۴ نفر
۱۹ شهریور ۱۴۰۴ - ۲۰:۲۴

نسلی که حقش خورده شده است

امیرحسین سرمنگانی
نسلی که حقش خورده شده است

نمایش «مبانی تاریکی» به کارگردانی میلاد شجره و با بازی بازیگرانی چون سعید چنگیزیان، از همان ابتدا با یک انتخاب ساختارشکنانه شروع می‌شود: سالن تاریک نمی‌شود، نور عمومی همچنان روشن است و بازیگر بدون مقدمه روی صحنه می‌آید. همین تمهید، تماشاگر را از لحظه‌ی اول وارد جهان پست‌دراماتیکی می‌کند که در آن مرز میان زندگی و تئاتر کمرنگ می‌شود.

نمایش براساس تکنیک «نمایش در نمایش» شکل می‌گیرد. سعید دوستانش، میلاد شجره و فریال را جمع کرده تا همراه او در اجرای تازه‌ای شرکت کنند. اما متنی که قرار است اجرا شود، همان چیزی است که پیش چشم مخاطب در حال ساخته شدن است: روایتی از یک سرقت. این تودرتویی باعث می‌شود تا تماشاگر مدام بین دو لایه سرگردان باشد که آیا شاهد تمرین و آماده‌سازی هستیم یا خودِ اجرا؟

از نظر محتوایی، نمایش بر بستری اجتماعی بنا شده است. سعید در دیالوگ‌هایش به فشار اقتصادی، بی‌عدالتی و نابرابری اشاره می‌کند. او از سال‌ها کار بی‌ثمر، از خانه‌های خالی و از نسلی می‌گوید که «حقش خورده شده» و حالا تصمیم گرفته با نقشه‌ای ساده سهم خود را پس بگیرد: سرقت یک کیف پر از سکه. این نقشه نمادی از تلاش برای جبران شکافی است که ساختار اقتصادی به وجود آورده است. 

در این میان، حضور میلاد و فریال ابعاد تازه‌ای به موقعیت می‌دهد. میلاد مدتی در فضای پلتفرم و سینمای خانگی فعال بوده و حالا دوباره در کنار دوستانش روی صحنه قرار گرفته است. فریال نیز در آستانه‌ی ازدواج با اوست و همین پیوند عاطفی، گروه را در موقعیتی پیچیده‌تر قرار می‌دهد. آن‌ها هر سه با هم طرح سرقت را جلو می‌برند و این همکاری دوستانه به‌نوعی بازتاب تلاش جمعی برای ایستادن در برابر فشار بیرونی است.

از نظر اجرایی، ساده‌سازی صحنه و حذف دکور چیزی است که در ابتدا به‌چشم می‌آید. اجرای نمایش تنها با نور عمومی و در یک فضای خالی پیش می‌رود. این انتخاب را می‌توان هم در امتداد گرایش‌های مینیمالیستی دید و هم در نسبت با واقعیت تولید تئاتر امروز، جایی که هزینه‌های ساخت دکور و تغییر صحنه بسیار بالاست و بسیاری از گروه‌ها به سمت استفاده از صحنه‌های خالی و بدون تزئین حرکت می‌کنند. همین پرهیز از عناصر اضافه، تمرکز را تمام‌قد روی بازیگران و روایت نگه می‌دارد.

یکی از لحظات شاخص، صدای اپراتور پس از یک ساعت اجراست که اعلام می‌کند «نمایش حالا آغاز می‌شود». این تعلیق تماشاگر را غافلگیر می‌کند و نشان می‌دهد آن‌چه تاکنون دیده‌ایم، خود بخشی از فرآیند اجرا بوده است. در پایان، مونولوگ فریال با خاطره‌ای ساده از پف‌فیل، معنایی عمیق پیدا می‌کند: اولین تجربه‌ی بی‌عدالتی و انکارِ سهم و ایجاد نوعی سرخوشی کاذب از این تحمیل بی عدالتی به خود که حالا در ابعادی وسیع‌تر بازتولید شده است.

از منظر سبک، «مبانی تاریکی» هم به سنت برشتی وفادار است، با فاصله‌گذاری خودارجاع بودن و تأکید بر مضمون اجتماعی همچنین به قلمرو پست‌دراماتیک نیز نزدیک می‌شود، جایی که روایت خطی و پیرنگ کلاسیک جای خود را به وضعیت و فرآیند می‌دهد.

نکته‌ی مهم دیگر، انتخاب عنوان نمایش است. «تاریکی» در این‌جا نه صرفاً غیاب نور، بلکه استعاره‌ای از شرایط مبهم، بی‌چشم‌انداز و پر از انسداد اجتماعی است که شخصیت‌ها در آن زندگی می‌کنند. «مبانی» به ریشه‌ها و پایه‌هایی اشاره دارد که این تاریکی را ساخته‌اند؛ همان ساختارهای اقتصادی و اجتماعی‌ای که امکان زیست عادلانه را از بین برده‌اند. به این ترتیب، عنوان اثر نه‌تنها به فضای کلی نمایش اشاره دارد، بلکه نوعی کلید تفسیری نیز در اختیار تماشاگر می‌گذارد: ما با تاریکی‌ای فردی مواجه نیستیم، بلکه با بنیان‌های تاریکی جمعی و ساختاری طرفیم.

در مجموع، نمایش بیش از آنکه درباره یک سرقت باشد، درباره‌ مشروعت یافتن یا نیافتن این عمل در جامعه‌ای نابرابر است. کارگردان با ترکیب فرم خالی، نور عمومی، فاصله‌گذاری‌های متعدد و پایان‌بندی تلخ، این پرسش را پیش می‌کشد: وقتی سهم ابتدایی افراد از ابتدا نادیده گرفته شده، آیا می‌توان همچنان مرزی روشن میان اخلاق، هنر و بقا ترسیم کرد؟

۲۴۲۲۴۲

کد خبر 2113761

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین