شده تلقی نکنیم تا بتوانیم مساله را زیر سوال ببریم. این نافی اقدامات دیگر نیست. نباید دست روی دست گذاشت چراکه در نهایت مساله اصلی کشور ما بحث مذاکره با امریکا است که باید ببینیم بعد از حمله آمریکا به تاسیسات هستهای در میان مذاکرات، ایا مجددا میخواهیم روی همین موضع عدم مذاکره بایستیم یا نه روش دیگری را اتخاذ کنیم؟
کشور را نشریههایی تندرو و جناح مطلوبشان اداره نمیکنند
*** برخی از رسانههای منتسب به جریانهای تندرو در ایران هستند می گویند که مذاکره نکنید این یک دام برای حمله مجدد به ایران است. تفسیر شما از این تحلیل چیست؟
کشور را نشریههایی تندرو و جناح مطلوبشان اداره نمیکنند. هیچ عیبی هم ندارد هرکی هر حرفی میخواهد بزند این جامعه پر نشاط سیاسی ایران است.
اما در نهایت امر، تصمیمگیران و عقلای کلان نظام گوششان به این حرفها بدهکار نیست بالاخره آنها میدانند چگونه اوضاع مملکت را جلو ببرند. مخصوصا اگر مبنا را بر اصل پاسخگویی و مسولیت پذیری بگذاریم؛ این نشریات امرزو یک چیزی میگویند فردا یک چیز دیگر. متاسفانه انها از حافظه ضعیف و کوتاه مدت مردم استفاده میکنند و اگر مچشان را هم بگیریم فرار رو به جلو دارند و مسولیت حرفهای خود را نمیپذیرند.
آن چیزی که مهم است سیاست حکومت و تصمیمی است که مسولان می گیرند. این هم یک بحث ساده نیست بحثی است که پایایی و در حقیقت تداوم حکومت ایران در آن دخیل است. یعنی با حملهای که اسرائیل به ایران کرد؛ با هدف سرنگونی حکومت پس از آن تجزیه ایران مرتبط است.آن ها امید داشتند که پس از سرنگونی این حجم از حملات سبب شود که مردم به خیابان ها بیایند و سرنگونی حکومت و جنگ داخلی و تجزیه ایران را فراهم کنند. با این وضعیت مسولیت پذیری ایجاب میکند که ما به میلیمتر میلیمتر قدمهایی که برمیداریم فکر کنیم. این هم با شعار مرگ بر این و اون، یا اونو خائن کردن و دیگری را خائف کردن به جایی نمیرسیم.
در این شرایط خطیر کشور مذاکره تنها راه موثر است/ اینکه مذاکره کنیم به این مفهوم نیست که نظامیان بروند در خانه بخوابند
*** شروطی که امریکا و اروپا برای مذاکره گذاشته اند دقیقا خطوط قرمزی است که عراقچی نیز بارها اعلام کرده است که اگر آنها از این خطوط عقب نشینی کنند مذاکره خواهیم کرد. اصرار دو طرف بر خواستهها ایا گرهای باز خواهد کرد؟ آیا میشود در این وضعیتی که نه ایران میتواند از خواسته خود صرف نظر کند و نه امریکا، به مذاکره خوشبین بود؟
کشورها در زمان جنگ، با هم مذاکره میکنند. این نیست که جنگ تمام شود بعد مذاکره کنند. ما مذاکره را برای این دنبال میکنیم که به دیپلماسی فرصت دهیم که جنگ را با کمترین هزینه تمام کنیم. اوضاع و مشکلات کشور، شرایطی که ما داریم دیپلماسی و مذاکره بهترین راهکار است. جدای از اینکه یک اصل مهم ارسال پیام ضعیف فرستادن یا از موضع ضعف برخورد کردن در جای خود بحث مهمی است اما اینکه واقع بین باشیم که بخواهیم کشور، مردم و حکومت را از این گردنه با کمترین هزینه به نحو مطلوب عبور دهیم یک بحث مهم دیگری است یعنی باید میان این دو توازن ایجاد کنیم.
اصل قضیه این است که هیچ شکی نکنیم که مذاکره کمک کننده است. اینکه مذاکره کنیم به این مفهوم نیست که نظامیان بروند در خانه بخوابند! به این معناست که دیپلماسی کار مذاکره را پیش ببرد و آنها ها هم هوشیارانه در آمادهباش نظامی باشند. این نیست که دیپلماتها مذاکره کنند و انها کاری نکنند! در جنگ ۱۲ روزه هم دیپلماسی کنار میدان فعال بود. ما میگوییم که امید به مذاکره داشتیم، بله این درست است. امید داشتیم که مذاکرات به نتیجه برسد اما، ما با ماهیت امریکا در بدعهدیهای غیرشفاف آنها ۵۰ ساله اشنا هستیم. اگر قبل از جنگ ۱۲ روزه درحال مذاکره بودیم و آن غافلگیری حمله نظامی ناشی از این بوده باشد که ما شناخت آمریکاییها را مورد توجه قرار ندادیم این مشکل دیگری است.ما نباید این را الان عام یا بولد کنیم و بگوییم ایندفعه هم مذاکره کنیم انها میخواهند ما را گول بزنند! با این فرض که امریکا وسط مذاکره هم حمله کند! حالا اگر ۵۰ ساله نشناختیم، الان که میشناسیم! ما با این فرض که آمریکا ممکن است وسط مذاکره حمله کند باید هوشیاری نظامی و دیپلماتیک را حفظ کنیم کما اینکه الان هم این آمادگی را داریم . ولی از طرف دیگر میز مذاکره را ترک نکنیم.
شرط گذاشتن به عقیده من درست نیست. باید بسنجیم دستور جلسه خومان چیست؟ مهم این است که دو طرف قبول کنند که به دیپلماسی فرصت بدهند. اگر این اراده وجود داشته باشد که گذاشن شرط از سوی دو طرف درست نیست میتوان امید داشت که به نتایج مثبتی برسیم. ما با ماهیت امریکا در بدعهدیهای غیرشفاف آنها ۵۰ ساله اشنا هستیم. اگر قبل از جنگ ۱۲ روزه درحال مذاکره بودیم و آن غافلگیری حمله نظامی ناشی از این بوده باشد که ما شناخت آمریکاییها را مورد توجه قرار ندادیم این مشکل دیگری است. ما نباید این را الان عام یا برجسته کنیم و بگوییم ایندفعه هم مذاکره کنیم انها میخواهند ما را فریب بدهند؛ با این فرض که امریکا وسط مذاکره هم حمله کند. حالا اگر ۵۰ ساله نشناختیم، الان که میشناسیم. ما باید به میانجیگران این فرصت را بدهیم کما اینکه دیدیم آنها توانستند از بنبست مذاکرات هر دو طرف را خارج کنند و سر میز بیاورند.
الان باید در نظر بگیریم و بررسی کنیم که چه امتیازی میتوانیم بدهیم و چه چیز بگیریم؟ باید واقعبین باشیم . اینکه ما به دنبال اهداف صد درصدی باشیم این آرمانگرایی است. باید واقع گرا باشیم که در این شرایطی که هستیم، در این وضعیت آسیبدیدگی در خاورمیانه، ضمن اینکه بازدارندگی ما اسیب دیده است، ایا ما هنوز روی نقطه صد درصدی میایستیم؟ یا نه یک وضعیت مناسبی هم وجود دارد؟ ما در داخل بحث کنیم و تبدیل به گفتمان ملی و غالب شود. سپس دیپلماتها تکلیف را روشن میکنند. انها این توانایی را دارند که در اگر در داخل یک انسجام ملی و اجرایی وجود داشته باشد، می توانند مسائل را مطرح و طی یک فرایند حل و فصل کنند.
*** برخی از تحلیلگران داخلی و خارجی میگویند که ایران در پی تغییر بازدارندگی است. شاید حتی سلاح هستهای هم بسازد. ترامپ هم میگوید تاسیسات را نابود کرده است. و ایران هم تهدید به خروج از ان پی تی کرده .نظر شما چیست ایا در شرایط فعلی ایران دکترین بازدارندگی خود را تغییر خواهد داد؟
بعید می دانم با این وضعیتی که ما در ایران داریم، اینکه حتی تصمیمات کوچک هم در این سیستم اداری پوسیده کشور گرفته نمیشود که ما بتوانیم تصمیات بزرگ بگیریم. مثلا تغییر دکترین بازدارندگی! لزوما ربطی به نظام سیاسی کشور ندارد. سیستم اداری، بخشی اداره کردن کشور و جزیره ای بودن تصمیمات، شرایطی فراهم کرده که کمتر موفق میشویم که حتی تصمیات کوچکتری که به مردم،حکومت و کشور مربوط میشود را اتخاذ کنیم. به نظر میرسد که ما در یک حالت بلاتصمیمی قرار گرفتهایم.
