کم نیستند خطوط انتقالی که سالهاست فرسودهاند، شبکههای توزیعی که با راندمان پایین کار میکنند، یا تأسیساتی که بهدلیل نبود نگهداری بهموقع، هر روز بخشی از انرژی تولیدشده را بیصدا هدر میدهند. این همان اقتصاد ناگفتههای انرژی است؛ اقتصادی که در دل تلفات پنهان، فراموششده یا نادیدهگرفتهشده نفس میکشد.
واقعیت این است که وقتی درباره تحریم و کمبود منابع ارزی حرف میزنیم، باید یادمان باشد که هدررفت درونزا گاهی بزرگتر از فشار بیرونی است. اگر قرار باشد تابآوری واقعی شکل بگیرد، باید مسیر تازهای باز شود؛ مسیری که از دل همین جزئیات کوچک میگذرد.
جنس این جزئیات، فقط تکنیکی نیست. تصمیمگیری درباره تعرفهها، فرهنگ مصرف مشترکان، کیفیت آموزش نیروهای بهرهبردار و البته شجاعت مدیران در نوسازی شبکهها، همه بخشی از همین اقتصاد پنهاناند. تا وقتی تعرفه واقعی نباشد و مشترک قدر انرژی را نداند، تا وقتی مدیر پروژه از هزینه نگهداری بزند و نیروی متخصص بهروز نشود، حرفزدن از توسعه پایدار بیشتر به شعار شبیه است.
اما همه ماجرا تلخ نیست. صنعت انرژی ایران، هرچند با چالشهای بزرگ روبهرو بوده، بارها نشان داده است که ظرفیت عبور از بحران را دارد؛ بهشرطی که جسارت بازنگری داشته باشد. سرمایهگذاری در نگهداشت پیشگیرانه و نوسازی، شاید جذابیت پروژههای پر سر و صدا را نداشته باشد، اما در عمل هزینههای آتی را مهار میکند و منابعی را آزاد میکند که میتوانند صرف کارهای ماندگارتر شوند.
امروز اگر بخواهیم با محدودیتها کنار بیاییم و همچنان چشمانداز توسعه را زنده نگه داریم، چارهای نداریم جز اینکه اقتصاد ناگفتههای انرژی را از سایه بیرون بکشیم. این یعنی بهجای شعارهای بزرگ، به جزئیات کوچک دل بدهیم؛ همانجا که اغلب بیشترین فرصتها پنهان شدهاند.
شاید ساده بهنظر برسد، اما تجربه نشان میدهد که همین تغییر نگاه، میتواند فصل تازهای در مدیریت انرژی کشور باز کند؛ فصلی که در آن نه بحران، بلکه خِرَد و بهرهوری حرف اول را میزند.
پژوهشگر اقتصاد و فعال توسعه اقتصادی*
نظر شما