گروه اندیشه: گفت و گوی مریم شهبازی با غلامرضا امامی مترجم کتاب "ایران"، اثر "ایتالو کالوینو" نویسنده فقید ایتالیایی، در روزنامه ایران در باره کتاب مذکور است. این کتاب مجموعهای از یادداشتهای کالوینو درباره سفرش به ایران در سال ۱۳۵۳ و همچنین مقاله او درباره "هفتپیکر" نظامی گنجوی است که نشاندهنده علاقه و دلبستگی عمیق این نویسنده به فرهنگ و تمدن ایران کهن است.
به گفته مترجم، کالوینو با پیشینه مطالعاتی قوی و نگاهی فراتر از یک جهانگرد، شیفته تاریخ، معماری (مسجد جامع اصفهان)، طبیعت (کویر و کوهستان) و فرهنگ مردم ایران میشود. این علاقه نه تنها از تربیت خانوادگی و نگاه شخصی او به شرق نشأت میگیرد، بلکه تحت تأثیر نگاه مثبت و دوستانه جامعه ایتالیا به ایران است که ریشه در تمدن کهن، فرهنگ همزیستی مسالمتآمیز و تاریخ پربار آن دارد. در نهایت، نویسنده بر ماندگاری و جاودانگی فرهنگ ایرانی در برابر تهاجمات مختلف تأکید میکند و آن را همچون ققنوسی میداند که همواره از خاکستر خود برمیخیزد.
شهبازی خود لیدی بسیار جذاب و مفید بر گفت و گویش نوشته است: «در گرمای تابستانی رم، صدای غلامرضا امامی، مترجم پیشکسوت و پژوهشگر نامآشنای ادبیات ایتالیا از قلب اروپا به ایران میرسد؛ صدای مردی که همواره برای برقراری پلی میان فرهنگها و دورانها کوشیده است. امامی که زندگی هفتادوهشت سالهاش به دوستی با بزرگان ادب و سیاست و حضور فعال در ساحت فرهنگ گره خورده، این روزها به بهانه ترجمه کتاب «ایران»، برای مرتبهای دیگر به سراغ ایتالو کالوینو رفته، اثری که توصیفهای شاعرانه و تأملبرانگیز یکی از بزرگترین نویسندگان ادبیات پستمدرن قرن بیستم را درباره سرزمینمان گردهم آورده است. اما آنچه بیش از همه در سخنان امامی میدرخشد، باور ریشهدار او به پایندگی و استواری ایران است؛ سرزمینی که به گفته او، هیچ مهاجمی در طول تاریخ نتوانسته آن را به زانو درآورد. امامی میگوید:«ایران سرزمینی بیپایان است، با ریشههایی آنقدر ژرف که هر آنکس بر آن تاخته، سرانجام، جزئی از فرهنگش شده است.» او باور دارد که این سرزمین و تمدن کهن همچون ققنوس افسانهای، هر مرتبه از خاکستر دشمنیها سر برآورده و نشان داده جاودانگی، همذات ناخودآگاه این سرزمین است؛ پیامی که از رم تا تهران، برای امروز و فردای ما پرمعناست.» این گفت و گو در زیر از نظرتان می گذرد:
****
شما پیشتر رمان مشهور ایتالو کالوینو «ویکنت دونیم شده» را به فارسی ترجمه کرده بودید، چه شد دوباره سراغ اثری از این نویسنده فقید ایتالیایی و کتاب «ایران» او رفتید و آیا در ترجمه این کتاب، بحث علاقه خاص این نویسنده قرن بیستمی به ایران در میان است؟
من علاقه زیادی به ایتالو کالوینو دارم، هم به جهت مضامین و هم بابت نوآوریهای ادبی و ساختاری که در آثارش مشهود است. به قول گابریل گارسیا مارکز، «شاید کالوینو بزرگترین داستاننویس جهان باشد.» وقتی مشغول ترجمه کتاب «ویکنت دونیم شده» بودم، متوجه سفر کالوینو در اردیبهشت سال ۱۳۵۳ به شهرهای شیراز، اصفهان و یزد برای ساخت فیلم مستندی شدم. سراغ یادداشتهای مرتبط با این سفر رفتم و با دلبستگی بسیارش به فرهنگ کهن کشورمان روبهرو شدم. یکی از این یادداشتها با توصیفهایی خواندنی و زیبا به مشاهدات شخصیاش از قناتهای ایرانی اختصاص دارد. ایران از گذشتههای دور تا امروز کشوری خشک و کمآب بوده و ساخت قناتها در نتیجه مواجهه نیاکانمان با معضل کمآبی و تلاش برای بهبود مشکلات بوده است. همین یادداشت تحسین و توجه خاص کالوینو به قنات، من را به مطالعه آثار دیگرش هم علاقهمند کرد. «چرا باید کلاسیکها را خواند؟»، نوشته مهم دیگرش را هم خواندم؛ کالوینو در این کتاب روایتی از آثار ادبی کهن مؤثر بر زندگی خود ارائه کرده است.