در این شرایط من خیلی با این تحلیلگرانی که میگویند ایران در صدد تغییر بازدارندگی است همراهی ندارم. نشانههایی وجود ندارد یا حداقل نشانههایی هنوز به رسانهها راه نیافته است که بتوانیم ارزیابی کنیم. بنابراین این ابهام هستهای که الان در ان قرار گرفتیم به وضعیت نفی یا اثبات آن می تواند تاثیر گذاشته باشد.
***در این شرایط فعلی که ایران در یک جنگ خاموش به سر می برد، سوریه که زمانی حوزه نفوذ ایران برای پیشبرد تجاوزات اسرائیل بود حالا در اختیار این رژیم قرار گرفته. تحلیلگران در رسانه های جهان خصوصا رسانههای منطقه میگویند که هدف از اشغال سوریه رسیدن زمینی اسرائیل به عراق و بعد از آن ایران است. این تحلیل چقدر محتمل است اساسا همچین طرحی شدنی است؟
به نظرم سیاست اسرائیل این است که در همسایگانش سرزمین سوخته بگذارد تا انها مشغول خودشان باشند. به این معنا که آنها تجزیه یا درگیر جنگ داخلی باشند و اسرائیل امنیت خود را حداکثری کند. حمله زمینی اسرائیل جنبه واقعی عملیاتی ندارد. چون باید دید اصلا نیاز هست یا نه؟ با توانایی که اسرائیل دارد چه در زمینه پرتابهها، موشک، فنآوری، هوش مصنوعی و... بعید است که بخواهد از فلسطین برای ایران و عراق سرباز اعزام کند و این نیاز را داشته باشد که سوریه و بعدا عراق را در اختیار داشته باشد. ضمن اینکه اسرائیل هم چنین توانی برای این کار ندارد. اسرائیل یک جامعه متکثر با نژادهای مختلف و مشکلات عدیده فرهنگی و ... دارد که انسجام آن برای همچین طرحی را مشکل میکند.
پیشتر هم در ۷۵ سال نشان داده است که دنبال روشهای کوتاهمدت و ضربه زدن است. در جنگ ۱۲ روزه هم دنبال این بود که در همان روز اول با ضربات برقآسا به اهداف خود برسد و ظرف چند روز تمام کند. اما یکی از دلایل عمده اتشبس همین طولانی شدن جنگ بود که با سیاست برقآسای آنها همخوانی نداشت. لذا من این تحلیل را قبول ندارم.
ایران متحد استراتژیک برای جنگ ندارد/درباره خرید تسلیحات از چین هم در بلاتکلیفی و سردگمی استراتژیک هستیم
*** در طی ۱۲ روز جنگ ایران عملا شریک استراتژیک نداشت و به تنهایی از کشور دفاع کرد. اگر جنگی مجدد علیه کشورمان اغاز شود ایا ما متحدی برای همیاری در این جنگ خواهیم داشت؟نقش پاکستان، چین و روسیه را چه طور ارزیابی می کنید؟ کشورهای خلیج فارس به همراه ترکیه چه خواهند کرد؟ و اینکه خرید تسلیحات از چین را چه طور تفسیر می کنید؟
من بعید میدانم ما متحدی داشته باشیم. اگر حملهای صورت بگیرد همین وضعیت است. ممکن است با درس گرفتن از این جنگ ۱۲ روزه که من هنوز هیچ نشانهای از تغییری در درس گرفتن ندیدم چه استراتژیک چه تاکتیکی... بعد از جنگ همه همان کار قبل از جنگ را دارند انجام میدهند! و این نشناختن سطح و عمق اقدامات و تحولات است.تنها چیزی که ایران می تواند روی آن تکیه کند مردم هستتد. ولی متاسفانه بااینکه مردم نقش اصلی را در این ۱۲ روز ایفا کردند، پای ایران ایستادند، اما تاکید میکنم "متاسفانه" در هیچ یک از بخشها نه در سیاست نه در حکومت، نتوانستیم بعد از جنگ از مردم قدردانی شایسته به عمل بیاوریم اینکه به خواسته مردم توجه کنیم. مردم دارای دیدگاههای متفاوت هستند و خواستهای متفاوت دارند که باید به آن اهمیت دهیم و انجام این خواستها در رضایت عمومی کمک کننده است. ولی متاسفانه به این امر مهم توجه نکردیم.
