به گزارش خبرآنلاین، سهند ایرانمهر تحلیلگر سیاسی در یادداشتی در شبکه ایکس با عنوان «واکنش نمادین به آغاز یک دوران» به اعتراضات سراسری در جهان به نسل کشی غزه پرداخت و از زاویه دیگر این اعتراضات را بررسی کرده است که در ادامه می خوانیم:
«غزه آزمایشی است از سوی ابرثروتمندان تا به مردم جهان نشان دهند که چگونه به شورش بشریت پاسخ خواهند داد. آنها قصد دارند همهی ما را بمباران کنند».
این جمله رئیسجمهور کلمبیا، گوستاوو پترو، در نشست گروه لاهه است. سخن رئیسجمهور کشوری در امریکای لاتین، هزاران کیلومتر دورتر از غزه، در جایی که نه راکتی شلیک شده و نه صدای آژیر قرمزی به گوش میرسد و نه نزاعی ایدئولوژیک با اسراییل دارد. اما چرا کلمبیا هم باید نگران موضوع غزه باشد؟
این جمله تنها یک موضع سیاسی نیست؛ یک تفسیر ساختاری از نظم نوین جهانیست. پترو معتقد است که غزه، صرفاً میدان نزاع فلسطینی-اسرائیلی نیست، بلکه «نمونه آزمایشگاهی»ست تا از این دریچه ببینیم نظم جهانی ، در مواجهه با خیزش انسانهای بیقدرت، چگونه عمل خواهد کرد. به عبارتی: غزه استعارهای است از جهان فردا.
در نگاه برخی، آنچه اکنون در غزه میگذرد، واکنش طبیعی اسرائیل به حمله ۷ اکتبر است. این تصویر، هم در لایههایی از افکار عمومی ایران، و هم در رسانههای غربی، بهویژه در رویکرد جریانهای لیبرال محافظهکار، جا افتاده است. در ایران دلیل کمی متفاوتتر است و تعویق مطالبات و نارضایتیهای مردم، سبب شده است که برای عدهای نگاه به ماجرای غزه و محکومیت اسراییل صرفا تصویر یک نزاع ایدئولوژیک و پیامدهای سیاستهای تنشزا را در ذهن تداعی کند در نتیجه، افکار عمومی دچار خستگی اخلاقی میشود و بهسادگی مسئلهای انسانی را به مسئلهای سیاسی و حکومتی فرومیکاهد.
حال باید پرسید اگر همهچیز فقط یک «درگیری مرزی» یا «مقابله با تروریسم» است، پس چرا در قلب پاریس، لندن، سیدنی، نیویورک، صدها هزار نفر از چهرههای سیاسی، علمی، ورزشی و هنری با پرچم فلسطین و شعار «آتشبس فوری»، به خیابان میآیند؟ برای بسیاری از ناظران، این حجم واکنش، صرفاً با تکیه بر همدلی انسانی یا فاجعه انسانی قابل تبیین نیست. بهنظر میرسد نوعی ادراک جهانی نوظهور در حال شکلگیری است؛ ادراکی که غزه را نه فقط بهمثابه یک تراژدی، بلکه بهمثابه نشانه آغاز یک دوران میبیند.
در نظم بینالملل پس از ۱۹۴۵، علیرغم نابرابریهای ساختاری، اصولی چون احترام به حاکمیت ملی، تمایز میان غیرنظامی و نظامی در مخاصمات مسلحانه، حقوق بشر، و چارچوبهای حقوقی سازمان ملل، نقش نوعی چارچوب قاعدهمند را ایفا میکردند. اما در دهه اخیر، این چارچوبها دچار فرسایش بیسابقهای شدهاند. ایالات متحده در دوران ریاستجمهوری دونالد ترامپ، بدون اجماع جهانی از توافقهای بینالمللی خارج شد، تعرفههای یکجانبه اعمال کرد، و اصل برتری منافع ملی بر قواعد چندجانبهگرایی را علناً اعلام کرد.روسیه، با تهاجم به اوکراین، اصل حاکمیت سرزمینی را زیرپا گذاشت و نشان داد که توسل به زور، حتی در اروپا، همچنان ممکن و ممکنالوقوع است.اسرائیل نیز، در مواجهه با غزه، با عبور از مرزهای پاسخ متقارن، به اقداماتی متوسل شد که از منظر بسیاری از نهادهای حقوق بشری، نیازمند رسیدگی بینالمللی مستقل است.
مجموع این موارد، از دید جامعهشناسان سیاسی، نشانه ورود جهان به نظمی است که در آن، «استثناء» به «قاعده» بدل میشود. این پدیده، که جورجو آگامبن آن را «وضعیت استثناء» مینامید. نقطه اشتراک موارد فوق، چیزی فراتر از سیاست خارجی تهاجمی است. آنچه در حال شکلگیری است، مدلی نو که در آن قدرت میتواند بیآنکه پاسخگو باشد، هزینهسازی کند. این الگو، به تعبیر مانوئل کاستلز، مبتنی بر «شبکههایی از قدرت بدون مرکز پاسخگو»ست. در چنین الگویی: نهادهای بینالمللی تضعیف شدهاند؛ افکار عمومی جهانی، ابزار کافی برای تأثیرگذاری مستقیم ندارند و روایتهای رسمی جای خود را به پلتفرمها و رسانههایی با الگوریتم از پیش تعیین شده دادهاند، بیآنکه این تحول الزاماً به پاسخگویی ساختارهای قدرت منجر شده باشد. در این فضای تازه، نوعی اضطراب هستیشناختی در میان جوامع پدید آمده است:
اگر قواعد جهانی دیگر اجرا نمیشوند، چه تضمینی برای امنیت آینده ما وجود دارد؟در این بستر است که غزه از یک موقعیت محلی به یک نشانه جهانی بدل میشود.
از همینرو، اعتراض به اسرائیل، در بسیاری از نقاط جهان، نه فقط مخالفت با یک دولت خاص و نه حتی فاجعه قحطی و نسلکشی، بلکه واکنشی است به کل سازوکار در حال شکلگیری قدرت در قرن بیستویکم.بنابراین اعتراضهای جهانی به وقایع غزه، بیش از آنکه محصول وفاداریهای ایدئولوژیک باشند، بازتاب نوعی ادراک اخلاقی فراگیر هستند ادراکی که میکوشد در برابر افول قاعده، بیقدرتی نهادهای بینالمللی، و گسترش منطق برهنهی زور، واکنشی نمادین ارائه دهد.
315 315
نظر شما