«هفتپیکر» نظامی که دربارهاش نوشته هم از آثار ادبی مؤثر کالوینو بوده است؟
بله و اتفاقاً در این کتاب هم مقاله او درباره «هفتپیکر» را آوردهام که در آن، قلم و توصیفی بسیار خواندنی و زیبا دارد. کالوینو نگاهی ژرف و هنرمندانه به «هفت پیکر» نظامی دارد. بعد از آن بود که تصمیم به ترجمه نوشتههای کالوینو درباره ایران گرفتم.
با این حساب کتاب «ایران» حاصل گردآوری و ترجمه شما از یادداشتهای این نویسنده ایتالیایی است؟
بله. مجموع یادداشتها و مقالههای کالوینو پس از مرگ نابهنگام او از سوی همسرش منتشر شد. مطالب مرتبط با کشورمان را از میان آنها انتخاب کردم. نوشتهاش درباره هفتپیکر را هم از کتاب «چرا باید کلاسیکها را خواند؟» ترجمه کردم و در کنار دیگر یادداشتها قرار دادم. با توجه به آنکه کالوینو یادداشتهای مذکور را درباره تاریخ و تمدن کهن سرزمینمان نوشته است، نام زیبای «ایران» را برای آن انتخاب کردم.
از سرانجام فیلمی که برای ساخت آن راهی کشورمان میشود، اطلاع دارید؟
راستش نه. نمیدانم سرانجام آن به کجا میرسد، اما تصاویری از آن سفر کالوینو و در کنار مسجد بزرگ اصفهان و همچنین یادداشتهای خواندنیاش به یادگار مانده است.
توصیفهای شاعرانه کالوینو از پهنه کویر و کوهستانهای ایران را نتیجه تربیت در خانوادهای دوستدار محیطزیست میدانید یا تجربههای زیسته و نگاه ادبیاش؟
والدین کالوینو گیاهشناس و شیفته طبیعت بودند، بنابراین بخشی از مواجهه شاعرانهاش با پهنه کویر و کوهستانهای ایران را میتوان برخاسته از ریشههای این تربیت دانست. دیگر آنکه او شیفته شرق و فلسفه شرقی بوده است. تحتتأثیر همین نگاه، رمان مشهور «ویکنت دونیم شده» را با محوریت نبرد میان خیر و شر نوشته است. از سویی ایران و ایتالیا هر دو بهرهمند از تمدنهایی کهن هستند و در دورههای مختلف تاریخی ملتهایی اثرگذار بودهاند.
با توجه به علاقهمندی قبلی کالوینو به فلسفه و تمدن شرقی، سفر به ایران چه تأثیری بر او میگذارد؟
شیفته کشورمان میشود. از تخت جمشید بازدید میکند و بعد به سراغ نقش رستم و یکی از قدیمیترین آتشکدههای زرتشتیان میرود. کوچ عشایر قشقایی را میبیند و با فرهنگ و سبک زندگی آنان آشنا میشود. در بازدید از مسجد جامع اصفهان مدهوش معماریاش میشود و با نگاهی شاعرانه و هنرمندانه به وصف آن میپردازد. او فراتر از نگاه گذرای یک جهانگرد و از زاویه دید یک هنرمند به تماشای بناهای تاریخی ایران مینشیند.