درباره پاکستان، چین و روسیه؛ من بعید میدانم بیشتر از چیزی که اتفاقی که در جنگ ۱۲ روزه و بعد از آن افتاد که همگی در جهت لفظی و سیاسی حمایت شد، بیشتر شود. کشورهای حاشیه خلیج فارس هم همینطور. اینها مثل ترکیه از رقبای ما هستند خیلی هم بدشان نمیآید که ایران تضعیف شد.درباره پاکستان، چین و روسیه؛ من بعید میدانم بیشتر از چیزی که اتفاقی که در جنگ ۱۲ روزه و بعد از آن افتاد که همگی در جهت لفظی و سیاسی حمایت شد، بیشتر شود. کشورهای حاشیه خلیج فارس هم همینطور. اینها مثل ترکیه از رقبای ما هستند خیلی هم بدشان نمیآید که ایران تضعیف شد.
درباره خرید تسلیحات از چین هم متاسفانه در بلاتکلیفی و سردگمی استراتژیک هستیم. اینکه آیا چینیها حاضرند به ماتسلیحات بدهند یک بحث است و اینکه ما چرا تصمیم نمی گیریم که مثلا پدافند یا ناوگان هوایی و دریایی خومان را تقویت کنیم یه بحث دیگر که منصفانهاش این است که نظامیها به این پرسش پاسخ دهند.شاید رفتن سراغ چینیها آنها پاسخ ندادند.
البته بااینحال گزارشاتی در رسانهها و موسسات چینی و غیر چینی منتشر شده است مبنی بر اینکه ایران اهتمام لازم را نداشته است. ولی ما عکسالعملی از مقامات ایران نداشتهایم که شفافسازی کنند، که اعلام کنند به دنبال خرید سلاح رفتهاند یا نه؟ یا بگویند رفتیم نداده اند، یا بگویند به این دلایل اصلا نرفتیم! که اینها همه در ابهام است! اینکه در این مدت کاری شده باشد گزارشاتی درز پیدا کرده است ولی متاسفانه شفاف نیست. مسولین اطلاع رسانی نکردند. به عقیده من طرح موضوعات در جامعه و مردم مهم است همین سوال شما به این معناست که این سوال در افکار عمومی وجود دارد. پس به پاسخ این سوال نیاز داریم. در این قسمتها ضعیف هستیم. کمااینکه در روایت سازی هم ضعیف هستیم. یکی از ضربههای بزرگ ما همین راویتسازی است. ولی به عقیده من این نظام پوسیده اداری در همهجا سایه انداخته و چتر ان بر سر همه است. این هم مزید بر علت است.
با قدرت نرم دیپلماسی میتوانیم بازدارندگی از دست رفته خود را در منطقه بازیابی کنیم
*** در اخر پیشبینی شما از وضعیت ایران ما چیست و چه راهبردی را به ماموران دیپلماسی پیشنهاد میکنید؟
ما دارای کارتهایی برای بازی و اهرم قدرت هستیم. درست است که بخش مهمی از دکترین دفاعی ما که بازدارندگی ناشی از سیاست خارجی ما در خارمیانه بود و حالا اینها آسیب جدی دیده است. ولی به برای ما به معنای اخر دنیا که نیست. الان اسرائیل با شلنگ تختهای که در سوریه راه انداخته است،خودش یک زمینه فراهم کرده است که در میان اعراب ما باید یک کار اقناعی و دیپلماتیک انجام دهیم. در حقیقت به جای ینکه مثل سری پیش به تنهایی شانه زیر بار دهیم و با محوریت نظامی کار را جلو ببریم این بار با دیپلماسی پیش برویم. با اجماع سازی و یارگیری با کشورهای منطقه و اعراب، با آن کشورهای غربی که مخالف اقدامات اسرائیل هستند،خطرات اقدام اسرائیل در سوریه که منجر به برهمزدن توازن و ایجاد جنگ داخلی بین قومیتها و نژادهای مختلف سوریه شده است؛ میتوانیم از این منظر، افکار عمومی دنیا را همراه سیاست مطلوب خود بسیج کنیم. با یارگیری و فعالیت دیپلماتیک و قدرت نرم دیپلماسی در حقیقت قدرت بازدارندگی از دست داده خودمان را به جای روشهای سخت نظامی با یارگیری و اجماع سازی پیش ببریم و آن قدرت از دست رفته را بازیابی کنیم اما اینبار با قدرت دیپلماسی نه نظامی.
۳۱۵/۴۲
نظر شما