به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از شهرآرا، در یک دهه گذشته، انتشار کتابهای مختلف درباره زندگی حاکمان کشورهایی که اقمار سیاسی شوروی بودند سبب شده تا ابعاد مختلفی از زندگی و راه و روش حکومتداری افرادی مانند انور خوجه (۱۹۰۸-۱۹۸۵)، دیکتاتور آلبانیایی، برای عموم مردم روشن شود. با این حال، در چند سال اخیر، بازار نشر به کتابهایی که زندگی در این نوع رژیمها را از دیدگاه مردم عادی روایت میکنند هم روی خوش نشان داده است. این کتابها سعی میکنند نشان دهند که زندگی روزمره در آن حکومتها با چه دشواریهایی مواجه بوده است. در همین راستا، بهتازگی کتابی با عنوان «فلاکت روزمره» [Eine Fliege kommt durch einen halben Wald] منتشر شده است که سعی دارد زندگی در حکومت رومانی در زمان چائوشسکو را به تصویر بکشد.
نیکلای چائوشسکو (۱۹۱۸-۱۹۸۹) دبیرکل حزب کمونیست رومانی و رئیسجمهور این کشور از سال ۱۹۶۵ تا ۱۹۸۹ بود که با سیاست مشت آهنین حکومت میکرد. سیاستهای او به مشکلات اقتصادی، فقر گسترده و شکلگیری جوی فراگیر از ترس منجر شد. سرنوشت چائوشسکو در جریان انقلاب رومانی در دسامبر ۱۹۸۹ رقم خورد: او در مواجهه با اعتراضات گسترده و در پی از دست دادن حمایت شخصیتهای کلیدی نظامی و سیاسی، سعی کرد از بخارست فرار کند، اما در ۲۵ دسامبر ۱۹۸۹ دستگیر، محاکمه و اعدام شد.
نویسنده کتاب هرتا مولر [Herta Müller]، نویسنده، شاعر و مقالهنویس برجسته رومانیاییتبار آلمانی است. مولر سال ۱۹۵۳ در یک روستای آلمانیزبان در غرب رومانی به دنیا آمد. خانواده او جزو اقلیت آلمانی کشور رومانی بود. پس از جنگ جهانی دوم، نیروهای نظامی شوروی مادر خانواده را به اردوگاه کار اجباری اعزام کردند. حکومت کمونیستی رومانی نیز داراییهای پدربزرگ هرتا را (که زمانی کشاورز و تاجری ثروتمند بود) ضبط کرد. پدر او که زمان جنگ جهانی دوم از اعضای گروه «وافن- اس اس» (یکی از شاخههای نظامی آلمان) بود، در دوره حکومت کمونیستها از طریق رانندگی کامیون امرار معاش میکرد.
مولر که معلمی میکرد، در دهه ۱۹۷۰، پس از آنکه پیشنهاد همکاری با پلیس مخفی چائوشسکو را رد کرد، شغل خود را از دست داد و در ادامه مترجمی را پیشه خود ساخت. او در سالهای بعد چند داستان منتشر کرد و بهتدریج چنان اعتباری پیدا کرد که سال ۲۰۰۹ به جایزه نوبل ادبیات دست یافت. کمیته جایزه نوبل ادبیات اعلام کرد: «نوبل ادبیات میرسد به هرتا مولر، کسی که با استحکام شعر و صراحت نثر، دورنمایی از زندگی محرومان را به تصویر کشیده است.» اعطای نوبل ادبیات به این نویسنده (که دیگر به آلمان مهاجرت کرده بود) تقریبا همزمان شد با بیستمین سالگرد فروریختن دیوار برلین و واکنش مثبت بسیاری از رسانههای آلمان را در پی آورد.
مولر در جستارهای کتاب «فلاکت روزمره» تصویری تیره و بهتآور از زندگی زیر حکومت چائوشسکو ارائه میدهد، داستان زنی جوان که در جهانی پر از ترس، شک و خیانت زندگی میکند، جایی که گویی دیوارها شنوا هستند، دوستان قابل اعتماد نیستند، و حتی زبان ابزاری برای جاسوسی و تهدید به شمار میآید. هر جستار یادداشتی خصوصی است که تجربه زیسته مولر را با زبانی شاعرانه و پر از حس خفقان، اگرچه گاهی پراکنده، بازگو میکند. خواننده با جملاتی کوتاه و تصاویری ذهنی مواجه میشود که لحظه به لحظه فشار و اضطراب زندگی در فضای پلیسی و توتالیتر را به خوبی منتقل میکنند.
البته مولر در این نوشتهها تنها به روایت یک زندگی شخصی نمیپردازد، بلکه (همچنین)تصویری از ترسهای روزمره، تردیدهای کوچک و بزرگ، و شکافهای عمیق انسانی در جامعهای سرکوبشده به دست میدهد، جایی که اعتماد به دیگران کمکم رنگ میبازد، و سکوت، خود، نوعی مقاومت به شمار میآید. «فلاکت روزمره»، به نوعی، نمایشی است از حافظه جمعی زخمی یک نسل که در میان خشونت و رعب تلاش میکند هویت انسانی خود را حفظ کند. درنهایت، این کتاب، نه فقط بازتاب یک دوره تاریخی، بلکه طنین صدای خاموش کسانی است که زیر بار سنگین نظامی سرکوبگر رنج کشیدند. خواندن این کتاب به ما نشان میدهد که چطور ممکن است رنجها و دردهای فردی بازتابی از تراژدی بزرگتر جامعه باشند، و در تاریکترین لحظات امید به دیده شدن و شنیده شدن زنده بماند.
در «فلاکت روزمره»، ظاهر آن است که مولر تلاش دارد تجربه زیستهاش از زندگی در رژیم چائوشسکو را بازنمایی کند، اما آنچه بیش از هر چیز برجسته است نوعی تقسیمبندی دوگانه و سادهساز از جهان پیرامون است: نویسنده در جایگاه قربانی مطلق ایستاده و جامعه اطراف (در قامت دستگاهی یکپارچه) در برابر سرکوب همدست و ساکت ظاهر میشود. مولر فضا را با نوعی تهدید اشباع و خفه میکند. تقریبا هیچ کنش خنثی یا خاکستریای در کتاب دیده نمیشود: همسایه، همکار، خیابان، حتی سکوت، همه، حامل نشانهای از سرکوباند. حاصل این نگاه تصویری است که در آن هرگونه امتناع از همکاری با ساختار قدرت، بلافاصله با تهدید، طرد یا حذف روبهرو میشود.
این نگاه، هرچند ممکن است در مورد شخص نویسنده موجه باشد، اما در روایت کلی کتاب به شکل نوعی قربانیسازی افراطی مینماید که بسیاری از پیچیدگیهای اخلاقی و اجتماعی دوران را نادیده میگیرد: تجربه کسانی که سکوت کردند یا کنار کشیدند و همکاری نکردند و همچنان زنده ماندند جایی در روایت مولر ندارد. درنتیجه، کتاب، ناتوان از آنکه تحلیلی چندوجهی از زندگی تحت سلطه باشد، در سطح روایتی درونی و فردی و (ازنظر اخلاقی) یکسویه میماند، روایتی که خواننده را بیشتر به همدلی با رنج شخصی برمیانگیزد تا به درک لایههای پنهان یک نظام توتالیتر رهنمون گردد.
«فلاکت روزمره: درباره ترس و شوخی در زمانه تاریک» با ترجمه ستاره نوتاج و توسط نشر اطراف در ۱۲۸ صفحه منتشر شده است.
۲۵۹
نظر شما