در کتاب «ایران» ما صرفاً با یادداشتهایی به شیوه مرسوم سفرنامهها مواجه هستیم یا رد پای فعالیت ادبی کالوینو نیز بر آنها دیده میشود؟
تخیل شگرف، طنز گزنده و اطلاعات قابل توجه کالوینو در تار و پود یادداشتهای مرتبط با این سفر آمده است. نوآوریهای او این یادداشتها را خواندنی و ادبیتر کرده است. او در این نوشتهها با نگاه امروزی و با توجه به تاریخ، برای ما و همچنین آیندگان، به روایت مظاهر فرهنگی و تمدنی ایران قبل و بعد از اسلام میپردازد.
او با مطالعات قبلی به ایران سفر میکند؟
با توجه به علاقهمندیاش به فرهنگ و تمدن شرقی، حتی پیش از سفر به ایران، مطالعات زیادی درباره کشورمان انجام داده بود. روایت او درباره «هفتپیکر» نظامی را قبل از سفرش در کتاب «چرا باید کلاسیکها را بخوانیم؟» آورده بود. این توجه بیانگر علاقه خاص او به فرهنگ و ادبیاتمان است.
در شرح کالوینو از «هفتپیکر» نظامی که در این کتاب آمده، به شاهنامه هم اشاره میکند که گویای آشناییاش با این اثرماندگار فردوسی است!
درست است، اگر شاهنامه را نخوانده بود، چنین اشارهای نمیکرد، اما به گمانم اولین مواجههاش با ایران از طریق «هفتپیکر» بوده است.
او «هفتپیکر» را به جهت شگفتیهایی که دارد با افسانههای هزار و یک شب مقایسه کرده است، اینکه هردو با برخورداری از عجایب، به پایانی اخلاقی هم ختم میشوند؛ با این حساب آشنایی کالوینو با ادبیات کهن و حتی افسانههای ایرانی فراتر از هفتپیکر و شاهنامه بوده است!
بله و با چنین پیشینه مطالعاتی عمیقی به ایران سفر کرده است.
این آشنایی در نتیجه علاقه شخصی کالوینو بوده یا نشأت گرفته از جو حاکم بر حوزه کتاب ایتالیا؟
در زمان کالوینو، خاورشناسان ایتالیایی که اغلبشان در کاوشهای باستانشناسی ایران حضور داشتند، نگاهی عمیق و ژرف به کشورمان پیدا کرده بودند. بسیاری از آثار کهن ایرانی در زمان حیات کالوینو به ایتالیایی ترجمه شده بودند.
پس بخشی از این علاقهمندی را میتوان در نتیجه نگاه مثبتی دانست که ایتالیاییها به ایران داشتند؟
بله. در همان سالی که کالوینو به ایران سفر میکند، در چهار دانشگاه ایتالیا از جمله دانشگاههای بلونیا، ونیز، رم و ناپل رشته فرهنگ و ادبیات فارسی تدریس میشده است. حتی مؤسساتی هم به فرهنگ و آثار اندیشمندان و ادبای ایرانی میپرداختند.
این نگاه از کجا نشأت گرفته، بهخصوص که شرقشناسان برخی کشورهای اروپایی تحتتأثیر تبلیغات سیاسی با نگاه منفی به ایران و مطالعات خود پرداختهاند!
ایتالیاییها از گذشته نگاهی مثبت و دوستانه به ایران داشتند. شاید یکی از مهمترین دلایلش را بتوان در این دانست که ایران همیشه پناهگاهی برای اقلیتها بوده است. این سرزمین از گذشتههای دور همواره سرزمینی رنگارنگ بوده، کشوری که در عین کثرت، مردمی متحد داشته و دارد. در مرور تاریخ شرق، با رویکرد مثبت مسلمانان در مواجهه با مسیحیان و یهودیان روبهرو میشوید، برخلاف نگاههای خصمانهای که در برخی کشورهای خاورمیانه متوجه اقلیتهای دینی شده است. حالا بحث زرتشتیان که به مراتب متفاوتتر هم بوده، چراکه آنان ایرانی هستند. این فرهنگ رنگارنگ و در عین حال زندگی مسالمتآمیز، سبب دلبستگی ایتالیاییها به فرهنگ ما شده است. بر همین اساس کلیساها و کنیسههایی کهن در ایران دایر هستند که اهمیت تاریخی هم دارند.

وجود قدیمیترین کلیسای جهان در نزدیکی شهر جلفا هم گویای همین نگاه دوستانه به شمار میآید!
بله. جالب است که حتی واتیکان هم از گذشتههای دور تا به امروز نگاه مساعدی به ایران دارد. باز هم تأکید میکنم هر دو کشور برخوردار از تمدنی کهن هستند که سبب نزدیکی بیشترشان میشود. همین حالا هم فارغ از مسائل سیاسی، ایتالیاییها نسبت به کشور و مردم ما نظری مثبت و حتی تحسینبرانگیز دارند.
شناختی که نویسندگانی همچون کالوینو و بعدتر «امبرتو اکو» از ادبیات فارسی دارند، تنها به آثار کهن محدود میشود یا درباره ادبیات معاصر هم مصادیقی دارد؟
متأسفانه این شناخت به ادبیات کهن ایرانی محدود میشود و اطلاعات چندانی درباره آثار داستانی و شعر معاصرمان وجود ندارد و این به کمکاری متولیان خودمان بازمیگردد.
این آشنایی مختص جامعه دانشگاهی ایتالیا است یا عامه مردم هم با ادبیات کهن فارسی آشنا شدهاند؟
بیشتر به همان طبقه فرهیخته محدود میشود، متأسفانه کار چندانی برای معرفی عمومی این آثار انجام نشده است. البته عموم ایتالیاییها شاید با شاهکارهای کهن فارسی آشنا نباشند اما احترام زیادی برای تمدن ایرانی که از آن با عنوان «پرشیا» یاد میکنند، قائل هستند. آنان با نگاهی ژرف و پر از علاقه به ما نگاه میکنند.
مواجهه متواضعانه کالوینو با تخت جمشید نمود مشهودی در این کتاب دارد، آنچنان که جایی از کتاب میگوید:« شاید این کاخ، آرمانشهر کامل یک امپراطوری باشد.» این تمجید و تواضع از همان علاقه ایتالیاییها نشأت گرفته است؟
بخشی از آن بله. اما واقعیت آن است که همگان در مواجهه با تختجمشید کرنشی ناخودآگاه نشان میدهند که تنها از آن نگاه احترامآمیز نشأت نمیگیرد. عظمت این بنای شگرف هر بینندهای را به این کار وامیدارد. کالوینو پیشتر درباره تختجمشید مطالعه کرده بود اما وقتی خود را در برابر آن عظمت و نقشهای برجسته آن میبیند، مطالعاتش جنبه عینی هم پیدا میکنند. او نگاه جالبی به تخت جمشید دارد و دربارهاش میگوید:«تخت جمشید همانند ظرفی است که روی دیوارههای آن بقایای دو هزار و پانصد سال پیش بازآفرینی میشود.»
توصیف شاعرانه و در عین حال دوستانهای هم از تختجمشید ارائه داده است، به خصوص آنجایی که همزمان دو صف را به تصویر کشیده، یکی توریستهایی که غرق عظمت این بنای تاریخی شده و به آهستگی گام برمیدارند و دیگری صف سربازان سنگی که به نشانه دوستی دست بر شانه همدیگر گذاشتهاند و پیش میروند!
این عظمت تخت جمشید و فرهنگ کهن ایرانی است که اینگونه در نوشتهاش توصیف میکند. شاید ایران تنها کشوری باشد که آغاز شکلگیریاش مشخص نیست. سال دقیقی ندارد و اطمینان دارم که برای این سرزمین هیچ پایانی را هم نمیتوان متصور شد.
