درخشش خیرهکننده کشتیگیران خوزستانی بر تشکهای جهانی و المپیک، موجی از غرور و شادمانی را در رگهای استان جاری ساخت. این شاهکار، محصول سالها رنج، استعداد ذاتی و غیرت جوانانی است که در گمنامی و با کمترین امکانات، نام خوزستان را در جهان پرآوازه کردند. در این اتمسفر افتخارآمیز، اظهارات اخیر جناب آقای حمید بنیتمیم، مدیرکل محترم ورزش و جوانان استان، در کارگروه کشتی، همچون پتکی بر واقعیتهای تلخ فرود آمد؛ اظهاراتی که در لایه سطحی، حرف دل تمام مردم و ورزشکاران استان بود.
شکی نیست که هر کلمه از سخنان ایشان، حقیقتی محض و انکارناپذیر است. بله، این یک بیعدالتی آشکار است که صنایع پتروشیمی مستقر در خوزستان، با سودهای هزاران میلیاردی، حامی مالی تیمهای پایتختنشین باشند اما قهرمانان بومی از کمترین حمایتها بیبهره بمانند. بله، این یک تراژدی است که قطب بلامنازع کشتی فرنگی جهان، یک خانه کشتی استاندارد در مرکز استان خود نداشته باشد. و بله، این یک اهمال قانونی است که ماده ۵۳ و تخصیص یک درصد از اعتبارات دستگاهها به ورزش، در استان به یک شوخی تلخ بدل شده است. تا اینجای کار همه ما با آقای مدیرکل همصدا هستیم.
اما هنر یک تحلیلگر، عبور از سطح و رسیدن به عمق است. پرسش کلیدی و آزاردهنده این نیست که «آیا این حرفها درست است؟»؛ پرسش این است که «چرا این حرفها، الان و از زبان شخصی بیان میشود که وظیفه ذاتی و مستقیم او، حل همین مشکلات بوده است؟»
جناب آقای بنیتمیم سالهاست بر مسند مدیریت کل ورزش و جوانان استان تکیه زدهاند. وظیفه اصلی یک مدیرکل، صرفاً بیان مشکلات و گلهگزاری در رسانهها نیست؛ بلکه رایزنی، برنامهریزی استراتژیک، جذب بودجه و مهمتر از همه، اجرایی کردن همین قوانینی است که امروز از خاک خوردن آنها گلهمند است. آیا نباید از ایشان پرسید که در طول سالیان مدیریت خود، چند جلسه مؤثر و نتیجهبخش با مدیران صنایع پتروشیمی برای فعالسازی مسئولیتهای اجتماعی آنها برگزار کردهاند؟ نتیجه آن جلسات چه بوده و چه موانعی وجود داشته که ایشان نتوانستهاند از حق مسلم ورزش استان دفاع کنند؟
ایشان به درستی به ماده ۵۳ اشاره میکنند. اما این قانون، خودبهخود اجرا نمیشود. این مدیرکل ورزش و جوانان است که باید با رایزنی در شورای برنامهریزی استان، تعامل با سازمان مدیریت و برنامهریزی و پیگیری از دستگاههای اجرایی، این قانون را از روی کاغذ به زمین عمل بیاورد. حال که این اتفاق نیفتاده، آیا بیان صرف آن در یک جلسه عمومی، چیزی جز انداختن توپ به زمین دیگران و سلب مسئولیت از عملکرد خود است؟
نبود یک خانه کشتی استاندارد، پروژهای نیست که یک شبه بتوان آن را ساخت و قطعاً یک شبه نیز به این حال و روز نیفتاده است. در طول دوره مدیریت ایشان، چه پیگیریهایی برای تعریف این پروژه، جذب بودجه ملی و استانی و آغاز عملیات اجرایی آن صورت گرفته است؟ آیا ارائه یک گزارش عملکرد شفاف از اقدامات انجام شده در این زمینه، مفیدتر از بیان حسرتبار این کمبود نبود؟
زمانبندی این اظهارات نیز بسیار هوشمندانه و قابل تأمل است. این فریادها درست در اوج موفقیت کشتیگیران و در زمانی که افکار عمومی به شدت حامی و قدردان آنهاست، بلند میشود. این موجسواری بر احساسات پاک مردم، بهترین فرصت برای ساختن چهره یک «مدیر مطالبهگر» و پنهان شدن پشت افتخاراتی است که محصول سیستم مدیریتی ایشان نبوده، بلکه علیرغم این سیستم به دست آمده است. این یک حرکت پیشدستانه است تا پیش از آنکه منتقدان بپرسند «چرا با وجود این همه استعداد، وضعیت زیرساختها و حمایتها اینچنین اسفناک است؟»، خود مدیرکل این پرسش را مطرح کرده و مقصران دیگری را به افکار عمومی معرفی کند.
مردم و جامعه ورزش خوزستان، بیش از بیانیههای آتشین و گلهگزاریهای دیرهنگام، به یک «کارنامه» شفاف نیاز دارند. کارنامهای که نشان دهد اداره کل ورزش و جوانان در دوره مدیریت فعلی، برای حل هر یک از این مشکلات چه برنامهای داشته و تا چه حد در اجرای آن موفق بوده است. قهرمانان ما مدالهایشان را در سکوت و با کمترین امکانات کسب کردند؛ شاید زمان آن رسیده باشد که مدیران نیز به جای فریادهای رسانهای، در سکوت و با تلاش بیوقفه، وظایف ذاتی خود را به انجام رسانند. بیان دردهای مشترک، همدردی میآورد؛ اما دوای درد، در اقدام و مسئولیتپذیری است، نه فرافکنی و حاشیهسازی.
نظر شما