با تأکیدی که به برقراری همیشگی ایران دارید، گریزی هم به وضعیت این روزها بزنیم و حملات وحشیانه صهیونیستها که موجودیت کشورمان را نشانه رفته بودند، در پرتو این اتفاقات ناگوار چه تفسیری از پایداری و مانایی ایران دارید؟
بیشک همین طور است. طی قرنها، مهاجمان بسیاری به کشورمان حمله کردند. از اسکندر مقدونی که با آن کتابسوزیهای مشهور و گسترده و به آتش کشیدن تخت جمشید، قصد حذف فرهنگ و تمدن ایرانی را کرده بود تا مغولها و تیموریان که همه مسخر فرهنگ ایرانی شدند. نمونهاش مسجد جامع گوهرشاد مشهد که به دستور یک زن مغول ساخته شده است. در صورتی که مغولها برای حذف فرهنگ ایرانی آمده بودند، اما غرق آن شده و به خدمتش درآمدند. این فرهنگ کهن از چنان جایگاه و ریشههایی برخوردار است که فرهنگهای مهاجم را به جزئی از خود تبدیل کرده است.
این فرهنگ به قدری گسترده و انسانی است که به سوی هیچیک از مهاجمان سر تعظیم فرود نیاورده است. همین است که اندیشمندان بزرگی نظیر هرودوت، مورخ بزرگ یونانی از جوانمردی و رزمآوری ایرانیان یاد میکنند. خیال خامی است که برخی گمان کنند این کشور نابود میشود. این کشور ریشه در تمدنی کهن و تاریخی درخشان دارد، شاید برخی طوفانها به شاخ و برگ آن آسیب بزنند اما دوباره شکوفا میشود. مهم آن ریشه جاودانهای است که آن را از همه تندبادها در امان نگه میدارد. این سرزمین که در گذر سالها به شکل یک گربه درآمده، بیشک موشها را فراری میدهد. فرهنگ ایرانی به گمان من همان ققنوس است، شاید آن را آتش بزنند اما هرگز از میان نمیرود. ققنوس ایران از میان هر خاکستری برمیخیزد.
کالوینو توصیف شگفتانگیزی هم از محراب مسجد شیخ لطفالله دارد و شکوه معنوی و زیبایی هنری آن را به دور از تعصبات دینی خودش به تصویر میکشد؛ این توصیفات و نگاه منصفانهاش از کجا آمده؟
کالوینو در همان لحظه ورود به مسجد شیخ لطفالله جذب محرابش میشود و درباره آن میگوید که چطور در این محراب نوعی ابدیت جریان دارد. بعد میگوید:« مقابل محراب میایستم و هرگز از تماشای آن خسته نمیشوم. همه آن چیزی را در خود دارد که از یک درگاه میتوان تصور کرد.» او در بناهای تاریخی قبل و بعد از اسلام ایرانی یک روح جستوجوگر میبیند و آن را با مخاطب درمیان میگذارد. کالوینو مسیحیزاده است اما نه یک مسیحی متعصب. او هرگز با پیشداوری قبلی با دیگر فرهنگها روبهرو نمیشود و شاید پاسخ سؤال شما در همین مسأله باشد.
درباره جایگاه ادبی کالوینو بگویید و اینکه چرا از او به عنوان یکی از بزرگترین نویسندگان ایتالیایی در ادبیات پستمدرن یاد میکنند. وجود چه ویژگیهای خاصی نوشتههای او را متمایز کرده است؟
جایگاه کالوینو را نباید فقط به جغرافیای ایتالیا محدود کرد، او نویسندهای جهانی است. کالوینو در کوبا متولد شد و تا پنج سالگی همانجا بود. بعدتر به همراه خانواده به ایتالیا رفتند و بیشتر زندگیاش همانجا سپری شد. او جایگاهی جهانی دارد و بر همین اساس است که بزرگانی چون مارکز با چنان احترامی از او یاد کردهاند. کالوینو در آثارش نوآوریهایی ممتاز دارد. همانطور که اشاره شد تخیلی شگرف، طنزی گزنده و پشتوانه مطالعاتی عمیقی دارد. پر رمز و راز مینویسد و در اغلب آثارش، آمیزهای از سیاهی و سپیدی، واقعیت و خیال، طنز و تراژدی و... دیده میشود.
این رمز و راز برآمده از مطالعات و علاقهمندیاش به فرهنگ شرقی است؟
تنها بحث فرهنگ شرق درمیان نیست، در آثارش ردپای فرهنگ فولکلور ایتالیایی هم دیده میشود. او در آثارش پلی از گذشته به حال میزند و رنگینکمانی در آسمان ادب میآفریند. کالوینو درباره عناصر و معیارهای ادبی چنین میگوید:« زیبایی و سبکی روشن، چالاکی، درستی و دقت، روشنی، پیچیدگی و چندگانگی و در نهایت هماهنگی و سازگاری.» و خودش از همه اینها به هنرمندی بهره گرفته است. عناصر گوناگون ادبی را همچون قالی ایرانی در کنار هم در داستانها و روایتهایش مینشاند و در عین حال به آنها هماهنگی و سازگاری میبخشد.
تأثیر زندگی اجتماعی او بر آثارش چقدر مشهود است؟
کالوینو طی سالهای زندگیاش به دو مورد وفاداری بسیاری نشان داده است، طبیعت و مردمش. او همواره همسو با مردم و در دفاع از آزادی و دادگری پیشگام بوده است.
کالوینو زندگی سیاسی پررنگی داشته؛ در جنگ جهانی دوم به نهضت مقاومت ایتالیا میپیوندد و نقشی دائمی در فعالیتهای سیاسی ایفا کرده است. زندگی سیاسی کالوینو تا چه اندازه در آثارش حضور دارد؟
در اولین رمان کالوینو که با نام «کوره راه لانههای عنکبوت» منتشر شد، سیاست حضوری مستقیم دارد. او این اثر را در زمان جنگهای چریکی مینویسد که جوایز متعددی هم کسب میکند. البته سال ۱۹۵۷ در حمله شوروی به مجارستان و افشای جنایات استالین از حزب چپ ایتالیا کنارهگیری کرد و استعفا داد. کالوینو هرگز به بند ایدئولوژی یا تفکر خاصی درنیامد. احترام زیادی که برای انسانها قائل بود فقط از اخلاق و نگاه انسانی نشأت میگرفت و نه از شباهتهای احتمالی ایدئولوژیک و سیاسی. مهمترین دغدغه زندگیاش هم رهایی انسان و ساخت دنیایی بهتر بود.
بهرهای که از طنز گزنده در قلم کالوینو میبینیم چقدر تحتتأثیر شرایط آن روزهای جهان و سیطره حکومتهای خودکامه کمونیستی و فاشیستی بوده؟ به خصوص که این ویژگی را در قلم نویسندگان جغرافیای اتحاد جماهیر شوروی هم میبینیم.
به گمانم طنزی که کالوینو از آن در آثارش استفاده کرده است بیشتر ریشه در افسانههای کهن ایتالیایی دارد تا آنکه نوعی مواجهه با خفقان سیاسی و فرار از سانسور باشد. در عرصه جهانی نویسندگانی نظیر بورخس تحتتأثیر افسانههای هزار و یک شب بودهاند، با توجه به علاقهای که کالوینو به افسانهها و از سویی مشرق زمین داشته است، تأثیر ادبیات کهن ایرانی و افسانههای یاد شده هم در آثارش دیده میشود؟
در آثار کالوینو به طور کلی دو مسأله پررنگ است؛ اول علاقه و دلبستگی بسیارش به محیط زیست قابل تأمل است و دیگری نگاه عمیقی که به جهان و نسبت به محیط زیست دارد. وی به گذشته نیز نگاهی فلسفی دارد. همانطور که در آثارش به فلسفه چین و یونان پرداخته، به زمان حال نیز سفر کرده است. او در تلاش است تا پیام گذشته را به حال و حتی به آیندگان برساند.
آثار کالوینو چه پیامی برای انسان امروز دارد؟
کالوینو در تمام زندگیاش برای برقراری و گسترش دوستی، آن هم فارغ از همه تفاوتها کوشیده است. شاید مهمترین پیام کالوینو این باشد که ستمگران برقرار نمیمانند و جهان در نهایت به صاحبان حقیقیاش، مردم میرسد.
این نویسنده ایتالیایی چه تأثیری بر نویسندههای همدوره و بعد از خودش گذاشته است؟
با توجه به آن که کالوینو در شمار سرآمدان ادبیات پستمدرن قرار دارد بر نویسندگان بسیاری اثرگذار بوده و البته که همچنان نیز اثرگذار است. به همین دلیل هنوز استقبال خوبی از آثارش میشود. به گمانم دو ویژگی کار کالوینو را برجسته میکند، یکی سفرهای متعددش به نقاط مختلف جهان است و مورد دیگر نگاه و علاقهمندی خاص او به ادبیات کهن ملتهاست که با فلسفه، ادبیات و فرهنگ گذشته آشنایی داشته است. او در جهان معاصر هم زندگی کرده و تلفیقی از اینها را در آثارش آورده که همین سبب درخشش آثارش شده است.
با توجه به دو کتابی که از کالوینو ترجمه کردهاید، سراغ آثار دیگرش نیز میروید؟
شاید. هرچند که به نظرم «ویکنت دو نیم شده» شاخصترین اثر کالوینو است که پیشتر آن را ترجمه کردهام.
استاد امامی، کار خاطراتتان به کجا رسیده؟
هنوز مشغول نوشتن خاطراتم هستم و البته کار ترجمه اثر دیگری از جانی روداری را هم در دست دارم.

در این خاطرات به روایت روابط تان با چهرههای سرشناس فرهنگ و سیاست همچون شهید مطهری، جلال آل احمد و مهندس بازرگان هم میپردازید؟
بله، درباره آیتالله طالقانی، دکتر شریعتی و همه چهرهها، روابط و دیدارهایمان مینویسم، از آنجایی که همزمان به ترجمه هم مشغول هستم دقیق نمیدانم کی تمام میشود. حالا که گفتوگو به پایان رسید، بگذارید گریزی به چند سؤال قبل بزنم و آرزویی هم برای مردم عزیزمان داشته باشم. امیدوارم این آب و خاک از گزند بدخواهان کشورمان درامان بماند. مردم خوب و عزیزمان نشان دادهاند که در بحرانها و سختیها کنار یکدیگر هستند.
در این سفر مواجهه کالوینو با مردممان به چه صورت بوده است؟
با احترام زیادی از مردم کشورمان یاد کرده که نمونه آن را میتوان در روایتی از کوچ قشقاییها دید. بگذارید به توصیف جالبی که در بازدید از یک مدرسه علمیه انجام میدهد اشاره کنم، او میگوید:« فکر کنم من نیز میخواهم یکی از این حجرههای وسیع را تصاحب کنم. یکی از آن تاقچههای جادار. مثل مردی باشم که چهارزانو نشسته است و مطالعه میکند و...» بعد هم میگوید: « به مردمی غبطه میخورم که اطراف مرد روحانی حلقه زدهاند و به سخنانش گوش میدهند. به آنان حسادت میکنم. گویی آنان شاگردان سقراط هستند که همه اطراف یک فرش نشستهاند.»
وی در سفری که ایل قشقایی را همراهی میکند، در توصیفهای خود نگاهی ویژه به جایگاه زنان ایل هم دارد و با احترام زیادی از نقشآفرینی آنان یاد میکند. مشاهداتش از آتشکده زرتشتیان هم جالب توجه است، به خصوص که ایرانیان همواره مردمانی یکتاپرست بودهاند و هیچگاه در زمره بتپرستان قرار نگرفتهاند.
۲۱۶۲۱۶
نظر شما